حجاب چه "اختياری" و چه اجباری

حجاب چه "اختياری" و چه اجباری

اسارت زنان است!

گفتگوی فریبا امیرخیزی با  لیلا پرنیان

بخش اول اين مصاحبه در شماره 24 نشريه هشت مارس درج شده است.

فريبا امير خيزی: شما در صحبت اتان به اين اشاره کرديد که راهپيمائی زنان در 8 مارس 57 بر عليه اجباری شدن حجاب که در تهران و بسياری از شهرستان ها در 5 روز متوالی به پيش برده شد و در نتيجه آن جنبش نوين زنان پايه گذاری شد، از جانب زنان ليبرال و اصلاح طلب يا انکار ميشود و يا اين که آنقدر کوچک شمرده می شود که تو گوئی اساسا اين شورش 5 روزه نقشی نداشته است، تا اينکه بتوانند خود را بعنوان "آغازگران" جنبش زنان ايران معرفی کنند. می خواهم از شما بپرسم حتی اگر اين ادعای آنان را بپذیریم، آيا اين "آغازگران" به مسئله حجاب و اجباری شدن آن از دوران قدرت گيری رژيم جمهوری اسلامی پرداخته است ؟ آيا خواستی بعنوان لغو حجاب اجباری را در دستور کار خود قرار داده است؟


ليلا پرنيان: ببينيد اساسا اين که اين جريان بخشی از جنبش زنان ايران هست يا نه، مورد سوال می باشد، چه رسد به اينکه اينان آغاز گران جنبش زنان باشند. در نظر داشته باشيد که وقتی صحبت از جنبش زنان می کنيم به اين معنا است که گرايشات گوناگون با خواستهای متفاوت در آن فعاليت می کنند. در این صورت حتی ليبرال ترين بخش اين جنبش نيز برای خواسته های مينيمم مبارزه می کند و معمولا خارج از چارچوب دولتی که ستمگری را بر زنان اعمال می کند، قرار دارند. در صورتی که فمنيست های اسلامی- حکومتی و متحدینشان یعنی زنان اصلاح طلب غير حکومتی دارای اين ويژگی نيستند. در عين حال حتی اگر مبارزه 5 روزه زنان عليه حجاب اجباری و شکل گيری جنبش نوين زنان را هم نداشتيم، اين جريان آغاز گر نبود و نيست. آغاز گران جنبش زنان کسانی هستند که بر عليه فشرده ترين شکل ستم مبارزه می کنند. بر علیه یکی از خواستهای وسیع و پایه ای جنبش زنان یعنی خواست لغو حجاب اجباری مبارزه می کنند. در صورتی که اين ها سال ها است تلاش می کنند که ستم بر زن را توجيه کنند. توجه به این امر مهم است که یکی از دلایلی که اینان مبارزه زنان در 8 مارس 57 را نادیده می گیرند بخاطر این است که این مبارزه هم بر علیه حجاب اجباری بود و هم اینکه افق برابری زنان را پیش گذاشت.

اشاره کوتاهی هم می خواهم به مسئله نگارش تاريخ بکنم. اين اولين بار نيست که تاريخ مبارزات مردم و در اين جا زنان دست کاری می شود و مطمئنا تا زمانی که طبقات ستمگر بر مسند قدرت هستند نيز آخرين بار نخواهد بود. همواره طبقات حاکمه به همراه اقشار و طبقات مرفه و ذينفع در تلاشند که تاريخ را آن گونه که به طبقه شان خدمت می کند، بنويسند و با امکانات وسيع ملی و بين المللی که در اختيار دارند افکار عمومی جامعه را شکل دهند.

شورش 5 روزه زنان که در پی بدست آوردن آزادی و برابری بودند و بدرستی اعلام کردند که "معيار آزادی جامعه،آزادی زن است" از تاريخ مبارزات زنان ايران بوسيله زنان اصلاح طلب حکومتی و غير حکومتی حذف می شود تا بتوانند مطالبات پايه ای زنان را تا حدی که قادرند به پائين ترين و حقير ترين درجه برسانند.

