روی سخن با شما زنان و مردمی است که پای صندوق های ر ای جمهوری اسلامی رفتید!
لیلا پرنیان
در "انتخابات" اخیر حسن روحانی رانندهی ماشین سرکوب جمهوری اسلامی شد. وی از مهرههای با سابقه و امتحان پس دادهی امنیتی و مورد اعتماد رژیم جمهوری اسلامی است. همهی نیروهای طبقاتی از بالاترین مقامهای جمهوری اسلامی گرفته تا دولتهای امپریالیستی، از اپوزیسیون رنگارنگ و ارتجاعی جمهوری اسلامی تا نیروهای مترقی و انقلابی تلاش دارند به نقش و جایگاه "انتخاباتِ" اخیر، خصوصاً شرکت مردم در آن و پیامدهایش بپردازند.
آنچه که برای ما بهعنوان بخشی از جنبش انقلابی زنان مسلم است، این است که مردم و خصوصاً زنان در انتخابات جمهوری اسلامی پیروزِ میدان نبودند. طبقهی حاکمهی ایران در برابر تضادهای حاد داخلی و خارجی مستأصل بود و به همین دلیل تلاش کرد در این انتخابات به یک اجماع سیاسی دست زند. تمام جناحهای حاکمیت در این دورهی حساس به خاطر حفظ نظامشان وارد یک سری سازشهای ضمنی و یا علنی شدند که موضوع انتخابات و شرکت مردم در این انتخابات را تا آنجا که میتوانند بهعنوان تنها روش ممکن برای دخالتگری در جامعه، در ذهن و عمل تودهها نهادینه کنند، تا بتوانند شرایطی را برای تجدید قوای خود فراهم کنند و از این طریق چند سالی را بر عمر این رژیم بیفزایند. ولی آنچه مسلم است این اتحاد موقتیست و دیر یا زود بهطور اجنتابناپذیر بهم خواهد خورد. تنها امیدی که در این دوره روی آن حساب باز کردهاند، رابطهی عریانتر با امپریالیستها، خصوصاً امپریالیسم آمریکا است؛ تا به خیال خود بتوانند با ادغام هرچه بیشتر اقتصاد ایران در سرمایهداری جهانی، جانی به اقتصاد ورشکستهی ایران بدمند. اگر تا دیروز در مورد بیاثر بودن تحریمها سخنرانی میکردند، امروز از مخرب بودن آن دم میزنند. میخواهند با رابطهی آشکارتر با آمریکا به تحریمها خاتمه دهند و یا حداقل از گستردگی ابعاد آن بکاهند. میخواهند شرایط را برای سرمایهگذاریهای خارجی آماده کنند و از طریق آن صنایع نفت و گاز را با فنآوریهای جدید، مدرنیزه کنند تا اصلیترین منبع درآمد ارزیشان را تأمین کنند. به یک کلام میخواهند دروازههای ایران را هرچه بیشتر به روی سرمایههای امپریالیستی باز کنند تا بتوانند با کشیدن آخرین رمق مردم زحمتکش به اربابان خود خدمت کنند و سرمایهداری وابسته و انگلی ایران را به حرکت در آورند.
