اعلام جنگ طالبان علیه زنان و فاز نوین مبارزات زنان افغانستان!
لاله آزاد
هنگامی که یک نیروی قرون وسطایی زن - ستیز با یاری امپریالیست های آمریکایی و اروپایی و مرتجعین منطقه به قدرت رسید؛ هنگامی که سران امپریالیسم آمریکا این پیام آوران دروغین رهایی زنان افغانستان کلید آغشته به خون قدرت در افغانستان را به دست نیروی مورد اعتماد خود، طالبان، سپردند و هنگامی که رئیس جمهورشان اشرف غنی فرار را بر قرار ترجیح داد؛ هنگامی که کرزای و عبدالله ماموریت "خستگی ناپذیر" خود برای "صلح با طالبان" را به پایان رساندند و چهره طالبانی خود را عریان تر از هر زمانی نشان دادند؛ هنگامی که والیان و قوماندانان یکی پس از دیگری قوای خود را تسلیم کردند و یا فرار را بر قرار ترجیح دادند؛ هنگامی که فاجعه بعد از فاجعه افغانستان را فرا می گرفت و هنگامی که موجی از وحشت، ناباوری و نا امیدی بر کل کشور مستولی شده بود، تعدادی از زنان، با جسارت و شهامت در مقابل نیروی دهشت ایستادند و پرچم مبارزه زنان علیه طالبان زن ستیز را برافراشتند. این زنان نور امیدی را در دل مردم زحمتکش و زنان ستم دیده افغانستان و جهان روشن کردند. گرچه تعداد این زنان شجاع کمتر از انگشتان یک دست بود، اما پژواک صدای میلیون ها زن افغانستانی و حامیان شان در سطح جهان بود. صدایشان صاعقه ای بود در دل یکی از ظلمانی ترین شب های افغانستان.
اعلام جنگ طالبان علیه زنان افغانستان:
طالبان نه از زمانی که کنترل کابل را در دست گرفتند بلکه از آن زمانی که بر ولسوالی ها و ولایات شمالی کنترل یافتند؛ این جنگ را اعلام و سیاست ها و اعمال زن ستیزانه خود را آغاز کرده بودند. زمانی که زنان بدون "محرم" و یا بدون چادری و یا زنانی که بودت پاشنه بلند پوشیده بودند، در سرک ها لت و کوب می شدند، زمانی که دختران جوان و خردسال برای جنگجویان به زور از خانه ها و خانواده ها ربوده می شدند، این جنگ آغاز شده بود.
طالبان از یک طرف تلاش می کرد با توجه به نصایح مشاوران پاکستانی، قطری و آمریکایی ظاهر آراسته و تغییر یافته ای از خود نشان دهد، از طرف دیگر با واکنش سریع و قدرت یابنده غیر منتظره زنان روبرو شد و طاقت حفظ ظاهرشان خیلی سریع به سر آمد. خیلی سریع تر از آن چه انتظار می رفت، ظاهر و محاوره های تبلیغاتی و دروغین ذبیح الله مجاهد را به کناری گذاشتند. فرمان های وزارت امر به معروف و نهی از منکر و یا به عبارت دیگر وزارت «سرکوب و ستم برزنان» آغاز شد و فرمان های ضد زن یکی پس از دیگری از جانب این نهاد صادر شد و رسمیت یافت. در اولین قدم زنان از رفتن به سرکار (غیر از یکی دو مورد محدود مانند کار در شفاخانه) منع شدند. درِوازه لیسه ها و پوهنتون ها به روی دختران بسته شد، لت و کوب زنان در محله ها در ملع عام آغاز شد، زنان از رفتن به کلپ ها و شرکت در مسابقات سپورتی منع شدند، حق فعالیت های هنری و موسیقی از آنها سلب شد. سپس از بیرون رفتن بدون محرم منع شدند. حجاب حکم الهی اعلام شد و به دریوران حکم شد زنان بی حجاب (چادری) را سوار نکنند و راننده های تاکسی به اجبار و از ترس طالبان از سوار کردن زنان تنها امتناع کردند. زنان حتی از رفتن به حمام منع شدند. برای زنانی که در شفا خانه ها کار می کنند نوع لباس و نوع صحبت و برخورد با همکاران مرد مشخص گردید و حتی گفته شد تنها حق استفاده از گوشی های همراه ساده و نه هوشمند را دارند. و این چهره واقعی و روزهای اولیه طالبانی است که قرار است به قول خودشان و حامیان بین المللی شان در غرب و در منطقه، تغییر یافته و قابل تعامل باشند.
