نوال السعداوی: ما دوباره يک ملت شديم، بدون مرزهای جنسيتی و مذهبی
تغيير برای برابری / ترجمه :نفيسه آزاد : من زندگی کرده ام تا شاهد و شريک انقلابی باشم که در مصراز 25 ژانويه شروع شد و تا امروز که اين مطلب را می نويسم ، يعنی ششم فوريه ادامه داشت. ميليون ها مصری ، زن و مرد، مسلمان و مسيحي، از هر آيين و باوري، با هم بر عليه رژيم فاسد و ستمکار متحد شدند ، بر عليه آن فرعون والا مقامی که تاج و تخت خود را حتی به قيمت ريختن خون مردم حفظ می کند، بر عليه دولت فاسد اوکه مزدورانش را برای کشتن جوانان استخدام می کند، برعليه نمايندگان پارلمان خيانتکار و تقلبی اش که نماياننده دارايی های غير قانوني، مواد مخدر و رشوه هستند، بر عليه روشنفکرانی که تحصيل کرده ناميده می شوند اما آگاهی و قلم های خود را فروخته اند و آموزش، اخلاقيات و فرهنگ را چوب حراج زده اند و افکار عمومی و فردی را برای به دست آوردن منافع بزرگ و کوچک و تثبيت موقعيت حاکمان گمراه می کنند.
جوانان و کودکان، زنان ومردان از خانه ها بيرون آمده اند، به رهبری خودشان و در کف حمايت خودشان! در غياب پليس و نيروهای امنيتی و نخبگان کنترل کننده ی رسانه و فرهنگ که اين روزها در خود فرو رفته اند. بعد از سرنگونی رهبران ثروتمند و قدرت مداری که صريح يا به طور ضمنی رژيمی فاسد و ديکتاتور را برای 50 سال حمايت کرده بودند، فرصت طلبي، تبغيض نسبت به زنان و منحرف کردن ارزش های اخلاقی هم از ميان رفته است. ارزش های منحرفی که خانواده ها و افراد را فاسد کرده است، ترويج هرج و مرج به نام امنيت، ديکتاتوری به نام دموکراسي، فقر و بيکاری به نام رفاه و توسعه ی اقتصادي، فحشا و خيانت به نام اخلاق و آزادی انتخاب،تحقير و تسليم در برابر آمريکا و اسرائيل به نام صلح و همکاری و دوستی ....چنين رژيمی که قلم های آزاد و خلاق را به بند کشيده است يا با تمام توان کوشيده که شهرتشان را لکه دار کند، يا آنها را به تبعيد فرستاده است.
ميليون ها مصري، از زن و مرد ، از خانه ها بيرون آمدند در همه ی شهرها و روستاها ، آسوان، اسکندريه، سوئز و همه ی شهرهای وطن. در قاهره، يعنی پايتخت، ما 11 روز در ميدان التحرير مانديم، روز و شب التحرير زندگی ما و خانه ی ما شده است، روی آسفالت ميدان نشستيم ،سراسر ميدان را دهها هزار زن و مرد در اختيار خود گرفتند.ما هرگز مکانی را که از آن ماست ترک نخواهيم کرد حتی با وجود اينکه پليس و لباس شخصی ها به ما حمله کردند وحتی اگر ميدان بازهم مورد هجوم نيروهای سازمان يافته توسط رژيم قرار بگيرد، مانند اتفاقی که در دوم فوريه افتاد،کسانی که به آنها رشوه داده شده بود (50 دلار و يک جوجه برای هر کدام و برای مقامات بالاتر هدايای بيشتری هم در نظر کرفته شده بود) با اسب و شتر به ميدان هجوم آوردند در حاليکه انواع و اقسام اسلحه را با خود داشتند.
يکی از اين اسب ها نزديک بود که مرا زير بگيرد، من با مرد جوانی نزديکی ميدان ايستاده بوديم، آنها توانستند مرا از اين حمله نجات دهند، من آنها را با چشمان خودم ديدم که دور ميدان می چرخيدند و به هر سمتی شليک می کردند، .ورای دود و گرد و غباری که ما را احاطه کرده بود، من شعله های آتشی را می ديدم که به آسمان زبانه می کشيد، مردان جوان بر زمين می افتادند و خون بر زمين جاری بود، چيزی شبيه جنگ ميان مزدوران رژيم و زنان و مردان مصری که برای آزادي، کرامت انسانی و عدالت به خيابان ها آمده بودند در جريان بود، مردان جوان "کميته دفاع از انقلاب" از خود دفاع کردند و پاسخی در خور به آنها دادند ، آنها تعدادی اسب و شتر را واژگون کردند و بيش از 100 مزدور را اسير کردند که در ميان آنها به گواه کارت های شناسايي، افسران امنيتی دولتي، نيروهای اطلاعاتي، نيروهای پليس و تعدادی مجرم که از زندان به همين قصد آزاد شده بودند يافت می شد. برخی از آنها اعتراف کردند که برای اين کار 200 دلار رشوه گرفته اند و قول 5000 تای ديگر هم به آنها داده شده است درصورتيکه بتوانند با استفاده از اسلحه های خود ميدان را از جوانان خالی کنند.آنها جوانانی که اين انقلاب را رهبری می کردند " کودکان اخلالگر " می خواندند، کلامی که مبارک - يعنی کسی که به آنها پول و دستور کشتار داده بود- به آنها آموخته بود.
