گزارشات روزانه از راهپیمائی

نشریه شماره15  تشکل زنان 8 مارس

گزارشات روزانه از راهپیمائی

سپیده همراز

این خلاصه ای از گزارشات روزانه سپیده همراز از راهپیمائی است که به منظور انتشار مجدد مختصرا ویرایش شده است. — هشت مارس

 

فرانکفورت شنبه 4 مارس

از چند روز پیش فعالیت ها شدت گرفت. همه خود را برای شروع راه پیمائی آماده می کردند. یکی دنبال بلندگو بود، یکی دنبال ترجمه آلمانی شعارها. یک عده پلاکاردها و پرچم ها را آماده می کردند، و یک عده از امکانات فتوکپی ارزانی که حمایت کننده های هلندی کارزار در اختیارمان گذاشته بودند برای تکثیر اطلاعیه ها استفاده می کردند. خلاصه جنب و جوش تدارک این راهپیمائی در شهرهای مختلف اروپا و آمریکای شمالی در جریان بود. از جمعه اغلب بچه ها به فرانکفورت می رسیدند....

 

صبح شنبه با پلاکاردها و پرچم ها به طرف میدان اصلی شهر به راه افتادیم. کم کم همه از راه می رسند و همانطور که انتظار داشتیم اغلب زن هستند....

 

دیروز "رادها دسوزا"، وکیل و فعال زنان از هند برای همراهی با تظاهرات رسیده بود و بعد از او "ماری لو گرینبرگ" از فعالین زن و کمونیست آمریکا. هر دو آمده اند که با همراهی شان با ما در این چند روز، حمایتشان را از مبارزات زنان ایران  اعلام کنند. امروز هم زنان طبال کامرونی، زنان چپ آلمان، کوراژ، نان و گل سرخ و... همراهمان هستند. حرکت ما در عین اینکه زنان ایرانی بسیاری را از نقاط مختلف اروپا و آمریکا، و البته از پیشینه ها و نگرش های مختلف سیاسی، به اینجا آورده است، خیلی انترناسیونالیستی است.

 

شعارها از بلندگو به گوش می رسد و نوید آغاز رسمی تظاهرات را می دهد. چند پیام خوانده می شود و وجیهه (مسئول کارزار در فرانکفورت) پیامی در جهت همبستگی مبارزات زنان افغانستان با زنان ایران می خواند. کم کم با زیاد شدن جمعیت پلاکاردها باز می شود، مبارزات زنان و رهایی زنان به زبان های آلمانی، فارسی و کردی و به رنگ های مختلف تجلیل می شود. پوستر کارزار که به روی پرچم عظیمی چاپ شده جلوه زیادی به صف داده است. جمعیتی در حدود  400 نفر که اکثرا از زنان ایرانی تشکیل شده پیام مبارزه زنان ایران علیه قوانین قرون وسطائی و حاکمیت جمهوری اسلامی در خیابان های فرانکفورت فریاد می کنند. عابرین که تعدادشان هم کم نیست با علاقه نظاره می کنند، سوال می کنند، اعلامیه ها را می گیرند و به بحث می پردازند. بسیاری می گویند برایتان آرزوی موفقیت می کنیم، خبر مبارزاتتان را به دوستانمان می دهیم، برخی کمک مالی می کنند، برخی کارت پستالی که از پوستر کارزار چاپ شده به یادگار می خرند.

 

سرود کارزار که توسط شاعر انقلابی مینا اسدی سروده شده و با صدای زیبای گیسو خوانده شده، مرتبا در طول راهپیمائی پخش می شود. هر از گاهی پیامی از پشت بلندگو در همبستگی با تظاهرات به گوش می رسد.

 

همه خوشحالند، با وجود هوای سرد و زمین خیس، تعداد شرکت کنندگان در تظاهرات بسیار بیشتر از آن است که برخی انتظارش را داشتند. و حمایت ها نیز بی نظیر است. رادیوهای ایرانی و کردی مرتب برای مصاحبه  و گرفتن گزارش تلفن می زنند. چند خبرنگار خارجی در حال عکس گرفتن هستند.

 

بعد از راهپیمائی به مرکز فرهنگی که دوستان کرد ترکیه در اختیارمان گذاشته اند می رویم.... مرکز فرهنگی را که یک ساختمان عظیم دو طبقه است قرق می کنیم. برخی به شوفاژها چسبیده اند تا لباس های خیس شان را خشک کنند. برخی پشت میزهای ناهارخوری مشغول صحبت اند، برخی در سالن برنامه نشسته اند و رقص کردی را شروع کرده اند. با هم آشنا می شویم، از وضعیت مبارزه در کشورهای دیگر جویا می شویم و تا شب با وجود خستگی دور هم هستیم....

