موقعیت زنان در ایران و سایر جوامع
در
«ازدواج سفید»
اخگر فرزانه
ازدواج
انسان هم مانند همه موجودات زنده، برای بقای نوع خود به تولید مثل نیاز دارد. در چارچوب زیست شناسی، گرایش جنسی بین انسانها هم مانند سایر انواع حیوانات، در راستای بقای نوع، شکل گرفته و عمل میکند. ولی تکامل اجتماعی نوع بشر، در سیر تاریخی خود در هر مرحله، به رابطه جنسی بین انسان ها، ساز و کار و نظم خاصی داده که متناسب است با بافت اقتصادی/اجتماعی جوامع مختلف در برهههای زمانی متفاوت. رابطه جنسی با هدف فرزند آوری و تداوم نسل در جوامع کنونی اغلب همچنان با قراردادی که آن را «ازدواج» مینامند، شکل میگیرد. البته ازدواج بین دو هم جنس که در بسیاری از کشورهای غربی، به رسمیت شناخته شده، از این قاعده مستثنا است. روابط جنسی خارج از ازدواج هم بسیار متداول است، ولی این شکل از روابط عمدتا با هدف فرزند آوری همراه نیست.
اما آیا واقعا برای بشر تکامل یافته امروزی، برقراری یک رابطه عاطفی و جنسی صحیح و انسانی همچنان تنها به تولید نسل و بقای نوع محدود میشود؟ آیا میتواند یک قرارداد قانونی و مهر و امضا شده، ایجاد و بقای یک هم باشی عمیق و تکامل دهنده را بین زوجین، تضمین کند؟ هم باشی بین دو انسان با شعور تنها تا زمانی ارزشمند است که بتواند به تکامل طرفین خدمت کند و نه به تخریب آنان. رشد و تکامل طرفین و داشتن یک رابطه عمیق عاطفی و لذت واقعی و متقابل از رابطه جنسی، اتفاقاتی نیستند که بتوان با قفل و بندهای قانونی آن را تضمین کرد. تعهد متقابل در رابطه موجود و یک «تک همسری» واقعی هم امری نیست که به حکم مفادی که در «عقد نامه» های قانونی درج میشوند، قابل اجرا باشد. ایجاد رابطه با شخص ثالث برای افراد متاهل و بیشتر برای مردان متاهل، در ازدواجهای رسمی، نه تنها پدیده نادری نیست، بلکه در کشورهای اسلامی مثل ایران، برایش ساز و کارهای شرعی و قانونی مثل ازدواج دائم رسمی همزمان با ۴ زن و ازدواج موقت (صیغه) با تعداد نامحدودی زن، هم مهیا شده است.
بنابر آنچه گفته شد، رسمیت یافتن ازدواج، شاید بتواند به تداوم زندگی زیر یک سقف، (در بسیاری از موارد همراه با طلاق عاطفی( (۱) خدمت کند، ولی نمیتواند تضمینی برای یک رابطه واقعی انسانی و یک هم باشی عمیق عاطفی/جنسی باشد. پشت پا زدن به قراردادهای رسمی ازدواج و گرایش به برقراری رابطهای که تعمیق، تحکیم و تداوم خود را در اعتماد طرفین نسبت به یکدیگر جستجو میکند و نه در قراردادهای قانونی، از این واقعیات نشأت میگیرد.