طالبان تنها به فرمان پشت فرمان بسنده نکرده این فرمان ها را با نیروی مسلح، با لت و کوب و با تهدید و ارعاب زنان پیاده می کند. آن ها را با فیر هوایی، سرکوب با باتون و باتون برقی با اسپری مرچ و حبس کردن زنان فعال اعمال می کند. حتی خبرنگارانی که مبارزات زنان را پوشش دادند مورد ضرب وشتم قرار گرفتند، بازداشت شدند و بطور وحشیانه ای شکنجه شدند. تعدادی از زنان فعال گفته اند که استخبارات طالبان به آن ها تلفن زده و آن ها را تهدید کرده است که دست از مبارزه بر دارند. هم چنین تعدادی از زنان فعال که نام یکی از آن ها فروزان صافی اعلام شده نیز در مزار شریف مخفیانه ربوده و سپس تیرباران شدند و جسد آنان در اطراف یکی از شهرک ها یافت شد. طالبان انکار کرد که در این تیرباران دست داشته است. اخیرا تمنا پریانی و خواهرانش و هم چنین پروانه ابراهیم خیل و تعداد نا معلوم دیگری پس از هجوم شبانه افراد مسلح به خانه هایشان ناپدید شده اند در حالی که طالبان هم مانند هم نوعان ایرانی شان از این ناپدید شدن ها اظهار بی اطلاعی می کنند. طالبان می خواهد که مردم باور کنند آن ها در ربودن این زنان فعال نقشی ندارند. این سلسله اعمال سیستماتیک و حساب شده طالبان تلاش بی وقفه ای است برای تثبیت یک حکومت زن ستیز. دیگر برای خوش باورترین ها هم ثابت شده که طالبان کدام تغییری نکرده است و تنها فریبکاری و دروغ و انکار را بر اعمال شان افزوده اند.
آغاز فاز نوینی از مبارزات زنان افغانستان:
اما به موازات جنگی که علیه زنان آغاز شده، زنان نیز جنگیده اند. باز هم در میان بهت، سکوت و ناباوریی که بخش بزرگی از جامعه را فرا گرفته بود این زنان بودند که جو سکوت را شکستند و با تعداد محدودی پرچم مبارزه علیه طالبان را برافراشتند. شکی نیست بسیاری اهمیت این حرکت شجاعانه را یا درک نکردند و یا در بهترین حالت در تاثیر پذیری و کاری بودن آن شک داشتند. اهمیت حرکت چهار زن در منطقه ارگ کابل که برای حق زنان ایستادند تنها به این خاطر نبود که در مقابل یک نیروی متحجر وحشی و مسلح ایستادند. بلکه اهمیت اساسی و اصلی آن این بود که در مقابل حیرت و یاس و ناامیدی که جامعه و احتمالا بخش بزرگی از زنان را در برگرفته بود خاموش ننشستند و ندای بانگ مبارزه علیه واپسگرایی را در آن سکوت حزن انگیز بلند کردند. این ندای فراخوان مبارزه ای جانانه علیه حکومتی بود که قصد داشت بدون درد سر زنان را از جامعه جدا و در خانه ها حبس کند. این حرکت خاکستری که آتش خشم زنان را پوشانده بود به کناری زد. و غرش زنان شجاع را یکی پس از دیگری در کوچه و بازار و در مراکز شهرها بصدا درآورد. زنان با فریادهای ما «دیگر برده نخواهیم شد»، «اسارت» نمی پذیریم. «زیر بار امارت اسلامی» نخواهیم رفت. به «پوشش اجباری» تن نخواهیم داد و با «کسب آگاهی و دانش برای خواسته خود» مبارزه خواهیم کرد، فریادهای بر حق خود را رساتر و رساتر ساختند.
آنها لت و کوب شدند، مورد اهانت قرار گرفتند، دستگیر و زندانی شدند، مورد تهدید قرار گرفتند اما هر بار با جرات و شهامت بیشتری علیه طالبان به سرک ها آمده و با قدرت اعلام کردند: «آمده ایم بجنگیم؛ بجنگ تا بجنگیم»
این اخطاری قدرتمند بود نه تنها علیه طالبان بلکه علیه همه حامیان بین المللی شان که تئوری تغییر طالبان را موعظه می کردند و امیدوار بودند تا طالبان را بدون دردسر به مردم تحمیل کنند.