 

 

       ماینز :   یکشنبه 5 مارس

صبح یک شنبه کاروان ما که شامل دو اتوبوس و یک مینی بوس و تعدادی از ماشین های شخصی بچه هاست، سرود خوانان به طرف ماینز به راه افتاد. میزبان مان در ماینز شورای ایرانیان دمکرات - مترقی ماینز بود.

 

جلوی ایستگاه مرکزی قطار ماینز که رسیدیم بچه ها منتظر بودند. بنرها و پلاکاردها را از ماشین ها بیرون آوردیم و در فضای بزرگی که مقابل ایستگاه است حلقه زدیم.  بلند گو در حال پخش سرود کارزار بود و در فواصل آن گیسو شاکری، لیلا قرائی و بیان به زبان های فارسی و آلمانی به افشاگری از قوانین ضد زن جمهوری اسلامی مشغول بودند. موفقیت برنامه دیروز و هوای عالی امروز جو تظاهرات امروز را بسیار شاد کرده بود. بعد از تاتر خیابانی راه پیمائی را آغاز کردیم. شعارها، سوت ها، هوراها و اصولا شادی ما از قدرت مبارزات زنان ایران که امکان گردهم آمدن این نیروی رنگارنگ را فراهم کرده فضایی جشن گونه ایجاد کرده بود.... شادی ما به عابرین نیز سرایت می کرد... اعلامیه ها با استقبال عابرین روبرو می شد و بسیاری برای مبارزات زنان ایران آرزوی موفقیت کردند، برخی می خواستند بدانند چرا مردم به احمدی نژاد رای داده اند، برخی نمی فهمیدند چرا ما ضد دولت بوش موضع گیری می کنیم، ولی جو حمایت از مبارزات زنان جو غالب بود.

 

بعد از پایان تظاهرات که حدودا 200 نفر در آن شرکت داشتند به محل برگزاری جلسه رفتیم. جلسه با سخنان مینا اسدی شروع شد. مینا که همراهی اش با کارزار از همان ابتدا باعث دلگرمی همه ما بوده است، گفت مهم برای ارزیابی هر حرکتی این است که آیا این حرکتی درست است یا نه. او به کسانی که به بهانه اینکه این یا آن نیرو پشت کارزار است از تقویت آن امتناع کردند انتقاد کرد. مینا این راهپیمائی را حرکتی تاریخی خواند و بر اهمیت دفاع از آن تاکید کرد. بعد از سخنرانی و شعر خوانی مینا نوبت به گیسو رسید که با صدای زیبایش و بدون همراهی هیچ آلت موسیقی سالن را به تسخیر در آورد.

 

بعد از گیسو، پروانه بکاه  با گزارشی از برگزاری هشت مارس در استان تهران و پیام این گردهم آئی به کارزار و به راهپیمائی همه را غافلگیر کرد. خواندن این پیام کوتاه چندین بار با اشک های شوق پروانه و شعارهای حاضرین با وقفه روبرو شد. وقتی خواندن پیام تمام شد کف زدن های ممتد و شعارهای مرگ بر جمهوری اسلامی سالن را به لرزه در آورد. ناگهان صدای مهری که دایه دایه را می خواند سالن را فراگرفت....

 

طاهره، یکی از فعالین واحد افغانستان هشت مارس نیز میکروفن به دست گرفت و همه را به همراهی با مبارزات زنان افغانستان و محکوم کردن اشغال گران فراخواند....

 

نوبت به سخنرانی سیمین اصفهانی رسید. سیمین اشاره کرد که جنبش زنان برای اولین بار در تاریخ به حول خواسته های خود به مبارزه پرداخته اند و بر اهمیت این مبارزه انگشت گذاشت. وی درباره لزوم خط کشی با گرایشات فمینیسم اسلامی و نسبیت گرایی فرهنگی گفت، به جهانشمول بودن خواسته های زنان اشاره کرد و گفت باید با گرایش سکولار و مدرنیست جنبش زنان متحد شویم. سپس پیامی از طرف کومه له سازمان زحمتکشان کردستان قرائت شد که پس از تجلیل روز زن به مختصری از تاریخ کومه له پرداخت. سپس گلاویژ حسینی از رادیو صدای زنان و حزب کمونیست ایران سخنانی در دفاع از کارزار و شرایط زنان کردستان ارائه داد. وی ضمن تاکید بر اینکه مسئله زنان مرز نمی شناسد و زنان همه ملیت ها از مسائل مشابهی رنج می برند، به ویژگی های ملی هم اشاره کرد....

