Kategorie: Nachricht
دختری که دنیا را برای ۵ دقیقه ساکت کرد !
سلام من سورن سوزکی هستم و از طرف اکو (؟) یک سازمان حفاظت از محیط زیست کودکان صحبت می کنم. ما گروهی کودک دوازده و سیزده ساله هستیم که می خواهیم منشا اثری باشیم. ونسا، مورگن و میشل و من. ما پول لازم برای سفر به اینجا رو خودمان فراهم کردیم، تا پنج هزار مایل سفر کنیم و به اینجا بیاییم تا به شما بزرگسالان بگوییم که شما باید روشهای خود را تغییر دهید. امروز و در این مکان، من هیچ هدف پنهانی ندارم و فقط برای آینده ام می جنگم، باختن آینده ام مثل باختن در انتخابات یا از دست دادن چند واحد از شاخص ارزش بورس نیست، من از طرف تمام نسلهای آینده صحبت می کنم. من اینجا از طرف کودکان گرسنه در سرتاسر دنیا صحبت می کنم که فریادهایشان به گوش کسی نمی رسد. من اینجا از طرف تمام حیوانات بیشماری صحبت می کنم که در حال مرگ و انقراض هستند چون دیگر جایی برای زندگی ندارند. من می ترسم که به زیر نور خورشید بروم، به دلیل وجود سوراخ در لایه اوزون.
من می ترسم که نفس بکشم، چون نمی دانم که چه مواد شیمیایی در هوا هستند. قبلا با پدرم در شهرم، ونکوور، به ماهیگیری می رفتم تا همین چند سال قبل که ما متوجه شدیم که ماهی ها سرطان دارند. و امروز می شنویم که حیوانات و گیاهان منقرض می شوند، هرروزه، و برای همیشه از روی کره زمین ناپدید می شوند. در طول زندگی ام گله های حیوانات وحشی و جنگلهای حاره ای و پرندگاه رنگانگی را شاهد بوده ام که فکر نمی کنم در زمان کودکان من باقیمانده باشند که آنها هم شاهدشان باشند. آیا شما هم وقتی همسن من بودید باید که نگران این موارد می بودید؟
تمام این اتفاقات در برابر چشمان ما رخ می دهند و ما طوری رفتار می کنیم که انگار تمام وقت دنیا را در اختیار داریم، و تمام راه حلها (ی این مشکلات) را می دانیم. من تنها یک کودک هستم و تمام راه حلها را نمی دانم، ولی می خواهم شما هم بدایند که شما نیز (تمام راه حلها را) نمی دانید. شما نمی دانید که چگونه می توان سوراخ های لایه اوزون را ترمیم کرد، شما نمی دانید که چگونه می شود ماهی آزاد را به رود خشک شده برگرداند،و شما نمی توانید حیواناتی را اکنون منقرض شده اند برگردانید و شما نمی توانید جنگلهایی را برگردانید که روزی در جایی که امروز بیابان است می روییدند. اگر نمی دایند که چگونه ترمیمش کنید، خواهش می کنم که به آسیب رساندن به آن (محیط زیست) خاتمه دهید. اینجا شما شاید نمایندگان کشورتان، اهل تجارت، خبرنگار یا سیاستمدار باشید، اما همه شما، پدران و مادران شما، برادران و خواهرانتان، عمو ها و عمه هایتان، فرزند کسی هستید. من فقط کودکی هستم، ولی می دانم که همه ما اعضای یک خانواده هستیم، خانواده ای متشکل از پنج میلیارد نفر هستیم، در واقع متشکل از سی میلیون گونه (جاندار) هستیم و مرزها و حکومتها هرگز این (واقعیت) را تغییر نخواهند داد.
