نشریه شماره15 تشکل زنان 8 مارس
معرفی چهره هائی از میان راهپیمایان....
زنان شبکه بدون مرز
در محلی که برای برنامه هنری جمع شده بودیم فرصتی شد تا با آنا که از شهر برمن در آلمان برای شرکت در راهپیمائی آمده بود گپی بزنیم که اینجا خلاصه ای از آن را می خوانید. – هشت مارس
«من با زنان شبکه بدون مرز اینجا آمدم. ما علیه مرزها مبارزه می کنیم، خواهان حرکت آزادانه مردم هستیم و این مبارزه را با رنگ فمینیستی به پیش می بریم.... ما از مبارزه زنان ایران حمایت می کنیم چون دارند علیه خشونت در کشور خودشان مبارزه می کنند.
به علاوه ما معتقدیم زنان ایران حق دارند از کشور خودشان فرار کنند و اینجا بیایند. این برایشان حداقل نوعی راه نجات است. ولی دولت آلمان این حق را به رسمیت نمی شناسد.»
«مشکلات ما زنان به اصطلاح "سفید" با زنان کشورهائی مثل ایران و افغانستان متفاوت است. ستم اینجا آنقدر علنی و وحشیانه نیست. ولی پشت درهای بسته، خشونت مردانه بسیار رایج است. بعلاوه اینجا زنان سفید پوست می توانند به شغل و مقام برسند، ولی این در به روی زنان دیگر بسته است. اغلب زنانی که به شغل و مقام می رسند یک خدمتکار در خانه دارند که معمولا از کشورهای جنوب (تحت سلطه) می آیند. یعنی اینها روی شانه های بقیه است که می توانند آزاد باشند. البته یک نکته را هم نباید فراموش کنیم. با بدتر شدن شرایط اقتصادی و تحلیل رفتن دولت رفاه، وضعیت زنان به مراتب بدتر می شود. به خیلی از زنانی که بیکار می شوند حقوق بیکاری تعلق نمی گیرد. در ضمن شرایط کاری هم مساوی نیست. مثلا در کارهای تکنیکی زنان باید خیلی بهتر از مردها کار کنند تا بتوانند همان شغل را داشته باشند، حتی با وجود اینکه حقوقشان کمتر از مردان است. ستم هست ولی علنی نیست.»
در مورد اوضاع کلی آلمان و نقش راهپیمائی در این زمینه صحبت می کنیم. آنا می گوید: «امروز مشکل این است که کسانی که برای رهائی مبارزه می کنند تعدادشان کم است. بسیاری از مردم امید به تغییر را از دست داده اند. ما باید بتوانیم مردم را قانع کنیم که می شود به شرایط موجود پایان داد، که راه حل های دیگری هم هست. در سال های 70 مردم امید بیشتری به تغییر داشتند و به خیابان می آمدند، جنبش های کشورهای مختلف رابطه بیشتری با هم داشتند. مردم به اصطلاح جنوب با مردم شمال رابطه بیشتری داشتند. امروز این طور نیست و باید سعی کنیم دوباره این پیوند را برقرار کنیم. باید روحیه دیگری در جنبش دمید.» آنا هم مثل ما معتقد است که: «موضع ضد بنیادگرائی این راهپیمائی مهم است. باید ضد بنیاد گرائی صحبت کرد، باید نشان داد نیروهائی هستند در جنوب که واقعا خواستار رهائی هستند. باید مبارزه کنیم و همه نیروهائی را که اینطور فکر می کنند متحد کنیم.»
جنبش مقاومت خلق های جهان
فعالین جوان جنبش مقاومت خلق های جهان که از برلین آمده بودند در عین همبستگی با مبارزه زنان ایران بر علیه قوانین قرون وسطائی تاکید کردند که امپریالیست ها برای زنان رهایی نمی آورند. این جوانان که در فرانکفورت و ماینز با ما بودند، فراخوان کارزار را به لهستانی ترجمه کرده اند و به نیروهای فمینیست و مترقی لهستان نیز فرستاده اند. بعلاوه تعدادی پوستر نیز از ما گرفتند که در برلین پخش کنند. می گفتند بسیاری مدافع مبارزه شما هستند ولی برای همه امکان مسافرت وجود ندارد و می خواهند اشکال دیگری برای حمایت پیدا کنند.
