موقعيت جنبش زنان افغانستان
طاهره میلانی
متن زیر سخنرانی طاهره میلانی از فعالین سازمان زنان هشت مارس، در مراسم روز جهانی زن (مارس ۲۰۰۱) در شهرهای فرانکفورت و اسن است.
امروز روز بینالمللی زنان است. هشت مارس را میگویم. روز سنت مبارزاتی زنان علیه بردهگیشان، سنت این روز متعلق به ستمگران و استثمارگران مفتخور و پاسدار نظام ستمگر و مردسالار نیست!
این روز به مرتجعینی که در مزار شریف و بامیان، روز زن را تجلیل می کنند تا از غافله عقب نمانند، تعلق ندارد!
این روز به مرتجعینی که به اعتقاد به ضرورت تامین حقوق زنان دارند و در طول مدت حاکمیتشان به آن توجه نکرده و قدمی برنداشتهاند، ولی امروز برای «شیرین سازی» در نزد قدرتهای غربی بیرق دفاع از زنان افغان را برداشتهاند، تعلق ندارد!
این روز به زنانی که در خدمت مرتجعین هستند و برای «نجات» ما زنان و «دفاع از حقوق» ما، دستشان جلو اربابان خود یعنی سرمایه داران بزرگ شرق و غرب، دراز کرده و گدایی میکنند، تعلق ندارد؟
این روز به هزاران زن زحمتکشی که تاکنون در افغانستان زیر ستم دوگانه و در مناطقی سه گانه (یعنی ستم طبقاتی، جنسی، و ملی اهمة ارتجاعیون ریز و درشت، اسلامی و غیر اسلامی له شده و می شوند، تعلق دارد؟
به زنانی که در خانه زندانی شدند، زنانی که سرپرستی خانوادهشان در افغانستان و پاکستان را بعهده دارند و به دلیل منع کار زنان و بیرون آمدن آنها از خانه و نبودن کار در پاکستان و ایران به هر کار سختی تن می دهند، و گاهی مجبور می شوند دختران خردسالشان را از فقر به پولدارهای کثیف عرب و پاکستانی بفروشنده تعلق دارد!
این روز به زنانی که همین حالا در اثر فقر، خشکسالی و قحطی و عدم داشتن سرپناه مناسب برای فرزندانشان راهی مرز های کشور شب و جگر گوشه هایشان روی دستشان خشک می شوند، جان می دهند، تعلق دارد!
به زنان مبارزی که در آن نظام سرکوب و خفقان افغانستان به اشکال مختلف برای بدست آوردن حیثیت و شرافت انسانی شان، به مبارزه پنهان و آشکار دست می زنند، تعلق دارد!
به تمامی زنان زحمتکش، زنان روشنفکر و انقلابی که در سراسر دنیا برای ذره ذره آزادیشان به مبارزات فردی و یا گروهی دست می زنند، زندان میشوند. شکنجه می شوند و به قتل میرسند، تعلق دارد!
و بالاخره این روز به شما زنان و مردان مبارز و مترقی و انقلابی که در خارج مرزهای افغانستان، هنوز امید و باورهای انسانی خود را فراموشی نسپرده و برای آزادی خود و همنوع خود صدای خود را هر چه قدر کوتاه فریاد می کنید، تعلق دارد!
به شما همه، به شما که اینجا نشسته اید میگویم، روزمان. روزتان مبارک باد!
اسم این روز را اکثر زنان جامعه ما نشنیده اند. در افغانستان در دوران ظاهرخان و داود خان، یک روز را به نام روز مادر تجلیل می کردند که بسیار تشریفاتی بود. بعد ها با آمدن مزدوران پرچم و خلقی ها این روز تشریفاتی و بروکراتیک ادامه پیدا کرد. در دوران سر کار آمدن احزاب اسلامی در افغانستان روز جهانی زن غیر قانونی شد. از زمانی که طالبان سر کار آمدند، آنچنان برخورد عقب مانده و ارتجاعی در مورد زنان از خود نشان دادند که مساله زنان در کشور به یک مساله حاد تبدیل شد و به یک حرکت مبارزاتی زنان در افغانستان و دیگر کشورها دامن زد و جهشی در جنبش زنان بوجود آورد. و امروز زنان روشنفکر و مبارز افغانستان و مردان مترقی این روز را به رسمیت می شناسند. همه ما بخوبی می دانیم که طالبان عقب مانده ترین و خشن ترین چهره را از خود به نمایش گذاشتند. و آنچنان کرده و می کنند که احزاب مرتجع رنگارنگ دیگر اسلامی را به نقش گرفتن در مورد آزادی زنان واداشته است .
