نشریه شماره 8 تشکل زنان 8 مارس
تاثیر جنبش زنان بر جنبش دانشجوئی
ندا آزادی
جامعه ایران درآستانه تغییر و تحولات تاریخی مهمی قرار گرفته است. نیروهای اجتماعی گوناگونی به صحنه آمده و شرایط مساعدی بوجود آورده اند تا مردم خواسته های تاریخی بیش از یک سده را بدون هیچ برو برگردی تحقق بخشند. بدون شک این بار مردم ایران طومار استبداد و دیکتاتوری را در هم خواهند پیچید، بویژه اینکه نیروی اجتماعی مهمی در مبارزات مردم سر بلند کرده که رهایی اش با پیروزی مبارزات دمکراتیک گره خورده است. حضور چشمگیر زنان در صحنه مبارزات آزادیخواهانه و بیش از دو دهه مبارزه با رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی، کارنامه درخشان آنان است. به همین جهت جنبش زنان در ایران یکی از پیگیرترین و ریشه دارترین نیروهای اجتماعی برای تحقق جامعه ای دمکراتیک و آزاد است. همچنین در سالهای اخیر ما شاهد رشد جنبشهای دیگری مانند فرهنگیان، کارگری و دانشجویی... بوده ایم. باوجود اینکه حضور گسترده و قدرتمند زنان در این مبارزات غیر قابل انکاراست اما این جنبشهای اجتماعی هنوز به مطالبات و خواسته های زنان بی اعتنا هستند. چرا باید این جنبش ها به مطالبات زنان توجه کنند؟
ستم بر زن یکی از پایه های دولت ارتجاعی است و زن ستیزی یک رکن حیاتی جمهوری اسلامی است و بخشی جدا نشدنی از کارکرد آن است. انجام یک تحول واقعی دمکراتیک که این نظام ارتجاعی را زیر ضرب ببرد با شرکت زنان در مبارزه و پاره کردن کلیه قید و بند های تبعیض آمیز علیه زنان ارتباطی نا گسستنی دارد. به همین جهت مسئله زنان یک مولفه مهم تغییر و تحولات در ایران است و درجه دمکراتیسم نیروهای اجتماعی سیاسی در برخورد این نیروها به مسئله زنان محک می خورد. و به این دلیل است که تاثیر جنبش زنان بر روی سایر مبارزات اجتماعی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. زنان در مبارزات خود برای آزادی و برابری می توانند و باید سایر نیروهای مردمی جامعه را با خود همراه کنند، و این خود وظیفه معینی را در مقابل جنبش زنان قرار می دهد. وظیفه ای که یک طرفه نیست بلکه دیگر جنبش ها و نیروهای اجتماعی نیز برای تعمیق دمکراسی خواهی خود باید به مطالبات زنان توجه کرده و مبارزه برای دستیابی به آنها را در وظایف خود قرار دهند.
یکی از مبارزات چشمگیر سالهای اخیر جنبش دانشجویی بوده است. این جنبش تاثیرات گسترده ای بر کل جامعه داشته و دارد. در نوشته زیر عمدتا به مسئله تاثیر جنبش زنان بر مبارزات دانشجویان و چگونگی برخورد این جنبش به مسئله زنان پرداخته خواهد شد.
برای بررسی تاثیر جنبش زنان بر مبارزات دانشجویی از مقطع مبارزات دانشجویی در تیر ماه 78 آغاز می کنم، یعنی وقتی که پس از دو دهه سکون و سرکوب مبارزات دانشجویی توسط حکام اسلامی، شاهد اوجگیری دوباره مبارزات دانشجویی بودیم.
