«بله به من هم تجاوز شده است»
ندا روشن
يکی در کلاس دانشگاه، آن يکی در شش سالگی در زير زمين خانه، يکی در محل کار، ديگری در خيابان تاريک، يکی در مهمانی، ديگری در کلاس درس، و... روايت های زنانی است که مورد آزار جنسی و تجاوز قرار گرفتهاند و سالها درد و رنج ناشی از اين خشونت وحشيانه را با خود حمل کردهاند. اما با پا پيش گذاشتن برخی از زنان و بازگو کردن روايتهایاشان اين سکوت شروع به شکستن کرده است. درونی کردن اين خشونت وحشيانه در حال شکستن است. سکوتی آغاز به شکستن کرده است که سايه شوم و سنگين آن به قدمت تاريخ جامعه طبقاتی بر دوش زنان قرار داشته است. سکوتی آغاز به شکستن کرده است که هر زنی با شنيدن هر روايتی خود را در آن میبيند. روايتهايی که روايت اين زن و آن زن نيست، روايت ميليونها زن نه تنها در ايران بلکه در سراسر جهان است.
زنی نوشت که به خانه دوستش رفته، شرابی خورده که احتمالا در آن داروی خوابآور بوده، و صبح با بدن برهنه و زخمی از تجاوز بيدار شده. يک دانشآموز از تجاوز معلمش نوشت که بسيار به او اعتماد داشته است و زنی ديگر از مردی نام برد که در يک قرار کاری او را آزار جنسی داده است و زنی که....
هر روز زنان بيشتری سکوت را میشکنند و پای متجاوزين و آزار دهندهگان جنسی در حوزههای مختلفی همچون نويسنده، استاد دانشگاه، معلم، کارگردان، مدير تورهای گردشگری و.... بهميان آمده است و يکی از دلايلاش اين است که آگاهی آنان به درجاتی بالا رفته و به اين باور رسيدهاند که مقصر آنها نيستند. اين اولين شرط است که او بتواند سخن بگويد تا با سخن گفتن قدم آغازين را برای التيام بخشيدن روانش بردارد و از پيامدهای ناشی از اين اتقاق که میتواند وحشتناک باشد جلوگيری کند. خيلی از زنان هنوز به طور واقعی سکوت را نشکسته اند. اين روايتهايی که زنان از آزار جنسی و تجاوز به ميان آورده اند در واقع نوک کوه ستمی است که تازه دهان باز کرده است.
در ماههای اخير در ايران زنان در هشتک و کارزار «من ـ هم» در رسانههای مجازی از آزار جنسی و تجاوز سخن ميگويند و سکوتشان را شکسته و تجربه آزار و اذيت جنسیشان را به اشتراک میگذراند. امروز شاهد بيرون آمدن صدای سركوب شدگانی هستيم که با روايتهای تجاوز و خشونتهايی كه در طول زندگیاشان به آنها روا شده است، لب به سخن گشودهاند و تعدادی از زنان خبرنگار، دانشجو، معلم، کارگر، دانش آموز و... سکوت دردآور و زجر دهنده را شکستند و تجربههای تلخ خود را از آزار جنسی و تجاوز به ميان آوردند.
جنبش «می تو» از يک دهه پيش در آمريکا توسط تارانا برک بنيانگذاری شده بود، و شهرت پيدا کرد. وقتی زنان در باره تعرض و آزار جنسی توسط چهره معروف، هاروی واينستين اظهاراتی کردند، در هفتهها و ماههای پس از آن زمان، اين جنبش مهمتر شد. زيرا هر روز زنان داستانهای بيشتری در باره تعرض و آزار جنسی را به اشتراک عموم میگذاشتند. جنبش «می تو» با گذشت زمان پای هزاران زن را که احساس کردند که آنها نيز میتوانند و بايد سکوت را بشکنند به ميدان آورد و گسترده شد و تنها محدود به تعرض و آزار جنسی در محيط کار نبود، بلکه به رفتارهای سوءاستفاده گرانه و زورگويانه بيرون از محيط کار هم مربوط میشد. اين جنبش پس از يک سال برخی از چهرههای بسيار شناخته شده را برملا کردند، مثل: واينستين، ماريو باتالی، اَل فرانکن و لز موونوز- به خاطر اين ادعاها يا از کارشان اخراج يا مجبور به کنارهگيری شدند.