بگذارید بگویم که ستم بر زنان جزئی از مناسبات حاکم بر جامعه است و تمامی حکومت های ستمگر از آن دفاع می کنند. شوونیزم مرد سالار و پدرسالار و اعمال ستم بر زن یکی از اجزای بزرگ ساختاری جامعه ما می باشد. و با سشم طبقاتی و ملی گره خورده است. از آن تاثیر می گیرد و بر آن تاثیر می گذارد. لذا در مبارزه علیه ستم بر زن، نمی توانیم نسبت به ستم طبقاتی و ملی بی تفاوت باشیم. و به استقلال کشورمان از سلطه اقتصادی و سیاسی امپریالیسم چه روسیه و چه امریکا و اروپا فکر نکنیم و مبارزه ننماییم. چون اگر واقعا خواهان حل ریشه ای بی حقوقی زنان و تامین تساوی حقوق زنان با مردان هستیم، باید مبارزه برای زنان را با مبارزه با واژگوئی این نظام ارتجاعی گره بزنیم. ولی این را با قاطعیت تمام بگوییم که هر نیروی سیاسی که خواهان تحولات اساسی در جامعه است و برای رفع ستم ملی طبقاتی مبارزه می کند و استقلال کشور را می خواهد، باید هم برای رفع ستم جنسی زنان مبارزه کند! ما نمی توانیم علیه طالبان مبارزه کنیم ولی نسبت به قوانین ضد زن آنها بی تفاوت باشیم. ما با قوانینی که شوونیزم مرد سالار و پدرسالار و اعمال ستمگری بر زنان را در جامعه رواج می دهند، اعمال می کنند تقویت می نمایند، باید به مبارزه برخیزیم!
اگر نخواهیم ستم طبقاتی و ستم ملی و ستم جنسی را که به هم گره خورده در هم تنیده شده را ببینیم و برای آن مبارزه نکنيم، بخشی از حافظین شونیزم مردسالار و اعمال گری مرتجعین را از زیر تیغ خارج کرده و به حفظ آن کمک می کنیم. روابط و قانونمندی این نظام مردسالار و پدرسالار در جامعه زمینه ای برای ستمگری مردان بر زنان در خانواده را فراهم می کند و دامنه اعمال این ستمگری زیر نام فرهنگ و سنت ها آنچنان است که متاسفانه حتی مردان مترقی و انقلابی و به اصطلاح «چپ» را هم در بر می گیرد؟
و در همین جا بگویم که آمیختگی قوانین مذهبی و عنعنات فئودالی در جامعه ما آنچنان زیاد است و فرهنگ سمتگرانه زن ستیزی سایه اش آنچنان سنگین، که حتی خود زنان ما که از این ستمگری در رنج هستند، متاسفانه به این فرهنگ عادت کرده و در بیشتر مواقع خودشان حاملان این فرهنگ می باشند؟
در واقع همان قانونی که سنگسار زنان را لازم می داند و حق تحصیل و لباس و حق ازدواج و سفر را از زنان می گیرد و قانون حضانت و نصف ارث را در جامعه به زنان تحمیل می کند، و زنان را به هیچ می شمارد. به حریم آنها تجاوز می کند، و به ازدواج کودکان در جامعه رسمیت می دهد، آنان را با مقداری پول می فروشد، به آنان تجاوز می کند، در خانه اسیر و برده و بنده می کند، همان قانون به جنگ های ملی و قومی و قبیله ای دامن می زند و زحمتکشان شهر و روستا و روشنفکران از ملیت های مختلف را در مقابل هم قرار می دهد تا به کشتار هم دست بزنند. صنعت و کشاورزی کشور را به نابودی می کشاند و اقتصاد جامعه هر روز بیشتر به قهقرا می برد.
همین چند روز خبرگزاری های غربی اعلام کردند که هزاران نفر افغانی بعلت فقر و سرما قحطی و جنگ راهی مرز ها شده اند.
اگر دیروز دست متجاوزین انگلیسی از آستین شاه شجاع ها، نادر ها، و مدتی بعد دست روسی ها از آستین نوکرانشان پرچمی و خلقی ها بیرون زده شده، امروز دست همه آنها از آستین های احزاب رنگارنگ اسلامی و بخصوص دست آمریکا از آستین گشاد طالبان در آمده است.
جنبش زنان افغانستان در کجا ایستاده است!
