راه پیمائی زنان تا لاهه یک حرکت مهم

نشریه شماره15  تشکل زنان 8 مارس

راه پیمائی زنان تا لاهه یک حرکت مهم

بصير نصيبی

در چند ماهی که در تدارک راهپیمائی بودیم مقالات متعددی در رابطه با این حرکت نوشته شد که به جلب حمایت مردمی از حرکت ما یاری رساند. آنچه در زیر می خوانید گزیده ای از مقاله ایست که بصیر نصیبی در دفاع از راهپیمائی نوشت. بصیر در فرانکفورت با ما بود ولی متاسفانه به علت بیماری نتوانست تا لاهه در کنار ما بماند. – هشت مارس

 

اگر بخواهیم مبارزات مردم ما در برابر استبداد وخفقان وستم را مرور کنیم به حق باید گفت که ایستادگی وشهامت زنان جای شایسته ای تواند داشت. همان زمان که خمینی با پشتوانه مردم متوهم وساده اندیش فرمان های ارتجاعیش را به امت در صحنه دیکته می کرد، زنان به اعتراض به حجاب اسلامی رو در روی حزب الله، و روشنفکران چراغ بدست و کوته بین وگروهای چپ نما که همکاریشان را با استبداد مذهبی وارتجاع اسلامی دفاع از مواضع ضد امپریالیستی امام و مبارزه با جهانخواران معنی می کردند، ايستادند و خیابان های تهران را با فریاد هایشان به لرزه در آوردند.

 

درطول عمر این حکومت، زندان های جمهوری اسلامی ،انباشته بود از زنانی که با مقاومت زیر شکنجه های قرون وسطی ای ،بازجویانشان را به درماندگی و یأس کشاندند....

 

مسایل زنان در کشورهای اسلام زده حاد وبغرنج است وحکومت ارتجاعی جمهوری اسلامی سمبل استبداد وخفقان وسردمدار تنظیم برنامه ضد انسانی به خصوص در مورد زنان است. در این شرایط پشتیبانی از حرکت های زنان بهره اش برای همه مردم های تحت ستم، نه فقط در ایران بلکه در دیگر کشورهایی است که از فرامین ظالمانه مذهبی رنج می برند.

 

 من نمی دانم که فکر و ایده این راه پیمائی 5 روزه (4 تا 8 مارس 2006) از چه کسی بوده است؟ هر فکری به هر حال از ذهن انسانی منشاء می گیرد وبعد به اجتماع می آید. اگر فکر زمینه های عملی پیدا کند. به دلها بنشیند. جا باز می کند و رشد می کند، فکر راه پیمائی هم ممکن است از یک فرد به افراد دیگر و از یک گروه به گروهای دیگر، از یک سازمان سیاسی به تشکل های دیگر سیاسی، سرایت کرده باشد اما الان شکل واقعیت به خود گرفته است. دیگر با ماست که این حرکت را تقویت کنیم یا با معیار های بسته ارزیابی اش کنیم و جلوی پای شکل دهندگان این طرح و ایده سنگ اندازی کنیم. بیاییم به جای سکوت، به جای بی اعتنائی به جای غر زدن، گوشه ای از کار را بگیریم. اگر زنان و مردان خارج از ایران جدا از وابستگی سازمانیشان هرکدام به سهم خود به یک بازوی کمکی بدل شوند و راه پیمایان از هر شهر که می گذرند، ایرانیان وگروهای غیر ایرانی مترقی به استقبالشان بیایند و جمع قابل توجهی همراه راه پیمایان باشند، مطمئن باشید رادیو، تلویزیون ها ومطبوعات هم نسبت به این اتفاق واکنش مثبت نشان خواهند داد. اگر فقط 1000 نفر از میان چند میلیون ایرانی درحد خرید بلیط فلان کنسرت به حساب های کارزار زنان کمک کنند. کمیته تدارکات بدون دغدغه مالی می تواند، کار سخت برنامه ریزی را اداره کند. این تجربه برای محک زدن توان ما هم هست تا چه حد، فقط شعار حمایت از حقوق زنان را سرمی دهیم تا چه میزان از حرف وشعار به سوی یک عمل موثر پرواز می کنیم؟ امیدوار باشیم که این بار یک ضربه کاری به پیکر نیمه جان حکومت جهل و جنون و ارتجاع و فساد فرود آوریم. دست همه کسانی که با شور و اشتیاق در کار تدارک این برنامه سهیم شده اند را می فشارم .

موفق واستوار باشید.

10 فوریه 6002/ زاربروکن /آلمان.