کارزار «من هم» در ايران از زنانی شروع شد که در حوزه هايی همچون خبر نگار، هنرپيشه و دانشجو فعاليت ميکند. شکستن سکوت توسط اين زنان باعث شد که زنان بيشتری جرئت کنند و از آزار جنسی و تجاوز به خود در فضای مجازی سخن بگويند و با صدای بلندی ابراز کنند که «بله، به من هم تجاوز شده است»
دختر نوجوانی که رژلب بنفش تيرهای به لب داشت، خطاب به دوستش گفت: «اين هشتکِ خيلی باحاله! نميدونی اين چند وقته چقدر احساس قدرت میکنم، همين ديروز يه پسره تو ماشين خودشو بهم چسپوند منم هلش دادم و داد و بيداد کردم، اونم از ترس پياده شد، در حالیکه قبلن در اينجور مواقع خودمو مچاله ميکردم و میچسپيدم به شيشه، يا جايی که مقصدم نبود پياده میشدم، همش میترسيدم اگر اعتراض کنم آبروم جلو مسافرها ميره يا اينکه اونها حتما ميگن تقصير خودشه! اگر اين زخمی که بر تن و روان زنان سر باز کرده است گسترش يابد میتواند بستری را باز کند که زنان بيشتری را به سخن گفتن از دردی که در نهان دارند، بکشاند.
در برابر کارزاری که در افشای آزار جنسی و تجاوز به راه افتاده است، برخوردهای متفاوتی را نسبت به آن ميتوان در فضای مجازی خصوصا در توئيتها ديد. اما مهمترين و مرکزیترين برخوردهايی که نه تنها امروز و در اين کارزار بلکه در رابطه با هر خشونتی و افشای هر خشونتی از جانب زنان طرح شده اين دو جمله پيش گذاشته شده است: «خودت مقصری» و «چرا حالا».
قدر مسلم کارزار «می تو» در ايران برای کسانی که در آن شرکت میکنند هزينهای سنگين دارد. تابوهای فرهنگی، قوانين ضد زن و اين تصور که زن خود «مقصر» است، مانع بزرگی را در مقابل کسانی که مورد آزار جنسی يا تجاوز قرار گرفتهاند میگذارد.
در همين دوره کوتاهی که از عمر «من هم» میگذرد برای آن دسته از زنانی که سکوت خود را شکسته و روايتهای خود را بيان کردهاند آسان و بدون مانع نبوده است. بسياری از اين زنان با اين تابوها روبرو بوده و هستند. مثل:
خودش خواسته!
کرم از خود درخت است!
چرا رفتی خونهاش!
مقصر تو هستی نبايد به اين سادگی اعتماد میکردی!
نبايد خودت را در موقعيت خطرناک قرار میدادی!
چرا مقاومت نکردی؟
حتماً لباست مناسب نبوده است!
اين باعث شرمندگی خانواده ات می شه! و هنوز خيلی جمله های آزار دهنده ديگر.....
تمام اين جملات که در واقع تفکرات و نگرش افراد خصوصا بسياری از مردان را تشکيل می دهد يک پيام دارد و آن اين است: قربانی آزار جنسی و تجاوز، مقصر است! زير بنای تفکری که میگويد «خودت مقصر بودی» و يا اين که «چرا حالا»، در ماهيت خود حفاظت از فرهنگ پدر/مردسالاری است. اين تفکر زنان را به حاشيه میراند و شرايط را برای مردان متجاوز بيش از پيش مهيا میکند. وقتی زنان با اين تفکرات روبرو ميیشوند، به عقب رانده میشوند و اين جرئت را به خود نمیدهند که پرده از جنايتی که عليهشان شده است، بردارند و آن را بر ملا کنند. اين تفکر در عين حال بازتاب همان تفکر طبقه حاکمهای است که در طول بيش از ۴١سال تلاش کرده است که از طريق قوانين مبتنی بر شريعت اسلامی، عرف و سنتهای بغايت زن ستيزانه و... فرهنگ پدر/مردسالاری را در تار و پود جامعه چنان تنيده کند که دست هر مردی را برای تعرض به تن هر زنی را باز گذارد. در قوانين و دستگاه قضايی رژيم تئوکراتيک در ايران همواره زنی که مورد آزار جنسی و تجاوز قرار گرفته است محکوم و متجاوز همواره آزاد است، چرا که مردان تحت حاکميت اين رژيم، مالک تن زنان هستند.