لزوم اتحاد حول خواسته های زنان....
یکی از فعالین هشت مارس نامه ای درباره تجارب خود از راهپیمائی به ما نوشت که بخشی از آن را می خوانید. — هشت مارس
با یکی از زنانی که در راهپیمائی در کلن شرکت کرد صحبت کردم. تجربه زیادی در کار با زنان ایرانی داشت و می گفت «من 11 ساله با این مسئله کار می کنم. ما در باره خشونت رفتاری نمونه هائی داریم که باورت نمی شه. ایران نه، همین جا، مردهائی که می گن ما از ایران فرار کردیم، و زنهاشون رو کتک می زنند. اینجا اگر از ایران بیشتر سنتی نباشند کمتر نیستند، دارند پدر زنها را در می آورند، حتی مردهای فرهنگی، سیاسی... خشونت بیداد می کنه. فقط ایران نیست با زنهای ایرانی همین جا هم بدترین رفتارها میشه.» در مورد لزوم اتحاد حول خواسته های زنان صحبت کردیم و نظرش را راجع به عدم شرکت وسیع زنان ایرانی در کلن جویا شدم. می گفت «باید من را کنار بگذاریم و ما بشویم. گاهی انگار ما بهترین متحد مردسالاری هستیم. ما زنان باید بتوانیم حول این مسائل به تفاهم برسیم. هرکس بهانه ای می گیرد، اینجاش اینجوریه، اونجاش اونجوریه... این جمعیت باید چهار برابر می بود.»
زنان زندانی سیاسی
یکی از مولفه های قدرتمند جنبش زنان ایران از همان ابتدا، شرکت وسیع زنان در انقلاب و مبارزه فعالانه با آرمان رهائی بشریت بود. همین بود که جمهوری اسلامی عده کثیری از زنان انقلابی را دستگیر، شکنجه و اعدام کرد. زندان تبلور متمرکز خشونت جمهوری اسلامی بود و زنان زندانی اوج زن ستیزی این رژیم را متحمل شدند. کارزار بر اهمیت مسئله ستم مضاعف در سیاهچال های جمهوری اسلامی انگشت گذاشت و زنان زندانی سیاسی بخش مهمی از این کارزار بودند.
در جلسه کلن آناهیتا زندانی سیاسی سابق و از فعالین جنبش زنان و چپ میکرفن را به دست گرفت و از مبارزات زنان در 27 سال گذشته تقدیر کرد. آناهیتا که فعالانه در تظاهرات هشت مارس 57 ضد حجاب اجباری شرکت داشته، همسرش را در زیر شکنجه های وحشیانه جمهوری اسلامی از دست داده و خودش نیز هشت سال زندانی سیاسی رژیم بوده، پس از آزادی نیز به مبارزه ادامه داده است. او از مبارزات زنان زندانی گفت، از مادرانی که می دانستند به جوخه اعدام می روند ولی لبخند به لب با کودکانشان حرف می زدند که فرزندانشان تحت فشار قرار نگیرند، از دخترانی گفت که با وجود دست یازی های پاسداران جمهوری اسلامی روحیه شان را نمی باختند و به مبارزه ادامه می دادند. آناهیتا گفت که این راهپیمائی یک نه بزرگ به امپریالیست هاست چرا که نشان می دهد زنان ایران روی پای خود ایستاده اند.
