نشریه شماره13 تشکل زنان 8 مارس
دشـواريهای نگـارش تاريـخ زنـان در ايـران: وضع کنونی و راه آينده
حامد شهیدیان
آنچه در زیر می خوانید بخشی از مقاله «دشواری های نگارش تاریخ زنان در ایران، وضع کنونی و راه آینده» است که در نشریه ایران نامه، جلد 12، شماره 1، زمستان 1372 به چاپ رسیده و در سایت حامد شهیدیان هم قابل دسترسی است. - هشت مارس
از آنجا که تاريخ نگاری همواره يوغ سياست را بر گردن خود حس کرده، یا دست کم سايه ی سلاح سياست را بر سر خود ديده است، نگارش تاريخ زنان در ايران بيش و پيش از آن به منظور شناخت تاريخ زنان باشد تائيد موافقان يا رسوا سازی مخالفان را مد نظر داشته است. تغييرات شرايط اجتماعی پس از دهه ی 1340 که برخی از جنبه های حاکميت مردسالاری ايرانی را بخظر انداخت قشر سنتی و مذهبی جامعه را به هراس افکند و آنان را به بر کشيدن فرياد وااسفا وا داشت. نوشته های اینان، بیش از آن که در پی نمایش زندگی زنان باشد در پی اثبات درستی راه حل اسلامی برای مشکلات اجتماعی بود. گروهی به بررسی شرایط زندگی زنان پرداختند تا تکامل و تشدید « غربزدگی » یا وابستگی سیاسی- اقتصادی به امپریالیسم را نشان دهند. برجسته ترین نمونه ی این تحلیل را در نوشته های علی شریعتی ، بویژه در کتاب فاطمه فاطمه است ، می توان دید که تحولات ایران معاصر را دسیسه ای امپریالسیتی می خواند برای گسترش و تثبیت نفوذ استعمار خارجی .30 نویسنده دیگری این تغییرات را به معنای «آزادی کامل و جهش زن بسوی ترقیات علمی و هنری و خدمات نوعی و اجتماعی» ارزیابی می کند که مورد سوءاستفاده ی « گروه کثیری » از زنان قرار گرفت و دستمایه ی « بی عفتی و بوالهوسی و خیابانگردی» آنان شد. در نتیجه:
با ادامه ی این وضع و نیز روابط افراطی زن با ملل غیر مسلمان، مخصوصا زنان آلوده و منحرف آنان و بالاخره یک سلسه معاشرتهای نامعقول و نامطلوب وتبعیت از اعمال و رفتار این عروسکها و مجسمه های تبلیغی که در ايران و در جمع زنان بنام مانکن و مروجین مدهای روز از دورترین نقاط غربی بسوی مملکت ما سرازیر می شوند، رفته رفته گروهی از زنان سالم و نجیب نیز به جمع این دسته از زنان سبک مغز و خفیف الطبع و باصطلاح متجدد و آزایخواه!! که سریعا رو به افزایش اند پیوسته و اکنون ارزش معنوی و کمالات طبیعی زن فدای امیال شخصی و مقاصد پلید و سودجویانه غربی ها گردیده است.31
بنابراين، هدف برسی تاريخ نه شناخت زندگی زنان، بلکه تاکيد بر این است که دوری از اسلام، اضمحلال و نيستی را برای زن ايرانی به ارمغان می آورد. تصويری که از مجموعه اين تحولات اجتماعی ارائه می شود به ناچار غلو آميز، غير واقعی و توهين آميز است، چرا که در آن زنان، یا فتنه انگيزان جامعه هستند 32 يا عناصری بی اراده و بی فکر که به سادگی فريب می خورند و در خدمت غرب قرار می گيرند. به اين ترتيب مرحله ای از تاريخ زندگی زنان (و تاریخ جامعه) به تمامی در خدمت اهداف سياسی از پيچيدگی تهی می شود. اين شگرد، اما، محدود به نويسندگان مذهبی نبوده است. اگر هدف آنان از روايت تاريخ زنان رسوا کردن رژيم پهلوی بود، نويسندگان غير مذهبی نيز به فراخور گرايشهای سياسی خويش از پرداختن به تاريخ زنان هدفهای خاصی را دنبال کرده اند. مخالفان اسلام، بويژه در ميان طرفداران رژيم پيشين، با بررسی تاريخ زنان ايران در پی اثبات اين مدعا بوده اند که ستم جنسی در ايران از ارمغانهای هجوم اسلام بوده است. در چنين روايتی، زايش و تکوين سامانه ی مردسالاری در ايران باستان ناديده انگاشته می شود. مثلا کتاب زنان ايران در عصر پهلوی از روی مردسالاری ايران پيش از اسلام با شتاب می گذرد تا نشان دهد که « چه در ايران و چه در جامعه عرب، عدم استقلال، آزادی و ارزش زنان، پس از استقرار اسلام و بخصوص گسترش خرافاتی که دکانداران دين عامل آن بودند، پديدار گشته است.» 33
