آزادی در بند
باز انتشار: سرمقالهی نشریهی «عصیان» شمارهی۳۱، مرداد ۱۳۹۳
چند وقتی است که صفحهای در فیسبوک باز شده به نام آزادی یواشکی زنان. تبلیغات وسیعی از سوی رسانههای مختلف برای معرفی این صفحه انجام شد و مصاحبههای متعددی با مسیح علینژاد مسئول آن صورت گرفت. هدفی که در این صفحه دنبال میشود، انتشار عکسهای بیحجاب از زنان داخل ایران است که خودشان در مکانهای مختلف این عکسها را میگیرند. در واقع شکلی از اعتراض زنان به حجاب اجباری است.
این درست است که حجاب ستون نظام جمهوری اسلامی است و دست گذاشتن بر این موضوع یعنی درگیر شدن با پاشنهی آشیل نظام. اما سیاستی که پشت این حرکت وجود دارد و این که اینگونه کارها قرار است به چه چیزی بیانجامد و در خدمت به چه چیزی باشد، مسئلهی مهمی است.
اگرچه خود او عنوان کرده که این، صفحه دغدغههای زنان داخل ایران است و فقط همین لحظهها را ثبت میکند تا دستیابی زنان به حق انتخاب پوشش. اما باید در نظر داشت که چنین اقداماتی هیچگاه فردی و حاصل تفکر یک فرد نیست. نامی که برای چنین صفحه و حرکتی انتخاب شده، نشان دهندهی روش و خطی است که در پشت آن قرار دارد، «آزادی یواشکی زنان». چه پارادوکس غریبی. این چه آزادی است که باید یواشکی و پنهانی باشد. چرا باید آزادیهایمان را به حداقلها تقلیل بدهیم؟ چرا باید اعتراض علیه بزرگترین محدودیت، فشار و اجبار بر زنان و حجابی که سلسله اعصاب یک نظام تئوکراتیک است، باید محدود شود به گرفتن یک عکس و انتشار آن در شبکهی اجتماعی؟ کدام حق و آزادی در این دنیا به شکل یواشکی به دست آمده، آزادی را نباید پنهانی بخواهیم. باید آن را فریاد بزنیم اما با روش و شکل درست آن.
اینگونه حرکات را هیچگاه نباید در خود و ایزوله دید. اگرچه عنوان مستقل را همراه خود دارد. بعد از روی کار آمدن روحانی، فعالین اصلاحطلب و رفرمیست دوباره تلاش میکنند تا فعالیتهایی را از سر بگیرند. مثل کمپین یک میلیون امضا. آنها نیز در خود نبودند. رسانههای خارج تریبونهای بسیاری در اختیار آنّها قرار دادند و از سویی دیگر همراهی و حمایت بسیاری از زنان حکومتی را نیز به همراه داشتند. اکنون نیز برای این صفحه همینطور است، ممکن است که رسما با آن موافقت نشود اما برای آن فضایی را فراهم میکنند و اینگونه یک پایهی تودهای را همراه خود میکنند.
اما به جای اینکه افقهای زنان را در برابر مهمترین و سیاسیترین معضل آنان در جامعه آنقدر پایین بیاوریم که دغدغهشان بشود گرفتن عکسی از لحظهی برداشتن حجاب، بهتر است اهمیت حجاب اجباری زنان برای حکومت اهمیت مبارزهی واقعی و قاطع زنان در برابر این موضوع را نشان دهیم و برای آن برنامهریزی کنیم. بهتر است از دستیافتنیهای لحظهای که هیچ دستاوردی ندارد دست برداریم و افقهایمان را تعالی دهیم و برای آن مبارزه کنیم.
اجباری کردن حجاب، قسمتی از حملهی همه جانبه جمهوری اسلامی به زنان و حقوق آنها بود. حجاب اولین قدم در به بردگی کشاندن زنان بود. حکم تحقیر آنّها بود و به آنها یاد داد که باید از بدنشان خجالت بکشند و آن را زیر حجاب مخفی کنند. پس از آن، تصویب قوانین زنستیز بر پایه شرع در تمام روزنهها و زوایای زندگی زنان نفوذ کرد و برده بودن و در انقیاد بودن آنان را محکمتر نمود. اتفاقی که تا امروز ادامه دارد و حجاب نقش مرکزی در این موضوع را ایفا کرد.
محور اخلاق و عرف در جامعه ما بر پایهی ارزشها و سنتهای مذهبی قرار دارد، مذهبی که به شدت ضدزن است و بیشترین این ارزشها و اصول جامعه، در مورد زنان انسجام پیدا کرده است. این اصول و آداب از مظاهر قدرت اقتصادی و سیاسی یک طبقه مشخص است. طبقهای که حکومت میکند. بنابراین در حفظ و گسترش آن از هیچ تلاشی دریغ نمیکند و با زور و سرکوب مردم را وادار به پذیرفتن آن میکند. حجاب هم یکی از اصول و آداب سنتی است که در جوامع مردسالار و پدرسالار نقش بارزتری دارد. دولتها از حجاب به عنوان یک اسلحه ایدئولوژیک برای تقویت حاکمیت خود استفاده میکنند و هنگامی که زنان از حجاب استفاده میکنند به تقویت قدرت طبقات حاکم کمک میکنند، بدون اینکه خودشان بدانند. حجاب وسیلهای است برای عادت کردن زنان به مطیع بودن. مطیع مردان خانواده، جامعه و حکومت. برای تثبیت مناسبات قدرت است. برای اینکه مشخص باشد که چه کسی حاکم است و چه کسی محکوم.
مبارزه زنان برای حجاب و رهایی در گرو مبارزه علیه طبقات حاکم، ارزشها و سنتهای آنها است. مبارزهای که میتواند و باید راهگشای جامعهای نوین باشد. ✦
برگرفته از نشریه هشت مارس شماره 33