حجاب آشکارترين سنبل اسارت زنان است
سارينا پيكر
با مبارزه ای پيگير و جدی طرح امنيتی موسوم به "عفاف و حجاب" را به شكست بكشانيم
فشار، سرکوب و بی حقوقی بر زنان، به بهانه بدحجابی اگر چه يکی از بنياد ها و نمادهای هميشگی جمهوری اسلامی بوده است، اما در مقاطع و زمان های مختلف با شدت و حدت بيشتری بر زنان اعمال می گردد. اين مقاطع، معمولا در ارتباط با گسترش اعتراضات جنبش های اجتماعی و مبارزات توده های مردم همراه بوده است. هنگامی که جامعه ملتهب است و دستگاه های سرکوب رژيم هراسان از گسترش اعتراضات توده ای هستند، زنان به عنوان نيمی از جامعه مورد هدف سردمداران اين رژيم قرار می گيرند. اين سركوب ها نه فقط شامل جنبش زنان، بلکه در ساير جنبش های ديگر اجتماعی نيز قابل مشاهده است، به عنوان نمونه تعرض اخير رژيم به جنبش کارگری و دستگيری چند تن از فعالين كارگری در نقاط مختلف كشور، يكی ديگر از سياست های ضد انسانی اين حكومت عليه فعالين كارگری در جهت زهره چشم گرفتن از آنان می باشد.
جمهوری اسلامي، طی يك ماه اخير فشار بيشتری را بر فعالين جنيش زنان وارد كرده و با دستگيری آن ها و فراتر با يادآوری شعار «يا روسري، يا توسری» و «حجاب اجباری»، به خيال خود می خواهد به جنبش زنان توسری زده و آن ها را به عقب براند. در حالی که در طول حاکميت جمهوری اسلامي، زنان در ميدان مبارزه برابری طلبانه و آزادی خواهانه نشان داده اند که مرعوب اين رژيم و آپارتايد جنسی آن نشده و بعد از اين نيز نخواهند شد.
مدتی قبل امامان جمعه در شهرهای مختلف از جمله در تهران و مشهد در كنار اظهار نظرهای خنده داری كه درباره منشاء زلزله و راه های جلوگيری از وقوع آن از طريق ورد خواندن و توبه كردن داشتند، به موضوع گسترش بدحجابی در ايران و نگرانی های متعاقب سردمداران رژيم از آن اشاره كردند. هر چند اظهار نگرانی در مورد اين پديده تنها به امامان جمعه در هفته های گذشته محدود نمی شود، بلكه وزير كشور، فرمانده نيروهای انتظامي، گروههای از نمايندگان مجلس اسلامی و غيره را نيز در اخيراً در برگرفته است.
تمامی دست اندر كاران حكومت اسلامی در اين زمينه سخن به ميان آورده اند كه گويا رعايت نكردن حجاب اسلامی به امری توده ای تبديل شده و گسترش بد حجابی در عالم واقع به نظر اين جنابان گسترش دهن كجی به كل حاكميت حكومت اسلامی است.
همه دست اندركاران و بانيان حكومت اسلامی در همين رابطه به عواقب و پيامدهای اين مسئله پرداخته اند و همچنين در هفته های گذشته زمزمه دوباره سر كار آوردن طرح شكست خورده امنيتی موسوم به عفاف و حجاب در ارگان ها و نهادهای حكومت اسلامی به گوش می رسد.
زن ستيزی و بی حقوقی نسبت به زنان در جامعه تحت حاکميت جمهوری اسلامي، تنها به حجاب و پوشش اجباری محدود نيست. آزار سيستماتيک زنان به بهانه های متفاوت چه در محيط کار و چه درخانواده و جامعه به امری هميشگی و متداول تبديل شده است. زنان هر روزه طبق قوانين غير انسانی جمهوری اسلامي، به شيوه های گوناگون به جرم زن بودن، به جرم دوست داشتن، به جرم قبول نکردن تحقير و توهين و ...، مورد اذيت و آزار قرار می گيرند و حجاب اجباری هم به عنوان نمادی از اين سيه روزي، مزيد بر علت است. اظهارات سردمداران اين حكومت به بهانه برقراری «امنيت اخلاقی»، رسما و علنا اعلام تعرضی جديد و شديدتر به زنان و آزادی های اجتماعی است. هدف از اين تعرض جديد ايجاد جو و فضای رعب و وحشت در بين نيمی از جامعه يعنی زنان است تا در پرتو آن کل جامعه را مرعوب سازد.