با تمام اين موانع زنانی با شجاعت و جرئت پا پيش گذاشتند و لب به سخن گشودند. اين روايتها و همدلی نشان میدهد که زنان فارغ از تمايزات طبقاتی، اجتماعی، قومی، مذهبی... تنها به دليل زن بودن تجربيات مشترکی در آزار جنسی و تجاوز دارند و اين، موضوعی مربوط به همه زنان است. آزار جنسی امری فراگير است و هيچ زنی نبايد به دليل تجربه اين خشونت وحشيانه، احساس گناه کند و يا خود را مقصر بداند. ممکن است در جامعهای که يک رژيم ضد زن دينی بر مسند قدرت است، اين روايتهای دردناک به حکمهای قضايی و دستگيری متجاوزين منجر نشود، اما بازگو کردن اين روايتها و گسترش آن باعث خواهد شد که زنان بيشتری به اين کارزار بپيوندند و میتواند به باز شدن بستری برای عميق کردن دلايل ريشهای اين حجم از آزار جنسی و تجاوز کمک کند. اين خود سر آغازی است برای مبارزهای وسيعتر و هدفمندتر.
در بسياری از مواقع افشای آزار جنسی و تجاوز توسط زنان به قيمت جاناشان تمام شده است. برخی به دليل «آبرو» ريزی به قتل میرسند، برخی به دليل دست داشتن مقامات دولتی سر به نيست و يا خودکشی میشوند. زهرا نويدپور، زن جوانی که از يکی از نمايندگان مجلس به دليل تجاوز جنسی شکايت کرد، پس از چندی جسدش در منزل مادرش پيدا شد، از جمله موارد «خودکشی» بود.
اما چرا زنان در اين دوره شروع به شکستن سکوت کردند؟ اوضاع نابسامان اقتصادی، سياسی و اجتماعیای که منجر به خيزشهای ۹۶و ۹۸شد، جامعه را تکان داد. پديده زنان خيابان انقلاب نيز بر خواسته از اين شرايط عينی بود. مبارزه و مقاومتی که زنان در طول ۴۰ سال در مقابله با حجاب اجباری کرده بودند، در اين شرايط، جهش کرد و از شکل خواست مطالباتی بيرون آمد. زنان جسوری که در خيابانها و متروها حجاب از سر برداشتند به زندان افتادند و حکم های دراز مدت گرفتند، اما مبارزه زنان عليه حجاب اجباری متوقف نشد و کماکان ادامه دارد. فرو ريختن مشروعيت رژيم نزد مردم، تاثيرات ماندگار خيزشهای اخير در ميان مردم و... نشان از تغييرات بسيار زيادی در تفکر مردم دارد. بر بستر چنين شرايط عينی است که زنان جرئت بيشتری يافتهاند که پا پيش گذارند و روايتهای خود از آزار جنسی و تجاوز را با مردم در ميان بگذارند.
در همين دوره که موضوع آزار جنسی و تجاوز از جانب زنان طرح شد، در پستهای توئيتر و اينستاگرام روبرو میشديم که چون مردان ذاتا خشونتگر و متجاوز هستند، در نتيجه نمیتوان از شر اين خشونتها خلاص شد. به نوعی اين تفکر اين ادعا را دارد که مردان بهطور «طبيعی» خشونتگر و متجاوزاند؟
در حاليکه خشونت مردان عليه زنان هم در ايران و هم در سراسر جهان، سرشت و طبيعت آنان نيست، بلکه اين سيستم است که ميليونها مرد را از سن کودکی آموزش میدهد که در همه عرصهها تحقير، شکنجه، تجاوز، آزار و خشونت عليه زنان را بپذيرند و در زندگی آن را پياده کنند و خود را برتر از زنان بدانند. در عين حال همين سيستم به دختربچهها تعليم می دهد که ارزشِ زن در سکسی بودن و مورد قبول مردان واقع شدن است و زنان بايد خشونت و آزار و اذيت مردان را بهعنوان بخشی از حيات خود بپذيرند.