اما بر گردم به این سوال که آيا زنان اصلاح طلب و ليبرال اساسا خواستی به عنوان لغو حجاب اجباری را در دستور کار خود قرار دادند؟ بايد بگويم که نه تنها اين جريان اين خواست را طرح نکرد، بلکه حتی به طرح اين خواست در جامعه نزديک هم نشد. اين مسئله دو علت اصلی دارد. در درجه اول علت نزديک نشدن اينان به مسئله خواست لغو حجاب اجباری، به نزديکی و مناسباتشان با نظام حاکم بر می گردد. در نظر داشته باشيد که مسئله حجاب معياری برای تعيين وفاداری به رژيم جمهوری اسلامی است. برای همين هم زمانی که " کمپين يک ميليون امضا" را شکل دادند، سراسيمه اعلام کردند که " اسلام با حقوق زنان در تضاد نيست"* و شما به خوبی می دانيد که اين يک دروغ آشکار است. اسلام مانند تمام اديان ديگر تاريخا در تضاد با حقوق زن قرار داشته و دارد و قبل از هر چيز اسلامی بودن آن عمدتا در خصلت زن ستيزی آن نمود می يابد.

پر واضح است که مسئله اسلامی بودن نظام حاکم بر ايران با مسئله فرودستی زنان که در مرکز آن حجاب اجباری قرار دارد، گره خورده است. رژيم جمهوری اسلامی با زنجير ستم بر زنان است که اسلامی بودنش را معنا و مفهموم می بخشد. اين نظام اول از همه به زنان با تحميل حجاب اجباری اعلام جنگ کرد و اين موضوع برای حاکمان تازه به قدرت رسيده يک ضرورت بود. رژيم جمهوری اسلامی با فرودست کردن زنان، آنان را با خشونت عريان در زندانی به نام حجاب حبس کرد و نشان داد که زن ستيزی يکی از ارکان حياتی اش است. تحميل احکام قرون وسطايی شريعت به جامعه بيش از هر چيز برای سرکوب زنان بوده و حجاب اجباری به مثابه پرچم ايدئولوژيک رژيم جمهوری اسلامی عمل کرده است. به همين دليل است که در سی و دو سال گذشته يکی از مهم ترين دغدغه های حکام اسلامی برای نشان دادن درجه اسلامی بودنشان حفاظت از اين پرچم ايدئولوژيکی در کنترل حجاب بوده است.

در نتيجه برای کسانی که قرار است "رفتار حکمرانان"* را تغيير دهند و رژيم جمهوری اسلامی را از نو بازسازی کنند، طرح خواست لغو حجاب اجباری و ديگر مطالبات پايه ای زنان به معنای اعلام جنگ به همه جناحهای حکومتی است. در صورتی که اين جريان بارها و بارها اعلام کرده است که در پی حک و اصلاح اين رژيم است و با هزار و يک ترفند در کمپين های مختلفی که شکل دادند، کوشيدند زنان را از مبارزه برای کسب مطالباتشان که همانا لغو حجاب اجباری و کليه قوانين نابرابر و مجازاتهای اسلامی است دور کنند. مطالباتی که به مساله سرنگونی کليت رژيم جمهوری اسلامی گره خورده است. يکی ديگر از دلايل عدم طرح خواست لغو حجاب اجباری را می توان به اتحاد طبقاتی بين فمينيستهای ليبرال و اصلاح طلب با فمينيستهای اسلامی– حکومتی دانست. شما اتحاد اينان را می توانيد در "کمپين يک ميليون امضا"، "همگرايی جنبش زنان"، " همگرايی سبز جنبش زنان" و... ببينيد. در نظر داشته باشيد طرح خواست لغو حجاب اجباری به اين اتحاد ضربه می زند و باعث شکاف می شود و فمينيستهای اسلامی- حکومتی که نقش پل را قرار است بازی کنند را از اينان دور می سازد. به اين نکته توجه کنيد که يکی از رهبران اين جريان زهرا رهنورد است. کسی که در دهه 60 همان زمانی که با زور و شلاق و بازداشت و اسيد پاشی به صورت زنانی که حاضر نبودند تن به اسارت دهند و حجاب سر کنند، در مورد " زيبائی حجاب و حجاب زيبائی" در تالار فرهنگ در بين اعضای مجلس شورای اسلامی و وزارت آموزش و پرورش و..... سخنرانی کرد. وی در بخشی از اين سخنرانی به مسئله تهاجم فرهنگی غرب، در مورد حجاب می گويد: "پنجاه سال پيش در 17 دی در اطاعت به دستور انگليسی ها و آمريکائی ها، رضا خان ملعون دستور لغو حجاب برای زنان در ايران را داد. در واقع او پرچم ملی که نمادی از استقلال و افتخار ايران بود را پائين کشيد. و اين مقدمه ای غم انگيز برای از دست دادن هويت و تجاوز فرهنگ خارجی در کشور شد."*

