جوامع غربی در سالهای اخیر حساسیت زیادی نسبت به خشونت خانوادگی نشان می دهند
آمارهائی که مقامات رسمی ایران هفته گذشته در باره افزایش شمار "قتل های خانوادگی" و افزایش "خشونت" در جامعه ایرانی منتشر کردند، در جوامع پیشرفته می توانست به یک زلزله سیاسی و اجتماعی منجر شود، مباحث بسیار بر انگیزد و طرح های بسیاری را به دنبال داشته باشد.
اما به نظر می رسد زنگ خطری که طنین پرصدای آن در این ارقام به گوش می رسد و عمق آسیب شناسی "افزایش خشونت"، که در این آمارها با زبان قاطع و صریح اعداد تصویر شده است، توجه مدیران جامعه ایران را چندان جلب نکرده است.
قتل به خودی خود کرداری خشونت آمیز است اما به هنگامی که شیوه هائی چون "مثله کردن، سر بریدن با کارد، سوزاندن جسد و اسید پاشی" به "شیوه های رایج قتل" بدل شده و "قتل بدون قصد و برنامه ریزی قبلی ۸۰ درصد قتل های خانودگی" را شامل می شود، نشانه های "افزایش خشونت" در روان شناسی جمعی و فرهنگ عمومی آشکار می شود.
شوهرکشی، پاسخی به زن کشی؟
"زن کشی" و "فرزند کشی" در ایران بی سابقه نیست، هرچند افزایش شمار این کردارهای خشن در دو دهه اخیر از شدت گیری تضادهای فرهنگی و اجتماعی خبر می دهد.
پدیده "شوهر کشی" پیش از انقلاب اسلامی در جامعه ایران کمتر دیده می شد و تا یکی دو دهه پیش زنان، قربانیان همیشگی و خاموش قتل های خانوادگی بودند و شوهران، پدران و برادران به انگیزه "حفظ ناموس و آبرو" زنان، دختران و خواهران خود را به قتل می رساندند.
در دو دهه اخیر تعریف های جدیدی از نقش و جایگاه زن در جامعه ایرانی مطرح و تلاش زنان لایه های متوسط و با فرهنگ تر جامعه برای برابری با مردان پررنگ تر شده است.
بافتی مرکب از تحولات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی که در زنان لایه های ثروتمند و متوسط به مبارزه برای حقوق برابر با مردان منجر شده، بر برخی زنان لایه های کم سوادتر و فقیرتر نیز موثر افتاده و اینان نیز، خودآگاه یا ناخودآگاه، به تعریف های جدیدتری از نقش و جایگاه خود دست یافته و الگوهای تازه ای را در کردار خود پیشه کرده اند.
در سال گذشته ۲۸ درصد قتل ها را بستگان درجه یک" مرتکب شده و "حدود ۵۵ درصد زنان را بستگان درجه یک آن ها به قتل رسانده اند.
سرتیپ حسن بتولی، فرمانده آگاهی ایران
افزایش امکان حضور زنان در جامعه و بازتر شدن دایره روابط اجتماعی زنان نیز این روند را تشدید کرده است.
بر این بستر لایه هائی از زنان از ایفای نقش قربانیان خاموش سرباز می زنند، مدیریت روابط و مناسبات عاطفی و جنسی خود را خود به دست می گیرند و شمار "عشق و انتخاب آزاد" یا آن چه نظام ارزشی غالب بر جامعه ایرانی آن را "روابط نامشروع" می خواند، افزایش یافته و از این رهگذر تضاد بین مناسبات واقعی با نظام ارزشی سنتی تشدید شده و "زن کشی" افزایش می یابد.
در یکی دو دهه اخیر، و برای اولین بار در تاریخ ایران، افزایش شمار "زن کشی" با افزایش "شوهرکشی" همراه است و شماری از زنان از قربانیان خاموش همیشگی قتل های خانوادگی به عنصر فعال بدل شده اند و از الگو و شیوه خشن قاتلان مرد تقلید می کنند.
