ژان پل دوم و تاثير او بر زندگی ميليون ها نفر
هما غفوری
تشیع جنازه ژان پل دوم پاپ كلیسای كاتولیك با شركت خیل عظیمی از كاتولیك های جهان بخصوص اروپا برگزار شد. سران قدرتمندترین كشورهای جهان و بسیاری كشورهای دیگر در این مراسم شركت كردند. علاوه بر اینها هزاران مقام سیاسی و اقتصادی و مذهبی از كشورهای مختلف برای شركت در این مراسم خود را به رم رساندند. هیاهوی هیستریك و فوق العاده رسانه های خبری و اختصاص بخش عظیمی از برنامه های خود در مورد مرگ ژان پل نیز تقویت كننده كل این برنامه بود. شركت چنین جمعیت عظیمی و برخورد فوق العاده سران سیاسی و مذهبی در سراسر جهان به این مرگ به چه معنی بود؟ آیا به معنی روی آوردن دوباره مردم جهان بخصوص در كشورهای غربی و مسیحی نشین به مذهب است؟
نقشی كه پاپ در جنگ سرد و همچنین نقش او در دفاع از سرمایه داری نوع غربی بازی كرد. بازگرداندن محافظه كارترین قوانین مذهبی كه توسط پاپ های گذشته زیر پا گذاشته شده بودند، نقشی كه او در حفظ و حتی گسترش نابرابری علیه زنان بازی نمود تلاشی كه او برای خاموش كردن مبارزات قهرآمیز علیه رژیم های دیكتاتوری و فاشیست نمود همه براین مسئله حكایت می كنند كه این مقام مذهبی نه تنها با فتواهای مذهبی اش زندگی میلیونها نفر را مستقیما كنترل می كند بلكه همچنین نقشی بغایب مهم ، حساس و تعیین كننده در مسایل سیاسی و حفظ مناسبات پوسیده حاكم براین جهان بازی می كند.
ژان پل دوم و مسئله زنان
اما یكی از روشنترین حركات ژان پل دوم مبارزه بی پروای او علیه حقوق زنان بوده است. درطول 26سال ژان پل دوم و كلیسایش تلاش كردند دركارزار بین المللی در صف مقدم مخالفت با حقوق زنان قرار گیرند. مقابله قاطع او با حق تصمیم گیری زنان در مورد بدن خود و یا بعبارت دیگر حق سقط جنین بارزترین نمود چنین مخالفتی است. او به منظور پیشبرد چنین هدفی كارزاری توسط كلیسای كاتولیك تحت نام ”زندگی“ و ”جایگاه انسان“ براه انداخت. اما گذشته از این مسئله كه چنین كارزاری تا چه اندازه عوامفریبانه بود، با توجه به اینكه كلیسا و ژان پل دوم حق استفاده از وسایل پیشگیری را از زنان میگیرد نشان از چیزی بیشتر از آن دارد. او در حالی برای جنین آنهم در اولیه ترین دورانهایش حق زندگی قائل بود كه برای هزاران زنی كه مجبور بودند از حق انتخاب بر بدن خود محروم شوند و اسیر شرایط غیر قابل تحملی شوند چنین حقی را قایل نبود. چه هزاران دختران خرد سالی كه در اثر استفاده از شیوه های غیر بهداشتی و عقب مانده جان خود را از دست دادند و یا مجبور به زندگی فلاكت باری شدند و عمری را در رنج و عذاب و تباهی گذراندند. معلوم می شود كه اینان مشمول ” جایگاه انسانی“ مورد نظر پاپ نبودند. اما هنگامی كه پاپ استفاده از وسایل پیشگیری بارداری را منع می كند روشن می شود كه موضوع اصلی حق ” زند گی“ و ” جایگاه انسان“ نیست بلكه بیش از آن تلاش برای دامن زدن به نابرابری بیشتری است كه در جامعه میان زنان و مردان موجود است. از آنجمله اسیر كردن زنان در شرایط ناخواسته ای است كه با باردار شدن بر آنها تحمیل می شود. در شرایطی این موعظه بارها و بارها از جانب پاپ ایراد شد كه مبارزه زنان بخصوص در آمریكا به نقطه اوج خود رسیده بود. او بارها و بارها خواستار این شد كه رهبران مذهبی و دستگاه كلیسا بر علیه این خواستها مبارزه كنند. با راهنمائی شخصی او كلیسای كاتولیك به ستون فقرات ضدیت با سقط جنین در آمریكا مبدل شد. او در حالی مدافع ”حیات جنین“ می شد كه با الهام از او فاشیستهای مذهبی در آمریكا انساندوست ترین دكتران را ترور می كردند. این به زنان و دختران خردسالی كه یا در اثر بی تجربگی و یا در اثر تجاوز پدر و یا یكی از نزدیكان و یا دیگران باردار شده بودند، كمك می كردند تا حداقل بتوانند از مشكلات و مصائب خود بكاهند. امروزه سران حكومت آمریكا همراه با فناتیك های فاشیست مسیحی در مطبوعات پیشنهاد تصویب قانون ضد سقط جنین را به احترام پاپ طرح كرده اند. در سفرهای پاپ به كشورهای آفریقائی و مخالفت وی با وسائل پیشگیری از گسترش اچ آی وی ویروس عامل ایدز باعث گردید كه میلیونها نفر جان خود را از دست بدهند. ” میلیونها كودك در كشورهای در حال توسعه بی سرپرست مانده اند. آنها پدر و مادرشان را بخاطر داشتن ایدز و تحریم پاپ از استفاده از كاندوم از دست داده اند.“ ( گاردین 4 آپریل 2005)
ضدیت او با طلاق در ایتالیا و ایرلند نه دفاع از ” زندگی “ بلكه ادامه همان سیاست اسیر كردن زنان در خانواده و به عهده گرفتن نقش تولید مثل توسط آنهاست. ضدیت پاپ با طلاق سبب شد كه بسیاری از زنان در چارچوب خانواده زندانی شوند و مورد اذیت و آزار و تجاوز همسرانشان قرار گیرند.