"خانم، ۲۸ساله از تهران:
الان به قدیمیای خودمون نگاه کنی یه سریاشون اصلا رنگ محبت و ارتباط سالم را ندیدند. شاید همین جوری کنار هم باشند ولی این کنار هم بودنشون فقط به خاطر یه سری رسومه که طلاق یا مسائل دیگه رو عیب میدونند و تو این رابطهها تو اگه ناراضی باشی از طرفت خب به راحتی ازش جدا میشی" (۲)
ازدواج سفید
ازدواج سفید، نام خود را از اصطلاح فرانسوی «Mariage blanc» گرفته که در ایران کاربردی کاملا متفاوت یافته است. اصطلاح «Mariage blanc» در زبان فرانسه به آن دسته از ازدواجها اطلاق میشود که به دلایلی مانند امتیازات قانونی برای دو طرف یا یکی از طرفین و با ثبت رسمی انجام میشود و نه با هدف زندگی همراه با رابطه جنسی. مواردی مثل کسب تابعیت، اجازه کار و تخفیفهای مالیاتی را میتوان به عنوان انگیزههای برقراری چنین رابطهای برشمرد.
اما «ازدواج سفید» در ایران اصطلاحی است که کاربردی کاملا متفاوت دارد و اولین مشخصه آن عدم ثبت رسمی رابطه میباشد. در یک تعریف کلی میتوان گفت رابطه بین زوجهایی که تصمیم میگیرند زندگی مشترک خود را خارج از قید و بندهای سنتی، مذهبی و قانونی، زیر یک سقف آغاز کنند، «ازدواج سفید» نامیده میشود. اما در واقع وقتی وارد تشریح جزییات این رابطه میشویم، برای هریک از موارد، میتواند تعریفهای کم و بیش متفاوتی وجود داشته باشد. حتی تعریف و دورنمای هر یک از دو طرف رابطه هم میتواند با هم متفاوت باشد.
این یک حقیقت است که در ازدواجهای رسمی هم، رابطه بسته به این که در کدام جامعه، قشر، فرهنگ و طبقه شکل میگیرد میتواند تعریفهای متفاوتی داشته باشد. اگر چه در جهانِ شکل گرفته بر اساس نابرابری ها، رابطه بین مرد و زن در کل رابطه بالادست و فرودست است، اما درجه این نابرابری هم تحت تأثیر عواملی که ذکر شد متفاوت بوده و با ابزارهای عرف و سنت و قانون، کنترل میشود. در کشورهای غربی ازدواج بدون ثبت قانونی بسیار رواج دارد تا جایی که قوانین حقوقی مشابه با ازدواجهای رسمی برای آنها وضع شده است. اما در کشورهایی مثل ایران که نه تنها این رابطه از طرف قانون گذار پذیرفته نشده، بلکه جرم هم انگاشته میشود (۳)، قطعا همان قوانین نیمبندی که در ازدواج رسمی (با وجود ناعادلانه بودن و اجحاف نسبت به زنان) در زمان بروز اختلاف، میتوان به آن رجوع کرد و تا حدودی به همسو کردن تعاریف مختلف در ازدواج رسمی خدمت میکند هم، دیگر در ازدواج سفید عمل نمیکند. به این ترتیب رابطه در ازدواج سفید را در واقع قراداد نانوشتهای تعریف میکند که بین هر دو نفری که وارد این رابطه میشوند پذیرفته شده و این میتواند کاملا متفاوت از سایر موارد مشابه باشد. اگرقرارداد ازدواج رسمی، که در سندی قانونی مکتوب شده است، مرد را موظف به انجام تکالیفی در زندگی مشترک و هنگام جدایی میسازد - که البته همین امر هم معمولا پروسه طلاق را با چالشهای نفس گیر مواجه میکند - ولی در ازدواج سفید در کشورهایی مثل ایران، در رابطه با حقوق زن در زندگی مشترک و هنگام جدایی، هیچ نوع حمایت قانونی و اجتماعی وجود نداشته و میتواند زمینه سوء استفاده را هم مهیا سازد.