فريبا: پس بخاطر همين اتحاد فمينيستهای اسلامی - حکومتی با زنان ليبرال و اصلاح طلب است که در نوشته های گوناگونشان مثل نوشته های اخير نوشين احمدی خراسانی کسی که بطور واقعی سخنگوی اين جريان است اعلام می شود که به ماهيت حجاب کاری ندارند. سوالم از شما اين است که آيا تفاوتی وجود دارد بین ماهیت و کارکرد حجاب در رابطه با زنی که به زور حجاب سر می کند با زنی که خود حجاب را "انتخاب" کرده است؟ آيا زنان ايلات و عشاير که با حجاب و برقع خود را می پوشانند، يک "انتخاب" آزاد کرده اند؟

ليلا: در جامعه ای که سنت و خرافات و مذهب جان و روان مردم را به بند کشيده و زنان تاوان بسياری از عقب افتادگی های جامعه را بايد بپردازند، در جامعه ای که هر روز هزاران اوباش رژيم در خيابانها به کنترل حجاب زنان می پردازد، سخن گفتن از "انتخاب" در استفاده از حجاب، اوج فريب کاری است.انتخاب، يک مقوله طبقاتی است و به بسياری از مسائل اقتصادی، سياسی، اجتماعی، جنسيتی، رنگ ، پوست و..... بستگی دارد. آيا شما می توانيد به میلیونها زنی که با خشونت خانگی روبرو هستند و به خاطر فرزندانشان، مسائل اقتصادی و.... همسران ستمگر خود را ترک نمی کنند، بگوئيد آنها خود اين زندگی را "انتخاب" کرده اند؟ هزاران هزار زنی که در سراسر جهان بر اثر فقر و يا نابسامانيهای اجتماعی به تن فروشی پناه می برند، آيا می شود ادعا کرد که اين نوع زندگی را خود "اختيار" کرده اند؟ و يا اينکه در دوران فاشيسم هيتلری خيلی از زن ها تحت تاثير تبليغات ناسيوناليسم ارتجاعی حزب حاکم با انتخاب خود وارد دايره فاشيسم شدند. در آن زمان بدرستی بسياری از زنان انقلابی و کمونيست بر عليه اين انتخاب موضع گيری کردند. آيا بايد به انتخاب زنان در پيوند با فاشيسم هيتلری احترام گذاشته ميشد؟ و عدم موافقت با آن از جانب زنان انقلابی و کمونيست به عنوان رفتار"غيرمدنی"، "احساساتی"*و .... قلمداد ميشد؟

در واقعيت امر زمانی که بيان می شود ما با" ماهيت حجاب کاری نداريم "، اعلام اين موضع به رژيم جمهوری اسلامی است که ما زنان اصلاح طلب به پرچم سياسی تو کاری نداريم. اعلام اين موضع است که به نظام شما که مسئله فرودستی زنان يکی از ارکان اصلی اش را تشکيل می دهد، کاری نداريم. اعلام اين موضع به جمهوری اسلامی است که به اسلام شما که در مرکزش ستم بر زنان قرار دارد، کاری نداريم. مساله "انتخاب" و اجبار بطور کل مقولۀ پيچيده ای است و در جامعه ای مثل ايران بسيار پيچيده تر است. چرا؟ چون "انتخاب" و اجبار در حجاب با قدرت سياسی اسلامی، قوانين و نيروهای سرکوبگر گره خورده است. در نظر داشته باشيد که در طی سی و دوسال گذشته حجاب را با سر نيزه بر سر زنان کردند. اين کار برای جمهوری اسلامی کارکرد سياسی- ايدئولوژیک دارد چرا كه حجاب يک رکن قدرت سياسی در ايران را تشکيل می دهد. بنابراين نمی توان حجاب در ايران را با فرانسه و يا ديگر کشورهای غربی مقايسه کرد. منع قانونی حجاب و برقع در فرانسه دلايل گوناگونی دارد * و ربطی به لائیسته و برابری زن و مرد ندارد و اساسا یک حرکت سیاسی سرکوبگرانه است. دولت فرانسه که بابحران های جدی و رقابت های حاد با دیگر امپریالیستها روبروست، بیش از پیش نیازمند دامن زدن به روحیات شوونیستی است تا بتواند توده های تحتانی را سرکوب کند و طبقات میانی فرانسه بخصوص جوانان را با خود متحد کند. شکاف بین کشورهای امپریالیستی و کشورهای تحت سلطه ابعاد غول آسائی به خود گرفته و بیش از پیش نسل جوان انقلابی در کشورهای امپریالیستی را تحت تاثیر قرار داده است. همین نسل جوان انقلابی پایه اصلی پیشبرنده جنبش ضد گلوبالیزاسیون می باشد و بورژوازی فرانسه با تصویب قانون منع حجاب فکر می کرد می تواند به احساسات ضد خارجی دامن زند و از این طریق مانع از گسترش گرایش انقلابی ضد گلوبالیزاسیون در میان جوانان فرانسوی شود. اما بهر حال حجاب چه "اختياری" و چه اجباری در ماهيت اسارت بار آن تفاوتی ايجاد نمی کند. کارکرد اصلی حجاب اين است که نشان دهد زن يک سوژه جنسی است و بايد کنترل شود و از اين طريق سلطه مرد بر زن تثبيت شود. به اين مسئله توجه داشته باشيم که در دوره های مختلف مسئله حجاب و بدن زن بعنوان فشارسنج های اجتماعی – سياسی از جانب دولتمردان در ايران بکار برده شده تا مناسبات قدرت در جامعه تثبيت شود.