اشرف و سوسن، مادر و دختر زندانی سیاسی سابق دست تنها امکان راهپیمائی در دوسلدرف را فراهم کردند و در تمام طول راه نیز با ما بودند. یکی از سخنرانان راهپیمائی در دوسلدورف نیز مینا زرین از زندانیان سابق و از فعالین کارزار بود. او در سخنرانی خود (که متن کامل آن به صورت صوتی در سایت هشت مارس هست) از همبندانی یاد کرد که در سال های 60 و 67 در سیاهچال های جمهوری اسلامی اعدام شدند و اگر زنده بودند امروز در کنار ما بودند. مینا گفت «دلم می خواست بگویم به خاطر زن بودنم چه شکنجه هائی شدم ولی یاد زنانی می افتم یاد رفقای می افتم که کنار هم بودیم و بسیاری از آنها را من از دست دادم» مینا بعد از یاد کردن از این عزیزان گفت «سال 67 زنان زیادی اعدام شدند و آنها که باکره بودند قبل از دار به همه شان تجاوز شد. بعد از کتک و شکنجه روحی و جسمی به دار آویخته شدند. این است کشتار دسته جمعی که جمهوری اسلامی انجام داده است.»
زنان نسل دوم هم ستم را تجربه می کنند
بيان يکی از فعالين کارزار است. 6 ساله بود که از کردستان بیرون آمد و 14 سال است که در آلمان زندگی می کند. بیان در طول راهپیمائی مسئول دادن شعار به زبان آلمانی بود و همه شرکت کنندگان انرژی او را به یاد دارند. در هلند هم جزء انتظامات بود و اعلامیه هم پخش می کرد. بیان در مصاحبه ای با نشریه دانشجوئی بذر می گوید:
«من از 2تا 3 ماه پيش از راهپيمايی، فعاليت برای کارزار را در همکاری با زنان و دختران دیگر شروع کردم. بيشتر کارمان تبليغ و شرکت در جلسات مختلف وتکثیر اعلاميه ها وپخش فراخوان بود. برای حمايت از کارزار با نيروهای سياسی مختلف تماس می گرفتيم. سپس مشغول پوسترزنی و کار تبليغی وسيع برای کارزار جهت حمايت از کارزار در خيابانها با مردم بوديم. در 2 تا 3 هفته قبل از راهپيمايی تلاشها شبانه روزی شد. برای تبليغ کارزار آکسيون های مختلف می گذاشتيم تا بتوانيم نيروهای بيشتری را برای حمايت از کارزار آماده کنيم. علاوه بر اینها سعی کرديم امکانات برای پیشبرد کارزار فراهم کنیم و کمک مالی جمع آوری کنیم. همه این کارها را از طریق مردم به پيش بردیم....»
«کارزار توانست جوانان زيادی را به مبارزه جلب کند.... اين درست است که کارزار يک هدف مشخص داشت و آن هم مبارزه با قوانينی بود که عليه زنان در ايران اجراء ميشود اما يک نکته ديگر هم مطرح بود و آن احساس همدردی خيلی از زنان جوان اينجا بود که به اشکال و ابعاد ديگری همين ستم بر آنها روا ميشود و اين نشان دهنده حدت و شدت ستم بر زن است که در همه دنيا بر زنان اعمال ميشود منتها با درجات کم و زياد.»
تلاش های شبانه روزی برای تحقق راهپیمائی
این بخشی از مصاحبه ای است که لیلا قرائی، مسئول شبکه زنان و رادیو صدای زنان در سوئد با برخی از فعالین کارزار انجام داد. متن کامل این مصاحبه ها در سایت شبکه زنان یافت می شود. — هشت مارس
ـ من فریدا از فعالین سازمان زنان هشت مارس (ایران- افغانستان) واحد هلند هستم.
سه ماه پیش که اطلاعیه شماره یک راهپیمایی منتشر شد، فعالیتم را برای بسیج و سازماندهی ایرانیان بخصوص زنان و همچنین تماس با تشکیلات زنان از ملیتهای مختلف آغاز کردم.
وقتی به آن روزها برمیگردم میبینم که در ابتدا ما فقط چند نفر در هلند برای این راهپیمایی فعالیت شبانروزی میکردیم، ولی هر روز به تعداد ما افزوده میشد و تعداد بیشتری میخواستند که در پیشبرد کارها دخالت کنند. میتوانم به جرأت بگویم که در یکماه آخر از صبح زود تا دیر وقت شب در خیابانها بودیم. تماس با افراد مختلف سازماندهی کارهایی که به عهده ما بود. برای اينکه برگزاری روز هشت مارس در دن هاگ (لاهه) همه وقت ما را میگرفت. اما این را میدانستیم که این کارها در خدمت حرکتی است که نقش تاریخی در جنبش زنان ایران ایفا خواهد کرد.
