ناتوانی سیستم استثماری حاکم در مقابله با کرونا
لیلا پرنیان
مردم دنیا در شرایط و دوران ویژهای بهسر میبرند، دورانی که در جنگ با دشمنی بیاندازه کوچک و نامرئی بهنام ویروس کرونا رقم خورده و همهچیز را تحتشعاع خود قرار داده است. تحولات بهسرعت اتفاق میافتند و اینکه آینده بشریت چه خواهد شد و یا چگونه بهپیش خواهد رفت، هر روز به سوال ملموستری بدل میشود. آیا سیستم امپریالیستی و حاکمیت آن بر جهان تضعیف خواهد شد و یا حتی اینکه از هم پاشیده خواهد شد؟ ممکن است این سوالات بهنظر زودرس باشند اما اگر تحولات اوضاع بههمین سرعت ادامه یابند و جهشی در تضادهای مردم با مناسبات حاکم صورت گیرد، این سوالات بیشتر و بیشتر در اذهان نقش خواهند بست و موضوع بهصورت جدیتر و واقعیتری مطرح خواهند شد.
با توجه به این شرایط این سوال مطرح میشود که آیا دشمن واقعی انسانها ویروس کرونا است یا سیستم استثماری حاکم که قدرت را قبضه کرده و خون مردم دنیا را با ستم و استثمار تودهها به شیشه گرفتهاند؟ ویروسها بخشی از طبیعت بوده و هستند، همانگونه که انسانها بخشی از طبیعت است. آنچه به تصادم امروزی با خطرات وسیعاش پا داده است عملکرد سیستم استثماری است که در شکل امروزیاش یعنی سرمایهداری در ابعاد هولناکی نه تنها انسانها را مورد ستم و استثمار قرار داده بلکه کل کرهزمین و طبیعت آن را مورد تعرض و سوءاستفاده قرار داده است و توازن طبیعی آن را که در مرور تاریخ بوجود آمده بود بهسرعت بر هم زده است.
سرمایهداری در مقابله با این همهگیری در عجز و ناتوانی است و برنامههای که برای مقابله در سر دارد بهقربانی کردن انسانها در ابعاد میلیونی آن خواهد انجامید. همانند جنگیهایی که مردم را گوشت دمتوپ دشمن میکنند. برای بررسی ضعفهای تاکتیکی و استراتژیکی سیستم موجود باید این مسئله را در عرصه آمادگی قبلی و در عرصه استراتژی مقابله و همچنین نگرش به آینده بررسی کنیم.
پیشبرد سیاست نئولیبرالیستی و عدم آمادهگی در مقابله با ویروس کرونا
کرونا هر روزه جان هزاران نفر از مردم دنیا را میگیرد، تمرکز این کشتار در شرایط کنونی بر اساس آمارها در اروپا و آمریکای شمالی است. در عرض دو هفته تنها در ایتالیا، اسپانیا، فرانسه، انگلستان و ایالات متحده دهها هزار نفر جان باختند. علاوه بر آن در چین که مکان آغاز ویروس بود نزدیک به 5 هزار نفر مطابق با آمار اعلام شده از طرف دولت و بیش از 5 هزار نفر در ایران که البته بسیاری احتمال میدهند که ارقام واقعی بسیار بیش از این باشد، جاناشان را از دست دادهاند.
شاید در ابتدا تصور نمیشد که این بیماری به این سرعت و با این قوه تخریبی بتواند به اروپا و آمریکا و کشورهای مدرن که ظاهرا سیستمهای پیشرفته پزشکی و بهداشتی را دارند سرایت کند. اما بهنظر نمیرسید این کشورها که در موارد اضطراری گارد خود را محکم میگیرند و ادعا میکنند که اقدامات لازم را برای محافظت از شهروندان خود در نظر دارند و در شرایط لازم برای کشته شدن یک یا دو نفر از سربازاناشان بهسرعت هزاران نیروی مجهز جنگی را به دورترین نقاط جهان اعزام میکنند، از کمبود کادر درمانی رنج میبرند. از کمبود سادهترین ماسکها و لباسهای محافظتی برای پزشکان و کادر درمانی رنج میبرند. از کمبود دستگاههای تنفسی برای مراقبت بیماران رنج میبرند. بسیاری از پزشکان متخصص و کادرهای درمانی بهخاطر همین وسائل اولیه جان خود را از دست دادهاند. با شیوع کرونا و سرازیر شدن بیماران به بیمارستانها و مراکز پزشکی، شکایت بسیاری از کادرهای پزشکی از بیاهمیتی و کمبود کمک از طرف مسئولین دولتی نیز بالا رفته است.