از دهه هفتاد ما شاهد رشد چشمگیر تعداد دختران دانشجو و ورود هر چه بیشتر آنان به عرصه آموزش عالی بوده ایم. زنان نه تنها از لحاظ کمی بخش مهمی از جنبش دانشجوئی بودند، بلکه با شجاعتی که ثمره دو دهه مقاومت و مبارزه بالنده زنان علیه اجحافات و زن ستیزی رژیم حاکم است، مشتاقانه در صفوف مقدم مبارزات دانشجوئی قرار گرفتند. اما حضور فعال دختران در جنبش دانشجویی دو جبهه مبارزاتی را در مقابل شان گشود: از یک طرف با حکام اسلامی مبارزه می کنند از سوی دیگر باید با افکار و ارزش های مردسالارانه درون جنبش دانشجویی و بطور خاص پسران دانشجو مقابله کنند، افکار و ارزشهایی که مانع شکوفایی و رها شدن انرژی دختران دانشجو در این مبارزات می شود. (در این میان نقش تشکلات دانشجویی وابسته به حکومت مثل دفتر تحکیم در اشاعه ایده های و ارزشهای عقب مانده زن ستیز در دانشگاهها نیز بی تاثیر نبوده است.)
در مبارزات دانشجویی تیر ماه 78 دانشجویان خود را از حصار دانشگاه بیرون کشیده و با توده های مردم جان به لب آمده در آمیختند. در همین دوره خاتمی که تا آن موقع ماسک دمکراسی بر چهره داشت وقتی دید که این مبارزات پایه های رژِیم را سست می کند، همراه با جناح محافظه کار به سرکوب دانشجویان پرداخت. توهم بسیاری از نیروهای دانشجویی نسبت به دارو دسته دوم خرداد فرو ریخت و دفتر تحکیم بعنوان یک جریان وابسته حکومتی ایزوله شد.
تقریبا تمامی گزارشات این دوره حاکی از شرکت گسترده زنان در مبارزات دانشجویی بود. بعلاوه وقتی مبارزه به سطح شهر کشیده شد زنان و دختران بسیاری نیز به آنان پیوستند. تصاویر زنان در صفوف مبارزه زینت بخش بسیاری از رسانه ها شد. رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی که شرکت فعال زنان را خطری جدی برای موجودیت خویش می دید، با خشونت هرچه بیشتر به سرکوب دختران دانشجو پرداخت. گرچه دختران از تهدید های آدم کشان لومپن رژیم که با ضرب و شتم و دادن فحش های رکیک در پی مرعوب کردن آنان بودند، هراس به خود راه ندادند.
برخورد دانشجویان پسر به این مسئله چگونه بود؟ آنها باز هم تلاش داشتند مبارزه را دخترانه و پسرانه کنند. آنها سعی می کردند مانع شرکت زنان در درگیری ها با انصار حزب الله و لباس شخصی های بسیجی شوند. طبق تفکر مردسالارانه شان می خواستند از زنان « محافظت » کنند! پسران دانشجو توصیه می کردند« دختران خود را وارد قضیه نکنند.» طبق یکی از گزارشات در همین مبارزات 18 تیر وقتی دختران تصمیم می گیرند که داخل خیابان بمانند پسری داد می زند « پس بهتر است دختران بروند داخل، اگر حمله کنند خانمها لگد کوب می شوند.» و پسر دیگری می گوید « ما باید از جان خواهرانمان مواظبت کنیم.» این جا بود که دختران داد زدند «یعنی چه؟ آقایان جدا، خانمها جدا؟ یا همه یا هیچکس!» دختران دانشجو که بارها و بارها علیه جدا سازی جنسی در محیط آموزشی مبارزه کرده بودند، حاضر نبودند نقش «ناموس» پسران دانشجو را بازی کنند. فهمیده بودند که تفکراتی چون «خوبیت ندارد زن از مرد کتک بخورد»، عملا در محکوم کردن وحشیگری و زن ستیزی انصار حزب الله نبوده بلکه برای کنار گذاشتن زنان از میدان مبارزه است. این ایده ها و توصیه ها، نشانه عمق آپارتاید جنسی در جامعه است که درون این جنبش منعکس می شود. نشانه آن است که جنبش دانشجوئی از نظر محتوا و فرم بشدت آلوده به تفکرات مرد سالارانه مذهبی است. دختران دانشجو اصلا حاضر نبودند حق مبارزه، که حق مشروع هر انسانی است، از آنان سلب شود. در این مقطع شعار «یا همه یا هیچکس!» فشرده مبارزات دختران دانشجو علیه افکار و ارزش های مردسالارانه درون پسران دانشجو شد. آنان با این شعار و شکستن قفل در خوابگاهها و درگیر شدن در صفوف اول مبارزه، قیمومیت پسران را پس زدند چون عمیقا می خواستند از تفکر قیم مآبانه خلاص شوند.