اگر چه همچنان این شکل از رابطه را تنها، اقلیتی در جامعه ایران میپذیرند اما در سالهای اخیرانتخاب رابطه جنسی و زندگی مشترک بدون ثبت قانونی، به ویژه در شهرهای بزرگ ایران، تا جایی گسترش یافته که دستمایه بسیاری از پژوهشهای رسمی علمی و حتی اظهار نظرهای مسئولین حکومتی شده است. (۴)
آنچه مشهود است این است که: انتخاب این شیوه زندگی در ایران و جوامعی مشابه ایران، به ویژه برای زنان، به مفهوم شنا کردن خلاف جریان رودخانه، یک تابوشکنی جسورانه و روبرو شدن با چالشها و معضلات مختلف قانونی، اجتماعی، سنتی و خانوادگی است. به نوعی شورشی علیه بند و بستهای ارتجاعی جامعه است.
ازدواج سفید معمولا رابطهای است که مخفی نگه داشته میشود و شاید فقط تعداد کمی از دوستان دو طرف از آن اطلاع داشته باشند. خانوادهها در مورد فرزند پسر خود، راحتتر با این پدیده کنار میآیند ولی از آنجا که زنان در چالشهای اجتماعی و قانونی در ازدواج سفید و جدایی احتمالی، بسیار آسیب پذیرتر هستند، و همچنین به دلیل وجود تابوهای اجتماعی که عمدتا محدودیتها را بر سر زنان هوار میکنند، کمترخانوادهای پذیرای این رابطه برای دختر خود میباشد. به این ترتیب در اغلب موارد این رابطه، دست کم از خانواده دختر مخفی نگه داشته میشود؛ یعنی خانواده دختر هم نه تنها حامی او نیستند بلکه خود به یکی از موانع سر راه بدل میشوند. به این ترتیب میبینیم که فرهنگ غالب مردسالارانه در جامعه، در این شکلِ تابو شکنانۀ رابطه هم تأثیر گذاشته و زنان را در موقعیتی شکنندهتر قرار میدهد و این خود به تداوم جایگاه فرودست زنان خدمت میکند.
همانطور که اشاره شد، تعریف و دورنمای رابطه در ازدواج سفید، حتی بین طرفین رابطه هم میتواند متفاوت باشد، در جمعبندی یکی از پژوهشهای انجام شده در ایران آمده است:
«یافتههای این پژوهش حاکی از آن بود که اکثر زنانی که وارد این نوع روابط شده بودند، در دراز مدت تمایل داشتند ازدواج رسمی داشته باشند؛ یعنی ازدواج سفید را عاملی برای تسهیل ازدواج رسمی و درگاهی برای آشنایی قبل ازازدواج رسمی میدانستند و در زمان حاضر به دلیل فراهم نبودن شرایط اقتصادی–اجتماعی و حقوقی تن به ازدواج سفید داده بودند. این در حالی بود که مردان تمایل کمتری به ازدواج رسمی داشتند یا اینکه قصد ازدواج با همخانهشان را نداشتند.» (۵)
اولین برداشتی که از تفاوت دورنما بین دوطرف رابطه میتوان به دست آورد این است که، حتی در بین بسیاری از زنانی که در مقابل تابوهای جامعه قد علم کرده و آمادگی خود را برای ورود به این رابطه پرچالش اعلام کرده اند، «ازدواج رسمی» هدف نهایی بوده و به ازدواج سفید به عنوان یک دوره گذار نگاه میکنند. زندگی همراه با استرس و ترس از آشکار شدن رابطه در سطح جامعه، محل کار و خانواده، یکی از عللی است که تمایل به رسمی شدن رابطه را به ویژه بین زنان، تقویت میکند. البته در این بین کم نیستند زنانی که هیچ تمایلی به رسمی کردن رابطه نداشته و «ازدواج سفید» را با وجود همه چالشهای موجود، ترجیح داده و آن را به باورهای خود نزدیکتر میدانند.