در بسیاری از کشورهای غربی از جمله بریتانیا به پزشکان اعلام شده که از مصاحبه با خبرنگاران خودداری کنند. اما علیرغم این اخطارها، تا کنون تعدادی از کادرهای درمانی اعتراض خود را بیان کردهاند. به عنوان مثال پزشکی که مسئول یک بخش از بیماران کرونایی در بیمارستان میدلند انگلیس است با بیبیسی در این مورد مصاحبه کرد. دکتر رابرت (که نام اصلی وی نیست) دکتر بخش آسییو است او می گوید که «آسییو کاملا با بیماران کرونایی پر شده است، همه عملها و جراحیهای دیگر به مثابه غیر اورژانس تلقی میشوند، حتی جراحیهای سرطانی کاملا کنسل شدهاند. ما با کمبود کادر و کارکن درمانی، کمبود تخت، حتی کمبود آنتی بیوتیک های ساده و دستگاههای تنفسی روبروئیم. این در شرایطی است که هنوز به روزهای اوج نرسیدهایم و نگرانی ما از این است که در روزهای اوج بیماری چگونه پیش خواهد رفت. کارکنان بیمارستان همین حالا هم فشار را احساس میکنند. هیچچیز به اندازه این واقعیت نگران کننده نیست که کادرهای پزشکی که قرار است از بیمارانی که در اوضاع وخیم بهسر میبرند مراقبت کنند، هر روز 13 ساعت کار میکنند، مجبورند که بهجای لباسهای محافظتی و روپوش مخصوص پزشکی (PPE)از کیسه زباله و عینکهای اسکی که از دوستاناشان قرض گرفتهاند، استفاده کنند. در شرایط تاکید بر حفظ فاصله اجتماعی از ما خواسته میشود بدون پیپیای که میتواند عواقب بالقوه کشندهای را در بر داشته باشد، بیماران کرونایی را از فاصله20 سانتی مورد آزمایش قرار دهیم. برخی از کادرهای بیمارستانی که ترس از روزهای آینده را دارند در صدند تا خودشان برای تهیه پیپیای اقدام کنند. موضوع این است که بخش آیسییو همین حالا به اینها احتیاج دارند.... تختهای مراقبت مخصوص در چندین اتاق عمل و بخشهای دیگر گذارده شده است بهطوری که تعداد آنها دو برابر گنجایش بیمارستان برای مراقبت از بیماران وخیم است اما در واقع این نرسها هستند که بیش از اندازه زیر فشار قرار گرفتهاند و آنها قادر نیستند که مراقبتهای لازم را از بیماران انجام دهند. آنها واقعا اشک میریزند و تلاش خود را میکنند. نرسها مهمترین بخش سیستم مراقبتی هستند اما این بخشی است که در حال فروپاشی است. (BBC.CO.UK)
با وجود اینکه نام تعدادی از بالا رتبهترین پزشکان و کادرهای پزشکی در انگلستان که در اثر بیماری ویروس کرونا جان باختهاند، مشخص شده است، ولی بهطور کلی تعداد کسانی که در کادر پزشکی و درمانی مبتلا به ویروس کرونا شدهاند مشخص نیست و یا اینکه دولت اعلام نکرده است. اما میتوان گفت در بسیاری از کشورهای دیگر اروپا حداقل در اسپانیا و ایتالیا که همچنان زیر ضرب کرونا قرار دارند وضع کم و بیش بههمین منوال است. در اسپانیا تا 27 مارس بیش از 9400 و در ایتالیا تا 30 مارس 6400 نفر کادر پزشکی و درمانی به کرونا مبتلا شدند. تعداد بسیاری از این کادر درمانی که وجودشان همواره مهم است، اما در شرایط کنونی که نقش تعیین کنندهای دارند، جان خود را از دست دادهاند.
