۱۵سال اشغال افغانستان:
ستم و خشونت برزنان در ابعادی گسترده!
ن-پیمان
از حملهی نظامی و اشغال افغانستان توسط نیروهای اشغالگر به سرکردگی امپریالیسم آمریکا 15 سال میگذرد. مبارزه با بنیادگرایی و تروریسم و رهایی زنان افغانستان از وعدههای اشغالگران و توجیهگران این اشغال وحشیانه بود. این درست است که مردم از دست بنیادگرایان طالبان و همچنین جهادی به تنگ آمده بودند، اما علیرغم آن، بسیاری از آنها نیز فریب دغلکاریهای امپریالیستها را نخوردند و از همان ابتدا به دیدهی شک و ناباوری به این وعدههای توخالی نگریستند؛ با این وجود رهبران کشورهای اشغالگر آمریکایی و انگلیسی به همراه مبلغان داخلی و خارجی این سیستم استثماری همچنان اطمینان میدادند که «تروریسم را در هم خواهند کوبید»، «بنیادگرایی را شکست خواهند داد»، «زنان رها شده و خشونتهای دولتی، خانگی و اجتماعی علیه زنان پایان خواهد یافت»، کالین پاول وزیر امور خارجهی وقت آمریکا گفت موضوع زنان موضوعی «غیرقابلمذاکره» است. علاوه بر آن بازسازی اقتصادی کشور، بهبود اوضاع سیاسی، برقراری صلح و دوستی و امکان بازگشت 6 میلیون پناهنده به خانههایشان برخی از بیشمار وعدههایی بود که میتوانست بهطور غیرمستقیم بر موقعیت زنان نیز تأثیر بگذارد. امروز بعد از 15 سال اشغالِ افغانستان اگر پرده از روی همهچیز کنار نرفته باشد اما از روی بسیاری از دروغها و فریبکاریهای امپریالیستها برداشته شده است. دیگر موضوع زنان بهندرت حتا در سخنرانیهای سیاستمداران و مبلغان امپریالیستی طرح میشود.
تابستانِ امسال، در سخنرانی اوباما که در مورد ادامهی حضور 15000 نیروی ویژهي نظامی آمریکا و ناتو ـ به معنی ادامهی جنگ اشغالگرانه در افغانستان - ایراد شد؛ و هدفش توجیه چنین تداومی بود، در مورد بسیاری از مسائل و از جمله دستاوردهای دروغین سخن به میان آورده شد، از دولت فاسد تقدیر شد، از لزوم مذاکره و صلح با طالبان صحبت شد، اما در مورد زنان به سکوت بسنده شد. او حتا یکبار هم موضوع زنان را به میان نیاورد و به روی خود نیاورد که آنهمه قول و قرار در مورد رهایی زنان افغانستان چه شد؟! آنهمه وعدهووعید به کنار، حداقل تغییراتی کوچک و محسوس در بهبود موقعیت زنان به کجا رفت؟! او تنها توانست به این نکته اشاره کند که «میلیونها کودک افغانی پسر و دختر به مدرسه میروند» اما مجبور شد بگوید، زنان بیشتری در نتیجهی جنگ جان خود را از دست میدهند؛ و یا مجبورند محل زندگی و یا کشور خود را ترک کنند، اوضاع امنیتی هم چنان وخیم است که نهتنها القاعده در تلاش است خود را بازسازی کند بلکه داعش نیز به آن افزودهشده است؛ و اینکه افغانستان همچنان یکی از فقیرترین کشورهای جهان باقیمانده است.
15 سال اشغال بهاندازهی کافی طولانی هست که بتواند تغییراتی در مورد موقعیت زنانِ افغانستان را نشان دهد و یا حداقل جدیت در این روند و یا جهت تغییرات را تعیین کند؛ اما اوباما و سیاستمداران غربی، دیگر از رهایی زنان افغانستان سخنی هم به میان نمیآورند و یا از طرح آن طفره میروند. موضوع تنها ناتوانی اشغالگران در وفا نکردن به قول و قرارهایشان نیست، مسأله بسیار فراتر از آن است. تحولات اوضاع نشان داده است که تغییرات در موقعیت زنان نهتنها در برنامهی آنها قرار نداشته و نمیتوانسته قرار داشته باشد، بلکه هدف آنها خام کردن مردم و توجیه تجاوز نظامی و اشغالشان بوده است. آنها هدفی جز سلطهی کامل و مستقیم بر افغانستان و از آن طریق کنترل این منطقهی مهم که دروازهای بین آسیای میانه، خاورمیانه و آسیایجنوبی است، نداشته و ندارند.