طی این مبارزه شکافی در صفوف دانشجویان بوجود آمد و بسیاری از آنان صف خود را از حکومت و جریانات دانشجویی حکومتی چون دفتر تحکیم جدا کردند و کلیت رژیم را در این مبارزه به مصاف طلبیدند. رژیم این جنبش دانشجوئی را بیرحمانه سرکوب کرد و خاتمی دستگیر شدگان این مبارزه را اراذل و اوباش خواند. بسیاری از دستگیرشدگان و زخمی ها دختران بودند، آخر حق سرکوب شدن در جمهوری اسلامی تنها عرصه ای است که زنان و مردان با هم برابرند!! اما هم چنان طنین شعار «می کشم، می کشم، آن که برادرم کشت» بود که به گوش می رسید. بنا بر تفکر مردسالارانه مبارزه انحصار مردان است، فقط باید از مبارزات مردان دفاع کرد، فقط باید به خونخواهی مردان برخاست، و البته فقط کشته شدن مردان قابل رویت و قابل طرح است!! راستی آیا این شعار تفکر اسلامی حاکم را که در آن خون بهای زنان نصف خون بهای مردان است، تداعی نمی کند؟ و اینجا بود که در ذهن بسیاری از فعالین جنبش زنان و دختران دانشجو این سئوال شکل گرفت که به راستی این دانشجویان تا چه حد در مقابل رژیم جمهوری اسلامی بعنوان یک رژیم زن ستیز قرار دارند؟ و بالاخره آیا این دانشجویان پسر فصل مشترکی هر چند نازک و کوتاه اما قابل تامل با جریانات اسلامی بر سر چگونگی نگاه کردن به زنان ندارند؟
نگاه مردسالارانه فقط از جانب دانشجویان پسر نبود. فمينیست های اسلامی نیز که نشریه زنان ارگان آنان می باشد در گزارشی می نویسند «در هنگام درگیری، دختران دانشجوئی دیده شدند که در حمایت از دانشجویان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.» طبق بینش اسلامی گزارشگران این مجله انگار که زنان فقط برای دلجوئی و پرستاری مردان در این مبارزات شرکت می کنند!
اما موانع پیش پای دختران دانشجو فقط همین نبود. عوامل جمهوری اسلامی از تفکرات رایج در جامعه نیز استفاده کردند تا شرکت دختران در مبارزه را از طریق نزدیکانشان محدود کنند. تهدیداتی از این قبیل که «اگر به فعالیت هایت ادامه دهی به پدر و برادرت زنگ می زنیم و می گوییم از وقتی دخترت به تهران آمده باید بیشتر مواظب کارها و دوستانش باشید» رایج بود. حال این تهدیدها را در کنار تفکر رایج سنتی در جامعه قرار دهید تا تاثیر بازدارنده آن را بر فعالیت دختران دانشجو دریابیم.
البته رژیم اخیرا برای محدود کردن دختران دانشجو نقشه دیگری ریخته است. آنها طرح محدودیت و سهمیه بندی کردن دانشگاه را جلو گذاشته اند. دکتر رحیمی رئیس سازمان سنجش می گوید: « برای ایجاد تعادل در جامعه و بازار کار در برخی از رشته های مراکز آموزش عالی لازم است محدودیت هایی برای دختران در نظر گرفته شود.» او اضافه کرد که: «روند افزایش تعداد دانشجویان دختر در کلاسهای درس باعث می شود تا جریان آموزش از حالت طبیعی خارج شود....» ترجمه این جمله این است: ما باید جلوی این تنها عرصه ای که برای دختران آزاد بود را هم کنترل کنیم همینطور که در بسیاری از حوزه های زندگی اجتماعی را بر روی زنان بسته ایم. واقعیت این است که منظور از «حالت طبیعی خارج شدن دانشگاه» نه در کلاس درس بلکه از «حالت طبیعی خارج شدن» نظم جمهوری اسلامی است که پایه هایش و نظمش بر فرودستی زنان قرار گرفته است.
