نشریه شماره15 تشکل زنان 8 مارس
نکاتی در جمعبندی از راهپیمائی 5 روزه کارزار زنان
آذر درخشان
در تاریخ 9 آوریل 2006 میزگردی به منظور جمعبندی از راهپیمایی 5 روزه کارزار زنان علیه کلیه قوانین نابرابر و مجازات های اسلامی دراتاق پالتاكی زنان مبارز برگزارشد. متن زیر سخنرانی آذر درخشان در این جلسه است که مختصرا به منظور چاپ ویرایش شده است. – هشت مارس
در ابتدا باید بر این نکته تاکید کنم که جمعبندی از یک کارزار، از یک مبارزه و یا ترازبندی نتایج یک فعالیت، برای این است که بتوانیم آن فعالیت را در سطح بالاتری ادامه دهیم. برای دست یابی به چنین جمعبندی باید تمام دستاوردهای آن فعالیت را یک به یک بررسی کنیم، به رسمیت بشناسیم و تثبیت کنیم تا به عنوان یک ذخیره برای فعالیت های بعدی بتوان از آن استفاده کرد. به همین جهت جمع بندی از یک فعالیت معمولا با مبارزه، تقابل ایده ها و گرایشهای متفاوت در مورد جنبه های مثبت و منفی آن همراه است. این امر خیلی خوبی است چرا که ما را در زمینه های گوناگون عمیق تر می کند.
هدف مرکزی این کارزار و راهپیمائی 5 روزه آن طرح مسئله زنان و جنبش رهائی بخش زنان بود. بنظر من در رابطه با طرح این موضوع موفق بود. این موفقیت یک گام صحیح و انقلابی از راهپیمائی هزاران فرسنگی زنان جهت آزادی و برابری است و باید گامهای بعدی را سریعتر، بلندتر، متحدتر و گسترده تر برداریم.
راهپیمایی کارزار زنان، مسئله ستم بر زن و مبارزه عادلانه و رهائی بخش زنان ایران را در سطح گسترده ای طرح کرد و توانست جنبش رادیکال زنان ایران را چه در سطح ایران و چه در سطح بین المللی به یک عامل غیر قابل چشم پوشی بدل کند. فقط کافی است به حجم نظرات درون جنبش چپ بر سر مسئله زنان، طی این دوره نگاه کنیم، بحث بر سر جنبش زنان بسیار بیشتر و جدی تر از قبل به یکی از مباحث بسیار مهم اپوزیسیون بویژه اپوزیسیون چپ، تبدیل شده است. وقتی مبارزه یک نیروی اجتماعی و در اینجا بطور خاص زنان به سطح معینی می رسد سایرین ناچارند به آن نگاه کنند و بر سرش نظر بدهند. این نیز یکی از نشانه های موفقیت کارزار و راهپیمایی آن است.
این کارزار از جانب جنبش انقلابی زنان ضربه ای بر پیکر جمهوری اسلامی زد، اما باید با هرچه قدرتمند تر کردن جنبش زنان حول خواسته های بحق زنان این ضربات را کاری تر کنیم. جنبش زنان و خواسته ها و مطالبات آن دارای این پتانسیل هستند که جمهوری اسلامی را در بحران بود و نبود قرار دهند. این راهپیمائی نشان داد که نه تنها مبارزه علیه ستم بر زن حق طلبانه است بلکه یک جبهه مهم مبارزه سیاسی علیه جمهوری اسلامی است. و از این زاویه راهپیمائی در طرح یک چهارچوب صحیح سیاسی برای جنبش زنان چه در سطح داخلی و چه در سطح بین المللی تا حدی موفق بود گرچه بر سر این چهارچوب و تثبیت آن باید بیشتر تلاش کرد. «کارزار زنان» مبارزه علیه کلیه قوانین نابرابر و مجازات های اسلامی را در چهارچوب مبارزه جهت سرنگونی جمهوری اسلامی و علیه کلیه قدرتهای امپریالیستی و هرگونه دخالت سیاسی امپریالیستها در ایران طرح کرد.