 

بعد از تشکر از بچه های ماینز و مهمان نوازی بی نظیرشان سوار اتوبوس ها شدیم و به طرف کلن به راه افتادیم. شادی موفقیت این دو روزه جایی برای خستگی نمی گذاشت. در اتوبوس ها بچه ها در گروه های مختلف به بحث مشغول بودند. سوالات متفاوتی مطرح می شد و بحث هایی طرح می شد که به شناختمان از یکدیگر و به نزدیکتر شدنمان کمک خواهد کرد. به کلن می رسیم و کیسه خواب ها را در محلی که فعالین کارزار در کلن برایمان تدارک دیده اند پهن می کنیم. فردا روز سوم راهپیمایی بزرگمان است....       

 

 

       کلن : دوشنبه 6 مارس

امروز راهپیمائی زنان به مناسبت هشت مارس و برای لغو کلیه قوانین نابرابر و مجازات های اسلامی در کلن ادامه یافت.

 

تظاهرات از ساعت 11 صبح در میدان نویمارکت در مرکز شهر کلن شروع شد. راهپیمایان در این میدان مستقر شدند و ترانه کارزار میدان شهر را پر کرد. پرچم ها باز می شد، بچه ها برای اجرای تاتر خیابانی و سخنرانان برای صحبت آماده می شدند. برخی هم به پخش اطلاعیه های کارزار مشغول بودند. مسیر تظاهرات مسیر شلوغی بود و بسیاری از عابرین به طرف ما می آمدند که ببینند چه خبر است و اطلاعیه می خواستند. تا آخر تظاهرات چند هزار اطلاعیه پخش کردیم. جمعیت ایرانی کلن زیاد است و در میان عابرین ایرانی کم نبود. یک زن ایرانی که از سر و صدای ما به میدان جلب شده بود می گفت به زنان ایرانی واقعا ظلم می شود و خوشحالم که شما اینجا هستید و اعتراض می کنید. یک زن ایرانی که مقیم شهر دیگری بود و شوهرش را برای مراجعه به پزشک به کلن آورده بود پس از دیدن تظاهرات زنان و شنیدن شعارهای ما گفت: «من اینجا می مانم که حداقل مدتی همراه شما باشم. کاش زودتر می دانستم.» یک زن افغانی هم که خسته از سر کار برگشته بود خیلی از ما استقبال کرد و به بچه هایش تلفن زد که دیر می آید. او گفت «مبارزه شما خیلی اهمیت دارد چون آمریکائی ها و آلمانی ها هم که افغانستان را اشغال کردند هنوز همان قوانین اسلامی را در مورد زنان اجرا می کنند.»

 

به راه افتادیم. امروز عده جدیدی همراه ما بودند. یک گروه پر شور آلمانی  از بیلی فلد آمده بودند. این زنان که در جلسه ای در گوتنگن در مورد کارزار شنیده بودند به سرزندگی راهپیمائی بسیار اضافه می کردند. تعداد زیادی از فعالین زن ترکیه نیز در کنار ما بودند. امروز هم شور و شوق و رنگ و بوی تظاهرات اعتراضی زنان ایرانی خیابان های مرکزی کلن را برداشته بود و توجه همه را به خود جلب می کرد. یکی از دوستانی که با گروه زنان کرد از سوئد آمده بود می گفت صبح ها که بیدار می شویم و می بینیم سرد است بچه ها کمی بی حوصله می شوند ولی وقتی راه می افتیم روحیه ها مرتب بالا می رود.