اما با همه اینها زنان و دختران در صحنه های مبارزاتی گوناگون شرکت می کنند. پس از 18 تیر 78 ما شاهد حضور دختران دانشجو در بسیاری اعتراضات دانشجویی بوده ایم. آنها مرتبا با حضور خود در این مبارزات افکار عقب مانده جریاناتی چون دفتر تحکیم را به مصاف می طلبیدند. دفتر تحکیم و سایر جریانات اسلامی در دانشگاهها سعی می کردند زن نمونه اسلام را فاطمه دختر پیغمبر بعنوان سمبل زن تبلیغ کنند «بزرگترین فضیلت حضرت فاطمه این بود که نه ایشان مرد نامحرمی دید و نه مرد نامحرمی ایشان را»! بعبارتی زن نمونه اسلامی های دانشگاه زنی است که سر و کله اش جایی پیدا نشود، بخصوص در مبارزات اجتماعی!!
مبارزات دانشجویی پس از سرکوب خونین دوباره وارد سکونی نسبی می شود تا اینکه همگام با اوجگیری سایر جنبش های اجتماعی چون جنبش کارگری و فرهنگیان در 16 آذر 81 با یک خیز بلند و پر قدرت صحنه سیاسی جامعه را تحت تاثیر خود قرار می دهد. دانشجویان با کشاندن مبارزه از صحنه دانشگاه به خیابان ترفند جریانات دانشجویی دوم خرداد را نقش بر آب کردند. آنها سعی داشتند دانشجویان را جدا از مردم نگهداشته و مبارزاتشان را محدود به دانشگاه و خواسته های صنفی کنند. دانشجویان با شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» گام های مستقل خود را برداشتند و به هزاران زن و مرد جوان در شهر پیوستند و با شعارهایی علیه کلیت رژیم ناقوس مرگ رژیم اسلامی را بصدا در آوردند.
در این مبارزه ما با یک ابتکار عمل انقلابی و شجاعانه زنان روبرو شدیم. برخی دختران دانشجو بر پیشانی خود شعار «آزادی و برابری» را بسته بودند. آنان صورت خود را هوشیارانه پوشانده بودند تا بهتر بتوانند با ماموران امنیتی مقابله کرده و ادامه کاری مبارزه را تضمین کنند. این تبارزی از آگاهی آنان در فن مبارزه سیاسی بود. و از همه مهمتر مقابله با خط سازشکارانه ای بود که سعی می کرد با کشاندن زنان به مبارزه قانونی و علنی آن را دنبالچه دار و دسته دوم خردادی درون جنبش زنان کند. این اولین بار بود که دختران دانشجو مبارزات دانشجویی را به عرصه مطالبات زنان تبدیل کردند. این حرکت دختران دانشجو نوید فصل نوینی از مبارزات زنان، نشانه ای از درجه سازمان یافتگی و سطح آگاهی زنانه بود. این طلایه های پیوند آگاهانه جنبش زنان با مبارزات دانشجویی بود.
ولی با همه تلاشهای زنان باز مشاهده می کنیم که جنبش دانشجویی مطالبات بخش های زیادی از جامعه را طرح می کند بجز مطالبات زنان را. دانشجویان در این مبارزات شعارهای خود را در مورد مسائل بسیاری، از آزادی نویسندگان و مردم ستمدیده جهان گرفته تا غذای سلف سرویس مطرح کردند، اما دریغ از طرح یکی از مطالبات زنان!
