در كنگو با سبعيت غير قابل وصفي از خشونت جنسي به عنوان يك سلاح جنگي استفاده ميشود
رهبر شورشيها از من پرسيد: "مي خواهي ما شوهرت باشيم يا اين كه به تو تجاوز کنیم؟>اين را كلمنتين، زن كنگويي و مادر ۸ فرزند با دودلي، آهسته و زير لب ميگويد.
او ميافزايد: "من تجاوز را انتخاب كردم. به خودم گفتم اگر بپذيرم كه زنشان شوم آنها شوهر مرا خواهند كشت. نميخواستم وقتي فرزندانم بزرگ شدند بگويند مادرمان كسي بود كه باعث مرگ پدرمان شد."
اما اين فداكاري كفايت نكرد، شوهرش او را رها كرد و سراغ زن ديگري رفت.
او ميگويد: "پس از آن كه آنها به من تجاوز كردند، شوهرم از من متنفر شد، او مرا هرزه خطاب كرد. اغلب از خودم ميپرسم من شرافت خودم را به خاطر او از دست دادم، او چطور ميتواند مرا اين گونه رها كند؟"<
مارگوت والستورم، نماينده ويژه سازمان ملل در امور خشونتهاي جنسي در جنگ، چندي پيش جمهوري دموكراتيك كنگو را "پايتخت تجاوز دنيا" ناميد
>در كنگو، دهها گروه مختلف مسلح در قسمت شرقي آن جولان ميدهند و همگي آنها به خشونتهاي شديد جنسي عليه زنان متهماند.
ناكامي ها>كلمنتين ميگويد كه او دوباره ازدواج نخواهد كرد. او مي گويد: "شوهرم، كسي بود كه با او در كليسا پيمان زناشويي بستم. اگر خدا بخواهد، او بازخواهد گشت." ظاهرا اين اميد واهي است>ژاكلين كلي، محقق دانشگاه هاروارد در زمينه خشونت هاي جنسيتي ميگويد: "مرداني كه از اين گونه حملات به خانوادههايشان جان سالم به در بردهاند، خود به شدت آسيبديدهاند. آنها ميگويند ديگر نميتوانيم توي صورت زنمان نگاه كنيم. آنها كسي را ميبينند كه از عهده حفاظتش برنيامدهاند. آنها احساس شكست ميكنند و تنها راهي كه برايشان باقي ميماند طرد همسر و شروعي دوباره است."</span></span>
<span><span> </span></span>
<span><span><span>گروههاي شورشي ميگويند آنها را به حال خود رها كرده اند</span></span></span>
<span><span>اين بخشي از آسيبي است كه توسط افرادي نظير امانوئل كه زماني كودك-سرباز بوده و اكنون ۲۲ سال دارد، به وجود آمده است.</span></span>
<span><span>او يكي از جنگجويان گروه شورشي "حزب ناسيونال دموكراتيك كنگو" بوده است. امانوئل ميگويد (به زنان) تجاوز ميكردند تا خشم خود را از ناديده گرفته شدن به مقامات نشان دهند.</span></span>
<span><span>او مي گويد: "سربازان و شورشيان اغلب به دليل در انزوا بودن مرتكب تجاوز ميشوند. ما حقوقمان را دريافت نميكنيم، اگر هم چيزي دريافت كنيم، سر وقت نيست. پس از مدتها زندگي در جنگل كه در آن زني وجود ندارد، اگر يك زن اتفاقا سر راهمان قرار گيرد، همه از او استفاده ميكنيم."</span></span>
<span><span><span>تجاوز به عنوان سلاح جنگي</span></span></span>
<span><span>اما ماري كلر فاري، فعال حقوق زنان كنگويي و نايب رئيس اتحاديه بينالمللي صلح و آزادي زنان ميگويد مرداني نظير امانوئل از آسيبپذيري زنان سوءاستفاده ميكنند. او ميگويد: "اين كه انگيزه جنگيدنشان چيست به زنان ربطي ندارد، اين كاملا بيمعني است، آنها به دنبال كسب لذت از زنان هستند و اين هيچ ربطي به انگيزه آنها ندارد."</span></span>
<span><span>در كنگو از خشونت جنسي همراه با سبعيت غير عادي به عنوان يك سلاح جنگي استفاده ميشود. تجاوز گروهي رواج دارد و گاهي از قنداق تفنگ در اين كار استفاده ميشود.</span></span>
<span><span>در شهر گوما، در شرق كنگو، جايي كه قربانيان تجاوز از دهكدههاي گوناگون براي مداوا و مراقبتهاي پزشكي به آن جا آورده ميشوند، ۵۷ زن با ضربآهنگ طبل ميرقصند. نالهها و رقص چابكشان نقابي است كه ترسشان را ميپوشاند، اگر چه بدترين چيزي كه ممكن بود اتفاق بيافتد قبلا اتفاق افتاده است.</span></span>
<span><span><span>سرد و بي روح</span></span></span>
<span><span>در يكي از اتاقها، بوي نامطبوعي هوا را غيرقابل تنفس ميكند. گويي بوي نامطبوع از توالتي است كه مدتهاست تميز نشده اما در واقع اين طور نيست. اين بو از خود زنان مي آيد. بعضي از آنها دچار زخمهاي عميقي در ناحيه اندام تناسلي خود هستند كه منجر به عدم كنترل ادرار و گاهي اوقات مدفوعشان شده است.</span></span>