«خانم، ۳۱ساله از تهران: ازدواج دائم تنها مزیتی که تو این جامعه برای من به عنوان یک زن داره اول اینکه زندگی پنهانی نخواهم داشت. راحتتر سفر برم باهاش، پارتنرم رو به عنوان آدمی که باهاش زندگی میکنم همه جا با خودم ببرم. این شکل زندگی بزرگترین مشکلی که داره اون پنهان بودن و چالشی که تو با خودت داری که کسی نفهمه باید دروغ بگی؛ این خیلی فشار روانی به من وارد میکنه…» (۶)
عوامل گرایش به ازدواج سفید در ایران
ازدواج سفید در واقع شورشی است علیه قاعدههای ارتجاعی و دست و پاگیر جامعه و علی رغم انگیزههای متفاوتی که برای گرایش به آن مطرح میشود، همهگی یک وجه مشترک دارند: تنها آن دسته از زنان و مردانی به آن روی میآورند که خود را به درجاتی از تابوهای حاکم در جامعه که مثل بختک روی زندگی آدمها افتاده و نفس کشیدن آنان را هم به مقررات نوشته و نانوشته بیپایه محدود میسازد، رها ساخته و یاد گرفتهاند که: «چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید» (۷)
دست و پاگیر بودن ازدواجهای سنتی و همچنین رفع نیاز عاطفی و جنسی ازعوامل استقبال از ازدواج سفید در میان جوانان است. برخی از زوجها هم به ازدواج سفید به مثابه «ازدواج آزمایشی» و مرحلهای برای شناخت بیشتر نگاه میکنند. مشکلات قانونی طلاق و رها شدن از یک زندگی تحمیلی هم از انگیزههای دیگر گرایش به زندگی مشترک خارج از چارچوبهای قانونی است. دستهای از زوجها هم ازدواج رسمی را ترجیح میدهند ولی به دلیل هزینه سنگینی که ازدواج رسمی بنا بر عرف جامعه به زوجین تحمیل میکند و از توان مالی آنان خارج است، این شکل از هم باشی را برمی گزینند.
«خانم ۳۱ ساله از تهران: به عنوان دو تا آدم ۳۱ساله که باهم زندگی میکنیم، شرایطی رو نداریم که توقعات خانواده هامون رو برآورده کنیم، مثلا مراسم عروسی با چند ده میلیون هزینه و سرویس طلا. خونه و تالار میلیونی و…. اینطوری زندگی میکنیم هر کی هر چقدر پول داره میذاره وسط، تو یه خونهٔ کوچک زندگی میکنیم که از پس دادن اجارهاش بربیاییم و راحت زندگی میکنیم؛ ولی خانوادهٔ من متأسفانه نمیپذیرد.» (۸)
برای زنان، انتخاب این شکل از رابطه به جسارت بیشتری نیاز دارد ولی هم زمان برای زنانی که به درجهای از آگاهی نسبت به حقوق خود رسیده اند، روی آوردن به ازدواج سفید، به مفهوم به رسمیت شناختن حق خود برای رفع نیازهای جنسی بدون قید و بندهای قانونی، مذهبی و عرفی است. یکی از امتیازاتی که گرایش زنان را نسبت به این شکل از رابطه افزایش میدهد، برابری نسبی بیشتر و آزادی نسبی بیشتر برای پایان دادن به رابطه است.
نگاهی به برخی آمارهای جهانی در رابطه با گسترش «ازدواج سفید»
آمارهای ازدواج سفید در آمریکا نشان میدهد که بیش از دو سوم زوجهای این کشور، قبل از ازدواج رسمی و قانونی، اقدام به زندگی در زیر یک سقف را داشتهاند.