اینها همه در شرایطی است که در سطح جهانی نام جمهوری اسلامی با حجاب اجباری، سنگسار، و وحشیانه ترین اشکال ستم بر زن تداعی می شود؛ در شرایطی که حتی نیروهای مرتجع جهان هم نمی توانند جنبش قدرتمند زنان ایرانی را انکار کنند و هر از چندی چهره مدافع حقوق زنان ایرانی را بخود می گیرند؛ و در شرایطی که جریانات دوم خردادی به هزار ترفند می خواهند مسیر جنبش زنان را منحرف کنند. چرا راستی با همه اینها جنبش دانشجویی ایران و بطور خاص بخش مستقل این جنبش، بخشی که کل حکومت جمهوری اسلامی را به مصاف طلبیده است، هم چنان به مطالبات زنان بی اعتناست؟
جنبش دانشجویی بدرستی شعار «آزادی اندیشه با ریش و پشم نمی شه!» را پیش کشید و نشان داد که استبداد مذهبی و حکومت دینی ذره ای با آزادی و دمکراسی سازش ندارد. این واقعیتی است که مردم ایران بعد از بیش از دو دهه تجربه حکومت دینی با گوشت و پوست خود احساس کردند. اما این هم واقعیتی است که جامعه آزاد بدون آزادی زنان نمی شه! زنان ایرانی نیز طی مبارزات خود و با نگاه به تاریخ صد سال گذشته دریافته اند که درجه آزادیخواهی و دمکراتیک بودن نیروهای اجتماعی و سیاسی بطور لاینفکی با مسئله زن وخواست برابری زن و مرد گره خورده است. آزادی و دمکراسی بدون رهایی زنان و برابری زن و مرد، ممکن نیست. بدون شک یکی از مولفه های تحقق جدایی دین از دولت مسئله زنان و حقوق برابر آنان با مردان است. بهمین دلیل تا مادامی که جنبش دانشجویی مطالبات زنان را بعنوان بخشی از مطالبات دمکراتیک جامعه طرح نکند درجه دمکراسی خواهی آن نیز سطحی خواهد بود.
ولی زنان سر تسلیم ندارند. در نبردهای شبانه جنبش دانشجویی در خرداد ماه سال جاری زنان و دختران جوان گام های جسورانه دیگری برداشتند. در تظاهرات های دانشجویی برخی شهرها در محل درگیری با نیروهای سرکوبگر عمدتا زنان و دختران جوان دیده می شدند. در چندین شهر طی این نبردها دختران روسری خود را برداشته و به آتش کشیدند. در یکی از تظاهراتها برخی دختران روسری خود را برداشتند و شعار دادند «ملا بیا اینم بگیر عمامه کن!»، این بار شعار «آزادی اندیشه با روسری نمیشه!» به شعاری توده ای تبدیل شد. زنان در این مبارزات نه فقط مطالبات خود را طرح کردند بلکه عملا با آتش زدن روسری یکی از خواسته های خود را به اجرا گذاشتند! این حرکت زنان در دل حکام اسلامی هراس افکند. آنها بخوبی می دانستند که شعله های این آتش، نظام جمهوری اسلامی را در حریق خود خواهند سوزاند.
چنانچه جنبش دانشجویی مطالبات زنان را به عنوان بخش مهمی از خواسته های خود مطرح کند، تمامی قوانین تبعیض آمیز علیه زنان را به مصاف بطلبد و خواهان برابری بی قید وشرط زنان و مردان باشد، آنگاه است که جریانات قلابی درون جنبش دانشجویی چون دفتر تحکیم کاسه و کوزه خود را جمع خواهند کرد. دوستان دروغین جنبش دانشجویی بویژه جریانات اصلاح طلب نمی توانند در جنبشی که مشوق رهایی زنان است باقی بمانند و ماسک آزادیخواهی آنان نیز در همین شعله سوزاندن روسری ها خاکستر خواهد شد.
