نشریه شماره11 تشکل زنان 8 مارس
فاش کردن قتل صبیه و ماجراهای پس از آن تا امروز
مریم خراسانی
این متن در 06/ 09/ 83 توسط مریم خراسانی در پال تاک ارائه شد و توسط «همکاران اتاق اتحاد سوسیالیست ها در پال تاک» بازتکثیر شده. (هشت مارس)
به یاد می آورم گذشته را، پیش از آن که به قول میشل فوکو «سیستم تنبیه و مجازات در جوامع مدرن شکل زندان های مدرن به خود گیرد و انسان ها تحت قوانین مدرن به دلیل بزهکاری، قتل و دیگر چیزها به زندان بیافتند یا اعدام شوند.» به یاد گذشته ای میافتم که هیچ کدام از این راه های بیهوده که منجر به هیچ نتیجه ای نمی شد و هیچ دگرگونی ای در فرد به اصطلاح مجرم اتفاق نمی افتاد، هنوز وجود نداشتند، و تغییر درونی ی فرد از طریق پروسه ای می توانست انجام گیرد که شاید موثرتر از هر سیستم مجازات و اعدام مدرنی بود. در گذشته های دور، آدمی که گناهی درونی در خود احساس می کرد، نخست با اعتراف به گناه اش پیش آدمی که جایگاه معتبری برایش داشت، در پروسه ی تغییر درونی قرار می گرفت و با آموزش هایی که امروزه روانکاوی به آن می گویند، «عبور از مرحله ego»، نفی خود و منافع خود در مسیر نیکوکاری و خوب زندگی کردن، آن قدر پیش می رفت که ابتدا در پیشگاه جامعه و مردم بخشوده می شد، تا بعدها بتواند در پیشگاه خود هم خود را ببخشاید. که بخشایش نخست از جانب قربانی، نزدیکان او و افکار عمومی باید حاصل شود، و نه آن که نخست خود مجرم و نزدیکان اش او را عفو کنند.
چگینی بعد از قتل زنش، که مثل همه ی قتل های «ناموسی» بود، بی هیچ تفاوتی، پنهان شد. و از پنهان گاه اش عصبیت و انتقام جویی از صبیه و خانواده او را ادامه داد. فرستادن نامه ی تهدید آمیز برای خویشان و نزدیکان صبیه که در صورت افشای نام من و عمل من، اسرار ناموسی ی دخترتان و خواهرتان را افشا خواهم کرد و آبرویتان را در تهران و کرمانشاه، نزد فامیل مذهبی و سنتی تان، خواهم برد و غیره و غیره. چگینی پس از قتل صبیه، برای خانواده و نزدیکان مصیبت دیده ی صبیه، جهنمی ساخته بود که نمی دانستند در غم از دست دادن او بگریند یا از ترس «افشاگرهای» قاتل اش بر خود بلرزند و خاموش شوند و از بقیه هم بخواهند که حرفی نزنند. و 2 فرزند او، که از دست دادن مادرشان از یک سو، و پچ پچ ها و پنهان کاری ها و سرها و محرمات و ممنوعه ها و تباه کاری های پدر، چنان وضعیت هولناکی برایشان ساخته بود که تا سال ها بعد رهایی از پی آمدهای روانی آن، امری تقریبا ناممکن به نظر می رسد.
و باز به یاد می آورم فاجعه ی پس از قتل های «ناموسی» و یا تجاوزات جنسی به زنان را، برای آنانی که جان از مهلکه بدر می برند و برای خانواده های شان در جوامع سنتی و زن ستیزی که به راحتی جای قاتل یا متجاوز با مقتول یا قربانی عوض می شود، و زن کشته شده یا مورد تجاوز واقع شده از طرف جامعه، از طرف خویشان و نزدیکان، و فاجعه بارتر آن که از طرف خود، محکوم تلقی می شود. «نفرت از زن» و «نفرت از خود» جایگزین نفرت و خشم از مرد قاتل یا متجاوز می شود، و در بسیاری موارد ترس از این مرد مزید بر علت! و این همه اسبابی می شود برای سوء استفاده های بیشتر و مسکوت گذاشتن قضیه و فرار یا رهایی مجرم! و ما در ایران نمونه های بسیار داریم در همین سال های اخیر که چگونه جای قاتل و مقتول عوض می شود. مقتولان، خانواده ها و دوستان شان تحت فشارهای روانی و اجتماعی قرار می گیرند و قاتلان آزاد و رها می گردند؟!
و اما قانون: قانون در همه ی جوامع چیزی ناقص و در خدمت تاویل مسلط از جرم و جنایت است. قانون سراسری مجازات عمومی را، در بسیاری جاها، بسیاری مردمان قبول ندارند: درایران، اقوام و گروه های فکری مختلف، در فرانسه سیاه پوستان آفریقایی تبار، در آمریکا و سوئد مهاجران و پناهندگان، و در همه جا فمینیست ها. اتفاقا مورد قتل های «ناموسی» و برخورد قانون به آن یکی از همین موارد است، و اعتراض فمینیست ها به قانون مجازاتی که مردان به نفع خود نوشته اند.
و نظر شخصی من که با مجازات زندان و اعدام مخالفم و معتقدم تاریخ زندان ها و اعدام ها از هیچ نظر، هیچ بهبودی را در وضع بشر ایجاد نکرده، که بدتر به وخامت اوضاع انجامیده است. ولی، به دادگاه، به احکام و به آرای عمومی اعتقاد دارم. و به تمام روش ها و راه هایی که به پالایش درونی فرد می انجامند. فردی که نخست از اعتراف به جرم یا جنایتی که کرده در پیشگاه خود، دوستان و مردم شروع می کند. و باز به یاد می آورم قضاوت افکار عمومی و مباحثات مردم فرانسه را پس از کشته شدن زن یکی از نویسندگان مشهور فرانسه، به دست شوهرش چند سال پیش. یا مباحثات فمنیست ها را در همه ی جوامع راجع به قتل های «ناموسی» فروم های اجتماعی و مردمی، تحلیل ها و قضاوت های مردم، روشنفکران، جامعه شناسان، روانشناسان، فیلسوفان و عارفان، همه و همه تنها معیاری است که در شرایط کنونی عادلانه ترین محکمه به نظر می رسند. و برای علی چگینی نیز همین طور.
بحث های امشب در اتاق ایرانیان و گفت و گوهای دیگری که در جاهای دیگر بر سر این مساله اتفاق خواهد افتاد، بخشی از همان دادگاه یا محکمه ی مردمی و عمومی است، که به شرط آن که مجرم نخست، و پیش از هر چیز دستکم دردرون خود به قتلی که مرتکب شده، اقرار کند، می تواند شروع روندی باشد که تغییر و دگرگونی مداوم، و طی سال های طولانی، جهت پالایش درونی ی علی چگینی را فراهم سازد.