دکتر مجید ابهری، مشاور کمیسیون اجتماعی مجلس ایران، در اواخر آبان ماه، با استناد به یک پژوهش علمی گفت "قتل شوهر به دست زن او، قتل زن به دست شوهر، کشته شدن فرزندان به دست والدین، به ترتیب مهم ترین نوع قتلهای خانوادگی بوده اند".
خشونت، چون نخستین واکنش در بحران
سرهنگ مصطفایی، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی، در اواخر آبان ماه گفت که حدود ۳۰ درصد از قتلهای شش ماهه نخست سال جاری، خانوادگی بوده است و ۴۷ درصد این قتل ها با "سلاح سرد" رخ داده اند.
به گفته سرهنگ مصطفایی "بیش ترین قتل های ششماهه اول امسال قتل زن به دست شوهر است" و "در برخی استانها گاهی بیش از نیمی از قتل های به وقوع پیوسته را بستگان مرتکب می شوند".
نتیجه پژوهش "گروه آسیبشناسی اجتماعی مرکز مطالعات استراتژیک آریا" نشان می دهد که در بیش تر قتلهای سال های ۸۸ و ۸۹ سنگدلی به وفور یافت میشود، خشونتهای جسمی، به ویژه خشونت در خانواده افزایش یافته و این فرایند رفتاری، ناشی از بالا رفتن خشونت در جامعه است.
سرهنگ مصطفایی با استناد به آن که "۸۰ درصد قتلهای خانوادگی بدون قصد و برنامهریزی قبلی رخ می دهد" به افزایش کنش و واکنش خشونت آمیز در جامعه ایرانی اشاره کرد.
رقم "۸۰ درصد" قتل "بدون برنامه ریزی" در نزاع های خانوادگی نشان می دهد که الگوهای "واکنش و کردار خشونت آمیز" در نظام ارزشی و اخلاقی و در فرهنگ لایه هائی از جامعه تا چه حد جا افتاده است.
همزمان با انتشار این آمارها دکتر مجید ابهری، مشاور کمیسیون اجتماعی مجلس ایران نیز با استناد به پژوهش های "گروه آسیبشناسی اجتماعی مرکز مطالعات استراتژیک آریا" و با اشاره به رواج کردارهای خشونت آمیزی چون "مثله کردن و آتشزدن جنازه" گفت: "قتلهای خانوادگی به شدت خشن شده و این زنگ هشداری برای مسوولان است".
بر اساس پژوهشی که دکتر مجید ابهری به آن استناد کرده است، "در بیش تر قتلهای سال های ۸۸ و ۸۹ سنگدلی به وفور یافت میشود"، "خشونتهای جسمی به ویژه خشونت در خانواده افزایش یافته" و "این فرایند رفتاری، ناشی از بالا رفتن خشونت در جامعه است".
این پژوهش و دیگر تحقیقات جامعه شناسی رسمی "حفظ ناموس و آبرو، غیرت، فقر، اعتیاد، مشکلات روانی و ضعف قانون" را مهم ترین عوامل افزایش قتل های خانوادگی و افزایش خشونت می دانند و در مساله "افزایش خشونت" از اشاره به عوامل مهم و موثری چون تاثیر تبلیغات حکومتی، که برخی خشونت ها از جمله خشونت سیاسی و دینی را ترویج می کنند، تاثیر جنگ ۸ ساله، تاثیر کشتارهای سیاسی، تاثیر حضور بسیجیان مسلح در جامعه و تاثیر برخورد خشن نهادهای امنیتی و انتظامی با مردم خودداری می کنند.
ناموس زنان و قاتلان با غیرت
در نظام ارزشی غالب بر جامعه، زنان نه انسان هائی مستقل، که "ناموس" مردان اند، مردان وظیفه "حفظ ناموس" خود را بر عهده دارند و مردانی که از حفظ ناموس خود ناتوان اند، شان و اعتبار و آبروی خود را از دست می دهند.