در چنین شرایطی، جریانات سلطنت طلب نیز دست خود را رو خواهند کرد. گرچه کارنامه 50 سال سلطنت پهلوی در مورد زنان شرم آور است، اما این روزها سلطنت طلبان با استفاده از ناآگاهی نسل جوان از تاریخ چند دهه گذشته سعی می کنند خود را همه جا مدافع جنبش دانشجویی نشان دهند. آنان آنقدر وقیح هستند که حتی روز 16 آذر روز بزگداشت مبارزات دانشجویی در دوران سلطنت پهلوی را هم برگزار می کنند! طرح مطالبات زنان در جنبش دانشجویی چهره مردسالارانه و سنتی این جریان را نیز عریان خواهد کرد. (لازم به یادآوری است که در روز 16 آذر 1332، پس از کودتای خونین 28 مرداد، دانشجویان بر علیه سفر نیکسون به ایران (بعنوان معاون رئیس جمهور کشوری که کودتا را سازمان داد) دست به اعتراض زدند. نیروی نظامی شاه وحشیانه به سرکوب دانشجویان پرداخت. دانشگاه به اشغال ارتش در آمد و سه تن از دانشجویان، قندچی، رضوی و بزرگ نیا، توسط ارتش شاه کشته شدند. از این تاریخ ببعد این روز به سمبل مبارزات دانشجویان علیه رژیم پهلوی، و استبداد بطور کلی شد.)
خلاصه کنم، درجه تعمیق و تداوم جنبش دانشجویی در ایران، درجه استقلال این جنبش از جریانات سازشکار وابسته به حکومت، بطور لاینفکی گره خورده است
با برخورد این جنبش به مطالبات اکثریت زنان در ایران. با طرح شعارها و مطالبات زنان در مبارزات دانشجویی، این جنبش رادیکالتر شده و خس و خاشاک های آلوده را به دور خواهد ریخت. بی شک برافراشتن خواست «جدایی دین از دولت»، «لغو حجاب اجباری»، «لغو کلیه مجازات های اسلامی قرون وسطی علیه زنان»، «لغو کلیه قوانین نابرابر و تبعیض آمیز جنسی» در کنار شعارهای «آزادی بیان و اندیشه» و «آزادی زندانیان سیاسی» راه را برای گسترده تر شدن صفوف جنبش دانشجویی و تضعیف هر چه بیشتر رژِیم جنایتکار جمهوری اسلامی می گشاید.
بدون شک ضعف ها و کمبودهای جنبش زنان درجه تاثیر گذاری آن بر روی سایر مبارزات اجتماعی را کم می کند. طبیعی است که تا زمانی که زنان بعنوان یک توده بی شکل در مبارزات اجتماعی شرکت می کنند، هر چقدر هم گستره شرکت کنند و هر قدر فداکاری به خرج دهند باز هم قادر نخواهند شد سهم و جایگاه شایسته ای در این مبارزات بیابند. جنبش زنان باید سازمان یافته تر در مبارزات اجتماعی شرکت کند تا بتواند هم خواسته های خود را طرح کند و هم موجب تعمیق دمکراتیسم این مبارزات شود.
در طول تاریخ ایران بارها دیده ایم که نیروهای مترقی بر سر حقوق و منافع زنان با مرتجعین به سازش رسیده اند و همین آغاز قربانی شدن نه فقط زنان بلکه خود این نیروهای مترقی بوده است. تجربه انقلاب مشروطه و انقلاب 57 تجربه هایی خونین برای جنبش زنان و کل جنبش دمکراتیک ایران است. این بار جنبش زنان نباید اجازه دهد که بر سر منافع و حقوقش هیچ سازشی انجام گیرد. جنبش زنان ایران باید شعارهای برابری طلبانه را توده ای کند، زنان را در سطح وسیع سازمان دهد و حول این شعارها به خیابان بکشاند. حضور سیاسی فعال و مستقل زنان با طرح شعار هایشان در مبارزات اجتماعی مشخص می شود. فقط از این طریق است که جنبش زنان و مبارزات آن می تواند بر سایر جنبش های اجتماعی تاثیر بگذارد، آنها را با خود همراه کند و تحولات آتی جامعه را رقم زند. زنان ایران می توانند و باید مهر خود را بر برگ های تاریخ این دوره بکوبند.