نتیجه آنکه آمادگی برای مواجه با یک ویروس همهگیر جزء ارجحیتهای هیچیک از کشورها حتی کشورهای پیشرفته و امپریالیستی نبوده است. هر چند که این عدم آمادگی به یک نسبت نبوده است. کشورهایی مانند آلمان و ژاپن از آمادگی نسبی بیشتری برخوردار بودند و یا اینکه در آخرین روزها تلاش کردند تا قدری از عدم آمادگی بکاهند، هر چند که اساس سیاستهای آنها نیز متفاوت نبوده است. این عدم آمادگی در شرایطی است که در پنجاه سال گذشته در مورد بیماریهای همهگیر اخطارهای بسیاری بوده است و با گذشت زمان این اخطارها بیشتر شده است. مثلا در همین بیست سالی که از همین قرن میگذرد حداقل 5 ویروس خطرناک جهان را تهدید کرده است از آن جمله میتوان به سارس و مرس که از خانواده کرونا بودهاند، به آنفولانزای خوکی و آنفولانزای مرغی و هم چنین ابولا که در هر مورد جان هزاران نفر را گرفته است اشاره کرد. این بیماریها و به خصوص بیماریهای همهگیر زنگ خطر را به صدا در آوردند. باعث نوشتن کتابهای بیشمار در مورد نقش سرمایهداری، نقش تغییرات آب و هوایی و همچنین سوژه فیلمهایی از جمله»همهگیری» و... شد. از طرف دیگر کسانی امثال بیل گیت در این مورد هشدار دادند و این سوال را کردند که آیا این کشورها و بهخصوص آمریکا برای چنین شرایطی آماده است یا خیر؟ اما علیرغم این مسایل رهبران جهان امپریالیستی نه تنها برای چنین شرایطی آماده نشدند بلکه در حالی که هر ساله میلیاردها دلار بر بودجههای دفاعی و جنگی خود برای کشتن انسانها افزودند، از بودجههای خود در تحقیقات پزشکی و خدمات درمانی کاستند و اینگونه جهان را در مقابله با ویروسی مانند ویروس کرونا تضعیف و شکنندهتر کردند. در کنار آن بر جهانیتر شدن سرمایه بین المللی، بیاهمیتی به تغییرات آب و هوایی و تاثیرات آن در اکوسیستم، پرداختند.
سیاست کاستن هزینههای دولت (البته در بخش خدمات اجتماعی) که بخشی از سیاستهای نئولیبرالیستی است به درجات متفاوتی در کشورهای مختلف دنیا سالهاست که اعمال میشود و هر روزه از بودجههای بخشهایی که مربوط به خدمات اجتماعی مثل خدمات درمانی، بهداشت و آموزش و پرورش است کاسته میشود. تعداد زیادی از بیمارستانها بسته شدهاند و سالهاست که بخش درمان و بهداشت از کمبود کادر پزشکی و پرستار رنج میبرد. این مسئله باعث صفهای طولانی و دراز مدت برای رجوع به دکترهای متخصص و جراحیهای لازم در بسیاری از کشورها شده که در نتیجه آن مرگ و میرهای زودرس در سالهای اخیر افزایش یافته است. در انطباق با همین سیاست، واگذاری بهداشت و سلامت بهبخش خصوصی و تبدیل کردن سلامتی و درمان تودهها به تجارت و سوددهی برای شرکتهای خصوصی نتایج مهلکی را به خصوص برای طبقات تحتانی و اقشار شکننده همچون سالمندان و زنان بههمراه داشته است.