اين که سياست روايت تاريخ را وثيقه ی هويت خود می گيرد به شکل ديگری نيز در نگارش تاريخ زنان اثر می گذارد. حساسيت مساله، پژوهش جدی تاريخ زنان را به خود سانسوری وا می دارد. اجتناب نويسندگان از پرداختن به تاريخ زنان در دوران پهلوی در سالهای پيش و پس از انقلاب را در ارتباط با حساسيت موضوع بايد ديد. 34 مثلا در سالهای پيش از انقلاب، اگر از دمخواران و ثناگويان نظام حاکم بگذريم بيشتر انديشمندان غير مذهبی از بررسی جدی تاريخ زنان طفره رفتتد و نتوانستند «مساله زن» را به عنوان يکی از مشکلات عمده جامعه ی ايران ارزيابی کنند. 35 و وقتی صف بندی سياسی گروهی را سراپا خوب و گروهی ديگر يکسره بد می کند، نه تنها اولويتها از پيش تعيين می شوند بلکه مجالی برای در خود نگريستنهای جدی نيز نمی ماند. بی دليل نيست که حتی تاريخ دانی چون هما ناطق لزوم طرح مسايل زنان را از اساس و ريشه نادرست خواند تا مبادا «خوديها» به زير سئوال روند: « مسئله ايران فعلا مسئله زن ايرانی يا مرد ايرانی نيست. آگاهی از آن يک ملت است. شايد اصلا بهتر اين باشد که ما دم نزنيم و گوشه گيری کنيم زيرا ترس اين است که وقتی هم وارد معقولات می شويم بجای آنکه استحقاق انتقاد شدن دارند آل احمدها، نادرپورها و کسرايی ها را بباد انتقاد بگيريم.»36
گذشته از اينها، پژوهنده مدام بايد واکنشهای احتمالی خوانندگان را مد نظر قرار دهد و خود را از گزند آنان مصون نگه دارد. يکی از نمونه های آشکار اين مشکل را در زن در تاريخ میتوان يافت. ع. نوانبخش در بررسی « زن در نخستين جوامع انسانی»، با استناد به يافته های مردمشناختی اشاره می کند که در جوامع نخستين محدوديتی در رابطه ی جنسی انسانها وجود نداشته است. ولی بی درنگ - چه از سر باور و چه از برای پرهيز از لعن ديگران - می افزايد:
در اين جا برای رفع هر گونه سوء تفاهم احتمالی اشاره به اين نکته ضروری است که عفت و پاکدامنی و خودداری از رابطه جنسی تا هنگام ازدواج، برای سرفرازی و سلامتی جوانان لازم و واجب است و تنها شکل ازدواج ايده آل که می تواند بر پايه اخلاق عصر مااستوارباشد، ازدواج يک مرد با يک زن است. امروز رابطه جنس دلبخواه و بی قيد و بند زنان و مردان و دختران و پسران، نتايج شومی را ببار می آورد.37
مذهب از زوايای ديگری نيز سد راه پژوهش علمی پيرامون زندگی زنان است. به گمان من، يکی از مسايل کليدی در اين زمينه اتوريته اسلام و حقانيت آن است که به نوبه ی خود سرچشمه ی اتوريته ی نگارنده می شود. فرض بر اين است که آنکه براستی و بدون حب و بغض اسلام را می فهمد آن را تائيد می کند و آن که آن را تائيد نمی کند، آن را نمی فهمد و لاجرم نتايج تحقيقاتش نيز از صحت چندانی برخوردار نيست. يعنی نتيجه ی تحقيق از همان ابتدا مشخص است. به همين خاطر است که متون اسلامی به قصد پند و اندرز نوشته می شوند، و تعجب آور نيست که اين متون هر چه از نظر محتوا سطحی تر باشند پا فشاری آنها بر اين نکته که مخالفت خواننده