اینکه چرا اینبار به شکل عریان و روشن تقلب نشد و بیشتر به شیوهی غربیها انتخاباتشان را پیش بردند به این دلیل بود که توانسته بودند به درجاتی همراه با رسانههای فارسیزبانِ امپریالیستهای غربی همچون بیبیسی، صدای آمریکا و دویچهوله و.... افکارِ عمومی را برای شرکت در این انتخابات بهعنوان تنها راه، شکل دهند. تا بدین وسیله بتوانند این تفکر را در بین مردم دامن زنند که امکان هر نوع تغییری را در چارچوب همین رژیم حاکم جستجو کنید. این همان جهانبینی و فلسفهی طبقات ارتجاعی است که امروزه نه تنها در ایران و بر انتخابات ایران حاکم است، بلکه نتیجهی هر انتخاباتی در سراسر جهان از جمله کشورهای بهاصطلاح دمکراتیک غرب میباشد. در انتخاباتِ اخیر در ایران طبقهی حاکمه از یک طرف همهی هم و غمشان را روی این گذاشته بودند که بتوانند مشروعیت این نظام را که به درجات زیادی در انتخابات 88 در اثر مبارزات مردم ضربه خورده بود، بازگردانند و تا اندازهای شکاف بین مردم با دولت را پُر کنند؛ و از طرف دیگر موضوعی که از همه برایشان مهمتر بود اینکه بتوانند از منفجر شدن جامعه و سرریز شدن مردم به خیابانها جلوگیری کنند. چرا که آنان نیز میدانند دیر یا زود اکثریت تودههای مردم که بیچیزان جامعه را تشکیل میدهند دست به مبارزه خواهند زد و نظم ارتجاعی حاکم را بر هم خواهند زد. در این مبارزات است که مردم و خصوصاً جوانان پیشرو به این واقعیت پی میبرند که راه دیگری باید رفت، راهی که به نابودی سیستم ستم و استثمار بیانجامد. این آن موضوع اصلی است که جمهوری اسلامی و امپریالیستها را به وحشت انداخته و برای جلوگیری از آن به اشاعهی هر چه وسیعتر فلسفه و جهانبینی طبقات حاکمه در بین مردم از طرق گوناگون از جمله انتخابات اخیر در ایران، مبادرت ورزیدند.
بر این اساس آنچه که برای تمامی این دارو دستههای ارتجاعی در درجهی اول اهمیت قرار داشت، این بود که در بین مردم رأی دادن و استفاده از این "حقِ شهروندی" را نهادینه کنند. بر پایهی همین استدلال بود که خامنهای به مردم پیام داد که اگر با جمهوری اسلامی مخالف هستید، بیایید به کشورتان رأی بدهید! برای طبقهی حاکمه و بنگاه تبلغاتی امپریالیستها همچون بیبیسی و صدای آمریکا و...، اپوزیسیون ارتجاعی جمهوری اسلامی، زنان اصلاحطلبِ حکومتی و غیرحکومتی، کارکردِ ایدئولوژیکِ کشیدن مردم به پایِ صندوقهای رأی از اهمیت فوقالعادهای برخوردار بود. چراکه به این وسیله مردم را در چارچوب جهانبینی طبقهی حاکمه که در مرکز آن ستم و استثمار قرار دارد همدست میکند. برای اینان این مسأله مهم بود که مردم هوای تغییر و تحول در کل جامعه را در سر نپرورانند و به آنچه که موجود است، گردن گذارند.
اما در صفوف اپوزیسیون ضدِ جمهوری اسلامی نیز تاکنون ارزیابیهای مختلفی از شرکت مردم در این انتخابات شده است. برخی از نیروهای راستِ درون این اپوزیسیون اعلام کردند که سهم گرفتن مردم در این انتخابات تأیید رژیم نبود، بلکه "نه"یِ باشکوه به خامنهای بود. باید به این نیروها گفت که متأسفانه و در عمل، شرکت مردم در این انتخابات مشروعیت بخشیدن به کل رژیمی که هم خامنهای و هم کل جناحهای رنگارنگ حکومتی و غیرحکومتی را در بر میگیرد، بود. این نیروها با این موضعگیری تلاش دارند، ذهنیت مردم را از اینکه راه دیگری جز صندوقهای رأی برای تعیین سرنوشت خود دارند، دور کنند. میخواهند مردمی را که میتوانند بهطور آگاهانه برای تغییر جامعه بهسودِ اکثریت مردم محروم فعالیت کنند، در دور باطلِ انتخابِ بین بد و بدتر نگه دارند.