در ٥ روز راهپیمایی من در پخش اطلاعیه کارزار و انتظامات راهپیمایی فعال بودم و احساس غرور میکردم که در ساختن این حرکت تاریخی سهمی دارم....
این راهپیمایی نشان داد که زنان جدی انقلابی متحدا به گرد یک خواست برحق زنان با اتخاذ مواضع صحیح علیه جمهوری اسلامی و امپریالیستها قادر هستند چنین راهپیمایی بزرگی براه بياندازند و زنان را از کشورهای مختلف به این تظاهرات بکشانند وقتی به صف راهپیمایی نگاه میکردم میدیدم که سه نسل در کنار ما درحرکت هستند و این مسأله نشان از این داشت که هر سه نسل خواهان مبارزه برای احقاق حقوق خود هستند. حضور جوانان در این راهپیمایی مسرتبخش و نوید دهنده بود....
همه باید این شعارها را طرح کنند
این مصاحبه به عنوان بخشی از گزارش دوم مری لو گرینبرگ از راهپیمائی در نشریه انقلاب ارگان حزب کمونیست انقلابی آمریکا منتشر شد. بخش دیگری از این گزارش را در صفحات بعدی این شماره می خوانید. - هشت مارس
ثریا 50 سال دارد، از فعالین حزب کمونیست ایران (کو مه له) است و در سوئد زندگی می کند. ثریا شاهد رنج کشیدن مادرش از ستم پدرسالارنه بود و می دید که حتی پدرش نیز به مادرش ظلم می کند و حتی یکبار گیس های بافته مادرش را بکلی از ریشه در آورد. پنج خواهرش در سنین جوانی به شوهر داده شدند ولی ثریا زیر بار نرفت و مادرش نیز از او حمایت کرد. «هرچند مادرم بیسواد بود ولی همیشه به من می گفت که نباید از حقوقم دست بکشم.» ثریا می گفت امیدوار است که صدای این راهپیمائی به گوش همه جهانیان برسد. او به این دلیل از کارزار دفاع کرده که «زنان نیمی از بشریتند و مبارزه شان برای رهائی را نمی توان از مبارزه طبقه کارگر جدا کرد.... بسیاری از شعارهای مربوط به ستم بر زنان در این کارزار مطرح شده و دیگران نیز باید این شعارها را مطرح کنند.»
نامه ای از یک «توریست»
هلن که از انگلیس برای شرکت در راهپیمائی به لاهه آمده بود پس از بازگشت این نامه را برای ما نوشت. — هشت مارس
«من به لاهه رفتم تا به راهپیمائی روز هشت مارس بپیوندم. ایرانی نیستم، فعال سیاسی هم نیستم. فقط بعنوان توریست در مراسم شرکت کردم. (یکی از دوستانم که از فعالین کارزار است دعوتم کرده بود.)
روزی فراموش نشدنی و سرشار از انرژی بود. اینهمه زن (و مرد)، نه فقط از ایران بلکه از بسیاری از کشورهای جهان شرکت کرده بودند. با وجود باران بی وقفه، تمام روز سرشار از هیجان و تحرک بود. اینجا من فهمیدم چقدر مهم است آنچه در جهان می گذرد را به مردم یادآوری کنیم. اتفاقاتی که یا از وجودشان بی خبریم یا بی تفاوت از کنارشان می گذریم. یادآوری کنیم که برای تغییر می شود وارد عمل شد.