با نظريات آنان تنها نتيجه ی قضاوت شتابزده اوست بيشتر می شود. عمادالدين حسين اصفهانی(عمادزاده) در نخستين صفحه ی کتاب خود به خواننده هشدار می دهد که « چون اين کتاب شامل اضداد صفات و جامعترين احوال زن است قبل از مطالعه ی کامل فضاوت نفرمائيد.»38 يحيی نوری نکته ی مشابهی را مطرح می کند: «اميدوارم اين کتاب بتواند خوانندگان محترم را – از هر گروه و جنس- بمعارف درخشان اسلام در باب مقام زن- و حقوق او از نظر اسلام- و امتياز اين حقوق بر ساير حقوق ها- و مسائل علمی و جهانی ديگر در اين باب – آگاه و رهبری کند.»39 مرتضی فهيم کرمانی می نويسد که: «منظور از گردآوری اين کتاب، کوشش پيگيری است برای بازگرداندن توجه نسل جوان و بويژه دانش پژوهان به مفاهيم عالی اسلامی که در اثر افکار حاکم بر محيط با پاره ای از تخيلات و درست نينديشيدنها دين را مورد تهاجم، يا بی اعتنايی قرار داده اند».40 شادکام با وضوح بيشتری به اتوريته ی خود و ريشه ی مشروعيت آن اشاره می کند:
اينک نويسنده رساله ای را در باب چهره واقعی زن يعنی دورنمای طبيعت در سرشت ذاتی و ماهيت اخلاقی وی و نيز راه و رسم همگامی اش با مرد برشته تحرير درآورده تا شايد با نشر و انتقاداتی چند از اين رهگذر توانسته باشد به توسعه معلومات و تنوير افکار زنان و مردان خصوصا زنان و مردانی که پيوسته مقدرات دائمی آنان در حيات زناشويی دمساز است بسهم خود کمکی نموده و از مکنونات قلبی و مطالعات و تراوشات فکر خويش شمه ای از بررسی افکار و اعمالی را در وضع تاريک و شرر بار فعلی گروه کثيری از زنان منحرف و گمراه در معرض قضاوت خوانندگان محترم بگذارد و بی شک در پرتو اين مشعل هدايت و رهنمای حياتی گامهای موثر و مفيدی در راه سعادت و تحولات زندگی بويژه حل مسائل زناشويی برداشته و از اين پس زنان بهتر و بيشتر بحقوق و وظايف طبيعی و اهميت مقام خويش آشنا گشته و بدانند اگر زمانی قانون و مذهب آنها را از بعضی جهات و قسمتی از حقوق و مزايا محروم ساخته، در مقابل مزايا و حقوق ديگری برای آنان قائل گرديده و بيشتر مسئوليتهای سنگين را که بر اثر زندگی اجتماعی و خانوادگی متوجه مردان است از آنان سلب نموده و مطمئن باشند راه زندگی زنان اسلامی بسيار صافتر و هموارتر از زنانی است که در ساير ممالک دارای شرايط زندگی ويژه ای هستند!»41
اين برخورد را نبايد جدا از شرايط اجتماعی- تاريخی نگارنده ديد. تغييرات شرايط اجتماعی از جمله افزايش ميزان زنان با سواد، افزايش ميزان زنان شاغل، تغييرات حقوقی روابط خانوادگی، گسترش نسبی بينش علمی در ميان جوانان و رويگردانی يا – دست کم – بی تفاوتی آنان نسبت به مذهب جملگی در شکل گيری اين گونه برخوردهای عصبانی، حق به جانب و در عين حال تدافعی موثر بوده اند.42 اما مسئله ی اتوريته ی مکتبی و سياست تاريخ نگاری محدود به دوره ی خاصی نمی شود. تاريخ نگاری اسلامی زندگی زنان عرب در پيش از اسلام - «دوران جاهليت»- نمونه ديگری از همين مشکل می باشد. منابع اسلامی تاکيد خاصی به جنبه ی رهايی بخش اسلام برای زنان عرب دارند. شريعتی می نويسد: « آنچه مسلم است اين است که از ميان مصلحان و انديشمندان بزرگ تاريخ که غالبا يا زن را نديده اند و يا بخواری در او نگريسته اند، محمد تنها کسی است که جداً به سرنوشت زن پرداخته و حيثيت انسانی و حقوق اجتماعی وی را بوی باز داده است.»43 در نوشته های اسلامی رسم بر اين است که پيش از پرداختن به مسئله اسلام و زنان نخست به وضعيت زنان در«دوران جاهليت» «بعنوان نمونه کامل و شديد» بی حقوقی زنان اشاره شود تا در مقايسه «معلوم شود معارف درخشان اسلام از چه افق تاريکی طلوع کرد و سراسر جهان را روشن نمود».44 اين که آيا وضعيت زنان در کجا «شديدترين» حالت را داشته موضوعی است که تنها پس از مطالعه ای تطبيقی و آن هم تنها به صورت نسبی می توان پيشنهاد – و نه تعيين- نمود و نه به فتوای يک نويسنده.