ضدیت پاپ فقط در مورد سقط جنین و طلاق و استفاده از وسائل پیشگیری بارداری نبود. او مكررا همجنسگرایان را ” مصیبت حقیقی “ و مخالف ” نقشه های خدا “ نامید. در سال 2003 واتیكان كارزاری را بر علیه قوانینی كه حق ازدواج همجنسگرایان و داشتن فرزند خوانده را به رسمیت می شناخت براه انداخت. این در حالی است كه سوء استفاده از كودكان پسر و دختر توسط كشیشان در ابعاد هولناكی سراسر دنیای كلیسای كاتولیك را فرا گرفته بود.
در گزارش كلیسا سال 2004 كه در مورد سوء استفاده جنسی از بچه ها توسط كشیشان منتشر گردید، فاش شد كه در 50 سال گذشته بیش از 4000 مورد سوء استفاده جنسی توسط كشیش ها گرفته اند. اما پاپ در مقابل این گزارش نه تنها موضع نگرفت بلكه برخی از كسانی كه سالها كودكان را مورد سوء استفاده جنسی قرار داده بودند را در واتیكان به پست های بالا تر ارتقا داد. بنابراین ناگفته روشن است كه با وجود ممانعت از فاش شدن این سلسله رسوایی ها، توسط كلیه ارگانهای مذهبی و حكومتی كشورهای كاتولیك، آمار و ارقام بالا تنها بخش ناچیزی از واقعیت را نمایندگی می كند.
موخره
ژان پل دوم رهبر كلیسای كاتولیك برخوردش را در طول 26 سال حاكمیتش مشخص كرد: مخالف سرسخت آزادیهای اجتماعی، تفكرات نو سكولار و برابری زن بود. هیچ حقی رابرای سقط جنین، كنترل تولید مثل، روابط همجنسگرایان، حق طلاق و استفاده از كاندوم برای جلوگیری از ویروس ایدز به رسمیت نمی شناسد. اما از كشیشان و سران كاتولیك كه هزاران كودك را مورد سوء استفاده جنسی قرار دادند، دفاع نمود. از آغاز بطورمداوم برای گسترش نظرات بغایت عقب مانده مذهبی اش و اشاعه ایدئولوژی سنتی اش تلاش نمود. به همین منظور به 129 كشور و 104 سفر بین المللی را انجام داد.
اما این مخالفتها، مسایلی نه در خود بلكه تابع مسایلی بزرگتر بودند. یعنی در هماهنگی با تصمیمات سیاسی برای حفظ و تحكیم مناسبات موجود در جهان بوده است. مخالفت و مقابله با آنانیكه از جمله زنان كه در صدد بوده تا علیه استانداردهای مرسوم این جامعه عصیان كنند. موضعگیری های پاپ در این عصر نشان داد كه كلیسای كاتولیك از زمانی كه گالیله را بخاطر كشف تئوری گردش زمین محاكمه و نا بود كرد، تغییر بنیادی ننموده است و مخالفت با علم و پیشرفت علمی را همچنان معضل و مشكلی در مقابل اعتقادات عصر حجر خود می داند. این اعتقادات پایه محكمی برای استثمار و تحت ستم قرار دادن بخشهایی از جامعه از جمله زنان بوده است و عمل می كند. به حكومت رسیدن ژان پل دوم كه مقارن با حدت یافتن جنگ سرد و دورانی كه حافظین مناسبات كهن در صدد پس گرفتن دستاوردهای سالهای طوفانی 60 و شورشها و عصیان های آن دوره و بخصوص مبارزات زنان و جنبش فمنیستی بویژه در غرب برآمده بودند، گویای انتخاب یك شخصیت محافظه كار در راس كلیسای كاتولیك ونقشی كه قرار بود مذهب در این راستا بازی كند، بود. انتخاب ریگان در این دوران به عنوان رئیس جمهور آمریكا و روی آوری وی به ارزشهای مذهبی و ارزشهای خانواده سنتی به مثابه پایه تحكیم ایدئولوژیك، بیان این هماهنگی در مسایل سیاسی و مذهبی است.