در شرایط کنونی، آمریکا و انگلستان که از پیش برندگان سیاستهای نئولیبرالیستی بودهاند، بیش از دیگران در کمبود اولیهترین وسایل پزشکی مثل ماسک، لباسهای محافظتی، دستگاههای تنفسی و تختها آیسییو و یا آیتییو رنج میبرند و قدرت پذیرش مبتلایان به ویروس کرونا را ندارند. بههمین دلیل هر روزه هزاران نفر تنها بهدلیل عدم امکان مراقبتهای لازم، نبود تخت و یا دستگاه تنفسی جان خود را از دست میدهند. مسئول چنین قتلعامی در درجه اول نه ویروسی بهنام کرونا، بلکه آن سیستم و دستگاهی است که سود و فرماندهی سود در راس برنامههایاشان قرار دارد. این مسئله موقعی روشن میشود که تعداد تختهای آیسییو و دستگاههای تنفسی معلوم میشود و کشورهایی که از آمادگی نسبی بهتری برخوردار بودهاند، توانستهاند کمی بهتر عمل کنند. بهطور مثال آلمان علیرغم داشتن مبتلایان بالا که تا این لحظه نزدیک به صد و پنجاه هزار نفر میباشد، تعداد کسانی که جان باختهاند در حدود پنج هزار و سیصد نفر است ولی در انگلستان رقم مبتلایان به یک صد و چهل هزار نفر تا کنون رسیده و تعداد کسانی که جاناشان را از دست دادهاند بیش از 19 هزار نفر می باشد.
آلمان برای هر صدهزار نفر از جمعیت 34 تخت آیسییو دارد، انگلستان 6.6، آلمان در حدود 40000 دستگاه تنفسی دارد در حالیکه انگلستان بر طبق سایت ویکیپدیا تنها 5000 دستگاه دارد. (مجله مدوزا تعداد دستگاههای تنفسی انگلستان را 8175 و ایتالیا را 5000 عدد اعلام کرده است) بر طبق گزارشی که درنیویورک تایمز آمده است یک بررسی دولت آمریکا در سال 2005 نشان میدهد که این کشور در صورت مواجهه با یک اپیدمی بیماریهای ریوی، دستکم به 740 هزار دستگاه تنفسی نیاز دارد حال آنکه بررسی دیگری در سال2010 نشان داده بود که تعداد دستگاههای تنفسی موجود در سراسر آمریکا چیزی حدود 62 هزار دستگاه بوده است. (سایت بیبیسی فارسی 13 مارس 2020)
مسئله دیگری که در این مورد به آلمان کمک کرد، تاکید بر انجام تست کرونا بود که با انجام آن توانست بیشتر افراد مبتلا و کسانی را که با آنها در ارتباط بودهاند را ایزوله کرده و از امکان سرایت به دیگران بکاهند. کاری که در کره جنوبی هم اجرا شد. اما در آمریکا و انگلستان و بقیه کشورهای اروپایی تنها در مورد کسانی که وضعیت وخیمی دارند انجام میشود. بههمین دلیل نه تنها معالجه افراد مبتلا به حداکثر به تعویق انداخته میشود و امکان بقاء مبتلایان در مقابل این ویروس را کم میکند بلکه باعث میشود که امکان سرایت را بیشتر کند. هر چند این تلاشهای آخر نمیتواند در کنترل و جلوگیری از ویروس تاثیرات اساسی بگذارد، اما همانگونه که نمونه آلمان نشان داده حداقل میتواند از تعداد کشته شدگان بکاهد. بطور مثال تعداد دستگاههای تنفسی آلمان در ژانویه امسال در حدود 28 هزار بود اما در فاصله 2 تا 3 ماه توانسته است 12هزار دیگر را اضافه کند. علیرغم آگاهی بر اینکه این ویروس در حال گسترش بود و روشن هم بود که دیر یا زود ممکن است گریبان هر یک از کشورهای دیگر را بگیرد، اما بهنظر میرسد که در بیشتر موارد هیچ تلاش موثری از جانب اکثر کشور ها انجام نشد و حتی کادر پزشکی یعنی مهمترین بخش مقابله با ویروس از اولیهترین تجهیزات محافظتی محروم ماندند.