اما مسئله مهمتر در اين جا شرايط زندگی زنان عرب پيش از اسلام و نقش اسلام در زندگی آنان است.پژوهش های مختلفی که در اين زمينه شده است نشان می دهند که نه تنها زندگی زنان در ميان اعراب پيش از اسلام با تصوير فلاکت باری که در آثار اسلامی آمده است تفاوت بسیاری دارد، بلکه بسط اسلام در شبه جزيره عربستان با پا گرفتن مردسالاری و محدود شدن حقوق زنان همزمان بوده است.45 ناگفته پيدا است که شکل گيری چنين نظامی با مقاومت زنان روبرو شد. حتی در متون اسلامی نيز به نمونه های آشکار اين مقاومت بر می خوريم. در ﺤﻟﻴﺔ المتقين نمونه ی زير را داريم که رو در رويی يکی از زنان عرب را با نماينده ی مردسالاری نوپای عربستان نشان می دهد:
زنی آمد خدمت حضرت رسول (ص) و گفت: «يا رسولالله، چيست حق شوهر بر زن؟» فرمود «لازم است که اطاعت شوهر بکند و نافرمانی او نکند و از خانه او بی رخصت او تصديق نکند و روزه سنت بی رخصت او ندارد و هر وقت اراده نزديکی او کند، مضايقه نکند، اگرچه بر پشت پالان شتر باشد، و از خانه او بی رخصت او بدرنرود و اگر بی رخصت بدر رود ملائکه آسمان و زمين و ملائکه غضب و ملائکه رحمت همه او را لعنت کنند تا به خانه برگردد». گفت «يا رسولالله حق کی بر مرد از همه کس عظيمتر است؟» فرمود که حق پدر. گفت:«حق کی بر زن از همه عظيمتر است؟» فرمود حق شوهر. پرسيد که من بر شوهر آنقدر حق ندارم که او بر من دارد. فرمود که از صد تا يکی نه. آن زن گفت که قسم می خورم به آن خدايی که ترا به حقيقت فرستاده است که هرگز شوهر نکنم.46
اما اين برخوردها به عنوان نمونه هايی از مقاومت اعراب جاهلی در برابر اسلام معرفی می شوند و نه گوشه هايی از مقاومت های حق جويانه ی زنان. مرتضی مطهری به نمونه ی اسماء اشاره می کند که به نمايندگی زنان مدينه به ديدار پيامبر رفت. وی در اين ديدار شکايت زنان مدينه را به اين شکل باز گفت:
پدر و مادرم قربانت، من نماينده زنانم به سوی تو. ما زنان می گوييم خداوند عز و جل ترا هم بر مردان مبعوث فرمود و هم بر زنان، تو تنها پيامبر مردان نيستی. ما زنان نيز به تو و خدای تو ايمان آورده ايم. ما زنان در خانه های خويش نشسته حاجت جنسی شما مردان را بر می آوريم، فرزندان شما را در رحم خويش می پرورانيم. اما آز آنطرف می بينيم وظايف مقدس و کارهای بزرگ و ارجمند و پر اجر و با ارزش به مردان اختصاص يافته و ما محروميم. مردانند که توفيق جمعه و جماعت دارند، به عيادت بيماران می روند، در تشيع جنازه شرکت می کنند، حج مکرر انجام می دهند، و از همه بالاتر توفيق جهاد در راه خدا دارند. در صورتی که وقتی يک مرد به حج يا جهاد می رود ما زنان هستيم که اموال شما را نگهداری می کنيم، برای جامه های شما نخريسی می کنيم، فرزندان شما را تربيت می کنيم. چگونه است که ما در زحمتها شريک شما مردان هستيم اما در وظائف بزرگ و مقدس و کارهای پر اجر و پاداش شرکت نداريم و از همه آنها محروميم.