در جنبش زنان ما همانطور که در بالا گفتم با آمدن نیروی سر کریگر طالبی جهشی ایجاد شد و زنان ما در داخل افغانستان در بعضی شهرها جلو نیروهای طالبی ایستادگی کردند. مثلا در مقابل سرسختی زنان هراتی طالبان توانستند دروازه های حمام را بسته نگه دارند! و در مناطق هزارجات و سمت شمال زنان کم و اثر برای آموزش دیدن دختران دست به مبارزه می زدند. مبارزات پراکنده زنان علیه تجاوزات طالب و دیگر مرتجعین در گوشه و کنار کشورمان به چشم می خورد. و این مایه امیدواری جنبش زنان است زنان روشنفکر و مبارز افغانی در کویته و پیشاور پاکستان و همچنین در خود اروپا، دست به مبارزه زده و می زنند و این به رشد بیشتر جنبش زنان افغانی کمک می کند. زنان به خوبی دریافته اند که بی تفاوتی بر سرنوشت خود ، یعنی هویت خود را گم کردن، به هیچ شمرده شدن و برده و اسیر شدن خود در جامعه و خانه، می انجامد!
زنان افغانی همیشه در مبارزات مختلف چه در دوره تجاوز انگلیسی ها و چه تجاوز روسها نقش داشته اند گرچه گرایشات مردسالاری در جنبش همیشه به آنها نقش های کناری و حاشیه ای می داد. سایه مردسالاری بر روی جنبش ملی و میهنی و طبقاتی نگذشت که زنان بتوانند برای ست جنسی که بعلت زن بودنشان بالای سرشان بود مبارزه کنند. نقشهای کناری را میگویم به خاطر اینکه زنان سازمان دهنده و مبلغ و سخنران و تیوریسین در جنبش کم و انگشت شمار بود ند.
جنبش زنان افغانی بسیار جوان است هر زمان که می خواست سر از خاک بردارد و شکفته شود حاکمان مرتجع با قوانین عقب مانده و زن ستیز، جنبش زنان را لگد مال می کردند و دو دهه است که اصلا زن به حساب نمی آید. نصف نفوس جامعه را محو کرده اند. اما این گفته که می گویند هرجا ستم است، مبارزه هم است، در مورد زنان کشور ما بسیار صادق است. ستم جهادی و طالبی، زنان بیشماری را به عرصه مبارزه کشانده است. با این حال گرایشاتی در جامعه موجود است که نه تنها به رشد جنبش زنان کمک نمی کند، بلکه روح جنبش را بیمار می کند و زنان را به عقب می برد!
این گرایشات چه می گویند؟
یک گرایش می گوید که جنبش زنان امروز یک جنبش فرعی و کناری است و زنان نباید مبارزه با ارتجاع و امپریالیسم را فدای مبارزات صنفی خود کنند. و مسئله زنان بعد از مبارزه با ارتجاع و امپریالیسم خود به خود حل می شود.
گرایشی دیگر اصلا جنبش زنان و مبارزات زنان را برای رفع ستم جنسی شان به رسمیت نمی شناسد، و به آن بها نمی دهد. آنها آزادی زن و تساوی حقوق با مردان را به معنی ترویج فحشا دانسته و مغایر «غیرت افغانی» خویش می دانند!؟
عده ای دیگر به ضرورت آزادی زن برخوردی سطحی و روبنایی دارند و فعالیت زنان را تنها در چارچوب مکتب رفتن زنان و رولچی و همکاری در کار خانه با زنان و برخی فعالیت های فرهنگی و نوشتن یک قطعه شعر می داند. آنها چیزی به عنوان ستم جنسی را با نمی دانند و یا به آن کم بها می دهند.
و گرایشی دیگر، مستله زنان و کسب حقوق آنها را در محدوده خواسته های اسلامی، و روابط نیمه فئودالی نیمه استعماری می داند و سلطه شووتیزم مرد سالار و پدر سالار را بر دست و پای زنان محکم تر می کند؟ و گرایشی دیگر سردمداران آمریکایی و اروپائی را مجریان و مدافعان حقوق زن می دانند و برای رشد زنانمان و مبارزه با افکار و قوانین عقب مانده دست به سوی آنها دراز می کنند آنها هم برای زنان افغانستان اشک تمساح می ریزند. و در خلوت آنها احزاب نوکر صفت و ارتجاعی را تقویت می کنند. باید این را بدانیم که اولا آنها در درجه اول منافع سرمایه و سود خود را مد نظر دارند تا منافع ما زنان افغانستانی را. آنها در کشور خودشان زنان را به کالای سکس تبدیل کرده اند. و مبارزات زنان کشور های اروپایی و آمریکایی بر علیه فرهنگ سکسیسم و شوونیسم و فاشیسم می باشد و در همین جا بگوئیم که ما از مبارزات به از آنها حمایت می کنیم! ما هرگز نباید توهمی به این دولت ها داشته باشیم که آنها یار و یاور ما هستند و به رشد جنبش زنان ما کمک می کنند؟
گرایشی دیگر جنبش زنان را سیاسی نمی داند و زنان فقط می بایست در حیطه فرهنگی و صنفی کار کنند. آنها سطح جنبش زنان را پائین می آورند و درک اکونومیستی از جنبش زنان دارند. آنها با زبان بی زبانی می گویند زنان لیاقت شرکت در سیاست را نمی توانند برای کارهای مهم تصمیمات مهم بگیرند. اولین سئوالی که برای ما مطرح می شود این است که زنان باید مبلغ کدام فرهنگ باشند؟ فرهنگ ستمگرانه ظاهر خائی یا نوکران روس یا فرهنگ جهادی و طالبی؟ بنظر ما امروز زنان کشور ما باید مبلغان فرهنگ رهایی زنان از قید اسارت مرتجعین و رهایی از عنعنات فئودالی، پدر سالاری و مرد سالاری باشند!