ولی خود راهپیمائی به کنار، این سفر تجربه دیگری هم برای من به همراه داشت. دیدم برای سازماندهی چنین مراسمی چه تدارکاتی لازم است. جلسات، برنامه ریزی، صرف وقت، سازماندهی و حتی حل مسائل مالی. راستش این تجربه بیشتر از خود راهپیمائی روی من تاثیر گذاشت و وقتی لاهه را ترک کردم فهمیدم که باید بیشتر درگیر شوم و فقط بعنوان توریست در اعتراضات شرکت نکنم. اگر همگی درگیر فعالیت شویم می توانیم تغییر را متحقق کنیم.»
همبستگی در عالیترین شکل
این بخشی از مصاحبۀ لیلا قرائی، با ندا روشن یکی از فعالین سازمان هشت مارس و از سازماندهان کارزار در هلند است. — هشت مارس
مسئولیت من در بخش انتظامات و ارتباطات بود. اعلامیهها را پخش میکردم و اگر کسی سؤال و یا مشکلی در طول راهپیمایی داشت به آن ميپرداختم و سعی ميکردم به دستههای حرکت کننده در راهپیمایی نظم بدهم.
شرکت کنندگان در طول راه سؤالهای بسیاری داشتند در رابطه با ادامه این حرکت و بخشهای مختلفی از اهداف ما و اینکه چگونه ما توانستیم این جمعیت بزرگ را هماهنگ کنیم.
من احساس غرور میکردم چرا که برای من همه چیز تازگی داشت پس از یک دوره طولانی زنان با ملیتهای مختلف از کشورهای مختلف حول یک هدف مشخص در راهپیمایی شرکت داشتند ما کارزار زنانی را ترتیب داده بودیم که هرگز فکر نمیکردیم که به این سرعت گسترده شود احساس غرور داشتم به خاطر اینکه در این راهپیمایی تعداد شرکت کنندگان زن بی نظیر بود برای اولین بار میدیدم که در یک تظاهرات تعداد زنان بیشتر از مردان است. جوّی که حاکم بود، جوّ پر از خلوص نیت و کار بود همبستگی را در عالیترین شکل خودش میدیدم. این راهپیمایی با شرکت هنرمندان انقلابی که در این راهپیمایی همراه ما بودند خیلی خوشآیند بود. زیرا آنها یک شور و هیجانی به راهپیمایی داده بودند که دیگر کم و کاستیهای ما در این چند روزه زیاد برجسته نمیشد و همه با احساس مسئولیت و با محبت به هم سعی میکردند این کاستیها را برطرف کنند. در این چند روز همه چیز بخوبی پیش رفت. صداقت، گذشت، عشق و دوستی و عزم راسخ به آزادی زنان حاکم بود. چقدر در این چند روز دوست پیدا کردم و شناختم از زنان دیگر عمیقتر شد.
شرکت در مبارزه و تحول در دیدگاه
افشین بيست و هشت ساله و دانشجوست و حدود هفت سال است كه در هلند زندگی می کند. افشین در زمینه تدارکات کمک های با ارزشی به برگزاری راهپیمائی در هلند کرد و این پروسه تاثیرات مثبتی هم بر خودش داشت. مطلب زیر مختصری از مصاحبه نشریه دانشجویی بذر با افشین است. متن کامل این مصاحبه در سایت بذر قابل دسترس است. – هشت مارس
«راستش از ويژگي هاي اين تظاهرات كه خيلي به چشم مي خورد زنده شدن بسیاری از افراد نسل قبلی بود که روحيه باخته شده بودند. خيلي جاها من شنيدم كه اين احساس به همه دست داد كه زنده شدند و نسيم تازه اي به روح شان دميده شد.
تا آنجائی كه من مي دانم حدود بيست و هفت سال پيش زنان در اعتراض به خميني و حجاب اجباری به خيابان آمده بودندو خواستار حقوق خود شدند. این تظاهرات هم یک جورهائی ادامه همان حرکت بود. آن موقع برخي سازمانها اهمیت ندادند به حرکت مستقل زنان و متاسفانه هنوز برخي ها که درس نگرفتند همانطوری به این تظاهرات برخورد کردند. و آنرا بایکوت کردند. اما اين زنان روي مواضع خودشان محكم ايستادند و حاضر نشدند با هر فشار و سمپاشي اين ميدان را خالي كنند. البته خيلي از سازمانها را هم ديدم كه شركت كرده بودند و در مجموع يك حركت اعتراضی مشترك و متحدانه بود. خيلی از مردم عادي منجمله دختر و پسرهاي جوان هم در این تظاهرات شرکت داشتند.