پيامبر در پاسخ می گويد:
ای زن آنچه می گويم درست فهم کن و به زنانی که ترا فرستاده اند نيز حالی کن. پنداشتی که هر که مرد شد بواسطه اين کارها که بر شمردی توفيق اجر و پاداش و فضيلت را می يابد و زنان محرومند؟ خير چنين نيست. زن اگر خوب خانه داری و شوهر داری کند، نگذارد محيط پاک خانه با غبار کدورت آلوده شود اجر و پاداش و فضيلت و توفيقش معادل است با همه آن کارها که مردان انجام می دهند.
و مطهری از اين گفت و شنود چنين نتيجه می گيرد:
اسماء زنی با ايمان بود و تقاضای او و زنان همفکرش از عمق ايمان ايشان بر می خاست نه از شهوت برانگيخته شده که غالبا امروز می بينيم. او و همفکرانش نگران اين بودند مبادا وظايفی که به عهده آنان واگذار شده قدر و قيمتی نداشته باشد و همه وظايف مقدس و قدر و قيمت دار به مردان اختصاص يافته باشد. او و همفکرانش تقاضای مساوات زنان و مردان را داشتند. اما در چه؟ در ربودن گوی فضيلت و انجام وظيفه مقدس. چيزی که در مخيله آنان هم خطور نمی کرد اين بود که شهوات فردی را نام «حقوق» نهند و جنجال راه بياندازند.
لهذا وقتی که آن جواب را شنيد چهره اش از خوشحالی بر افروخته شد. و با خوشحالی به سوی همفکرانش برگشت. 47
چنين روايتی از تاريخ هدفهای فراوانی را دنبال می کند. نخست اين که اضافات مطهری بر گفتگوی اين دو – سرچشمه ی نگرانی اسماء واکنش او به پاسخ محمد، و نتيجه ی تلويحی پذيرش اين پاسخ از طرف زنان مدينه – در حقيقت نفی ذهنيت زنان و تحميل تعريف مردسالارانه بر روند تاريخ است. اين مسئله، چنانکه در زير خواهيم شکافت، شاه کليد نفی تاريخ زنان است. چرا که «نشان می دهد» که اسلام نقش سازنده ای در زندگی زنان عرب داشت تا جايی که حتی خود زنان عرب پس از آگاه شدن آنرا پذيرفتند. بعلاوه، اين روايت تکليف مخالفان و خرده گيران اسلام را نيز مشخص می کند: سرچشمه ی مخالفت آنان شهوت است نه تفکر و اهداف عالی. و سرانجام، نتيجه ی اين روايت نفی لزوم کنکاش زنان برای يافتن آزادی در جايی غير از اسلام است.