از طرف دیگر در میان این اپوزیسیون بسیاری از نیروهای مترقی در ارزیابی از شرکت مردم در انتخابات جمهوری اسلامی بر روی این مسأله انگشت گذاشتند که مردم بهخاطر نبود آلترناتیو انقلابی چارهای جز رأی دادن نداشتند. در درجه اول باید به این نیروها گفت که این تحلیل شما در مورد شرکت مردم در انتخابات بخشی از واقعیت را بیان می کند؛ نبود آلترناتیو انقلابی در بین مردم. اما این حقیقت را نیز باید در نظر داشت که در شرایط کنونی ساختنِ آلتوناتیو انقلابی به درجاتی به این بستگی دارد که تا چه حد در میان مردم، در مورد نقش و کارکردِ کل سیستمِ حاکم از جمله انتخابات کذاییاش مبارزهی آگاهانهای را دامن زد. باید به مردمی که پای صندوقهای رأی جمهوری اسلامی رفتند بهطور صریح و روشن گفت که شما برخلاف منافع خود عمل کردید. ما باید به مردم بگوییم که شرکت شما در انتخابات جمهوری اسلامی، کمک به گسترش جهانبینی طبقات استثمارگر است. رژیم با کشیدن شما به پای صندوقهای رأی بهواقع میخواهد به نظام ستم و استثمارش مشروعیت ببخشد.
زنان اصلاحطلبِ حکومتی و غیرحکومتی که اینبار ستاد تبلیغاتیشان برای کشیدن زنان به پای صندوقهای رأی "هماندیشی زنان، برای پیگیری مطالباتِ زنان" نامگذاری شد، تلاش کردند با استفاده از ترفندی به نام رأی و حق استفاده از آن، که از مدتها قبل از انتخابات در بین زنان تبلیغ میکردند، زنان را آماده رأی دادن در انتخابات کنند. تمام ابتکار خود را بهکار بردند تا به زنان بگویند که رأی دادن حقِ شماست و از این حق استفاده کنید. باید بگوییم که درست است! رأی دادن حق شما زنان است. اما باید پرسید که استفاده از این حق به چه قیمتی انجام شد؟ این حق در چارچوب یک نظام و یک قانون ارتجاعیست که خون همهی مردم را برای بیش از سه دهه به شیشه کشیده است. آیا استفاده از این حق به نفع رها کردن زنان از زنجیر اسارت بود؟! آیا رفتن به پای صندوقهای رأی و استفاده از حق رأی در درجهی اول به معنای صحه گذاشتن بر سیستمی نیست که کاملاً و با برنامه، نظام انتخاباتیاش را کنترل میکند؟! چرا این زنان "اصلاح"طلب آگاهانه میخواهند زنان به این فکر نکنند که شرکتشان در اینگونه مضحکههای انتخاباتی به معنای این است که میخواهند شما را در چارچوبههای جنایتکارانهی این سیستم همدست کنند؟! چرا میخواهند زنان به این فکر نکنند که این رژیمِ سرتا پا زنستیز برای ثبات بخشیدن به نظامش به رأی شما نیاز دارد؟! به این فکرنکنید که از روزی که این نظام بر مسند قدرت نشست، نیمی از جامعه یعنی شما را به برده بدل کرده است؟! این رژیم دست به کشتار عظیم یک نسل از انقلابیون و کمونیستها در دههی 60 و تابستان 67 زد که حاضر نبودند به این نظام بهره کشی تن دهند؛ و مخفیانه پیکر خونین آنان را در گورهای دستهجمعی دفن کرد. این رژیم هزاران نفر را، در خیزش مردم در سال 88، در زندانهای قرون وسطاییاش اسیر کرد. دهها نفر را در همان خیزش پیشِ چشم شما و میلیونها نفر به قتل رساند. فقر و فلاکت را بر اکثریت مردم تحمیل کرده؛ و اعتیاد و فحشا را به وسیعترین شکل ممکن رواج داده است. ملل تحت ستم کُرد و عرب و... را