تا قبل از سال ۱۹۷۰، زندگی زن و مرد بدون ازدواج رسمی در ایالات متحده غیر قانونی و جرم محسوب میشد. بر اساس آمارهای رسمی مراجع ذی ربط کشور آمریکا؛ از سال ۱۹۶۰ تا سال ۲۰۰۰ میلادی، تعداد زوجهایی که خارج از چارچوب ازدواج رسمی با هم زندگی کردهاند، ده برابر شده و در حال حاضر، زندگی مشترک بدون ازدواج رسمی، به موضوعی عادی در روند آشنایی زن و مرد در زندگی اجتماعی کشور امریکا مبدل گشته است. (۹)
در کانادا میزان ازدواج سفید از ۱۵ درصد در سال ۱۹۶۰به ۵۰ درصد در سال ۲۰۰۰ و در اقیانوسیه از ۱۶ درصد در سال ۱۹۷۵ به ۷۰ درصد در سال ۲۰۰۷ رسیده است. (۱۰)
در برزیل در سال ۱۹۷۱ فقط ۷ درصد از جوانان رابطهی هم خانگی داشتند اما در سال ۲۰۱۱ این رقم به نزدیک ۴۱ درصد رسیده است. هم خانگی در آرژانتین و ونزوئلا در سال ۲۰۱۱ به حدود ۵۱ درصد رسیده است و در کشورهای کوبا و کلمبیا نیز امروزه بیش از ۱۱ درصد جوانان رابطهی هم خانگی دارند. (۱۱)
در آلمان در دهه ۱۹۵۰ میلادی که جامعه زندگی مشترک بدون ثبت قانونی را به سختی میپذیرفت به این نوع زندگی مشترک بدون ازدواج، «ازدواج وحشی» میگفتند ولی در حال حاضر در آلمان، کمتر زن و مرد بالغی را میتوان یافت که این شیوه از زندگی مشترک را حداقل در دورهای از زندگی خود، تجربه نکرده باشند یا نکنند.
آمارها نشان میدهند که پذیرش زندگی مشترک بدون ثبت قانونی، در اغلب کشورهای جهان، با چالشهای فراوانی همراه بوده و تنها بعد از سالها مقاومت و مبارزه، توانسته به نسبتهای متفاوت در جامعه پذیرفته شده و حتی از ساز و کار و حمایتهای قانونی برخوردار شود. این چالش و مبارزه که در غرب از دهههای ۶۰ و ۷۰ در ابعاد گسترده آغاز شد، در ایران هنوز روزهای آغازین خود را میگذراند و درابعادی که بتوان آن را یک چالش اجتماعی نامید، عمری بیش از یکی دو دهه ندارد.
مشکلات بر سر راه عادیسازی ازدواج سفید در ایران
دیدگاه مذهبی که در بیش از چهار دهه استقرار یک حکومت تئوکراتیک در ایران، برای حفظ و تحکیم آن سرمایهگذاری فراوانی انجام شد، اگر چه نتوانست مطابق انتظارات جمهوری اسلامی، نهادینه شده و گسترش یابد، ولی به سهم خود، سنگها و دست اندازهایی را در مسیر پیشروی افکار رادیکال و تابوشکنانه در سطح جامعه و بیش از همه برای زنان، ایجاد کرد. دست اندازهایی که عادیسازی «ازدواج سفید» را در ایران به مبارزهای دشوار و پرهزینه بدل ساخته است.
داشتن رابطه جنسی خارج از ازدواج برای مردان در ایران، امری عادی به شمار میرود و حتی داشتن رابطه رسمی (دائم یا موقت) با بیش از یک زن در زمان واحد هم برای مردان هیچ حد و مرزی ندارد. همان چیزی که برای زنان فحشا خوانده میشود، برای مردان امری پذیرفته شده به شمار میرود که حتی ساز و کار شرعی و قانونی هم برایش مهیا شده است. اما «ازدواج سفید» غالبا به شکلی از رابطه اتلاق میگردد که در آن بین طرفین رابطه در طول زمانی که با هم هستند، یک تعهد نانوشته برقرار است و طرفین از نوعی برابری جنسی بهره میبرند.