من کودکی بیش نیستم ولی می دانم که در این قضیه ما باید همه دست به دست هم بدهیم و به عنوان یک دنیای متحد و واحد و برای نیل به یک هدف واحد، عمل بکنیم. با وجود خشمم، نابینا نیستم، و با وجود ترسم از این نمی ترسم که به دنیا بگویم که چه احساسی دارم. در کشور من، ما زباله بسیار زیادی تولید می کنم، ما می خریم و دور می اندازیم، می خریم و دور می اندازیم، با این وجود کشورهای شمالی از کمک به کشورهای نیازمند خودداری می کنند، حتی وقتی که ما بیشتر از احتیاجمان در اختیار داریم از قسمت کردن آنها با بقیه هراس داریم، ما می ترسیم که قسمتی از ثروتمان را در اختیار بقیه قرار دهیم. در کانادا ما زندگی مرفهی داریم، با آب و غذا و سرپناه فراوان. ما ساعت مچی، دوچرخه، کامپیوتر و تلویزیون داریم. خواندن لیست اموال ما می تواند برای دو روز ادامه پیدا بکند. دو روز قبل، اینجا در برزیل، ما شگفت زده شدیم وقتی که با کودکانی مواجه شدیم که در خیابان ها زندگی می کنند، یکی از این کودکان به ما گفت: "کاشکی من ثروتمند بودم، و اگر ثروتمند بودم به تمام کودکان خیابانی، غذا، پوشاک، دارو، سرپناه و عشق و محبت می دادم. "
اگر که کودکی خیابانی که هیچ چیز ندارد، حاضر است با بقیه قسمت بکند، چرا ما که اینهمه داریم، اینقدر حریص هستیم؟ من نمی توانم به این فکر نکنم که این بچه ها، کودکانی همسن و سال من هستند، که این که کجا متولد می شوی تفاوت بسیار بزرگی را باعث می شود، که من، می توانستم یکی از کودکانی باشم که در خیابانهای ریو(دوژانیرو) زندگی می کنند. می توانستم کودکی باشم که در سومالی از گرسنگی در حال مرگ هست، یا قربانی جنگ در خاورمیانه باشم، یا گدایی در هند. من فقط یک کودک هستم ولی می دانم که اگر تمام پولی که صرف جنگ می شد، صرف یافتن راه حلهای محیط زیستی، پایان دادن به فقر و دست یافتن به توافقنامه ها می شد، کره زمین چه جای فوق العاده ای بود. در مدرسه، حتی کودکستان، به ما می آموزند که چگونه در دنیا رفتار بکنیم، به ما می آموزید که به همدیگر نجنگیم، و با هم سازش بکنیم، که به بقیه احترام بگذاریم، که به بقیه موجودات آسیب نزنیم، که (اموالمان را) با بقیه قسمت کنیم و حریص نباشیم، پس چرا شما خودتان دقیقا کارهایی را میکنید که ما را از آنها منع می کنید؟
فراموش نکنید که چرا شما در این کنفرانسها حاضر می شوید، برای چه کسی این کار را می کنید، ما بچه های خود شما هستیم، شما تصمیم می گیرید که ما در چه دنیایی بزرگ می شویم، والدین باید قادر باشند که بچه هایشان را قوت قلب بدهند که " همه چیز به خوبی و خوشی خواهد بود،این آخر دنیا نیست، و ما هرآنچه که از دستمان بر می آید انجام می دهیم". ولی فکر نمی کنم که شما دیگر بتوانید این حرفها را به ما بزنید. آیا ما حتی در لیست اولویت های شما جایی داریم؟ پدرم همیشه به من می گوید تو آن چیزی هستی که انجام می دهی، نه آن چه می گویی، کارهایی که شما می کنید باعث می شود که من شبها گریه بکنم، شما بزرگسالان به ما بچه ها می گویید که ما را دوست دارید، ولی من از شما خواهش می کنیم که بگذارید عملکرد شما، گفته های شما را منعکس کند.
با تشکر !
ویدئو را در این آدرس ببینید
http://www.facebook.com/video/video.php?v=1407520189742&ref=mf