باوجود اینکه رهبرانِ کشورهای اشغالگر از طرح مسألهی زنان طفره میروند و این در هماهنگی کامل با اهداف و منافع آنهاست، اما مبلغان رسانهای آنها بیکار ننشستهاند. آنها برخی تغییرات همچون انتصاب چند زن به موقعیتهای دولتی و محلی و یا بازگشت دختران خردسال به مدرسه را بهمثابهی دستاوردهای بزرگ با بوق و کرنا تبلیغ میکنند. این موضوع بهعنوان تنها دستاورد آنچنان بزرگنمایی شده است که اوباما علیرغم طفره رفتن از بحث در مورد مسائل زنان در سخنرانی تابستاناش به صورتی نیمبند به آن اشاره کرد؛ اما این بهاصطلاح دستاورد، تنها با دوران طالبان قابلمقایسه است و هنوز نتوانسته است که به سطح دوران قبل از طالبان برسد و این «دستاورد» آنچنان ضعیف و شکننده است که تأثیری در موقعیت تحصیل میلیونها دختر و زن نداشته است.
امروزه واقعیات زندگی زنان افغانستان خود سخن میگویند؛ از درد و رنج و جنگ خانمانسوز آنها میگویند؛ از فقر و گرسنگی کودکانشان؛ از بیخانمانی و آوارگی خود و فرزندانشان؛ از محرومیت از عشق و دوست داشتن؛ از ضرب و شتم توسط همسر، پدر همسر، پدر و برادر و ... یا ناقص شدن توسط آنها؛ از کتک خوردن از اوباشان محل و نگهبانانِ فرضی بهشت؛ از خشونتهای دولتی؛ از دزدیده شدن و مورد تجاوز قرار گرفتن؛ از زندانی شدن و به قتل رسیدن به خاطر «ناموس و آبرو»؛ از سنگسار شدن و شلاق خوردن توسط حامیان جهل و خرافات؛ از خودکشی دختران جوان در اوج شکفتگی و جوانی سخن میگوید و از...
واقعیات در مورد زنان جامعهی افغانستان از زبانِ زنان وزیر و وکیل بیرون نمیآیند. واقعیات در مورد زنان افغانستان از طریق فریادهای زن جوان و شجاعی چون فرخنده در زیر مشت و لگد پاسبانان جهل و خرافه بیرون میآیند. واقعیات زنان جامعهی افغانستان، بدن رخشانههاست که در زیر بار سنگهای سنگین مذهب و عقبماندگی تکهپاره میشوند. واقعیات زنان جامعهی افغانستان، از طریق زندگی ستارهها، بریشناها، مریمها، ریزهگلها و میلیونهای دیگر سخن میگویند که یا باید دوران کودکی و طفولیت را با مردانی چند برابر سنشان طی کنند، کتک بخورند، شکنجه ببینند و دربند خشونتهای وحشیانهی آنان اسیر گردند و یا به جرمهای «غیراخلاقی» دربند خشونتهای دولتی قرار گیرند.
آمارهای متعدد از جانب سازمان ملل متحد و سازمانهای حقوق بشری نشان از گسترش خشونت خصوصاً در چند سال اخیر داشته است. این آمارها نشان میدهند که 9 زن از هر 10 زن افغان بهنوعی خشونت را تجربه میکنند. خشونتهای خانگی بخش مهمی از این خشونتها را تشکیل میدهند؛ اما خشونت به اشکال گوناگون در اجتماع نیز از طرف گروههای مسلح وابسته به دولت و یا مخالف دولت مثل طالبان بهطور گسترده بر زنان اعمال میشود. باید در نظر داشت که خشونتهای دولتی تضمینکنندهی خشونتهای خانگی و اجتماعی است و نه در جهت تقلیل آن. علاوه بر خشونتهای بیرحمانه و غیرقابل تحمل برای اکثریت زنان در افغانستان، فشارهای اقتصادی و تأثیرات روحی و روانی جنگ ابعاد خشونت را بهمراتب افزایش داده است.