این مبارزات هر روز در نقطه ای از کابل برگزار شده از وزیر اکبرخان تا کارته چهار و کارته پروان علاوه بر آن در دیگر شهرهای افغانستان از جمله در هرات، مزار شریف، بدخشان، بادغیس و نقاط دیگر زنان به سرک ها آمده اند. این مبارزات الهام بخش تاثیرات بسزایی بر مردم گذارده و نشان می دهد که محاسبات طالبان و حامیان آن ها در مورد زنان سخت اشتباه بوده است.
سیر پیوستن و همدلی زنان افغانستان و اعلام حمایت و پشتیبانی زنان در گوشه و کنار جامعه با این مبارزات پتانسیل بالای مبارزاتی است که در دل جامعه نهفته است. نشان گر خشم انباشته شده ای در میان زنان است که مبارزه آنان را قدرت می بخشد و به بالاترین سطحی که مبارزه زنان افغانستان در آن قرار داشته می برد. اما در این سطح باقی نخواهد ماند و به سطح رفیع تری دیر یا زود خواهد رسید. در حقیقت می توان گفت چالشی بس سنگین در مقابل طالبان و حامیان بین المللی آنان قرار دارد. چالشی که انتظار آن را نداشتند. طالب اگر تصور می کند که با سرکوب، تهدید و زندانی و ناپدید کردن و قتل فعالین و سپس انکار جنایاتش می تواند این انبار باروت را خاموش کند، خیالی باطل ست. جنایات طالبان نه تنها می تواند خشم انباشته زنان و بخصوص زنان نسل جوان افغانستان را شعله ور تر کند بلکه در عرصه جنگ و مبارزه بر آگاهی بخش های وسیع تری از زنان و حتی آن هایی که از خانواده های سنتی تر هستند تاثیر شگرفی بگذارد و آنان را راهی مبارزه برای رهایی زنان کند. با ادامه مقاومت و مبارزه زنان، جنگی را که طالبان علیه زنان آغاز کرده است به سود طالبان خاتمه نخواهد یافت، بلکه طالبان خوارترو رسواتر از همیشه بیرون خواهد آمد. در فرآیند این جنگ، اگر با تئوری علمی و رهائی بخش همراه باشد، اقشار وسیع تری از زنان به آگاهی بر حقوق خود و آگاهی به قدرت خود دست خواهند یافت، تعداد بیشتر و بیشتری از جامعه بر اهمیت مبارزه زنان پی خواهند برد. حتی بخش وسیعی از مردانی که از امتیازات علیه زنان بهره مند می شوند در نهایت در خواهند یافت که این رشوه ای بیش به مردان برای حفظ یک نظام پدر/مردسالار، برای حفظ یک نظام قرون وسطایی و وابسته نیست. آنها پی خواهند برد که چگونه ستم بیشتر بر زنان به معنی عقب ماندگی بیشتر جامعه و در بند بودن کل جامعه است. پی خواهند برد که یکی از مهم ترین کانال های مبارزه برای رهایی جامعه از قید بنیادگرایی و عقب ماندگی برای رهایی از قید امپریالیسم و مرتجعین همانا مبارزه علیه زن ستیزی است.
آن چه مسلم است مبارزات زنان افغانستان، طالبان و حامیان ش را بشدت غافل گیر کرده و به قدرت نمایی شان ضربه ای کاری وارد آورده است. اما مهم تر از آن می توان گفت که مبارزات زنان وارد فاز نوینی شده و کیفیت نوینی کمائی کرده است که نشان از عزم و مبارزه و ادامه آن دارد. ممکن است طالبان با قساوت و دشمنی اش با زنان به حملات وحشیانه خود ادامه دهد. ممکن است قادر باشد این مبارزات را برای مدتی به عقب بنشاند، اما هرگز قادر نخواهد شد مشعلی را که روشنایی بخش زنان خصوصا زنان جوان شده است، خاموش کند. هر عمل جنایت کارانه از جانب طالبان علیه زنان و مبارزات زنان به ضد خود مبدل شده و به چالشی نوین در مقابل طالبان پدیدار خواهد شد و در نهایت مبارزات راعمیق تر خواهد کرد.