اين هدف غايی در چهره پردازی زنان صدر اسلام نيز نمايان می شود. نفوذ شيعه چهره های مشخصی را در تاريخ برجسته می کند و زنان ديگری را به دست فراموشی می سپارد. مهمترين نمونه را در مورد فاطمه، دختر محمد داريم که در نوشتار شيعی نماد اسطوره ای به خود گرفته است، حال آنکه منابع غير شيعی تصويری کاملا متفاوت از او ارائه می دهند. به نوشته يکی از اين منابع، فاطمه زنی نحيف، بيمار، تندخو و ماليخوليايی بود و پيوند زناشويی اش تنها بواسطه ی نفوذ محمد در علی پا برجا می ماند. 48 ديگر زنان صدر اسلام نيز هويت خود را دررابطه با مردانشان بدست می آورند. اين رابطه از سويی موجد رده بندی ميان زنان صدر اسلام می شود. احمد بهشتی در زنان قهرمان می نويسد: «قهرمانان داستانهای اين کتاب، شصت زن از زنان برجسته تاريخ اسلام و تاريخ شيعه هستند که هر يک به تنهايی يک دنيا پاکی و درستی و عفت و انسانيت، با خود بهمراه دارند. اين زنان بزرگ که از ميان نخبه ترين زنان مسلمان برگزيده شده اند، برخی همچون فاطمه زهرا – بانوی اول اسلام- و مادر و دخترانش در صدر قرار دارند و برخی در درجات و مراتب پايين تر».49 از سوی ديگر، رابطه با مردان اسلام چارچوب عمل اين زنان را نيز مشخص می کند. به عنوان نمونه، عمادزاده حتی حق انتخاب ارزشها و آزادی کردار هم برای زنان پيامبر قائل نمی شود:
انبياء و رسول که راهنما و رهبر خلايق در عصر خود بوده اند زنان آنها نيز بهترين زنان عصر خود و به تربيت ممتازی مربی بوده اند و گاهی بر اصل علل و عواملی زن يک پيغمبر انحراف عقيده می يافت نه انحراف اخلاق. اين انحراف عقيده هم بر حسب رقت فکر و سستی انديشه و ذهن عقل و مغز او بوده است که اسير احساسات می شده و نميتوانست از محيط ظاهر قدم فراتر گذارد.
يک علت ديگر هم داشته و آن امتحان خود پيغمبر وقت برای سرمشق مردم بوده تا ببينند او در رفتار با زن نامطلوب و منحرف خود چگونه عمل می کرده و روش مطلوب انبياء سرمشق مردم گردد..... 50
بنابراين اين زنان حتی بعنوان زنان برگزيده پيامبر خدا نيز از سست انديشگی ذاتی زنان در امان نيستند، اما از آنجا که زنان پيغمبرند، رسالت تاريخی پيامبر و حيثيت لازم برای ايفای اين نقش مانع از در غلتيدن آنان به ورطه انحراف اخلاقی می شود. به اين ترتيب، نويسنده از اين زنان حق انديشيدن و متفاوت انديشيدن را سلب می کند و رفتارشان را نه بر اساس آنچه مراد آنان بوده، بلکه بر مبنای برنامه ای به مراتب بزرگتر و جهانشمولتر تبيين می کند.
بدينگونه است که سیاست و مذهب، گاه جدا و گاه دست در دست هم، هدفها و اولويتهای خود را بر نگارش تاريخ زنان تحميل می کنند. اين رابطه، بويژه از آن نظر شايان توجه است که در جامعه ای غير دمکراتيک، سياست و مذهب نقش مهمی در شکل گيری محيط علمی و برخورد آراء و انديشه ها دارند. اما از سد اين دو هم که بگذريم خود را با مشکلات ديگری در راه پژوهش های تاريخی – اجتماعی در مورد زنان روبرو می بينيم.
پانویس ها
03- نگاه کنید به : علی شریعتی ، فاطمه فاطمه است. انتشارات شبدیز،1365،بویژه 74 -90؛ علی شریعتی، انتظار عصر حاضر از زن مسلمان، تهران؛ انتشارات حسینیه ارشاد ، بدون تاریخ انتشار . برای شرح و نقد نظریات شریعتی ، نگاه کنید به : عادله ک. فردوس ، « چهره زن از دیدگاه علی شریعتی » ، ترجمه ایرج هاشمی زاده ، نیمه دیگر ، 16- 15 ( پاییز و زمستان 1370): 38-115 . بعد ها همین نظریات شالوده فکری زنان مسلمانی شد که خواهان تغییراتی در وضع زنان در چارچوب اسلامی شدند. برای نمونه نگاه کنید به : زهرا رهنورد ، طلوع زن مسلمان. تهران: نشر محبوبه ، بدون تاریخ انتشار.
13- محمد علی شاد کام، زن، فرشته رحمت یا عفريت طبيعت. تهران: کانون انتشارات، 1354 : 185 .