 

البته در طول تظاهرات از دست مرتجعین و عقب مانده ها نیز در امان نبودیم. مرد جوانی همراه با سگش به ما نزدیک شد و گفت این دوست شما چقدر خشن است، گفتیم چرا؟ گفت می گه باید بچه ها رو کشت. به هر حال بعد از کمی جر و بحث، موضع این آقا روشن شد و دختر جوان کردی که همراه ما بود  گفت برو بابا تو ضد سقط جنینی! و یکی دیگر از بچه ها هم گفت دیگه به اندازه کافی از این چیزها شنیده ایم، ما داریم ضد همین عقاید تظاهرات می کنیم. آلمانی های طرفدار بوش و مذهبی های بنیادگرا هم چند تایی بودند و با بچه ها درگیر بحث شده بودند، برخی می خواستند ثابت کنند مسیحیت بهتر از اسلام است. که ما می گفتیم مذهب یک مسئله شخصی است و اعتراض ما به دخالت مذهب در دولت است. ما با اسلام ستیزی فعلی که ماشین تبلیغات غرب را برای سرکوب مردم خاورمیانه تغذیه می کند مخالفیم و یادمان نرفته که وقتی کلیسای کاتولیک دولت را تحت نفوذ خود داشت چقدر زن به جرم جادوگری زنده زنده سوزانده شدند و انجیل در زن ستیزی دست کمی از قرآن ندارد.... 

 

بعد از راهپیمائی به محلی که دوستان کُرد با سخاوت در اختیارمان گذاشتند رفتیم تا بعد از صرف غذا و استراحت به جلسه و جشن ادامه دهیم.

 

در این چند روزی که با هم هستیم، کنار هم راهپیمائی می کنیم، یک جا می خوابیم، هم سفره می شویم، با هم بحث می کنیم و با هم می رقصیم، با هم بیشتر آشنا شده ایم. جلساتمان هم صمیمانه تر می شود و  یاران جدیدی پیدا می کنیم.

 

امروز جلسه مان را فریدون از کارگاه هنر با ترانه سرودهای زیبائی افتتاح کرد. سپس نوبت مینا اسدی رسید. مینا گفت این سه روز راهپیمائی در کنار تظاهرات 17 اسفند 57 علیه حجاب اجباری از بهترین روزهای زندگی من بوده و در زمره بهترین خاطرات من می ماند. او گفت این چند روز در مبارزه با رژیم زن ستیز و آدم خوار جمهوری اسلامی روزهائی تاریخی است و کسانی که در این مبارزه شرکت نکردند همواره افسوس خواهند خورد.

 

پس از مینا نوبت گیسو رسید که قبل از هر چیز گزارشی از تظاهرات وانکوور داشت و پیام همبستگی آنان را به ما رساند. گیسو در زمینه های مختلف و بویژه در زمینه  هنری زحمت زیادی برای موفقیت این راهپیمائی کشیده و در کنار صدای زیبایش، زحمت سازماندهی تاترهای خیابانی تا تهیه بازوبندهایمان را نیز بعهده داشت. امروز هنرمند جدیدی به ما اضافه شد. میترا که رقص زیبای رهایی را برایمان اجرا کرد. میترا از فرانکفورت با ما بود، ولی فقط در کلن بود که از هنرش بهره بردیم و خوشحال شدیم وقتی فهمیدیم تا لاهه هم همراه ما خواهد بود.

 

از برنامه های دیگر امروز خواندن دو بیتی های زندان توسط طاهره از فعالین افغانستانی کارزار بود.

 

سپس جمیله ندایی از مشکلات هنرمندان زن ایرانی گفت و پروانه بکاه شعر تکان دهنده ای را که در رابطه با حکم سنگسار یک دختر 15 ساله سروده بود برایمان خواند. پس از او آذر درخشان صحبت کرد. او گفت که مدت هاست ما زنان در نقاط مختلف هرکدام یک نت می زنیم ولی کم کم داریم این نت ها را به هم نزدیک می کنیم و فعالین جنبش زنان را فرا خواند که به هم بپیوندند و از این نت ها یک سمفونی زیبا و پر قدرت بسازیم. او کسانی را که در میان ما نبودند فرا خواند تا به ما بپیوندند و صدای زنان ایران علیه نابرابری و برای رهایی را قوی تر کنند.

 

جلسه با رقص و آواز کردی به پایان رسید. سپس به محل خواب رفتیم تا در امتداد راهپیمائی برای رفتن به دوسلدرف آماده شویم.....

 

         دوسلدرف:  سه شنبه 7 مارس

دیروز در دوسلدرف بودیم. مسیر راهپیمائی مسیری بسیار پر رفت و آمد بود و توانستیم در طول راه با افراد بسیاری صحبت کنیم، بعلاوه دوستان زیادی، هم ایرانی و هم غیر ایرانی در این شهر با ما همراه شدند. راهپیمایی دوسلدرف با صحبت های زمان مسعودی از فعالین سیاسی و از اعضا حزب چپ نوین آلمان و مینا زرین، زندانی سیاسی و از فعالین چپ، به پایان رسید. بعد از راهپیمائی به جائی که فعالین کارزار تدارک دیده بودند رفتیم و پس از صرف غذا و پس از  رد و بدل کردن آدرس و شماره تلفن با دوستان جدیدمان سوار اتوبوس ها شدیم. فعالین گروه «کاراوان» که در دفاع از پناهندگان کار می کنند گفتند که در لاهه به ما خواهند پیوست و بچه های کلن هم به شهر خود برگشتند تا روز بعد با یک اتوبوس پر مستقیما از کلن به ما بپیوندند.....