<span><span>يك زن ۱۵ ساله با تمام قدرت طبل مينوازد. تجربه او نمونه آشكار بلايي است كه اين جنگ خانمانسوز بر سر زنان آورده است.</span></span>
<span><span>او توسط ۱۰ شورشي يك گروه پيكارجويان هوتو كه متهم به نسل كشي در رواندا هستند، ربوده شد و به مدت يك سال از او به عنوان برده جنسي استفاده شده است.</span></span>
<span><span>او ميگويد: " آنها مكررا به من تجاوز ميكردند، به جايي رسيدم كه ديگر درد را حس نميكردم."</span></span>
<span><span>تخمين زده ميشود كه روزانه ۱۴ زن در جمهوري دموكراتيك كنگو مورد تجاوز قرار ميگيرند</span></span>
<span><span>آنها هر وقت كه مايل بودند چيزي براي خوردن به او ميدادند و گاهي مجبورش ميكردند كه از چكمههاي لاستيكيشان آب بنوشد. پس از مدت كوتاهي او آبستن شد. شورشيان به او گفته بودند وقتي وضع حمل كند آزادش ميكنند.</span></span>
<span><span>او ميگويد: "يك روز آنها مرا به درختي بستند و سعي كردند كه بچه را از رحم من بيرون بكشند. خون سرازير شده بود..." او با حالتي سرد و بيروح ميگويد ديگر درد را حس نميكند. آن وقت شال رنگارنگش را به دور كمرش ميپيچد و دور ميشود.</span></span>
<span><span><span>زندان</span></span></span>
<span><span>يكي از سربازان سابق دولت كه به ۲۰ سال زندان در زندان مركزي گوما محكوم شده، ميگويد: "يك روز وقتي از سر كار در رفتم، به اولين زني كه در مقابلم ظاهرشد، حمله كردم. از او خواستم به من كمك كند. تمايل به برقراري رابطه جنسي داشتم. اما او نمي خواست و من مجبورش كردم. حس ميكردم اگر اين كار را نكنم بيمار ميشوم. او بدون گريه كردن به راه خود رفت اما گفت كه مرا رسوا خواهد كرد. حالا پشيمانم چون اين كار به زندان ختم شد."</span></span>
<span><span>او از معدود افرادي است كه بازداشت شده است. خانم كلي ميگويد: "بسياري از مردان با زنان به عنوان خدمه خود برخورد ميكنند. اين تفكر وجود دارد كه سكس حق مرد است و هيچ راهي براي بازداشتن مردها از داشتن سكس وجود ندارد."</span></span>
<span><span>خانم فاراي نوميدانه ميگويد: "اگر نميتوانند جلوي خود را بگيرند خود را تا سطح يك حيوان تنزل ميدهند. اين تنها بهانه است كه به خشونتهايشان مشروعيت ببخشند و وضعي را بوجود آورند كه منجر به تبرئه آنها شود. اين حرفها دستاويزي است براي زندگي در بيقانوني."</span></span>
<span><span>دكتر لوسي كاسركا از بيمارستان "هيل" آفريقا ميگويد:"عدالت به ندرت اجرا ميشود. حتي وقتي كه افراد مظنون دستگير ميشوند، زندان مناسب و يا حتي گاهي نماينده دستگاه قضايي وجود ندارد. براي ما مسيحيان، تنها قاضي، ده فرمان كتاب مقدس است."</span></span>
<span><span><span>"زندگي مرا نابود كردند"</span></span></span>
<span>فرانسوا روكوگوزا، وزير ايالتي دادگستري و حقوق بشر كنگو عقيده دارد اگر كشورش بتواند از شر گروههاي مسلح خلاص شود، تجاوز امري مربوط به گذشته خواهد بود. </span>
<span><span><span>زنان هدف اصلي خشونتها در كنگو بوده اند</span></span></span>
<span><span>ولي زناني نظير ايوون ۳۷ ساله هرگز از گذشته خود رهايي نخواهند يافت. شوهرش را مجبور كرده بودند كه تماشاگر صحنه تجاوزهاي مكرر به او باشد. اكنون شوهرش ديگر به او اعتنايي نميكند.</span></span>
<span><span>ايوون توضيح ميدهد: "من با شوهرم در يك خانه زندگي ميكنيم ولي جدا از هم هستيم. او شب را به تنهايي در بسترش صبح ميكند و من در كنار كودكانم ميخوابم. ما نميتوانيم عشق بازي كنيم ، وقتي او را ميخواهم به او ميگويم اما او پاسخ ميدهد : نه...هرگز! هر وقت كه با هم جر و بحث ميكنيم، او به من ميگويد بروم سراغ شوهرانم، منظورش همان افرادي است كه به من تجاوز كردند."</span></span>
<span><span>او ميگويد بارها از شوهرش خواسته وضعيت دشوار او را درك كند، اما او نپذيرفته است.</span></span>
<span><span>گويا تنها زنهاي چون خودش، او را درك ميكنند. كلمنتين از جانب همه آنها ميگويد: "من نميتوانم تجاوزكاران را ببخشم، چون آنها زندگي مرا نابود كردند. گاهي حس ميكنم ديگر شوقي به زندگي روي اين كره خاكي ندارم."</span></span>