اين قدر نكات مختلف این تظاهرات دارد که نمی توان همه را نام برد. من قبلا هم در خيلی از تظاهراتها شرکت داشتم این یکی خیلی با بقیه فرق می کرد. اين تظاهرات وابسته به يك خط سرمايه دارانه نبود تکیه اش بر مردم بود. اين حركت به جائي وابسته نبود. اين تظاهرات دست به دامن پارلمان های اروپائی برای محکوم کردن رژیم نبود. مردم را به ميدان كشيد، زنان را به ميدان كشيد. اين تظاهرات رفت جلوی دادگاه لاهه ولي نه براي دادخواهي. بلكه برای افشای آنان که به جورهاي مختلف از رژيم دفاع کردند و الان هم طبق فرمان آمريكا كار می كنند.»
س – این کارزار چه تاثیری بر تو گذاشت؟
ج - «اول از همه از صداقت دست اندرکاران کارزار تاثیر گرفتم. آنها اصلا دنبال منافع شخصی نبودند. دنبال حقوق زنان و مردمي بودند که روز به روز وضعيت شان بدتر مي شود.
اما مهمترین تاثیر این بود که دید و فکرم نسبت به مسئله زنان عوض شد. من حدود بیست سال در كشوری بزرگ شدم كه مرد سالاري را ملكه ذهنم کرده بودند. یک جائی بزرگ شدم که وقتی حق يك زن ضايع می شود کسی ککش نمی گزد و همه فکر می کنند حق همیشه با مرد است. درست است كه اینجور مسائل به دولت و مذهب حاکم برمي گردد وليكن توی فرهنگ مردم ما مردسالاری خیلی ریشه دارد. خیلی از مردها اصلا نمی فهمند که بعضی کارهایشان ضد زن است. من در جریان این کارزار در ارتباط مستقیم با سازمانهای زنان قرار گرفتم. مقالات زیادی خواندم و فهمیدم که چرا خواهران ومادران ما این همه مشکل دارند. الان خيلي روشنتر مي بينم كه مردان به شكل بسيار غير انساني و غير دوستانه كه تازه محترمانه می گویم واقعا برخی مواقع وحشيانه اعتماد به نفس زنان را ازشان مي گیرند. حتي مردان روشنفکر هم اينكار را مي كنند و احساس بدی هم بهشان دست نمی دهد. الان برای من چگونه برخورد کردن به مسئله زنان به يكي از مهمترين معیارها برای قضاوت در مورد یک فرد یا گروه و سازمان شد. یاد گرفتم صرفا به شعارهای شان در رابطه با حقوق بشر یا شعارهائی چون آزادی زنداني سياسي و غيره نگاه نكنم ببینم چقدرواقعا بروی مسئله زنان انگشت مي گذارند.»
«خلاصه بگویم این کارزار باعث شد که دیدم عوض بشود و من بتوانم عمیق تر نسبت به این قبیل مسائل فکرکنم.... هر وقت که به شرکت فعال خودم در این کارزار فکر می کنم حس غرور به من دست می دهد.»
جلوي سفارت جمهوری اسلامی من هم داغ كردم
آنچه در زیر می خوانید بخشی از مصاحبه نشریه دانشجوئی بذر با پگاه 18 ساله است. پگاه دانش آموز است و 9 سال است در هلند زندگی می کند. — هشت مارس
«من آنروز در بخش انتظامات بودم..... البته از قبل من در جلسات مختلف شرکت می کردم و اهداف کارزار را برای مردم توضیح می دادم. در جلسات تقسیم کارها هم شرکت می کردم.