 

چهار روز فعالیت بی وقفه و کم خوابی قاعدتا باید خسته مان می کرد، ولی در اتوبوس قشقرق بود. مری لو داشت از طریق مترجم با ثریا از پیشمرگه های سابق کومه له مصاحبه می کرد، یکی دیگر داشت ته اتوبوس با رادها دسوزا وکیل هندی مصاحبه می کرد. عده ای مشغول بحث بودند و برخی در حال خواندن سرود و آوازهای محلی. متوجه شدیم که بسیاری از همراهانمان بسیار خوش صدا هستند و شاید در آینده بتوانیم بیشتر از هنرشان بهره بگیریم.

 

شب به لاهه رسیدیم و در هتلی که فعالین کارزار در هلند تهیه کرده بودند مستقر شدیم.  بسیاری از این فعالین جوان بودند و در عین حال با جدیت بسیار مسئولیتشان را به پیش می بردند.

 

در تمام طول شب بچه ها از کشورهای دیگر می رسیدند، خبرهای این چند روز را جویا می شدند و از تاثیرات اخبار راهپیمائی در شهرها و کشورهای خودشان می گفتند. مصاحبه های رادیویی همچنان ادامه داشت. شور استقبال از مراسم هشت مارس خواب را از چشم همه مان ربوده بود ولی باید می خوابیدیم که فردا کار زیادی در پیش بود....

 

       لاهه، هلند          چهارشنبه 8 مارس 2006

امروز روز جهانی زن است. روز همبستگی مبارزاتی زنان علیه ستم و برای رهایی. و امروز روزی است که  راهپیمائی پنج روزه ما به اوج خود می رسد.

 

از هتل که بیرون آمدیم باران نم نمک شروع شده بود و نگاهی به سایت هواشناسی معلوم کرد که باران خیال قطع شدن ندارد که هیچ تا آخر کار هم با شدت همراهیمان خواهد کرد. سراغ ساک ها رفتیم و هرچه بادگیر و چتر بود بیرون آوردیم. یکی دو نفر از بچه های هلند هم برای خریدن چتر راهی شدند. قرار نبود بگذاریم باران مانع کارمان بشود.

 

از ساعت یازده کم کم بچه ها جلوی ایستگاه مرکزی شهر لاهه جمع شدند. عده ای دیشب رسیده بودند، ولی بعضی هم صبح رسیدند. رفقای دانمارک با یک مینی بوس شبانه راه افتاده بودند که تا صبح به هلند برسند. بعضی که از کشورهای نزدیک تر میامدند صبح زود راه افتاده بودند. اتوبوس کلن با بیش از چهل نفر که شامل عده ای از اعضا کانون زنان کلن و دیگر زنان فعال آن شهر بود حدود ساعت 12 به ما پیوست... دو اتوبوس از زنان متقاضی پناهندگی از کمپ های شمال هلند برای راهپیمائی به لاهه آمدند که جمعا حدود 110 نفر می شدند. جمعیت به سمت محل شروع راهپیمائی سرازیر بود. همه با چهره های خندان بدون وحشت از بارانی که بی امان می بارید به صفوف تظاهرات می پیوستند، سراغ دوستانشان را می گرفتند، پرچم هایشان را باز می کردند، یا در گرفتن پرچم به دیگران کمک می کردند.... تاتر خیابانی برای بسیاری جدید بود و با علاقه و کنجکاوی تماشا می کردند، ولی انگار بقیه مان هم از دیدن این تاتر سیر نمی شدیم.

 

کم کم صف آماده حرکت می شد. ماشین حامل بلندگو جلوی صف قرار گرفت و سرود کارزار فضا را پر کرد. جمعیت با پرچم های رنگارنگ به راه افتاد....