بهطرز وحشیانهای سرکوب کرده است. این زنانِ "اصلاح"طلب نمیخواهند شما به این فکر کنید که چرا و به چه علت هزاران هزار زن بهخاطر تأمین اولیهترین معاش زندگی، تن خود را میفروشند؟! به این فکر نکنید که در ماههای اخیر هر هشت ساعت، جان جوانانی از مناطق فقیر و تحتانی با طناب دار بر گردنشان گرفته میشود و با این روش میخواهند از خشم تودههای محروم جلوگیری کنند و از مردم این مناطق و کل مردم نَسَقکشی کنند. به این فکر نکنید که با دادن رأی به واقع به سنگسار صدها زن صحه گذاشته میشود. به این فکر نکنید که در همان زمان که شما را با ترفندهای گوناگون به انتخابِ بین یکی از سران مرتجع این رژیم کشیدند، بسیاری از زنان و مردان به جرم ضدیت با این نظام در صف اعدام بودند. وقتی شما را به پای دادن رأی کشاندند، میخواستند به این فکر نکنید که نتیجهی کارتان نهتنها هیچ بهبودی در زندگی میلیونها زن بوجود نمیآورد، بلکه این واقعیت را نیز آگاهانه از شما پنهان کنند که راننده این نظام هر که باشد، ابعاد ستم جنسیتی که یکی از ستونهای این نظام و از ضروریات سر پا نگاه داشتنِ حکومتی دینی بوده است، تعمیق خواهد یافت. طبقهی حاکمه و تمام دارودستههای اصلاحطلب و... با تمام قوا تلاش کردند که با کشیدن شما به پای صندوقهای رأی، شما را در این همه جنایات شریک کنند و در تأیید جهانبینی طبقهای که کل جامعه را در زیر چرخهای ستم و استثمارش خرد کرده، همراه کنند.
اما در میان شما، مردمی هم بودند که به پای صندوقهای رأی نرفتند. پانزده میلیون مردمی که هم از سوی رژیم جمهوری اسلامی و هم کلیهی نیروهای سازشکار و فرصتطلب داخلی و خارجی دربارهشان سخنی به میان نمیآید. بخشی از همان مردمی که شما روز و شب در کنارشان هستید، گول قول و قرارهای توخالی و بیمحتوایِ سران این رژیم و تبلیغات گستردهی "اصلاح"طلبان و بیبیسی و صدای آمریکا و... را نخوردند و عزم کردند که در انتخاب رانندهی ماشینِ نظامییی که جز با سرکوبِ عریان نمیتواند لحظهای به حیات ننگیناش ادامه دهد، مشارکت نکنند. پانزده میلیونی که با نرفتن به پای صندوقهای رأی اعلام کردند که به این سیستم اعتماد ندارند و التماسهای خامنهای برایشان پشیزی ارزش ندارد. پانزده میلیون مردمی که با تحریم انتخابات جمهوری اسلامی به طور عملی حاضر نشدند به فلسفه و جهانبینی طبقات حاکمه مشروعیت ببخشند.
از آنجا که این رژیم بهطرز وحشیانهای هر خواستی که از جانب زنان و سایر اقشار و طبقات جامعه طرح شده را سرکوب کرده است، این امر برای نیروهایی که از زاویهی منافع و جایگاه طبقاتیشان هر نوع تغییر و تحول ریشهای در جامعه را رد میکنند، شرایطی را بهوجود آورده که مطالبات پایهای زنان، کارگران، دانشجویان و... را بهعنوان زیادهخواهی قلمداد کنند و به شما مردم بگویند که اگر بهدنبال خواستههایتان بروید وضع از این هم بدتر میشود. این طبقات کلیهی فعالیتهای خود را در مسیری گذاشتند که درهای که بین زنان و بهطور کل مردم با دولت جمهوری اسلامی بهوجود آمده است را با طرح شعارهایی همچون شرکت در انتخابات و استفاده از حق شهروندی، برای چند صباحی پر کنند.