زنان از زمان تولد تا مرگ، در سرتاسر جهان از تجاوز و آزار جنسی رنج ميبرند. همه زنان در کوچه و خيابان، مدرسه و دانشگاه، در محل کار و مکان "امن" خانهاشان از آزار جنسی و تجاوز در امان نيستند. تجاوز و آزار جنسی عليه زنان در سراسر جهان چه با قوانين «پيشرفته» و چه «عقب مانده» به اين معنی است که مردان صاحبان اصلی زنان هستند. در واقع اين سيستم و جامعه است که مردان را طوری تربيت میکند، آموزش و امتياز می دهد که خود را مالک زنان بدانند. بر اين پايه است که هر مردی در هر گوشه از اين جهان، هر زنی را به مثابه کالايی میبيند که می تواند به او دست درازی کند و میتواند از طريق قدرتی که به او داده شده است، هر زنی را با آزار جنسی و تجاوز مورد کنترل و تحت سلطه خود در آورد.
آزار جنسی و تجاوز به زنان در جامعهای همانند ايران به معنای واقعی اکثريتی از زنان را در بر میگيرد. در جامعهای که رژيم آن جمهوری اسلامی باشد، رژيمی که طی بيش از ۴١سال با اجباری کردن حجاب، با قوانين و مجازاتهای اسلامی عليه زنان، بودجه عظيمی را برای نهادينه کردن فرهنگ پدر/مردسالاری، ارج و پاسداری از سنن عقب مانده و ضد زن، بال و پر دادن به غيرت و «ناموس» مردانه، غيرت دينی و... در جامعه تلاشهای بیوقفه کرده است. در پی اين نهادينه کردن فرهنگ به شدت تهوعآور پدرسالاری است که مردان به وسعت جامعه، همه زنان را بهمثابه کالای جنسی میبينند. در جامعهای که موی سر زن، دوچرخه سواری زن، آلت تناسلی مردان را تحريک میکند، چگونه زنان میتوانند از آزار جنسی و تجاوز در امان باشند؟ در جامعهای که قتل زنان و حفظ آبروی خانواده تقديس میشود و قانون پشتوانه مردان «با غيرت» است، زنان چگونه میتوانند از دست تجاوز «شريک» زندگی، مردان خانواده، معلم و استاد مرد، همکاران مرد و... در امان باشند؟ مردان متجاوز در جامعه تحت حاکميت رژيم تئوکراتيک زير سايه قانون ضد زن مبتنی بر شريعت اسلامی، فرهنگ و سنتهای مردسالارانه قرار دارند.
موجی که در افشای آزار جنسی و تجاوز به راه افتاده است، بدون هيچگونه اما و اگری نه تنها بايد از آن حمايت و دفاع کرد بلکه بايد از هر جهت آن را تقويت و برای گسترش آن فعاليت نمود. در اين پروسه است که میتوان راه و متد درستی را برای ريشه کن کردن سطله و قدرت مردان عليه زنان پيش گذاشت و فراگير کرد. راهی که نه در پی کم کردن آزار جنسی و تجاوز باشد، بلکه با تبديل اين موج به جنبشی پر قدرت، بستری را در خدمت به گسترش مبارزات انقلابی زنان در راستای رهايیاشان از آزار و اذيت جنسی و تجاوز و هر شکلی از خشونت و ستم جنسيتی هموار سازد.
ما زنان نه تنها بايد عليه اين جنايت مبارزه کنيم، نه تنها بايد به حداکثر به افشای آن کمک کنيم، نه تنها بايد به زنان برای شکستن سکوتشان ياری رسانيم، نه تنها بايد جويباریهای پراکندهی مقاومت و مبارزهی زنان را به هم برسانيم و... بلکه مهمتر از آن بايد اين مبارزه را به مبارزه عليه کليت رژيم زنستيز جمهوری اسلامی که عامل اصلی به وجود آوردن سيستمی است که شرايط و بستر را برای انجام چنين خشونتهای وحشيانهای عليه زنان فراهم کرده است، تبديل کنيم.
نشریه هشت مارس شماره ۵۲
فوریه ۲۰۲۱/ بهمن ۱۳۹