اين گونه سخنان و ابراز نگرانی ها در حالی كه خشك مغزی و ارتجاع عريان صاحبان آن را نشان می دهد، اما در همان حال نشانه های واقعی از تغيير شرايط و از تغيير توازن قوايی است كه در اين جامعه به نفع مبارزات توده های در پی آزادی و برابری به وجود آمده است. شركت گسترده زنان آزاده در حركت های اعتراضی يك سال اخير، جسارت و روحيه تعرضی زنان در اين حركات، سرچشمه آن دهن كجی های گسترده ای است كه امروز در مسئله حجاب اجباری خود را نشان می دهد و امام جمعه ها و مقامات رژيم از آن نگران شده اند.
جمهوری اسلامی که حضور چشمگير و گسترده زنان آزادی خواه در اعتراضات توده ای اخير را مشاهده کرد، اوج اقدامات ضد انسانی و جنايتکارانه خود را به نمايش گذاشت و با اعمال زندان، شکنجه و حتی تعرض جنسی به شماری از زنان بازداشت شده و انتشار اخبار آن، تلاش کرد زنان مبارز و آزاده را مرعوب سياست های ضد انسانی خود نمايد، اما حضور توده ای زنان در صحنه های مختلف اجتماعی نشان داد که زنان ايران برای احقاق مطالبات بر حق انسانی خود پای در راه مبارزه ای سنگر به سنگر گذاشته اند و اقدامات جنايتکارانه حكومت اسلامی خللی در عزم و اراده آنان وارد نمی كند. امروزه نتيجه اين مبارزه واقع بينانه را از بی توجهی و بايكوت كردن سخنان سردمداران حكومت اسلامی در رابطه با حجاب اجباری را می توان به خوبی مشاهده كرد.
هدف از تحميل حجاب بر زنان، همان هدفی است كه از تجاوز به زنان زندانی سياسی برای درهم شكستن و مطيع كردن شان دنبال می شود. حجاب، با شخصيت زن همان كاری را می كند كه وقتی وی را بدون رضايت و آگاهی به مردی شوهر می دهند؛ همان كاری را می كند كه تاخت زدن زنان ميان طايفه ها و خانواده ها؛ همان كاری را می كند كه رد و بدل كردن زنان ميان خانواده های قدرتمند حاكم، همان كاری را كه آزار جنسی زنان توسط مردان در محل كار، اين ها همه برای تثبيت مناسبات قدرت در جامعه است. برای نشان دادن آن است كه كی حاكم است و كی محكوم و برای سرجای خود نشاندن محكوم است؛ برای نشان دادن سلطه مالكيت خصوصی است؛ برای تثبيت سلطه طبقات استثمارگر بر طبقات استثمار شونده و سلطه مرد بر زن است. سلطه گری مرد بر زن، يك پديده اجتماعی ماورا طبقاتی نيست. سلطه گری مرد بر زن، از ستونهای قدرت اجتماعی طبقات استثمارگر و دولتهای مرتجع است. و سلطه گری مرد بر زن حتی در ميان كارگران، قدرت طبقات استثمارگر و دولت آنان را تحكيم می كند.