سرتیپ حسن بتولی، رئیس پلیس آگاهی نیروی انتظامی، در باره قتل های سال ۱۳۸۸ گفت: "در سال گذشته ۲۸ درصد قتل ها را بستگان درجه یک" مرتکب شده و "حدود ۵۵ درصد زنان را بستگان درجه یک آن ها به قتل رسانده اند".
به گفته او "۷۱ درصد قتل های خانوادگی" به "انگیزه نزاع و درگیری و عوامل اخلاقی و ناموسی" و "۳ درصد" به انگیزه "سرقت" رخ داده و "انگیزهای ۲۶ درصد قتل ها نامعلوم" است.
در جامعه ایرانی که مردان از "خیانت ناموس"های خود (زنان، خواهران و مادران) شرمگین و از سخن گفتن در باره آن پرهیز می کنند، درصدی از انگیزه های "نامعلوم" را نیز می توان به این گونه ارزش ها نسبت داد، اما حتی بدون در نظر گرفتن این درصد، سهم بالای "حفظ ناموس" در قتل های خانوادگی با ۷۱ درصد مشخص است.
"ناموس" از مبهم ترین و موثرترین ارزش ها و مفاهیم فرهنگ ایرانی و برخی جوامع اسلامی است. "ناموس" را در فرهنگ لغت به "شرف، آبرو، عصمت و پاکدامنی" و "غیرت" را به "تعصب و حفظ ناموس" نیز معنا می کنند.
ناموس در دین و قانون
مفهوم مبهم ناموس در فرهنگ ایرانی را برخی برداشت ها از مذهب و متن صریح قوانین کیفری ایران تقدیس می کنند.
از نظر فقه اسلامی، هماغوشی زن و مرد، حتی هماغوشی مجاز و مشروع، رنگی از کراهت دارد و مردان و زنان پس از هماغوشی، حتی مشروع و مجاز، باید "غسل" کنند، خود را بشویند و "طاهر" شوند.
قانون در اغلب جوامع از جمله برای منع خشونت و مجازات رفتارهای خشن تدوین می شود، اما بر اساس ماده ۶۳۰ قانون مجازات کیفری ایران، که بر اساس قانونی شرعی قصاص تدوین شده است، "هر گاه مردی همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند و علم به تمکین زن داشته باشد، میتواند در همان حال آنان را به قتل برساند و در صورتی که زن مکره باشد فقط مرد را میتواند به قتل برساند".
یک داستان کلیشه ای اما واقعی و تکراری
مردی ۴۵ ساله در تهران به همسر خود شک می کند. مرد بعدها در دادگاه می گوید که هیچ "مدرک یا سندی" مبنی بر خیانت همسر خود در دست ندارد و "به چشم خود" خیانت یا "نشانه خیانت" او را ندیده است "اما سوء ظن به جان او افتاد".
مرد "برای دفاع از ناموس" و مایملک خود قتل زن را طراحی می کند.
روزی که دو فرزند این خانواده به خانه مادر بزرگ رفته و زن تنها است، روز مناسبی برای حفظ "ناموس" مرد است. مرد سر زن خود را گوش تا گوش می برد و جنازه را برای آتش زدن در بیابان بسته بندی می کند.
اما کودکان بدون اطلاع والدین خود به خانه باز می گردند و شاهد قتل مادر خود هستند. مرد غیرتی سر دو فرزند خود را نیز می برد تا شاهدان جنایت را ساکت کند. مرد در دادگاه می گوید "زنم را کشتم تا نتواند به مردی جز من نگاه کند".
داستان به پاورقی "روزنامه های زرد" شباهت می برد اما در ایران گزارشی واقعی از رخدادی تکراری است و پس از چند روز فراموش می شود.
خانواده اصلی ترین هسته جامعه است. افزایش شمار "قتل های خانوادگی" از رسوخ عمیق بحران اقتصادی و فرهنگی به هسته اصلی مناسبات جامعه حکایت می کند.
فرج سرکوهی/ روزنامه نگار
منبع: بی بی سی