 

       بسوی سفارت جمهوری اسلامی

در مسیری که از مقابل سفارت جمهوری اسلامی می گذشت تا چشم کار می کرد پرچم های تظاهر کنندگان و چترهای رنگارنگی بود که ما را از باران محافظت می کرد. به قول یکی از فعالین حتی باران هم به رنگارنگ شدن تظاهرات کمک کرده.  با وجود اینکه هشت مارس امسال وسط هفته بود و بسیاری به دلیل اینکه نتوانسته بودند برای شرکت در تظاهرات از کارشان مرخصی بگیرند، و با وجود اینکه باران شدیدی می بارید، بیش از هزار نفر در این راهپیمائی شرکت داشتند. و این در جنبش خارج کشور بی سابقه بود. در واقع در این کارزار و در این راهپیمائی اتفاقات بسیاری برای اولین بار می افتاد. اولین بار بود که در یک راهپیمائی اپوزیسیون خارج از کشور تعداد زنان بسیار بیشتر از تعداد مردان بود. اولین بار بود که حرکت به این عظیمی تماما به دست زنان سازماندهی شده بود. اولین بار بود که در تظاهراتی به مناسبت روز جهانی زن جوانان به این وسعت شرکت کرده بودند. و برای بسیاری از زنان شرکت کننده اولین بار بود که به مدت یک هفته بچه ها و خانواده هاشان را گذاشته بودند برای دفاع از حقوقشان به میدان آمده بودند. و پیامی که آذر درخشان از طرف کارزار در مقابل سفارت جمهوری اسلامی قرائت کرد نوید تولد نیرویی نوین در مقابل جمهوری اسلامی بود.

 

همه یک صدا شعار مرگ بر جمهوری اسلامی، مرگ بر حکومت زن ستیز را فریاد می کردند. ساکنان محل  از پنجره ها نگاه می کردند، دست تکان می دادند و به ما علامت پیروزی می دادند.

 

به راه خود ادامه دادیم و به طرف دیوان لاهه رفتیم. مسیر طولانی بود، همه خیس بودیم ولی با هر قدمی به شور و هیجان ما اضافه می شد. جلوی دیوان لاهه سکوی بزرگی برای سخنرانان آماده بود. زیر باران گرد آمدیم تا به سخنرانان گوش دهیم. جمیله ندایی سینماگر مبارز که در تمام طول مسافرت، چه در راهپیمائی ها، چه در جلسات و چه حتی در اوقات فراغت دوربین از دستش نیفتاد، اینجا هم زیر باران مشغول فیلمبرداری بود. در واقع یکی از ویژگی های راهپیمائی چند روزه ما همراهی هنرمندان کارزار بود. هنرمندان ما، تافته جدا بافته نبودند، همه جا با ما بودند، در تمام زمینه ها همکاری و همفکری می کردند، کارزار خودشان بود و بودنشان به همه دلگرمی می داد. 

 

       مقابل دیوان لاهه

در حالیکه سخنرانانی چون ماریا فوس (نماینده مجلس هلند از حزب سبزها)، کریستا فان فلزن (نماینده مجلس هلند از حزب سوسیالیست)، آنیا مالن بلت (نماینده مجلس هلند و فعال جنبش زنان)، دکتر دسوزا، مینا اسدی، ماری لو گرینبرگ، آذر درخشان، یاسمین میظر، زمان مسعودی و سایر سخنرانان از سکوی سخنرانی دادگاه لاهه، راهپیمایان و جهانیان را خطاب قرار می دادند، فریدا و ندا و دیگر فعالین هلند در حالی که آب از موهایشان چکه می کرد، برای رفع نارسائی ها مرتب در رفت و آمد بودند. لیلا پرنیان، مسئول ارتباطات کارزار هم که بدون زحمات شبانه روزی اش در چند ماه گذشته تصور این راهپیمائی ممکن نبود، از پشت صحنه مراقب درست پیش رفتن برنامه ها بود.

 

بعد از سخنرانی به محل تجمع رفتیم تا برای جشن پایانی راهپیمایی آماده شویم. پنج روز پیش، از فرانکفورت به راه افتادیم تا هشت مارس امسال را به گونه ای دیگر برگزار کنیم. در 5 روز راهپیمائی حدود 0002 نفر از کشورهای مختلف و با نظرات متفاوت حول یک شعار، برای سرنگونی جمهوری اسلامی، علیه امپریالیسم و در جهت رهائی زنان گرد هم آمدند. این موفقیتی بود برای همه زنان و جنبش انقلابی مردم ایران. موفقیتی که باید دستمایه ای شود برای پیشروی های بعدی.

 

www.8mars.com