حجاب زنان تمرينی روزمره است برای عادت كردن به عبوديت و اطاعت. در حالی كه ستمديدگان برای رهائی خود نياز به روحيه شورش و طغيان دارند و نه اطاعت. زن با چادر به سر كردن خود را عادت می دهد كه از مردانی كه صاحب وی هستند اطاعت كند، تابع جامعه مردسالار مستبد شود. زن با تمرين اطاعت از مرد خانه در واقع به تمرين اطاعت از حكومت و تن دادن به اشكال گوناگون بردگی می پردازد. طبقات حاكمه برای زنان در خارج از خانه ناامنی ايجاد می كنند و به مردان نيز ياد می دهند كه در خيابان ها برای زنان ناامنی ايجاد كنند تا زنان با ميل حجاب سر كنند و فكر كنند كه بخاطر خودشان دارند حجاب سر می كنند. وقتی جمهوری اسلامی به زن ميگويد: ”خواهر حجابت را رعايت كن“ منظورش آن است كه ”خواهر حاكميت مرا رعايت كن“، ”حاكميت مردان بر زنان را رعايت كن“. حجاب يك نقش اجتماعی بزرگ بازی می كند، نقشی كه مستقيما در ارتباط با قدرت سياسی و اقتصادی است.حجاب با هيچ كردن زنان آنان را وادار به گردن گذاردن به اين حاكميت ها می كند. چادر نقش خرد كننده شخصيت، درهم شكستن حس غرور و سربلندي، بزدل كردن زن را بازی می كند. وقتی كه به زن آموخته شود كه شكل بدنش را بپوشاند و از آن شرم كند بالاجبار ياد می گيرد كه جرات فكر كردن و دست زدن به كارهای بزرگتر را هم نكند و به اين ترتيب موجودی عقب مانده می ماند. و با عقب مانده نگاه داشتن زنان ثبات نظم سياسی حاكم تضمين می شود. از زنان كارگر، كارگرانی مطيع درست می كند. حجاب از كودكی همان كاری را با روح و مغز زنان ميكند كه چارديواری محدود خانه. برای مطيع كردن زنان، زرادخانه نظام پدرسالاری جمهوری اسلامی تنها به حجاب اكتفا نمی كند، اما اين يكی از سلاح های مهم و موثرش می باشد. جمهوری اسلامی نقش حجاب را كارآمد تر از گذشته كرد و آنرا به مثابه يك نهاد ايدئولوژيك ثبت نمود.
جريانات اسلامی و متوهم خارج از جمهوری اسلامی مانند كمپين يك ميليون امضا و جريانات ليبرال نيز حجاب كشيدن بر زن را به مثابه يكی از مشخصه های ايدئولوژيك خود تثبيت نموده اند. منشاء حجاب در قرآن است كه می گويد زن بايد هيكل خود را در كيسه كند و از برجستگی های آن شرمگين باشد. طی همين مدت همچنين شاهد انزوای جريان ليبرالی بوديم كه می کوشيد مبارزات زنان ايران را حول مطالباتی در زمينه تعديل قوانين شريعت اسلامی به كنترل خود درآورد و با توسل بستن به فتوای آيت الله های ناراضی و گسترش روحيه انتظار و محافظه كاري، مبارزات رهايی بخش زنان را در حاشيه جريان اصلاح طلبان حكومتی قرار دهد و آن را به ابزار قدرت گيری مجدد اين جناح در حاكميت رژيم اسلامی تبديل كند. نگرانی هايی را كه از مقامات رژيم می شنويم و واقعياتی را كه مشاهده می كنيم، نشان می دهند كه اين گرايش در كار خود موفقيتی كسب نكرده است و جنبش زنان ايران برخلاف انتظار آنان روندی راديكال و انقلابی در پيش گرفته است.
بايد بدين امر واقف بود كه مسئله حجاب و تحميل آن توسط رژيم اسلامی در دورهای اخير دارای جنبه ای صرفاً ايدئولوژيك نبوده، بلكه بطور عمده بدينوسيله اهداف مرتجعانه سياسی خاصی دنبال می شود. ديديم كه چگونه بازی شطرنج، نواختن آلات موسيقی و خوردن گوشت برخی حيوانات با چرخش زبان، حلال و مباح اعلام شد، ولی هر چه می گذرد رژيم اسلامی در تحميل هرچه بيشتر حجاب از تهاجم، لحظه ای غافل نمی ماند. شايد بتوان انتظار حلال گشتن گوشت سگ و خوك و نظاير اين ها را كشيد ولی در خصوص حجاب و عقب نشينی در تحميل آن، چنين چيزی بوقوع نخواهد پيوست. اهميت اين موضوعات برای رژيم اسلامی كيفيتاً متفاوت است. امروز بيش از هر زمان ديگری خشم زنان آمادگی سرريز شدن دارد؛ زنانی كه زير ستم چرخ های سنگين قرون وسطايی سرمايه داری های اسلامی به جان آمده اند. كوتاه آمدن در امر تحميل حجاب توسط حاکمان اين رژيم در عمل نديده گرفتن آن شكافی می باشد كه به شدت قابليت عميق شدن و ظرفيت از كنترل خارج كردن اوضاع را دارد. سرمايه داران اسلامی حاكم به اين امر به خوبی واقفند كه با ناديده گرفتن اين شكاف به يك جنبش وسيع توده ای پا داده می شود. جنبشی كه خيلی سريع به ساير شئون اجتماعی و به ميان ساير اقشار و طبقات اجتماعی سرايت كرده و حاكميت ارتجاعی مذهبی را تهديد خواهد كرد. آری خشم زنان در اين دوره آن تنور داغ و آماده ای است كه هيئت حاكمه اسلامی به منظور حفظ پايه های سلطه و اقتدار خود چاره ای جز سرد كردن آن ندارد.