استراتژی مقابله با ویروس کرونا
از هنگامیکه ابعاد خطر و برخی مشخصات کووید-19 در چین مشخص شد، نشان از عدم رغبت دولتها برای مقابله جدی با ویروس کرونا از همان ابتدا قابل رویت بود. اکثر کشورها تنها به محدود کردن برخی پروازها از چین و بعد هم از ایران که شاید هم جنبه سیاسی و یا تبلیغاتی داشت، پرداختند. روشن است که این عدم رغبت از بیم ضربات اقتصادی به منافع طبقات حاکم و وقفه در فرایندهای اقتصادی و تجاری ناشی میشد. خصوصا اینکه عدم تمایل امپریالیستهای غربی در ابتدا از این جهت بود که ضربات ویروس کرونا به چین را یک فرصت برای خود میدیدند و مصمم بودند از این فرصت استفاده کنند. اما با گسترش بیماری در غرب آنان را مجبور ساخت که استراتژِی خود را در مقابله با این بیماری مشخص کنند، بههمین علت به اقدامات دست و پا شکستهای توسل جستند. ایتالیا و اسپانیا که ویروس کرونا در آنجا شیوع یافته بود و هر روز هزاران نفر به مبتلایان افزدوده میشد و نزدیک به هزار نفر هر روزه جان خود را از دست میدادند به اقدامات سفت و سختتر و قرنطینه پناه بردند، در بقیه کشورهای اروپایی و آمریکایی هم کمی قبلتر و یا بعد به اقدامات مشابه دست زدند. اما این اقدامات به روشنی نه تنها دیر هنگام بود بلکه کنترل آن دیگر از دست رفته بود.
هنوز چند روز از این اقدامات نیم بند نگذشته بود که سر و صدای برخی از مقامات دولتی و مشاوران ارشد آنها و اینکه «ما نمیتوانیم اجازه بدهیم که درمان، بدتر از خود مشکل باشد.» بیرون زد. برای اینکه ظاهری مردمی به تبلیغاتاشان بدهند از زندگی کارگران و طبقات تحتاتی و اینکه با نرفتن سرکار چگونه زندگیاشان را بچرخانند، دم زدند و برای آنان اشک تمساح ریختند.
این تبلیغات ممکن است ظاهری مردمپسند داشته باشد، اما نکتهای که در آن پنهان میشود این است که اگر بخش عظیمی از طبقه کارگر و خانواده هایاشان سر کار بروند که در نتیجه آن ابتلا به ویروس و خطر مرگ را صد چندان در میاناشان بالا میبرد، آنگاه این چه کمکی به این طبقات میکند؟
واقعیت این است که طبقات حاکمه کشورهای امپریالیستی و اکثر مرتجعین جهان بهطور عمده در مقابله با ضرباتی که بر منافع اقتصادی این کشورها وارد میشود به استراتژی فاشیستی «مصونیت جمعی» و یا به عبارت دیگر«مصونیت گلهای» متوسل شدهاند. بههمین علت از همان ابتدا امکان مبتلا شدن60 درصد تا80 درصد جمعیت را پیشبینی کردند و بر همین اساس احتمال جان باختن حدود 2 تا 5 میلیون نفر از هر 100میلیون نفر را طرح کردند. در آمریکا اگر چه رسما احتمال کشته شدن100 تا 200 هزار نفر اعلام شد، اما متخصصانی همچون دکتر لیندا لی از موسسه فناوری پزشکی «یو. وی. انجل» به شبکه فاکس نیوز میگوید که «در بهترین شرایط، ویروس کرونا 10 برابر یک اپیدمی بزرگ آنفلوآنزا خواهد بود و در بدترین حالت به همهگیری مرگباری بدل خواهد شد که جان میلیونها آمریکایی را خواهد گرفت». (بیبیسی فارسی)
همین مسئله را آنگلا مرکل در آلمان نیز گفته بود که ممکن است حدود 75 درصد جمعیت در آلمان به کرونا مبتلا شوند. اما بوریس جانسون نخست وزیر بریتانیا در اولین نطق خود در مورد ویروس کرونا در 13 مارس بطور وقیحانهتری پرده از این استراتژی برداشت و از عدم لزوم اقدامات محدود کننده و تست گرفتن سخن گفت و تنها به موضوع عقب انداختن اوج مبتلایان بسنده کرد. البته در برابر سخنان وی، اعتراضات وسیعی خصوصا از طرف جامعه علمی و پزشکی را در پیداشت که باعث عقبنشینی دولت بریتانیا شد و مجبور شد اقداماتی را در حد بقیه کشورهای اروپایی در پیش گیرد.
