نگاهی اجمالی
در رابطه با موقعیت زنان در افغانستان
هشتمین مجمع عمومی سازمان زنان هشت مارس (ایران-افغانستان) را در شرایطی برگزار می کنیم که نزدیک به يك دهه افغانستان زير چكمه های اشغالگران آمريكايی و اروپايی قرار دارد. دهه ای که با صدها هزار كيلو بمب بر سر مردم غير نظامی و كشتار و جنايت همراه بوده است.
اگر اشغال افغانستان با دهها هزار نيرو آغاز شد، اينك نيروهای نظامی اشغالگر به بيش از صد هزار نفر و دهها هزار نيروی نظامی خصوصی افزايش يافته اند.
قدرتهای بزرگ متجاوز به بهانه آزادی زنان و رهاندن مردم از جنگ های طولاني، و از بين بردن طالبان و خطر تروريسم افغانستان را اشغال كردند. اما در حقيقت بدنبال منافع امپرياليستی خود و مستقر شدن در يك منطقه استراتژيكی مهم از جهان آنجا را اشغال كردند.
اگر زنان قبل از اشغال اسير نيرويی متحجر و جهنمی طالبان بودند، اينك نيروهای مرتجع رنگارنگ ديگری بر آن اضافه شده و بر ستم و رنج زنان نيز افزوده اند.
روشن است كه تعداد انگشت شمار زنانی كه سوژه تبليغات نشريات و رسانه های امپرياليستی غرب اند بيان واقعی موقعيت کنونی اكثريت زنان افغانستان نيست.
آنچه ستم بر زنان افغانستان را چند لايه كرده است، علاوه بر قوانین زن ستیز اسلامی حاکم بر کشور، سنت های ارتجاعی چون بار سنگينی بر دوش هر زن افغانستانی سنگينی می كند و مناسبات حاکم بر افغانستان نیز حامی و پشتیبان سنت ها و افکار عقب مانده و ضد زن می باشد. در عین حال دربرابر زنان، اين حاكمين مرتجع زن ستيز مذهبی قرار دارند كه در لباس دولت و اپوزيسيون دولتی و بشكل عريانترش در شكل اپوزيسيون مسلح، به مردم و بخصوص به زنان ستم چند لايه ای را روا می دارند.
زنان افغانستان علاوه بر تحمل ستم های ناشی از مناسبات و سنت های حاكم در جامعه و همچنين ستم های برنامه ريزی شده از جانب حاكمين در قدرت و اپوزيسيون مسلحی كه بصورت غير رسمی حكومت می كند، مجبور اند كه تاوان بسياری از نابسامانی های جامعه را نيز بپردازند.
آنان قربانی اصلی اين جنگ تجاوزكارانه اند. زنان افغانستان و بخصوص آنانيكه مسئوليت يك خانواده را بر عهده دارند از فقر و بی نوايی و مصيبت در رنجند. آنها از اوليه ترين حقوق زندگی و از ابتدايی ترين امكانات درمانی و بهداشتی در عذابند. آنان قربانیان ضرب و شتم و گروگانگیری نیروهای جنگ سالارند و یکی از آماج های عمده بنیادگرایان طالبان می باشند. زنان افغانستان از هيچگونه امنيتی نه در خانواده و نه در جامعه برخوردار نيستند. اين دختران خردسال هستند كه زندگی و آينده شان قربانی موقعيت بد اقتصادی خانواده ها می شود، يا بزور شوهر داده شده و يا مستقيما در مقابل مقدار ناچيزی به فروش می رسند.
تعداد وسیعی از زنان، تحت بهانه هائی هم چون زنا، ترك خانواده ، انتخاب همسر یا روانه زندان می شوند و يا به قتل می رسند و يا بطور وحشيانه ای سنگسار می شوند. در همين چند ماه گذشته سنگسار زن و مرد جوانی در قندوز در شمال افغانستان كه به خاطر مخالفت خانواده باهم فرار كردند. كشتن يك زن بيوه 48 ساله توسط طالبان به جرم رابطه با يك مرد كه به او قول ازدواج داده بود و از او حامله بود و بالاخره دختر 18 ساله ای به نام عایشه که به جرم فرار از دست شوهرش گوش و بینی اش توسط مرتجعین طالبان بریده شد، مثال هائی است از صد ها نمونه که هر روزه در افغانستان به وقوع می پیوندد.
اما اين جنايات فجيع تنها از جانب طالبان صورت نمی گيرد. نمونه های بی شمار از تجاوز و گروگانگيری توسط جنگ سالاران دولتی كه يا خود از فرماندهان و واليان و قاضيان هستند و يا اينكه وابسته به آنانند در گوشه و كنار افغانستان بدون درج خبر و يا توجه مطبوعات در جريان است.
برای اينكه به موقعيت كلی زنان افغانستان پی ببریم نظری به خبری از طرف مشاور صحت و بهداشت رئيس جمهور افغانستان بيفكنيم كه در يك كنفرانس خبری در كابل گفت: تعداد خودكشی در ميان زنان افغانستان بشدت در حال افزايش است. اگر در ابتدای اشغال كشور پديده خودسوزی پديده جديدی بود، اينك جنبه رايج تر بخود گرفته است. او نيز اعلام كرد كه تعدا زنان مبتلا به افسردگی در افغانستان نزديك به دو ميليون نفر می باشد. (بی بی سی 25 مرداد) براستی اين رقم بزرگ افسردگی در ميان زنان به چه معنی است؟ آيا اين نشان نمی دهد که اشغال افغانستان بر ابعاد ستم بر زنان افزوده است؟
امروزه هم كه مسئله مصالحه ميان ارتشهای ارتجاعی امپرياليستی و بنيادگرایان طالبان نيز به ميان می آيد، آنكه بايد تاوان و قربانی بدهد، نيز زنان اند. بسياری بر اين اعتقادند كه دولت دست نشانده کرزای که در نتیجه اشغال افغانستان بر سر كار آمده آنچه كه می تواند و می خواهد به طالبان در مقابل مصالحه عرضه كند، عقب نشينی بيشتر در مورد حقوق زنان است. و يا بعبارت ديگر قوانين شرعی و زن ستيزانه، سنت و افکار عقب مانده و پوسیده را هر چه بيشتر شدت بخشند. در واقعیت تنها امتيازی كه امپرياليستها و نوكرانشان می توانند به طالبان بدهند اين است كه بازهم بر سر فرودستی هر چه بیشتر زنان با آنها معامله كنند. اين تصوير واقعی موقعیت زنان افغانستان بعد از 9 سال اشغال امپرياليستی است.
در مقابل، مبارزه عليه اشغالگران امپرياليستی و دولت دست نشانده شان، مبارزه عليه نيروهای واپسگرای مذهبی دو بخش
لاينفک از مبارزات ما زنان برای آزادی و رهايی از قيد ستم و استثمار جنسيتی است، چرا که اين دو همزاد يکديگرند.
بدون مبارزه عليه اشغال امپرياليستی و بدون سرنگونی نظام کنوني، گام گذاشتن در جاده برابری واقعی زنان ممکن نيست و بدون مباره عليه نيروهای واپسگرای مذهبی، عليه سنن و افکار عقب مانده و زن ستيز، عليه قوانين و مناسبات ضد زن، رهايی از اشغال امپرياليستی و دست بايی به آزادی و برابری واقعی ما زنان درافغانستان ممکن نيست.
7 نوامبر 2010