اگر چه مبارزات زنان عليه حجاب همواره در ابعاد وسيعی به شيوه های متفاوتی تداوم دارد، اما متاسفانه از يک طرف به دليل فضا و جو و فشار فيزيکی و روحی که رژيم عليه زنان بوجود آورده و از طرف ديگر، به دليل همه گير نشدن اين مبارزات در جامعه و عجين نشدنش با همه مبارزات توده ای و جنبش های اجتماعی به ويژه جنبش کارگري، نتوانسته به يک جنبش واقعی در ابعاد ميليونی تبديل شود. هنوز جامعه ايران و مبارزات و جنبش های آزادی خواهانه در جامعه، اين لکه سياه تحميل بردگی و بندگی و قوانين قرون وسطايی و زن ستيزانه را در غيرانسانی ترين شکلش بر پيشانی خود دارد و هنوز کسانی مانند امامان جمعه ها و سردمداران حكومت با «افتخار؟» سخن از پروژه های سرکوب زنان را به بهانه «بدحجابی» سر می دهد. در حالی که حجاب آشکارترين سنبل اسارت زنان است.
مبارزه با اين توحش و آپارتايد جنسي، تنها امر زنان نيست، بلکه امر همه انسان های آزادی خواه و در پی برابری انسانی و همه جنبش های اجتماعی است که همگام و هم صدا تنفر خود را به اين قوانين ضد زن ابراز دارند و از هر طريق ممکن برای تغيير همه قوانين ضدزن و مردسالار بکوشند.
بدون شک با همبستگی و اتحاد طبقاتي، با مبارزه هم سو با جنبش کارگری متشکل و متحد می توان سياست های ارتجاعی و ضد آزادی و آپارتايد جنسی رژيم اسلامی را می توان به عقب راند.
مسلم است که بدون حضور گسترده زنان در تحولات اقتصادي، سياسی و اجتماعي، چنين تحولاتی عميق تر و پايدار نبوده و قابل برگشت است. از اين رو، حضور زنان کارگر، برابری طلب و خانه دار در اين جنبش و شفاف تر مرزهای صفوف راديکال و سوسياليستی زنان با گرايشات رفرميستی و قانون گرا، امر بسيار مهمی است که همواره بايد مورد تاکيد فعالين جنبش های اجتماعی قرار گيرد. بی شک، معيار آزادی زن، معيار آزادی جامعه است، به همين دليل هر درجه ای که مطالبات زنان به رژيم تحميل شود، به همان نسبت نيز فضای سياسی و اجتماعی جامعه برای مبارزه جدی تر و علنی تر بازتر خواهد شد.
مقاومت در برابر حجاب اجباری همواره يکی از جلوه های مبارزاتی جنبش رهائی زن عليه ديکتاتوری مذهبی و زن ستيز جمهوری اسلامی بوده است، اين مقاومت پاسخی است به سياست ها و اعمال زن ستيزانه هر دو جناح رژيم. اصلاح طلبان حكومتی از پيش اعلام کرده اند که حقوق و آزادی زنان را فقط در چهارچوب قوانين اسلامی مشروع می دانند و جناح حاكم نيز مدتهاست برای سركوب مبارزات برابر طلبانه زنان ايران شمشير را از رو بسته است.
مبارزه همدوش زنان و مردانی كه تحميل حجاب اجباری را به زنان اهانت به حرمت انسانی آن ها می دانند، ميتواند به پيروزی برسد. زمان آن فرا رسيده است كه زنان ايران با دور انداختن حجابی كه به زور سركوب بر سر آن ها نهاده شده است، عملا قوانينی را كه در اين زمينه وجود دارد ملغی سازند. كاری كه در اين مورد آغاز شده است را می توان با قاطعيت به سرانجام رسانيد.