زنان ایران نیز در موقعیتی نسبتا مشابه قرار داشته و دارند. هنگامی که رژیم جمهوری اسلامی نیز در ایران به قدرت رسید علیه زنان اعلام جنگ داد و زنان اولین گروهی بودند که مورد تهاجم وحشیانه و سرکوب های جمهوری اسلامی قرار گرفتند و اولین گروهی بودند که در مقابل جمهوری اسلامی ایستادند و علیه حجاب اجباری و سایر قوانین زن ستیزانه به مبارزه برخاستند. اما جمهوری اسلامی از یک طرف به دلیل برخورداری از پایه توده ای وسیع در آن دوران خاص و جو اسلامی گرایی که کشور و حتی منطقه را در بر گرفته بود و از طرف دیگر به دلیل اهمیت کافی ندادن به دفاع از موضوع مهم رهایی زنان از جانب نیروهای رادیکال و انقلابی مخالف رژیم جمهوری اسلامی و هم چنین از جانب بسیاری از زنانی که در عرصه سیاسی فعال بودند توانست قوانین ضد زن را یکی پس از دیگری تحمیل کند. اما این پایان کار نبود و خیلی زود مبارزات زنان و جنبش زنان هم در سطح مقاومت و میدان مبارزه و هم در سطح تئوری و آگاهی سربلند کرد. مبارزات زنان و شرکت فعال زنان در صفوف مقدم مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی، اهمیت قدرت مبارزه زنان را نمایان تر کرد و به مثابه یکی از چالش های مقابل پای جمهوری اسلامی قرار داد و حتی فراتر از آن موضوع زنان به نقطه ضعیفی در جمهوری اسلامی مبدل شد.
با توجه به چنین تجربه ای به جرات می توان گفت مبارزه به موقع زنان افغانستان علیه طالبان علیرغم هزینه های گران بهایی که در بر خواهد داشت، علیرغم جنایت هایی که طالبان در تلاش برای ایجاد رعب و وحشت در دل زنان و خانواده های آنان مرتکب خواهد شد، به روند قدرتمند خود ادامه خواهد داد. طالبان تصور می کند که با زندانی و ناپدید کردن فعالان زن خواهد توانست مبارزه ای که در اعماق جامعه ریشه دارد سرکوب کند. اما این مبارزه و مقاومت بنیه ای قوی تر و روحیه ای بسیار بالاتر و پتانسیلی بسیار بیشتر از آن چه که در ظاهر به نظر می رسد، در خود دارد. نیروی طالبان بداند حتی اگر این گونه بتواند حکومت واپسگرای خود را تثبیت کند، و هر چه بیشتر مبارزات زنان را سرکوب کند، مبارزه و مقاومت زنان قدرتمندتر در مقابل آنان قد علم خواهد کرد. این را زنان جوان و نوجوانانی که تشنه علم و دانش اند می گویند، این را زنانی که برای ایفای نقش در جامعه سر از پا نمی شناسند می گویند. این را زنانی که از ستم و بیگانگی از خشونت و تبعیض به تنگ آمده اند می گویند. این را زنانی که نمی خواهند به حاشیه جامعه رانده شوند، نمی خواهند در خانه و آشپزخانه محبوس شوند، نمی خواهند فقط ماشین جوجه کشی باشند، نمی خواهند حضورشان نادیده گرفته شود، می گویند. دختران خردسالی می گویند که به جای کودکی کردن به خانه شوهر می روند. طفل هایی می گویند که در مقابل چند گوسفند و یا چند جوال گندم مبادله می شوند. قساوت و سبعیت طالبان می تواند جرقه ای باشد تا این جنبش را از اعماق جامعه فرا خواند و آتش خشم زنان را شعله ورتر سازد.