مصونیت جمعی از این نظر مورد استقبال اکثر کشورهای سرمایهداری قرار گرفته است که از نظر مصالح و منافع اقتصاد طبقات حاکمه مقرون بهصرفه است. سرمایهداری نه تنها وسع و امکان یک قرنطینه دراز مدت را ندارد و امکان ورشکستگی کاملش را ممکن است در پی داشته باشد بلکه مصونیت جمعی میتواند منافع معینی برایش داشته باشد و از این طریق حداقل برخی از ضربات به خود را جبران کند. پیشبرد مصونیت جمعی از دست دادن جان بخش وسیعی از افراد مسنتر و باز نشسته را نتیجه میدهد. بخشی که برای سرمایهداری به مثابه بار ارزیابی میشود. چرا که مجبورند برای سالهای متمادی حقوق و خرج زندگی آنها را بهپردازند و بهخاطر شکننده بودن در مقابل بیماری بار بزرگی را به شرکتهای بیمه و بخش درمانیاشان وارد میکنند. در نتیجه از بین رفتن میلیونها نفر از این بخش جامعه خود کمکی به سرمایهداری خواهد بود. بنابراین بدون اینکه سرمایه و سرمایهداری مستقیما مسئولیت کشتار میلیونی را بر عهده گیرند، یک قلع و قمع عمومی از این بخش از جامعه صورت خواهد گرفت. یکی دیگر از آماجها، طبقاتتحتانی و عمدتا مهاجران و پناهندگان خواهند بود. این بخش از انسانها نیز برای دولتهای سرمایهداری- امپریالیستی از اهمیت زیادی برخوردار نیستند. چرا که یا از بیکارانجامعهاند که میتواند باری را از روی اداره بیکاری و خدمات اجتماعی بردارند و یا از طبقه کارگراند که امکانجایگزینی آنها و خیل عظیم بیکاران وجود دارد. بههمین دلیل است که سران این دولتها تلاش کردند از قبل مردم را آماده کنند. ترامپ گفت «مردم زیادی، خیلی زیادی خواهند مرد»، بوریس جانسون گفت: «بسیاری عزیزانشان را از دست خواهند داد»، آنگلا مرکل گفت 75 درصد مردم ممکن است که به این بیماری مبتلا شوند. پس برای آن آماده باشید!
این سیاست فاشیستی مصونیت جمعی قبل از همه توسط رژیم ایران اتخاذ شد که به صورت عمده اجازه داد که بخش وسیعی از مردم به این ویروس مبتلا شوند. در حساسترین شرایط مردم را به کمپینها انتخاباتی کشاندند، به تظاهرات 22 بهمن دعوت کردند، مردم را به زیارتگاهها و نماز جمعهها فرا خواندند. تجمعات را دامن زدند. اینها بر حسب تصادف نیست بلکه بیشتر بر مبنای استراتژی مصونیت جمعی و یا گلهای اتخاذ شد. روحانی و بقیه مقامات رسما اعلام کردند که قرنطینه مطرح نیست و یا اینکه قرنطینه مربوط به دوران کهن است و نه دنیای مدرن!