فريبا: بهر حال زنانی هستند که تحت تاثير مسائل مختلف از مذهب گرفته تا سنت وغيره حجاب سر می کنند، آيا پس از سرنگونی جمهوری اسلامی، دو باره با زور از سر اين زنان حجاب برداشته می شود؟

ليلا: مسئله پوشش امری است که باید به اختیار خود زنان باشد. موضوع زنانی که به دلایل گوناگون حجاب سر می کنند بر می گردد به اين که چقدر تلاش می شود آگاهی اين زنان که با حجاب سر کردنشان، خود را اسیر کرده اند، ارتقا داده شود. ما نمونه های تاريخی بسيار آموزنده و قابل اتکا در اين مورد داريم. زمانی که در شوروی انقلاب سوسياليستی شد، مسئله آزادی و برابری زنان بطور وسيعی در جامعه مورد بحث و مبارزه قرار گرفت. بطور زنده و پويا نظرات گوناگون در روزنامه ها، مجلات زنان، مدارس و محل کار در مورد رابطه جنسی، ازدواج، خانواده، و نقش زنان در جامعه و انقلاب به چالش گذاشته شد. در بخش آسيائی شوروی، بسياری از زنان مسلمان زندگی می کردند.

و زنان انقلابی و کمونيست مثل آلکساندر کولنتای و هم چنين تشکلات انقلابی تلاش کردند با براه انداختن بحث و گفتگو در مورد حجاب و کارکرد آن، آگاهی زنان را در اين منطقه ارتقا دهند تا اين زنان بتوانند در اقتصاد نوين و بطور کلی در جامعه نقش بازی کنند. نتيجه اين تلاش ها اين بود که در روز 8 مارس 1927 در بخارا (شهری در ازبکستان کنونی) صد هزار زن حجاب اشان را پاره کردند و آن را به آتش کشيدند.

فريبا: همانطور که می دانی زنان ليبرال و اصلاح طلب بار ها بر مسالمت آميز بودن جنبش زنان تاکيد کرده و اين نگرش را پيش گذاشته اند که مبارزه برای لغو حجاب اجباری، جنبش زنان را به سمت جنبشی دارای فلسفه و ايدئولوژی سوق می دهد. می خواهم از تو بپرسم که آیا جنبش زنان می تواند بطور مسالمت آمیز و بدون داشتن افق و دورنما به مطالبات پایه ایش دست پیدا کند؟