خطرات در مسیر مبارزه و لزوم تشکل زنان در مسیری انقلابی
اگر چه مبارزه زنان از بنیه ای قوی و روحیه ای بالا و پتانسیلی فوق العاده برخوردار است و جنگ و مقاومت در سطوحی بالا در راه است اما این پایان کار نیست. خطراتی نیز در راهند که این مبارزه و مقاومت را بی گزند نخواهند گذارد. به همین دلیل راه مبارزه پیچیده و پر پیچ و خم خواهد بود. بدون شک برخورد فریبکارانه امپریالیسم آمریکا برای رهایی زنان افغانستان در جلو چشم همه ما قرار دارد و درسی است که برای تاریخ باقی خواهد ماند. اول این که امپریالیست ها نه به خاطر رهایی زنان بلکه برای منافع جهانی خود به افغانستان حمله کردند و دوم این که بازهم برای منافع جهانی خود به راحتی و بدون کوچک ترین اهمالی موقعیت زنان افغانستان را به فروش گذارده و با طالبان معامله کردند. این تجربه نشان می دهد که رهایی زنان نه با دل بستن به امپریالیست ها و از طریق گدایی از مرتجعین رنگارنگ بلکه با مبارزه خود زنان و مبارزه ای که در امتداد و مسیر رهایی کل جامعه قرار می گیرد ممکن خواهد بود. یعنی مسیری برای انقلاب واقعی، انقلابی که مردم در آن بر سرنوشت خود حاکم باشند. انقلابی که دین و مذهب را از دولت جدا کند، انقلابی که در مسیر حذف هر گونه ستم و تبعیض علیه زنان و علیه اقلیت های ملی گام بردارد و جامعه را بطرف جامعه ای عاری از تمایزات طبقاتی و عاری از هر گونه ستم و استثمار به پیش برد. چنین رهایی را زنان نمی توانند از "جامعه جهانی" یا به عبارت دیگر از امپریالیست هایی که پنج دهه افغانستان را بدنبال منافع اشان به محل تاخت و تاز خود مبدل کردند، تقاضا کنند. زنانی که برای رهایی از دست طالب خواهان آن هستند که امپریالیست ها طالب را به رسمیت نشناسند و یا کمک مالی خود را به طالب نرسانند در واقع هنوز نمی خواهند که قبول کنند که امپریالیست ها برای رهایی زنان کدام اهمیتی را قایل نیست. اما مقامات امپریالیست ها از جمله آنتونی بلینکن و تام وست و مقامات اتحادیه اروپا علیرغم گفتار ظاهری شان نه به خاطر رفتار طالبان و یا قساوت های شان با مردم افغانستان و یا زنان، به رسمیت شناختن طالبان را به پس می اندازند و یا کمک های مالی را قطره چکانی ارسال می کنند. آن ها در حقیقت هنگامی که کلید آغشته به خونِ قدرت در افغانستان را بدست طالبان می سپردند به طالبان مشروعیت داده و آن ها را به رسمیت شناختند و موقعیت زنان افغانستان را با آنان معامله کردند. آن ها در همان زمان می دانستند که برخورد طالبان چگونه خواهد بود. آن هایی که جهان را زیر سلطه خود گرفته اند آن قدر ساده نیستند که فریب طالب را بخورند. فشارهای آمریکا و اتحادیه اروپا بالای طالب به منظور کنترل طالب است تا در چارچوب منافع امپریالیست های غربی در منطقه عمل کند و در همان چارچوب باقی بماند و نه این که حقوق زنان و یا حقوق مردم را رعایت کند. سفر اخیر وزیر خارجه طالبان به اسلو و ملاقات با امپریالیست های غربی از جمله آمریکا و اروپا باز هم کدام بحثی در مورد حقوق زنان و مردم را در بر نخواهد داشت مگر در مصاحبه های رسانه ای، اما آن چه واقعی است این ملاقات در حقیقت ادامه مذاکراتی است که در دوحه جریان داشت و اجندای واقعی امپریالیست ها بررسی و کنترل طالبان در رابطه با قرار گرفتن در چارچوب منافع استراتژیک آمریکا و غرب است تا بتوانند مهر نهایی را بر سند حاکمیت طالبان بزنند و هم چنین بتوانند روابط خود با طالبان را برای مردم جهان عادی سازند.
به همین دلیل زنان مبارز افغانستان برای رهایی و مقابله با جنگی که طالبان بالای زنان اعلام کرده یک راه دارند و آنهم اتکاء به نیروی مبارزه خود و مبارزات مردمی است و حرکت در جهت یک انقلاب مردمی و واقعی. برای چنین کاری باید متحدانه در تشکلات مستقل برای منافع زنان و در راستای انقلاب خود را سازماندهی کنند.
همراهی، همبستگی و همکاری زنان مبارز ایران و افغانستان که از درد مشترکی رنج می برند در مبارزات شان مقابل نیروهای بنیادگرای حاکم نه تنها زمینه و شرایط مهمی برای پیوند مبارزاتی زنان هر دو کشور است بلکه یک امکان و لازمه پیشرفت مبارزه در دو سوی مرز است. به پیش در راه اتحاد مبارزاتی زنان افغانستان و ایران
برگرفته از نشریه هشت مارس شماره ٥٥
فوریه ٢۰٢٢ / بهمن ١۴۰۰