مقامات آمریکایی و غربی و همچنین مقامات دولت کنونی افغانستان و طرفدارانشان ادعا میکنند که اکثر خشونتهای خانگی به مسألهی فرهنگ و سنتهای حاکم بر جامعه ربط دارد و خشونتهای فاجعهبار در مناطق تحت کنترل طالبان بیشتر صورت میگیرد و تلاش میکنند که از یکطرف فرهنگ و سنتهای حاکم و از طرف دیگر طالبان را تنها مسئول آن بدانند و چنین وانمود کنند که از دست آنها کاری ساخته نیست؛ اما آنچه خبرها و گزارشها در مورد زنان افغانستان نشان میدهد این است که دولت حاکم بر افغانستان تلاشهای مهم، متعدد و تعیینکنندهای برای تداوم و تحکیم موقعیت فرودست زنان و گسترش اِعمال اشکال فجیع خشونت بر زنان داشته است. این سیاستها نهتنها از ماهیت مرتجع و زنستیز این حاکمین و حامیان امپریالیستی و بینالمللیشان برمیخیزد بلکه با نقشهی تقویت دولت بنیادگرای حاکم و مذاکره و صلح با طالبان نیز همخوانی دارد. اوباما این مسأله را در سخنرانیاش پنهان نکرد و گفت: «تنها راه پایان نهادن بر این جنگ (افغانستان) و بیرون کشیدن کل نیروهای خارجی از افغانستان از طریق یکراه حل سیاسی بین دولت افغانستان و طالبان ممکن است. این تنها راه است و به همین دلیل است که ایالاتمتحده از پروسهی این مصالحه بهشدت حمایت میکند.» چرا اوباما دیگر از وعدهی شکست دادن بنیادگرایان صحبتی نمیکند؟! چرا ناگهان موضوع رهایی زنان که «برای آمریکا» موضوعی «غیرقابلمذاکره بود» در سخنرانیها محو میشود؟! این مسأله بیشازپیش روشن میکند که هدف شعارها و وعده وعیدهای اشغالگران در مورد رهایی زنان همانا اندوختهای بوده است برای معامله و به معرض فروش گذاردن حقوق زنان در چانه زدنهایشان بر سر میز مذاکره با طالبان و دیگر نیروهای بنیادگرای مذهبی. تلاشهای اشغالگران و دولت کنونی افغانستان برای مذاکره و صلح با بنیادگرایان تابهحال به امضای مذاکره با گروه حکمتیار (حزب اسلامی) و احتمال ترکیب وی و یا افراد وی در دولت انجامیده است. حکمتیار یکی از بنیادگرایان جهادی و یکی از شناختهشدهترین عناصر ضدزن است که معروف است در سالهای 40 شمسی در دانشگاه کابل بر صورت زنان اسید میپاشیده است، در دوران جنگ علیه روس در مناطق تحت کنترلاش حکومت ضدزن تشکیل داده بود و حتا در محلههای افغاننشین در شهرهای پاکستان با اسیدپاشی بهصورت دختران، آنها را مجبور به رعایت حجاب اسلامی میکرد و جنایات فجیعی را در جنگ داخلی در اوایل دههی70 شمسی، بهخصوص علیه زنان ملیتهای غیرپشتون مرتکب شده است. طالبان نیز علیرغم اینکه در چند مذاکره با مقامات دولت کنونی و مقامات برخی کشورهای دیگر مثل آمریکا و پاکستان شرکت کرده، اما این مذاکرات تاکنون به نتیجهای نرسیده است. چراکه طالبان خواهان سهم بیشتری از قدرت سیاسی است؛ اما تلاشها برای سهیم کردن طالبان در قدرت ادامه دارد و در صدر عملی کردن آن، موضوع زنان و به معامله گذاشتن آن جزء اولین امتیازاتی است که با رضایت کامل به آنان عرضه میشود.
به همین دلیل است که اوباما کلامی هم در مورد قول و قرارهایی که امپریالیسم آمریکا و بقیه اشغالگران در مورد رهایی زنان داده بودند به زبان نمیآورد. قدرتهای امپریالیستی مردسالار از ابتدا در تلاش برای کنترل این منطقه و تأمین منافع کوتاه و درازمدت خود بودهاند و همه چیز را در این راه قربانی کرده و میکنند و یا به معامله میگذارند. به همین دلیل است که دولتِ کنونیِ زنستیزِ دستنشاندهي امپریالیسم آمریکا در افغانستان نهتنها قدمی درراه حقوق اولیه زنان برنداشت، بلکه بر عمق و ابعاد ستم بر آنان در عرصههای گوناگون افزود؛ خلأ طالبان را با قوانین ضدزن و گسترش بنیادگرایی و حمایت از سلطهی پدرسالاری بهمرور پر کرد و علاوه بر آن بار جنگ و بیخانمانی و اوضاع نابسامان اقتصادی را بیشازپیش بر دوش زنان انداخت. زنان در حال حاضر زیر بار خشونتهای وحشیانهی خانگی و اجتماعی و دولتی در ابعادی وسیع و به اشکال «نوین» قرار دارند.
این است سیمای واقعی موقعیت زنان افغانستان بعد از 15 سال اشغال امپریالیستی. موقعیت زنان افغانستان پس از 15 سال اشغال توسط قدرتهای بزرگ سرمایهداری امپریالیستی مردسالار به رهبری آمریکا به روشناییِ روز نشان میدهد که آنان نمیتوانند هیچ زنی را در هیچ نقطهای از جهان آزاد و رها کنند. ö