اهداف ارتجاعی رژیم جمهوری اسلامی خیلی روشن است. همانگونه که روحانی به صراحت اعلام کرد حتی اگر چند میلیون نفر بمیرند اهمیتی ندارد آنچه مهم است اینکه جمهوری اسلامی حفظ شود. رژیم جمهوری اسلامی از یک طرف با شرایط اقتصادی ورشکستهاش بهسر میبرد و از طرف دیگر و از آن مهمتر با توجه به شرایط بحران سیاسی که در آن قرار دارد تلاش میکند این بحرانها را از طریق کرونا حل کند و یا حداقل به عقب بیاندازد. موضوع مقابله با ویروس کرونا برایش تا هنگامی اهمیت دارد که بتواند اقشار مذهبی و بخشهای وابسته بهخود را حفظ کند. هنگامی که کشورهای ثروتمند امپریالیستی اساسا هر اقدامی را با در نظر گرفتن تبعات اقتصادی آن در نظر میگیرند و به صورت کژدار و مریز به آن برخورد میکنند، در ایران که در بدترین موقعیت سیاسی و اقتصادی خود قرار گرفته جای خود دارد. در ایران نه تنها جان افراد مسنتر بلکه جان خیل عظیمی از تودههای مردم، بهخصوص اقشار تهیدست و محروم که اینبار از طریق ویروس کرونا تهدید میشوند، مثل همیشه برای مرتجعین حاکم هیچ اهمیتی ندارد. بنابراین سیاست مصونیت جمعی برای رژیم جمهوری اسلامی مناسبترین و کم هزینهترین و باصرفهترین راه حل است چرا که هزینه آن با جان صدها هزار و یا میلیونها انسان پرداخت میشود.
به موقعیت اروپا و آمریکا برگردیم در ایتالیا نیز همینگونه بود، تست گرفتن در ابتدا بهپیش نرفت تا اینکه گسترش این ویروس به آنجا کشیده شد که عملا قرنطینه هم نمی توانست تاثیر آنچنانی داشته باشد و با توجه به کمبود تختهای آسییو و دستگاههای تنفسی هزاران نفر جان باختند و تا این لحظه مرگ نزدیک به بیست و شش هزار نفر تایید شده است. همین مسئله در اسپانیا با حدود یک هفته تاخیر انجام شد و علیرغم آن در بقیه کشورهای اروپایی و آمریکا همان سناریو تکرار شد.
موضوع مسطح کردن منحنی
سوال اینجاست که علیرغم استراتژی مصونیت جمعی پس چرا اصرار بر این است که «در خانه بمانید»، « فاصله اجتماعی را حفظ کنید»؟ مسطح کردن منحنی دو هدف دارد: یکم اینکه نقطه اوج بهتعویق بیافتد و دوم اینکه نقطه اوج بهحد فوقالعاده بالایی نرسد و در نتیجه از فشار فوقالعاده زیاد و بیش از حد بر بیمارستانها و خدمات پزشکی کاسته شود و در نتیجه آن تعداد کشتهشدگان به گونهای بالا نرود که از کنترل خارج شود. برای اینکه منحنی مسطحتر شود باید نرخ رشد مبتلایان کمتر شوند به عبارت دیگر از سرعت همهگیری کاسته شود و برای همین هم افراد باید فاصله اجتماعی را حفظ کنند و یا در خانه بمانند.
بنابراین نوع قرنطینهای که در این کشورها اجرا میشود نه برای جلوگیری از مبتلا شدن به کرونا بلکه تنها میتواند نرخ رشد را کاهش دهد و مبتلا شدن همه و یا اکثریت جامعه را به تعویق اندازد. با کاسته شدن از نرخ رشد کرونا دولتها تصمیم میگیرند که محدودیتها را کم کنند و پس از مدتی و یا به فاصله چند هفته موج دوم آن آغاز میشود و باز هم همین مسئله ادامه خواهد یافت. به این ترتیب منحنی رشد ویروس کرونا بهصورت منحنی سینوسی ادامه خواهد یافت که باز هم نشان از راهکار مصونیت جمعی خواهد داشت و تلاش برای کنترل و کنار آمدن با ویروس کرونا در جامعه خواهد بود تا اینکه بخواهند بطور قطعی با آن مبارزه شود و یا هدف، ریشه کن کردن آن باشد. البته نتیجه اینراه کاری که در پیش گرفتهاند، مرگ میلیونها نفر خواهد بود که در مدت یکی دو سال و یا شاید هم بیشتر از آن ادامه یابد. مرگ میلیونها نفر و یا شاید دهها میلیون نفر را بههمراه خواهد داشت که بهطور عمده افراد با سنهای بالاتر و همچنین بخش تهیدست و فقیر جامعه را نشانه خواهد گرفت.