در نتیجهی این نوع جهانبینی و فلسفه است که در برابر شما خصوصاً جوانان، تاریخ مبارزات مردم را نهتنها در ایران بلکه در سایر کشورهای جهان وارونه ارائه میکنند. میخواهند شما را با این طرز تفکر و جهانبینی به این برسانند که همین سیستم حاکم را اصلاح کنید، بهتر از این است که مثلاً فاجعهای مثل 57 بر سرتان بیاید. اینان آگاهانه تاریخ را تحریف میکنند. فاجعهای که در سالهای 57 رخ داد، این بود که مبارزات مردم علیه رژیم شاهنشاهی در وسط راه توسط نیروهای مرتجع اسلامی به سرقت رفت. جلوی تغییرات اصلی و اساسی در جامعه گرفته شد. یک ستمگر جای ستمگر دیگر را گرفت و اینگونه جلوی یک انقلابِ اجتماعی گرفته شد و فاجعه شکل گرفت. تمامی "اصلاح"طلبان حکومتی و غیرحکومتی تلاش دارند بیش از همه با نسل دوران انقلاب به دشمنی برخیزند و آنان را مسئول نابسامانیهای جامعه معرفی کنند. از اشتباهات نسل گذشته این اصل را در ذهن شما حکاکی کنند که شما را از فکر تغییر ریشهای جامعه دور کنند. شکی نیست که نسل گذشته دچار اشتباه هم شد و بزرگترین اشتباه آن نسل، اتخاذ خطی غلط در برخورد به امر انقلاب و کسبِ قدرتِ سیاسی توسط نیروهای انقلابی و همچنین عدم مرزبندی درست و اصولی با نیروهای مرتجع اسلامی به رهبری خمینی بود. اما اگر نیروهای انقلابی در آن دوران اشتباه کردند، امروز پس از گذشت سی و چهار سال حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی، آنانی که به شما زنان و به مردم توصیه کردند که به پای انتخاب یکی از همین جنایتکاران بروید، اوج عوامفریبی و خیانت نسبت به شما را مرتکب شدند.
این دارو دسته با تبلیغ انتخابات و کشیدن شما برای انتخاب یکی از همین مهرههای سرسپردهی این رژیم سر تا پا جنایت، تمام کوشش خود را کرده و میکنند که شما را از دستیابی به ایده و افکار نو برای ساختن جامعهای که همهی مردم اعم از زن و مرد بتوانند حاکم بر سرنوشت خود باشند دور کنند؛ و شما را به آن جا بکشانند که با رأیتان که در تضاد کامل با منافعتان قرار دارد، مهر تأیید به این رژیم بزنید.
به شما زنان در طول همین انتخابات گفتند که با استفاده از "حقِ شهروندی"ِ رأی دادن، میتوانید به شکلگیری جامعهی مدنی کمک کنید و گام به گام به رفرمهایی برسید. تمام تلاش آنها فریبِ شما زنان بود. به تاریخ نگاه کنید و ببینید که در کجای جهان زنان و بهطور کل مردم با همپیمان شدن با دشمنان خود توانستهاند به خواستههایش دست پیدا کنند؟! کجا توانستهاند با اتخاذ این روش و این جهانبینی به رفرم در ساختار حاکمیتهای ارتجاعی و زنستیز دست یابند؟!