قوانین زن ستیزانه جاری در ایران که اغلب در دوران پهلوی و به دست رضا شاه تصویب شدند و در جمهوری اسلامی چه در فرم و چه در اجرا، ابعاد سرکوبگرانهتر و وحشیانهتری به خود گرفتند، یکی از موانع باز دارنده بر سر راه هر رابطه غیر قانونی و غیر شرعی است. وجود همین قوانین که همچون شمشیر داموکلس با تار مویی بالای سر همه زنان آویخته شده و هر دم میتواند بر سرشان فرود آمده و حیات آنان و زندگی اجتماعیشان را نابود سازد، جسارت چنین تابوشکنیهایی را از اکثریت زنان میگیرد و در واقع اقلیت کوچکی از پیشروان این مبارزه را در این راه تنها میگذارد.
«ناموس پرستی»! این واژه که مفهومی سکسیستی را با خود حمل میکند، همچنان در روابط اجتماعی در جامعه ایران عمل کرده و از وزنه سنگینی برخوردار است. مردان جامعه، حتی پیشروان آنان هم، در جایگاه پدر، برادر، همسر و حتی دوست پسر، کم و بیش در پس زمینه فکری خود، زنان را کالاهای جنسی میبینند که در تملک آنان هستند و وظیفه «حراست» از آنان و ممانعت از دست درازی جنسی به آنان را بر عهده دارند. این «حراست جنسی» تا سطوح وسیعتر یعنی در سطح حراست از زنان محله، شهر، کشور و کلا «زنان» به عنوان یک «جنس»، گسترش یافته و برای مردان نوعی مجوز صادر میکند که به جای زنان تصمیم بگیرند و «سلامت» یا «عدم سلامت» یک رابطه را محک زده و تعیین کنند. ازدواج سفید که به نوعی گذر از این ساز و کار «حفاظت ناموس»، در جامعه است، زنان را وامی دارد، که همیشه با یک احساس ترس و وحشت زندگی کرده و رابطه خود را از اکثر افراد دور و برِ خود مخفی کرده و به نوعی منزوی شوند.
اگرچه یکی از علل گرایش به «ازدواج سفید»، به ویژه برای زنان، به دست آوردن برابری نسبی در رابطه با پارتنر خود است، اما مردسالاری حاکم بر فرهنگ و قوانین کشور، چنان چتر سیاه خود را بر سر جامعه گسترده است که هیچ یک از روابط و فعالیتهای جامعه نمیتواند از زیر سایه شوم آن گریخته و در امان بماند. انزوای زنانی که ازدواج سفید را برمی گزینند در جامعه، آنان را از حمایتهای خانواده، فامیل، دوستان و همکاران هم محروم میسازد؛ و این خود عاملی است که میتواند جایگاه فرادست مرد را در رابطه تقویت کند.
سخن پایانی
برای بررسی «ازدواج سفید»، مانند هر پدیده دیگر، نمیتوان آن را از موقعیت زمانی و مکانی، پدیدهها و روابط پیرامونش منتزع کرد. نابرابری جنسیتی و فرودستی زنان، که پدیدهای جهانی است در جوامع مختلف شدت و اشکال متفاوتی به خود میگیرد.نابرابری جنسیتی به طور کلی و ابعاد و شدت آن به شکل خاص، روی روابط انسانها با یکدیگر و از آن جمله روی شکلی از هم باشی که «ازدواج سفید» خوانده میشود، سایه افکنده و آن را هم تحت تأثیر قرار میدهد.
گرایش زنان ایرانی به ازدواج سفید، خیز برداشتنی تحسین برانگیز، برای پریدن از روی بسیاری از حصارهای تنگ و ارتجاعی درون جامعه است. پرش از روی حصارهایی که رفع نیازهای جنسی و عاطفی بشر (که از اولیهترین و طبیعیترین نیازها هستند)، را با معضلات و باید و نبایدهای قانونی و عرفی روبرو میسازند. شورشی است علیه نابرابریهای جنسی. مبارزهای است برای بازپس گرفتن حقشان بر بدن خود. اما رسیدن به یک برابری واقعی جنسیتی، بدون سرنگونی حاکمیتی که سرکوب زنان، پرچم هویتی و ایدئولوژیکی آن است، ممکن نیست. بدون برقراری نظامی عاری از ستم و استثمار؛ زندگی زیر یک سقف، بدون ازدواج رسمی هم، نمیتواند خیلی فراتر از چارچوب تنگ روابط زن ستیزانه حاکم بر جامعه شکل بگیرد و تضمینی برای برابری جنسیتی و رهایی از حاکمیت مردسالاری باشد.
