نوشتهای پراحساس از مهرنوش معظمی
در راه دنهاگ
اتوبوس در جاده پیش می رود و ما مسافران خواب آلود با چشمانی پف کرده به انتظار فنجان قهوه و چای هستیم. مثل همیشه شاگردان خوب و ساکت در صندلیهای جلو لم دادهاند و شلوغ کارها با جوک و گفتن خاطرات عقب اتوبوس را با قهقهههای بلند اشغال کردهاند. خاطرات از آن سال های دور میآیند. از آن یادهای گرم در سر زمین با خاله، داییها و همسایهها که در قلب محفوظ ماندهاند که در یک فرصت از صندوقخانههای رازهای ما بیرون بجهند، از دلتنگیها، شاید آن زمان که این خاطرات اتفاق میافتاد هرگز به خاطر ما نمیرسید که روزی برای ما اینچنین شیرین باشند. هر کلمه با شور و عشق، حسرت و آرزو به بازگشت آن سالها در فضای اتوبوس میچرخد و با لذت در ذهنِ ما جای میگیرد که خنده را آزاد میکند. وای که این آزادی چه زیبا است، اینخندهها و آرامش و این آسمان ابری، دشت سرسبز آلمان و رویا من.
خستهام، تب دارم و سخت بیمار؛ اما این روزها هم خاطرهای خواهند شد برای یک روزیی، شبی و یک شفق در خانه غربت. خواب را پس میزنم. خستگی را با خنده از پنجره اتوبوس بیرون پرتاپ میکنم. در راه هلند هستیم و یک تظاهرات دیگر...
به یاد تمامی مادران خاوران، کردستان، بلوچستان، خوزستان و لرستان فریاد خواهیم زد
سرنگون باد رژیمجمهوری اسلامی!
مهرنوش معظمی
۷ مارس 2019
همیشه از خداحافظی بیزارم، از جدایی.
وقتیکه مراسم تمام میشود و تو باید به زندگی عادی بازگردی
در این یک هفته خیلی چیزها یاد گرفتم. عشق و همبستگی را احساس کردم، بودن در کنار دیگری که با هم اعتراض کنیم، نه چندنفری، هزاران، نه با یک زبان، زبانهای دیگر، ایرانی، آلمانی، هلندی، بلژیکی، کرد، افغان، هند، آفریقا و آمریکای لاتین. در کارزار شرکت کردم که در خواب زمستانی نباشم، در کارزار فعال شدم که در جهانی دیگر چشم بازکنم که به یاد زنان تنها، زندانی، اعدامی، معتاد، تنفروش، کارگر، معلم، دستفروش، دلاکها در آوایی بلند باز قلبم بتپد و در شکوه هشت مارس در بروکسل در مقابل بیش از ده هزار نفر درد دل زنان سرزمینم را بگوش آنها برسانیم.
مدتی بود که از دوستان فعالین زنان دور بودم. جدا بودم. اما تظاهرات سهروزهی کارزار ما را دوباره به هم رساند. به لیلا پرنیان دوست خوبم قول دادم که در سایت هشت مارس خواهم نوشت. در این چند روز بیشتر به یاد آوردم که دغدغههای زنان ما در آن سرزمین به خون نشسته چقدر عمیق لحظات را به درد و زجر میکشاند. اما بااینحال زن با نمایش زندگانی، خواستهها، آرزوها و امید میشکفد و پلیدیها چهره و درونِ سیاه حکومت را به جهانیان نشان میدهد.
در این چند روز اعتراض کردم. در این چند روز آواز خواندم. در این چند روز رقصیدم. در این چند روز زندگی کردم.
در این بدرود آرزو میکنم که همچنان در کنار دوستان کارزار باقی بمانم و با هم شعر تازهایی را بخوانیم. کارزار زنان از تئوری به عمل گام گذاشت و درحرکتی بسیار زیبا، باشکوه به مبارزه در راه زنان یک انرژی مثبت بخشید.
مهرنوش معظمی، 9 مارس 2019