رفرم بدون آنکه طالبینش با جسارت و از پائین علیه قدرتهای حاکمه مبارزه کنند، هرگز بهدست نیامده است. هر جا در موقعیت زنان و سایر ستمدیدگانِ جامعه رفرمهایی انجام شده است، در نتیجهی انقلابات و مبارزاتِ رادیکال از پائین بوده است. این زنان "اصلاح"طلب در سالهای اخیر و در همین انتخابات تمام سعی خود را کردند که شما زنان به ایده و افکار طبقات حاکم و همپالگیهایشان گردن بگذارید و از تاریخ و عملکرد "اصلاح"طلبانِ همین رژیم هم درس نگیرید. شما دوران خاتمی سردار "تغییر" را از سر گذراندید. شما زنان دیدید که خاتمی با تمام وعده و وعیدی که برای کشیدن شما به پای صندوقهای رأی داد، پس از روی کار آمدن ذرهای تغییر در موقعیت فرودستتان ایجاد نکرد.
به شما گفتند که بهتر است برای شکل دادن به جامعهی مدنی با مسالمت به پای انتخاب عامل سرکوب خودتان بروید و با این کار از خشونت درون جامعه که میتواند در نتیجهی مبارزه بوجود آید، جلوگیری کنید؛ و تلاش کردند شما را با این حکم غلط با خود همراه کنند. در این مورد هم به تاریخ اخیر جامعه خود نگاه کنید! خشونت عریان و وحشیانهی هر روزه، از جانب جمهوری اسلامی بر شما و کلیه مردم تحمیل شده است. این رژیم از روز اولی که به قدرت رسید به شما با اجباری کردن حجاب و پس از آن تصویب قوانین ضد زن اعلام جنگ کرد؛ و از آن زمان تا کنون این جنگ و خشونت را از طریق قانون، ارگانهای سرکوبگر، در زندانها، در کوچه و خیابانها، در خانههایتان و حتی در رختخوابهایتان بر شما اعمال کرده است. پس سخن راندن از عدم بهکارگیری جنگ و مبارزه برای بهدست آوردن مطالباتِ اولیهتان در واقع بهمعنای این است که به این جنگ و خشونت جمهوری اسلامی گردن گذارید و با انتخاب راننده دیگری از همین نظام بر پیشبرد خشونت علیه خودتان مهر تأیید نهید. شما اگر به تاریخ مبارزات مردم در ایران و سایر نقاط جهان نگاهی بیاندازید به این پی میبرید که همواره از جانب طبقات ستمگر جنگی به شکل عریان و یا پنهان بر علیه مردم برای تضمین نظامشان پیش برده میشود و در مقابل هم هر جا که زنان و بهطور کل مردم توانستهاند حتا برای دورهای در موقعیت ستمدیدگی خود تغییری بهوجود آورند، حاصلِ این بوده است که تمام قد در مقابل مرتجعیین بلند شدند و برای بهدست آوردن حق حاکمیت خود دست به مبارزهی قهرآمیز هم زدهاند.
آنچه که از دورهی قبل از انتخابات و پس از آن، در مورد حق رأی و استفاده از آن، دائماً بهخورد شما دادند، برای این است که جنبهی شورشگرانه شما را خنثی کنند؛ و شما را برای چک و چانه زدن با سرکوبگرانی همچون حسن روحانی و برای تغییراتی آبکی به نفع زنان حکومتی، در پشت خود بسیج و سازماندهی کنند. دائماً این را طرح میکنند که تغییرات ریشهای در موقعیت شما زنان، یعنی مبارزه برای رهاییتان از این فرودستی، محال و غیرممکن است و با بسیج سیاسی و ایدئولوژیک شما در شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی بار دیگر کمک کردند که عمر این رژیم را طولانیترکنند.
این دارودسته این موضوع را آگاهانه پنهان میکنند که رژیم جمهوری اسلامی با جابهجایی مهرههایش عوض نشده است. سی و چهار سال اخیر نشان داد که بارها نگهبانان این رژیم عوض شدهاند اما هیچ تغییری در ماهیت ستمگرانهاش نسبت به زنان صورت نگرفته است. این ماهیت عوض شدنی نیست. هر تغییر جزئییی هم اگر صورت گیرد، جمهوری اسلامی برای حفظ اسلامی بودن خود، مجبور است که زنجیر اسارت زنان را محکم نگه دارد. زیرا با این زنجیر ستم بر زنان است که اسلامی بودنش مفهموم مییابد.