مردان جوان چادرهايشان را در ميدان برپا کردند، زنان به همراه کودکانشان در سرما و باران در کنار آنها ماندند. صدها زن و دختری که در ميدان تحرير بودند، هرگز مورد آزار مردان قرار نگرفتند، آنها با غرور در ميدان ماندند و آزادی و برابری را تجربه کردند. مسيحيان شانه به شانه ی مسلمانان در انقلاب مشارکت کردند، من در ميان تعدادی از مردان اخوان المسلمين بودم ، آنها به من گفتند : ما با بعضی آراء شما در نوشته هايتان مخالف هستيم، ولی ما شما را دوست می داريم و تحسين می کنيم برای آنکه شما هيچ گاه مزورانه با هيچ رژيم يا نيرويی داخل يا خارج کشور معامله نکرديد". در مدتی که در ميدان تحرير قدم می زدم ، مردمان زيادی به استقبالم آمدند ، آنها می گفتند " دکتر نوال ، ما نسل جديدی در مصر هستيم، کسانی که کتاب های شما را خوانده اند و خلاقيت و عصيانگری شما را تجسين می کند" اشک هايم جاری بود و به آنها گفتم " موقعيت خجسته ای برای ماست که بتوانيم آزادي، کرامت انساني، برابري، خلاقيت، عصيانگری و انقلاب خود را جشن بگيريم.
زن جوانی به نام رعنا می گويد " ما به دنبال قانون اساسی جديدی هستيم، يک قانونی مدنی تر، قانونی که تبعيضی بر مبنای نژاد، جنسيت و مذهب نداشته باشد. زن جوان ديگری که مسيحی است و نامش بوتروس داوود است می گويد " ما قانون مدنی می خواهيم که مردم را بر اساس آيين، جنسيت و مذهب از هم جدا نکند و تبعيض ميانشان نگذارد" مرد جوانی با نام طريق الدميری می گويد " جوانان اين انقلاب را به ثمر رساندند و ما خود بايد دولت خود را انتخاب کنيم و کميته ای ملی برای تغيير قانون اساسی تشکيل بدهيم " . مرد جوان ديگری با نام محمد امين می گويد" ما حکومتی مردمی می خواهيم و شورايی و فرآيندی که در طی آن بتوانيم انتخاباتی شفاف و درست برای برگزيدن رئيس جمهور خود برگزار کنيم"
مرد جوان ديگری با نام احمد جلال می گويد " ما انقلابی مردمی را سامان داده ايم، بنا نهادن قرارد اجتماعی جديد نه تنها خواسته ی ما که شعار انقلابمان بوده است" . آزادي، برابری و عدالت اجتماعي، چيزهايی است که انقلاب را ساخته است و قوانين دولتی جديد را می سازد، دولت انتقالی را انتخاب می کند، کميته ی ملی برای تغيير قانون اساسی را انتخاب می کند و کميته ای از رهبران انقلاب را سامان می دهد، بنابراين فرصت طلبان صاحب پول و قدرت نمی توانند بيش از اين چيزی را به ما تحميل کنند. بسياری از سياستمداران با ما در اين انقلاب مشارکت نداشتند ولی بعد از مدتی با هواپيما از اروپا و آمريکا به ميان ما آمدند، کسانی که زندگيشان را بيرون از مصر گذرانده بودند و حالا برای رهبری به وطن بازگشته بودند، ما می گوييم :" کسی که انقلاب را به ثمر رساند همان کسی است که بايد رهبری آن را بر عهده داشته باشد، در ميان مارهبرانی 30، 40 يا 50 ساله هست. ما در ميان خود متخصصانی از تمامی رشته ها مثل سياست و اقتصاد داريم .ما کسانی هستيم که بايد کميته ی ملی تغيير قانون اساسی را شکل دهيم. محمد جوان می گويد :" برای اولين بار در زندگيم به مصری بودن خود مباهات می کنم، ياس و افسردگی از ميان رفته است و شکست به پيروزی تبديل شده است. ماهزينه ی اين آزادی را با خون شهيدانمان داديم، هيچ قدرتی نمی تواند اين قدرت را از ما بازپس بگيرد. التحرير تبديل به کل شهر شده بود با همه ی امکاناتش، در بيمارستانی همان نزديکی به مجروحان و زخمی ها رسيدگی می شد، دکترها و پرستاران از ميان جوانان داوطلب اين وظيفه را بر عهده گرفته بودند. داوطلبان با پتو و دارو و پارچه های کتان و گاز و باند و غذا و آب به ميدان می آمدند، چيزی که برای من بيشتر شبيه رويا بود. من با اين زنان و مردان جوان شب و روز زندگی کردم. کميته ای از ميان همين مردان و زنان جوان تشکيل داده شده بود که وظيفه ی سازمان دهی انتقال مجروحان به بيمارستان، تهيه ی آب و غذا برای ساکنين ميدان، دفاع از ميدان در برابر هجوم مزدوران و پاسخگويی به دروغ های رسانه های دولتی و دولت موقت دروغين و ديگر کارها را بر عهده گرفته بود.ديوارهای خانه ها، نهادها و تابوها که ميان شهروندان کشيده شده بود از ميان رفته بود، زنان و مردان، مسلمانان و مسيحيان بدون هيچ مرزی در کنار هم بودند. ما يک ملت شديم بدون جدايی بر اساس جنسيت، مذهب يا ديگر چيزها، ما همه رفتن مبارک را می خواستيم، دادگاهی شدن خود و همکارانش در حزب، آنهايی که در ريختن خون مردم دست داشتند و در ظلم و ستمی که 30 سال بر مردم مصر روا داشته شده بود.
اصل مقاله را در اين آدرس ببينيد : http://www.siawi.org/article2356.html
منبع : روشنگری