……………………………………
* توضیح نویسنده این مقاله
رجوع به ارقام و اطلاعات برخی از مقالات، تحقیقات و منابع، به مفهوم تأیید همه تحلیلها و نتیجه گیریهای نویسندگان آن نیست.
منابع و توضیحات:
(۱) طلاق عاطفی زمانی اتفاق میافتد که زن و مرد در کنار هم به سردی زندگی میکنند ولی به دلایل مختلف مثل داشتن فرزند یا معضلات اقتصادی و اجتماعی، تقاضای طلاق قانونی نمیکنند.
(۲) خانهای با درِباز، پژوهشی جامع در باب ازدواج سفید در ایران
(۳) در فصل هجدهم از قانون مجازات اسلامی در مبحث جرائم ضد عفت و اخلاق عمومی، در مادهٔ ۱۳۷آمده است: «هرگاه زن و مردی که بین آنها علقهٔ زوجیت نباشد، مرتکب روابط نامشروع یا عمل منافی عفت غیر از زنا از قبیل تقبیل (بوسیدن) یا مضاجعه (با هم خوابیدن و همبستر شدن) شوند، به شلاق تا ۳۳ ضربه محکوم خواهند شد. همچنین در ماده ۲۲۵ قانون مجازات اسلامی مصوب 01.۰2.۱۳۹۲ آمده است: «حد زنا برای زانی محصن و زانیه محصنه رجم است. در صورت عدم امکاناجرای رجم با پیشنهاد دادگاه صادرکننده حکم قطعی و موافقت رئیس قوهٔ قضائیه چنانچه جرم با بینه ثابت شده باشد، موجب اعدام زانی محصن و زانیه محصنه (متاهل) است و در غیر این صورت موجب صد ضربه شلاق برای هر یک است» و اما در مادهٔ ۲۳۱ از همان قانون آمده است: «حد زنا در مواردی که مرتکب غیرمحصن (مجرد) میباشد، صد ضربه شلاق است. (همانجا)
(۴) برای مثال میتوان به یک نمونه از این نشستها اشاره کرد: انجمن حمایت از حقوق کودکان در روز چهارشنبه ۲۲ مرداد ۹۷ میزبان سمیناری تحت عنوان زندگی خارج از چارچوب ازدواج از منظر حقوق کودک بود که در آن از تازهترین اثر کامیل احمدی تحت عنوان «خانهای با در باز: پژوهشی جامع در باب ازدواج سفید در ایران» با حضور دکتر پروانه سلحشوری نماینده و رئیس فراکسیون زنان مجلس و خانم شهناز سجادی، وکیل و دستیار حقوق شهروندی معاونت رئیس جمهور در امور زنان و خانواده رونمایی شد.
(۵) خانهای با درِ باز، پژوهشی جامع در باب ازدواج سفید در ایران
(۶) همانجا
(۷) سهراب سپهری
(۸) خانهای با درِ باز، پژوهشی جامع در باب ازدواج سفید در ایران
(۹) زیر عنوان "فراگیری"
(۱۰) مطالعهی تجربهی زیستهی افراد در موردازدواج سفید در ایران ) مطالعهی کیفی جوانان شهرستان گیلان
(۱۱) خانهای با درِ باز، پژوهشی جامع در باب ازدواج سفید در ایران
نشریه هشت مارس شماره ۴۵
اکتبر ۲۰۲۱ / مهر ۱۴۰۰