یکی دیگر از موضوعاتی که برای کشیدن شما مردم به پای صندوقهای رأی پیش گذاشتند این بود که به شما بگویند که اگر به پای صندوقهای رأی نروید، امکان حملهی نظامیِ آمریکا به ایران افزایش مییابد و این باعث بهوجود آمدن جنگ و خونریزی خواهد شد. این دارودسته آگاهانه از شما پنهان میکنند که هم رژیم جمهوری اسلامی و هم کلیهی امپریالیستها و در رأس آنها، امپریالیسم آمریکا میخواهند در راستای منافع و مقاصد خود از شما بهعنوان گوشت دم توپ استفاده کنند. هر دوی این دو قطب پوسیده در عمل نشان دادهاند که برای رسیدن به منافع خود حاضرند، هزاران هزار نفر از شما را قربانی کنند. این دارودسته این گونه در بین شما تبلیغ میکنند که گویا در برابر شما فقط انتخاب از بین این دو قطب پوسیده قرار دارد و شما را از فکر کردن به این که انتخاب دیگری که نه تنها سرنوشت شما را بلکه کل جامعه و جهان را تغییر دهد، دور کنند. در این مورد هم بهجاست به تاریخ نگاهی بیاندازیم و ببینیم که این شرایطی که امروزه ما در آن قرار داریم به درجاتی بدتر و گستردهتر در جنگ جهانی اول و دوم برای بسیاری از مردم جهان و نیروهای انقلابی مطرح نبود؟ بهطور مثال در جنگ جهانی اول دولت روسیه که خود بخشی از دولتهای سرکوبگر امپریالیستیِ درگیر جنگ جهانی برای تقسیم مجدد جهان بود، برای کشیدن مردم همین موضع را تبلیغ نمیکرد؟ در آن دوره، مردم روسیه هم از طرف دولت تزاری و هم جنگ در بدترین شرایط زندگی میکردند. این سؤال در آن زمان هم در مقابل همه نیروها و از جمله نیروهای انقلابی و کمونیست قرار داشت که در برابر این اوضاع چه باید کرد؟ پاسخ برخی نیروها این بود که برای مقابله با جنگ امپریالیستی و ممانعت از اشغال کشور و... بهتر است پشت دولت مرکزی قرار گیریم. اما در همان زمان یک نیروی کوچک کمونیستی با خطی درست و اصولی و با افشای هر دو قطب پوسیده، در مقابل مردم راه دیگری که همانا سرنگون کردن دولت تزاری و برقراری دولت سوسیالیستی بود، پیش گذاشت. به گواه تاریخ این انقلاب نه تنها جامعه عقب مانده امپریالیستی روسیه که فقر وفلاکت، بیکاری، گرسنگی، فحشا و... در آن بیداد میکرد را عوض کرد و در نتیجهی آن و برای اولین بار مردم توانستند حاکم بر سرنوشت خود شوند، بلکه جهان را نیز تکان داد و در مقابل میلیونها مردم راهی دگر را گشود.
این سیستم نمیتواند با رفتن شما مردم به پای انتخاب یکی از مهرههای همین نظام اصلاح شود و از درون تغییر کند. سؤال اصلی این است: چگونه میتوان از این شکاف عظیم و ستم و استثمارِ عمیقی که بر اکثریت مردم تحمیل میشود خلاص شد؟ چطور میتوان به فرودستی زنان خاتمه داد؟ چطور میتوان در مقابل هر نوع دخالتگری امپریالیستها ایستادگی کرد؟ آیا به غیر از این است که در اولین قدم برای داشتن اولیهترین و پایهایترین مطالبات انسانی، برای پایان دادن به تمام روابط ستم و استثمار باید رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون کرد و نظامی کاملاً متفاوت را بنا کرد؟