32 - درباره زن بعنوان عنصر فتنه انگيز جامعه، نگاه کنيد به:
fatna A. Sabbah, Woman in the Muslim Unconscious. New York: Pergamon Press, 1984.
33 - دخی عبدی، زنان در عصر پهلوی، لوس آنجلس: سازمان زنان ايران مقيم امريکا، 1992: 38.
43 - برای نمونه نگاه کنيد به: ع. نوانبخش، زن در تاريخ، و عبدالحسين ناهيد، زنان ایران در جنبش مشروطه.
53- خودسانسوری البته يکی از عوامل نپرداختن به تاريخ زنان است و مشکل آن عده ای بود که چنين بررسيهايی را مهم تشخيص می دادند، حال آن که پايينتر خواهيم ديد که برای بيشتر روشنفکران ايرانی اصولا چنين ضرورتی مطرح نبود.
36 - هما ناطق، « توضيحی در باره عقب ماندگی و انحطاط زن ايرانی»، آرش، 17(1346):16.
37 - ع. نوانبخش، زن در تاريخ، 45.
38 - عمادزاده، زنان پيغمبر اسلام، تهران: نشر محمد، بدون تاريخ: صفحه يک.
39 - يحيی نوری، حقوق زن در اسلام و اروپا. تهران موسسه مطبوعاتی فراهانی، 1343:ط.
40 - مرتضی فهيم کرمانی، چهره زن در آئينه اسلام و قرآن. تهران دفتر نشر فرهنگ اسلامی، بدون تاريخ انتشار:16-15.
41 - محمد علی شادکام، زن: فرشته رحمت يا عفريت طبيعت، 10-9. در حقيقت بسياری از اين گونه نوشته ها رساله اند نه پژوهش تاريخی، بدين معنا که در آنها موضع فکری مشخصی تبيين و تبليغ می شود.
42 - اين مسئله را در جای ديگر بررسی کرده ام. نگاه کنيد به:
Hammed Shahidian, “The ‘’Woman’s question ‘’in Iranian Revolution of 1978-1979,” PH. D. Dissertation.
43 - علی شريعتی، زن در چشم و دل محمد، تهران: انتشارات حسينيه ارشاد، بدون تاريخ انتشار: 4.
44 - يحيی نوری، همان، 18.
45 - نگاه کنيد به: آذر طبری،«ظهور اسلام و تاثير آن بر وضع زن»، نيمه ديگر، 2(پاييز 1363):49-30. در باره وضعيت زنان عرب پيش از ظهور اسلام، نگاه کنيد به: Nabia Abbot, “Pre Islamic Arab-queens, “ The American Journal of Sematic Languages, 43, 1941: 1-22; Nabia Abbot, “ Women and the State on The Eve of Islam, “ The American Journal of Sematic Languages,58, 1941: 259-283; Leila Ahmed., “ Women and the Advent of Islam,” sings: journal of Women in Culture and Socity, 11(4), Summer 1968:665-91; Ilse. Lichtenstader, Women in the Aiyam Al-‘Arab. Ondon Royal Asiatic Society, 1935; W. Robertson Smith, Kinship and Marriage in Early Arbia. Cambridge: Cambridge University Press, 1885; Gertrude H. Stern, Marriage in Early Islam,’’ Islamic Culture, 13(3), july 1939:291-305; and Azar Tabri, ‘’The Rise of Islam: What Did Happen to Women,’’ Khamsin, 10,1983
46 - “ملا محمد باقر مجلسی، ﺤﻟﻴﺔ المتقين، محل انتشار نامعلوم: انتشارات فقيه، بدون تاريخ انتشار: 104، نقطه گذاری ها از نگارنده است.
74 - مرتضی مطهری، مسئله حجاب. قم: انتشارات صدرا، بدون تاريخ انتشار: 9-207.
48 - ‘Fatima’, “Encyclopedia of Islam, vol.II. London: Luzac & Co.,1965, 841-50.
49 - احمد بهشتی، زنان قهرمان، جلد اول. تهران: کانون انتشارات پيام حق، 1368: 5-4.
50 - عماد زاد، زنان پيغمبر اسلام، 65. تاکيد از متن اصلی است.