ليلا: ببنید، جنبش زنان ایران اساسا بر پایه مقاومت و مبارزه وسیع  و پیگیر زنان علیه حجاب اجباری به اشکال گوناگون آگاهانه یا خود بخودی از دوران قدرت گیری رژیم جمهوری اسلامی بوجود آمده است. خواست لغو حجاب اجباری یک خواست پایه ای و عمومی در بین زنان از اقشار و طبقات گوناگون جامعه است و عدم طرح آن عملا به معنای این است که میلیونها زن در زندانی به نام حجاب باقی بمانند. این را باید در نظر گرفت که طرح خواست لغو حجاب اجباری به داشتن ایدئولوژی خاصی ربط مستقیم و یک به یک ندارد، در عین این که رهایی زنان در ایران به مسئله حجاب هم خلاصه نمی شود، اما مبارزه برای آن در جامعه ای مانند ایران یک قدم ضروری و تعیین کننده برای جنبش زنان و پیشروی های آن است. نمی توان خود را بخشی از جنبش زنان ایران دانست ولی برای این خواست پایه ای مبارزه نکرد. و آنانی هم که به اشکال گوناگون و از دریچه های مختلف برای این خواست مبارزه می کنند را با علم کردن مسئله ایدئولوژیک شدن این مبارزه و "خطرات" آن، از مبارزه برای لغو حجاب اجباری دور کنند.در رابطه با مسئله ایدئولوژی باید به این اشاره کنم که جنبش زنان همانند ساير جنبش های اجتماعی برای رهايی خود نياز به فلسفه و ايدئولوژی دارد، نياز به افق و آرمان روشن دارد. هر جنبشی دير يا زود بايد نگرش و جهان بينی خود را تعريف کند، ايدئولوژی و فلسفه خود را روشن کند. در جنبش فمينيستی غرب کم نبوده و نيستند زنان فمينيست مترقی که در اين زمينه دخالتگری کرده و حتی سر منشا خدمات مهم در اين زمينه شده اند. طبيعی است که زنان مانند ساير بخش های تحت ستم جامعه اول عليه ستم هائی که بر آنها روا می شود سر به طغيان بر می دارند و به تناسب آگاه تر شدن، افق مبارزه خود را در مجموعه ای کلی قالب ريزی می کنند تا قطب نمای راهشان باشد. به عبارت ديگر جهان بينی و فلسفه مبارزه خود را پیش می گذارند. و از این طریق روشن می کنند که درکشان از آزادی و برابری زنان چیست و تا چه انداره و تا کجا می خواهند پیشروی کنند. بر این پایه خارج از ادعای هر فرد و جريانی همه انسانها، تشکلات و احزاب دارای جهان بينی و فلسفه هستند. مثلا زمانی که برای آزادی يک زن زندانی آش نذری درست می شود و از"آئين ها و مناسک توده ها"* پشتیبانی می شود، به واقع و در عمل از ايدئولوژی خرافه، سنت و مذهب دفاع می شود.

موضوع ديگری که می خواهم به آن بپردازم در مورد ادعای مسالمت آمیز بودن جنبش زنان ایران است. زنان اصلاح طلب حکومتی و غيرحکومتی سالهای سال است که دائما از مسالمت آميز بودن جنبش زنان حرف می زنند و تلاش می کنند تا زنان بخصوص زنان جوان را از فعاليت برای تغيير و تحولات اساسی و بنيادی در رابطه با رفع ستم عليه زنان و عموما قدم گذاشتن در راه رفع هر گونه ستم و استثمار در جامعه دور کنند و جوی در جنبش زنان ايجاد کنند که گويا جنبش زنان نبايد برای اين خواسته ها  مبارزه کند. و هر زنی و يا تشکل زنانی که افق رهايی زنان را پيش گذارد و برای بدست آوردن آن مبارزه کند، به خشونت گرائی و غيره متهم می شوند.

واقعيت اين است که در هيچ جای جهان هيچ تغيير بنیادی در موقعيت زنان بدون سرنگون کردن نظام کهنه حاصل نشده است. آری ما نمی خواهیم اوضاع جامعه و ستمدیدگی زنان را تفسیر کنیم بلکه در پی تغییر آن هستیم. ما خواهان یک انقلاب عمیق و دگرگونی در مناسبات سیاسی ، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه هستیم و برای آن مبارزه می کنیم.

بايد با صدای بلند اعلام کنيم که ما خواهان اين هستيم که رژيم جمهوری اسلامی که مسبب اجباری کردن حجاب، اعمال قوانين زن ستيز و مجازات های اسلامی عليه زنان است را از اريکه قدرت بزير کشيم. شیشه ی عمر حکومت دینی در دست زنان قرار دارد. بدون سرنگونی رژيم جمهوری اسلامی و جدايی قطعی دين از دولت هر گونه وعده تغيير در موقعيت زنان دروغی بيش نيست.

فریبا: لیلای عزیز از تو بخاطر این مصاحبه تشکر می کنم .

لیلا: منهم از شما و دست اندرکاران نشریه هشت مارس تشکر می کنم

زير نويس ها:

Beauty of concealment and concealment of beauty- Zahra Rahnavard

قانون منع حجاب اجباری در فرانسه حجابی بر واقعيت / آذر درخشان 

مانکن های ايرانی، برقع پوشان اسلامی / نوشين احمدی خراسانی

کلیات طرح کمپین یک میلیون امضا

 

مارس 2012

برگرفته از نشریه هشت مارس شماره 25