برای من خیلی مهم بود وقتی دیدم زنانی که مادرم هم جزو آنها بود و برخی شان مسن هم بودند پس از این همه راه که رفته بودند خسته نشده بودند. از این همه سختی که تو برف و سرما و بارون کشیده بودند نترسیده بودند و همه کار کردند تا روز هشت مارس را برگزار کنند و توجه همه را به ستم بر زن جلب کنند.
من از سخنرانی آن خانم هندی به نام رادها خیلی خوشم آمد. یک جوری حرف می زد که آدم افتخار می کرد در این راهپیمائی شرکت دارد....گیسو شاکری هم یک جوری می خواند که سرما و خستگی از تن مان بیرون می رفت.... جلوي سفارت جمهوری اسلامی من هم داغ كردم مخصوصا كه ديدم [سفارتی ها] داشتند عكس می گرفتند....
حرکت موفقیت آمیزی بود
آنچه در زیر می خوانید محصول گپی است که یکی از همکاران هشت مارس با وحید داشت. این گفت و گو کمی پس از پایان راهپیمائی انجام شد. — هشت مارس
وحید همراه یک گروه ده نفره از دانمارک در لاهه به راهپیمائی کارزار پیوست. وحید می گوید می خواستیم در فرانکفورت به راهپیمائی بپیوندیم، ولی مسئله مالی و بچه و...از یک طرف و یک مقدار بی نظمی در کار سازماندهان راهپیمایی از طرف دیگر باعث شد که نتوانیم.
وحید از جمله کسانی است که «با پلاتفرم کارزار مشکل داشت»، ولی از راهپیمائی دفاع کرد و به آن پیوست. او می گوید «من خودم رو فمینیست می دونم. اعتقاد به برابری زن و مرد در جامعه دارم. پنجاه / پنجاه. هیچ چیز نه باید بیشتر باشد و نه کمتر. در درجه اول انسان برام مهمه.» و با وجود انتقاداتی که به سازماندهی برنامه و «درهم و برهمی اوضاع» دارد ارزیابی اش این است که «حرکت خوبی بود. حرکت موفقیت آمیزی بود... من خودم زمانی که جلوی سفارت رفتیم و ایستادیم پرچم را گذاشتم جلوی سفارت و فریادها رو که می شنیدم.... و خودم هم که فریاد می زدم... اشک تو چشام جاری شده بود. واقعا خیلی وقت بود این احساس رو نداشتم. احساس شادی بود. اینهمه انسان رو می دیدم که فریاد می زنند. همه فریادشون یک چیزه، یک خواسته مشخص دارند.»
«تجربه خوبی بود و از اینکه این مسیر رو آمدم و به این حرکت پیوستم بهیچوجه ناراحت نیستم و خوشحالم که توانستم بیایم و در کنار رفقا باشم.»
قبلا هم گفته بودیم که به هنگام صحبت با نیروهای اروپائی برای پیوستنشان به راهپیمائی مرتب با این سوال مواجه می شدیم که در شرایط شاخ و شانه کشیدن بوش برای ایران و حملات راسیستی ضد اسلام در غرب، آیا درست است که بر علیه قوانین زن ستیز جمهوری اسلامی بسیج کرد؟ رفقای دانمارک نیز با این مسئله روبرو شدند. وحید می گوید: «اول قرار بود یک اتوبوس بگیریم برای 40 نفر، از اتحادیه کارگری و چند تن دیگر از بچه های دانمارکی، و عده زیادی بچه های ایرانی.... درست همزمان مسئله کاریکاتورهای محمد پیش آمد و موضع گیری در قبال مسئله اسلام و زنان برای برخی مشکل پیش آورد و عقب نشینی کردند. اعلام کردند که ما فعلا موضع نداریم و در راهپیمائی هم شرکت نکردند. البته کمک مالی کردند و آمدن به لاهه برایمان ارزان تر تمام شد.» بعد از بازگشت به دانمارک وحید با عده ای از رفقای زن که نتوانسته بودند بیایند جمع شدند و در مورد راهپیمائی صحبت کردند. می گفت همه از اینکه چنین حرکتی انجام شد خوشحال بودند و اظهار تاسف کردند که نتوانستند بیایند.
www.8mars.com