براستی اگر اسلام در كشورهای ایران و افغانستان و امثالهم بتواند خود با رجوع به بنیادگرایی از عقب مانده ترین مناسبات در جامعه دفاع كند و خون زنان و دیگر ستمدیدگان را در شیشه بگیرد، كاتولیك و مسیحیت هم نشان داده كه چیزی كم ندارد و می تواند ابزار مفیدی برای ستمگران باشد تا با رجوع به بنیادگرایی با انقلاب و ترقی گرایی مخالفت كند. امروزه رجوع به بنیادگرایی حربه ای است كه به آشكارترین وجهی مورد استفاده حكومت آمریكا و بوش قرار گرفته است.
اگر چه رسانه ها و حاكمین تلاش كردند تا شركت وسیع مردم در تشیع جنازه پاپ را نشانه روی آوری مردم به مذهب و بالا رفتن منزلت پاپ جلوه دهند، اما در حقیقت شركت هزاران رجل سیاسی و مذهبی و تبلیغات هیستریك رسانه های خبری قدرتهای بزرگ، بیشتر نشانه آن بود تا چنین صحنه ای را بیافرینند. تشیع جنازه پاپ چیزی جز ادامه كارزاری نبود كه قدرتهای بزرگ برای دفاع از كاپیتالیسم علیه كمونیسم و دفاع از مذهب و ایده آلیسم در مقابل ماتریالیسم، بیش از یك دهه پیش براه انداخته بودند. هر چند كه نمی توان از تاثیرات مخربی كه این كارزارها بر افكار توده ها نهاده برحذر بود اما واقعیات زمینی حاكی از چیزی دیگر است. بعبارت دیگرفاصله بسیاری میان آنچه هدف مرتجعین است و آنچه وجود دارد.
با تمام مخالفت ها ی هیستریك پاپ و كلیسای كاتولیك دررابطه با برابری زنان و كنترل برتولید مثل، بسیاری از معیار های عقب مانده و متحجر مذهبی ضربه خورده است. بعنوان مثال پدیده ازدواج كه پاپ و دیگر مذاهب بر آن تاكید دارند، دیگر پیش شرط زندگی مشترك در تفكر بسیاری از جوانان نیست. امروزه كمتر كسی به مخالفت كلیسای كاتولیك با راههای پیشگیری از بارداری توجه می كند.
فاش شدن رسوایی های جنسی كلیساها و دفاع و تلاش برای پنهان نگاهداشتن این رسوایی ها ی هولناك، از اعتبار كلیسا بطرز عظیمی كاسته است. زنان بخصوص زنان جوان كه خصومت كلیساها و دستورات مذهبی را بطور روزافزونی حس می كنند، فاصله بیشتر و بیشتری را از كلیسا و مذهب می گیرند. آمارهایی كه اخیرا منتشر شده نشان میدهد كه از تعداد كسانی كه به كلیسا می روند در مقیاس وسیعی بخصوص در اروپا كاسته شده است. اكثریت وسیعی از آنانیكه به كلیسا می روند نه بخاطر اعتقادات بلكه بیشتر بر مبنای عادت و خالی نبودن عریضه یك و یا دوبار در سال به كلیسا می روند. علیرغم فعالیت های ژان پل دوم یكی از بحرانهای كلیساها یعنی مشكل بسیج كشیش بطرز عظیمی عمیقتر شده است. آنگونه كه در فرانسه اكثر كلیساها بخاطر نبود كشیش بسته شده اند. بنابراین تشیع جنازه پاپ كه كلیه ماشین های سیاسی و تبلیغاتی چهار نعل بدنبال آن بودند تا احساسات مقطعی مذهبی، توریستی، كنجكاوی و غیره را برانگیزانند نشان دهنده نتایج و دستاوردهای پاپ نبود بلكه رویگردانی و فاصله بیش از پیش جوانان و زنان از كلیسا و قوانین و فرامین عقب مانده آن در پشت صحنه گویاتر است.