واقعیت این است که حاکمین جامعه کنونی یعنی امپریالیستها و حاکمین سرمایه که جهان را بر اساس استثمار و فوق استثمار و کسب سود و رقابت های امپریالیستی سازماندهی میکنند نمیتوانند راه کاری بهتر از قربانی کردن میلیونها و شاید دهها میلیون انسان برای مبارزه با این ویروس کرونا در چنته داشته باشند. موضوع مدیریت و یا بیمبالاتی و بیلیاقتی این حاکمین نیست. موضوع این است که منافع استثماریاشان به آنها حکم میکند که این چنین فاشیستی به قیمت حداقل رساندن ضربات اقتصادی و در خدمت منافع استثماری خود، خیل عظیمی از تودههایی که برای آنها ارزش مصرف ندارند و یا در چرخه سوددهی آنها قرار نمیگیرند به قتلگاه ببرند.
اما علیرغم ژستهای ظاهری، چگونگی برخورد به انسانها و سلامتی آنان در همین چند ماه اخیر بیش از پیش ناتوانی ها و ضعف های واقعی، گند و کثافات سیستم سرمایهداری- امپریالیستی حاکم را بر ملا ساخت و به درجات زیادی پرده از چهرهای که در پشت این دنیای «آزاد و دمکراسی» و « زندگی بهتر» پنهان شده بود، برداشت. باید به این موضوع مهم نیز توجه داشت که مردمی هم که از ابتلا به ویروس کرونا و یا مرگ جان سالم بهدر برند، با نتایج طبیعی این سیستم، یعنی گرسنگی، تبعیض، نژادپرستی، خشونت تشدید یافته مردسالاری علیه زنان و... روبروخواهند شد.
از هم اکنون ایدئولوگهای امپریالیستی بحثهایی حول اینکه چگونه باید جامعه و خصوصا اقتصاد را سازماندهی کرد که مردم بتوانند به دوره «نرمال» گذشته برگردند را راه انداختهاند. موضوع اصلی که اینان پنهان میکنند این است که تحت حاکمیت سرمایهداری - امپریالیستی در جهان، هرگز ستم و استثمار و نابرابری برای میلیاردها انسان، فقر و گرسنگی میلیاردها نفر، آوارهگی میلیونها نفر، فرودستی میلیاردها زن و.... نرمال نبوده است. این سیستم از هم اکنون با تبلیغات ایدئولوژیک- سیاسیای که راه انداخته است میخواهد شرایطی را ایجاد کند که مردم جهان خصوصا طبقات محروم و تحتانی آماده قبول و گردن گذاشتن به بیگاری و استثمار وحشیانه برای بازپرداخت این دوره که به اقتصاد سرمایهداری ضرباتی وارد آمده است، باشند.
اما آنچه که در همین دوره برای بخشهای وسیعی از مردم جهان روشن شد، نقاط ضعف و ناتوانی این سیستم در برخورد به مردم، به سلامتی مردم، به اینکه چگونه کادر پزشکی را مجبور به انتخاب بین بیماراناشان در ادامه زندگی و یا قطع زندگی کردند، سوال های جدی و مهمی را ایجاد کرده است. به زیر سوال رفتن عملکرد این سیستم، شرایطی را برای نیروهای انقلابی در سراسر جهان به وجود آورده است که به شکلی علمی و قانعکننده مردم را آگاه کنند و به این حقیقت برسانند که چرا میتوانیم از این سیستم گندیده عبور کنیم و جامعه و جهانی نوین و پویا بسازیم.
در شرایط کنونی بیش از هر زمان دیگری از هر پرز و سلول جامعه فریاد لزوم واژگونی و سرنگونی این مناسبات استثماری و ستمگرانه به گوش میرسد. زنجیری را که این مناسبات بر دست و پای انسانها در سراسر جهان بسته است را باید در هم شکست تا مردم جهان از بردهگی این مناسبات پوسیده رها شده و بهجای آن جهانی ساخته شود که روابط تولیدی و مناسبات اجتماعی آن بر اساس نیازهای انسانها سازماندهی شود.
نشریه هشت مارس شماره50
می 2020/ اردیبهشت 1399