گرایش دیگری که دست و پای ما را فلج می کند ما را منزوی می کند این است که جنبش زنان ما آلوده است به ناسیونالیسم و نظرانه، امروز که سرمایه های جهانی مرزها را در نوردیده و اقتصاد افغانستان هم در اقتصاد جهانی تنیده شده و بین خود امپریالیست ها با همگی اختلافاتشان در سرکوب خلق ها با هم متحد می شوند و مرتجعین گوناگون با هم در چلاندن و استثمار مردم دستشان در دست همدیگر است و همگی در عقب نگه داشتن ما زنان و به بردگی کشاندن ما و ستم و استثمار هرگز کوتاهی نمی کنند.
داشتن تفکر ناسیونالیستی تنگ نظرانه درک عقبگر است! این درست است که فرهنگ شوونیزم ایرانی و یا فاشیزم کشورهای اروپایی، بسیار زشت و کثیف است و باید حتما افشا شود ولی باید چیزی که وسط می گذاریم نه ناسیونالیسم تنگ نظرانه افغانی بلکه اتحاد و همبستگی خلق ها، مد نظرمان باشد و آنرا تبلیغ کنیم چون همان طور که می دانیم ستم بر زن جهانی ست و مرزی نمی شناسد! و برای مبارزه با آن هم باید دیدی جهانی داشت گرچه هر جنبشی ویژگی خودش را دارد و تضاد های خودش ولی باید با دیدن ویژگی جنبش زنان افغانستانی، همبستگی جنبش زنان را باور داشت! باید به روی دو پای خود بایستیم. از تجارب زنان مترقی و مبارز دیگر کشورها بیاموزیم، تجارب خودمان را در اختیار آنان بگذاریم و به اتحاد جنبش زنان جهان، یاری رسانیم. وقتی به روی دو پای خود ایستادیم، و به همه جا نظر داشتیم، خوب راه رفتن را می آموزیم؟
در این راستا خواست ما این است:
١. ما زنان برای مبارزه با ستم جنسی باید نقش اصلی و محوری داشته باشیم، و مبارزات مستقلی را چه در خانه و چه در جامعه برای مبارزه با فرهنگ مردسالاری در همه عرصه ها، به پیش ببریم؟
۲ - سرکوب های خونین طالبان که ضد برابری حقوق زنان با مردان است را بشدت محکوم نماییم!
٣- قوانین غیر انسانی طالبان عليه دختران و زنان که اجازه کار، تعلیم و تربیت و تحصیل را ندارند، محکوم کرده به افشاگری جنایات شان جدا" بپردازیم؟
۴- قوانين قصاص، سنگسار زنان، دو زن به مساوی یک مرد (برای شهادت) را نپذیرفته، بشدت برای لغو آن با فشاری نماییم!
5- از مقاومت زنان در مقابل هر شکل ستم در داخل کشور دفاع نموده و توسط تبلیغ مثبت به مقاومت آنها نیرو ببخشیم و برای دفاع از آنها با اعلامیه ها، اکسیون های سرتاسری، قطعنامه ها، نامه های اعتراضی در اجتماعات سیاسی، و در سطح بین المللی دست بزنیم!
6- خواهران عزیز، با درک چنین شرایط وحشتناک، حساس بوده برای نجات زنان در داخل افغانستان از فحشا، بیکاری، بیماری بدبختی، گرسنگی، بی خانمانی، آوارگی، دست به اعتصاب عملی زده و برای افشا چنین شرایطی دهشتناک مردم جهان را از این بی تفاوتی، تکان بدهيم!
7- زنان مبارز در هر حلقه، گروه، انجمن و سازمانی که هستید، برای هدف مشترک و دفاع از حقوقتان دست به هم داده و در مبارزه جدی و آکسیون های مشترک، سهم بگیریدا
زنان باید در زنجیر را از دست پای خود بردارند ، ستم جنسی و ستم طبقاتی، ما زنان افغانی باید با شعار مرگ بر طالبان و دیگر مرتجعین اسلامی و غیر اسلامی این بار در صف اول جنبش و جنبش آزادی بخش ملی قرار بگیریم!