سرسخن

پیکار زن

ستم علیه زنان و فرهنگ مردسالاری، رنگ و ملیت نمی شناسد و در هر کوی و برزن، در هر ده و روستا، در هر شهر و کشور، رو در این قادر و آن قاره با شدت و ضیف و ضربان مختلف وجود دارد و عمل می کند.

اگر زنی در روستاهای کردستان و یا شهرکی از افغانستان و یا شهری از اسپانیا و یا در قلب اروپا به عقب رانده می شود، سبب آن است که مردان خواسته اند موقعیت های برتر را از آن خود کنند. و زنان در این نابرابری دیریست که هوشیاری یافته و بپاخاسته اند تا  در محو سلطه این مناسبت عقب مانده بستیزند، اما ستیز آنان، هماوردی عدالت خواهانه و دمکراتیک است. و دمکراتیک بودن جنبش زنان، یعنی محق دانستن افق های گوناگون فکری و رعایت حقوق یکدیگر، و میل به مبارزه مشترک در کنار یکدیگر.

از همین رو هم هست که رهبری جنبش زنان باید به دست خود جمعی زنان باشد، و در یک اتحاد عمل آگاهانه تحقق یابد. هر آن گاه، وزنه به دست یک خط فکری بیفتد، دمکراسی در درون جنبش از بین می رود و به سکتارسیم ختم می شود. زیر هیچ کس و هیچ خط و ربط مبارزاتی و فکری نیست که بتواند از خطا بری بماند و تمامی حقیقت را نزد خود انباشته باشد. ما می توانیم کمبودهای افق های یکدیگر را با حضور فعال مان در جنبش زنان پر کنیم و یکدیگر را تکمیل کنیم. قرار دادن این یا آن محور مبارزاتی در مرکز جنبش زنان و نادیده گرفتن دیگر نشانه های زن ستیز، نایده گرفتن پایه های جنبش زنان و پایه های همیاری آنان است. زیرا هر نماینده گی فکری، منافع معین قشری و طبقاتی خود را در مرکز خواسته هایش قرار می دهد و تا تحقق تمامی خواسته های طبقات تحتانی جامعه همیاری نمی کند، کمونیست ها تا محو کامل هر شکلی از ستم و استثمار فعال خواهند بود، اما زنی از طبقه میانی تا کسب خواسته هایش در این قطار سوار است.

وجود نظرات گوناگون و انتقادهای کوبنده به یکدیگر، در عین حال نشان از علاقمندی، دقت نظر و اهمیت دادن به یکدیگر است.

ما در سرنوشت، بدبختی ها و محرومیت ها با هم شریکیم. استقلال جنبش زنان و دمکراتیک بودن این جنبش جدا از مبارزه طبقاتی برای زنان نیست. تحقق خواسته های زنان در پیوند ارگانیک و قانونمند این سطوح از مبارزات است، که مردسالاری در اشکال مختلف آن در سطوح گوناگون، از خانه تا کارخانه را سست می کند و در نهایت از میان می برد.

با این پیشگفتار، آیا اندیشیدن به اتحاد سراسری تشکلات زنان و تلاش برای دستیابی به آن امری اجتناب ناپذیر نیست؟ آیا تپش های مشترک دل های ما، دستان ما را در پیشبرد مبارزه تواناتر نخواهد ساخت؟

یکی از دلایل عینی و ذهنی شکل گیری این تشکلات و فروپاشی بخشی از آنان، نشان از عدم آگاهی و درک واقعی از مسئولیت و وظایف تشکل های زنان و در عین حال نقش و جایگاه تشکلات مستقل زنان در صحنه فعالیت های اجتماعی دارد.

کنفرانس امسال «بنیاد بین المللی پژوهش های زنان» از نمایندگان فکری مختلف دعوت کرده و در برنامه هایش تعادل مناسبی میان حضور فعالین عملی جنبش زنان و پژوهشگران دانشگاهی بوجود آورده بود. این یکی از نقاط درخشان دهمین کنفرانس بین المللی بنیاد بود. ما بر آن شدیم که برای بازتاب گزارشات، نظرات و اندیشه های که و گرایشات گوناگون موجود در کنفرانس، یک شماره کامل از «پیکار زن» را اختصاص دهیم تا از این راه، در سوی نزدیکی عملی و فکری فعالین جنبش زنان کوشیده باشیم.

به امید همبستگی و مبارزه مشترک همه زنان و مردانی که در راستای محو سلطه نظام مردسالاری گام می زنند.

نشریه هشت مارس شماره صفر

سپتامبر ۱۹۹۹ / شهریور ۱۳۷۸