برای روشن تر کردن اهمیت سیاسی چهارچوبه ای که «کارزار زنان» جلو گذاشت لازم است نگاهی دوباره به شاخص های سیاسی ایران و جهان در شرایط کنونی بیاندازیم:
جمهوری اسلامی در بحران بسر می برد، و سرنگونی جمهوری اسلامی در دستور روز جامعه قرار گرفته است، قدرت های بزرگ بین المللی، بطور مشخص آمریکا، نقشه دخالت نظامی در ایران را دارند، صداهایی از درون جنبش زنان به گوش می رسد که تلاش دارد تحت عنوان خطر بیگانه، دوباره یک چند صباحی جنبش زنان را ساکت و منفعل کند، صدای دیگری تلاش دارد جنبش زنان را زیر بال و پر امپریالیستها بکشاند، تحت این عنوان که اینکه زنان برای رهایی و آزادی خود نیاز به قیم های امپریالیستی دارند. امپریالیستها و جمهوری اسلامی مرتبا سعی می کنند به مردم جهان بگویند که در صحنه سیاسی یک طرف رژیم جمهوری اسلامی است و یک طرف امپریالیستها و مبارزه و مقاومت زنان و کل مردم ایران را حذف می کنند. نیروهای آزادیخواه جهان و نیروهای جنبش ضد جنگ و ضد امپریالیست هم در حمایت از حرکت هائی که علیه جمهوری اسلامی انجام می شود، احتیاط می کنند که نکند همسویی با امپریالیستها باشد. در این صحنه سیاسی پرهیاهو و پر تنش که بسیاری می خواهند مبارزات زنان را به هرز برند و زنان را تبدیل به سیاهی لشکر جمهوری اسلامی یا امپریالیستها کنند، صدایی پر قدرت در جنبش زنان مدتهاست بلندتر شده، صدائی که می خواهد مبارزه جهت آزادی خودش را در مرزبندی با امپریالیستها و قدرتهای بزرگ بین المللی به پیش برد. راهپیمائی 5 روزه زنان در شهرهای اروپا موفق شد این صدا را به گوش افکار عمومی جهان برساند تا بدین وسیله صحنه سیاسی را به نفع مبارزات زنان و مبارزه و مقاومت همه اقشار مردم ایران جهت دهد.
راهپیمائی زنان حول مبارزه علیه کلیه قوانین نابرابر و مجازاتهای اسلامی اعلام کرد تحولات ریشه ای در جامعه را نه جمهوری اسلامی نه امپریالیستها، بلکه مردم ما رقم می زنند، مردمی که در حال مبارزه هستند، تعیین کننده هستند. در طی چند سال اخیر ما شاهد رشد مبارزات اقشار گوناگون در جامعه هستیم و در راس این مبارزات شاهد جنبش بالنده زنان هستیم. این جنبه سیاسی راهپیمائی و خطوط اصلی فراخوانی بود که «کارزار زنان» پیش گذاشت. بار دیگر نشان داده شد که صدای مبارزات اکثریت زنان ایران را فقط یک نیروی رادیکال انقلابی قادراست منعکس کند. این یکی از مهمترین موفقیت های راهپیمایی 5 روزه است که باید تثبیت شود. برای زنان و مردم کشورهای غربی و نیروهای انقلابی و آزادیخواه که با این راهپیمایی همبستگی کردند، نیز روشن شد که یک جبهه مبارزات مردمی و بطور خاص جنبش زنان موجود است که می خواهد خود سرنوشت خود را بدست گیرد. آنان با حضور در راهپیمایی مشاهده کردند چهارچوبی که «زنان کارزار» در مقابل خود قرار دادند از یکسو راه را بروی نیروهای زن ستیز و مرتجع بست و از سوی دیگر با طرح روشن خواسته ها و مطالبات زنان و تمایزات خود با مرتجعین زن ستیز در صحنه بین المللی و داخلی، راه را برای پیوند جنبش زنان با نیروهائی که در پی محو هر شکل از ستم و استثمار هستند نیز باز گذاشت. این یک موفقیت است گرچه کافی نیست. این یک گام ازیک مسیر طولانی است و برای تعمیق و تثبیت آن نیاز است که زنان رادیکال و انقلابی بیشتری به این جمع بپیوندند تا این مسیر طی طریق شود.
«کارزار زنان» و راهپیمائی 5 روزه آن بسیار پرقدرت تر از گذشته نشان داد جنبش زنان سیاسی است و سرنوشت زنان از طریق دخالتگری در صحنه های کلان سیاسی رقم می خورد. تاکیدی بود بر اینکه جنبش زنان از طریق سیاست انقلابی و روشهای انقلابی می تواند موفق بشود، پیشروی کند و خواسته های اکثریت زنان را منعکس نماید.
این حرکت انقلابی در زمینه متحد کردن صفوف جنبش زنان هم موفق بود. چرا که اتحاد وسیعی از گرایشات مختلف جنبش زنان را شکل داد. این اتحاد در اشکال متنوع و سطوح گوناگون شکل گرفت و شکل دادن یک اتحاد اصولی حول منافع و خواسته های زنان یک دستاورد است. بخاطر همین هم از جانب بسیاری از نیروهای جدی و مترقی این موفقیت کارزار مورد قدردانی قرارگرفت. البته این اتحاد یک شبه پدید نیامده بود بلکه محصول کار جدی زنان با تجربه و فعال جنبش زنان بود. زنانی که زندگی شان با مبارزه علیه ستم بر زن و ساختن جهانی عاری از ستم و استثمار عجین شده است. این اتحاد حاصل یک زندگی یکساله بالنده و تکامل یابنده بود. زنان کارزار سعی کردند شعار مبارزه اتحاد پیروزی را از طریق پافشاری در اصول و داشتن انعطاف بکار ببندند. طی یکسال زنان کارزار متدهای سازنده ای را در پیش گرفتند و به افکار و پیشنهادات همدیگر نقادانه برخورد کردند و سعی کردند تا به سیاست دقیقی که همه بر سر آن متحد می شوند، دست پیدا کنند. در مناسبات ما زنان کارزار، شیوه انگ زدن به یکدیگر، تفرقه انداختن از طریق نمره دادن به این زن و آن زن و یا یکی را به راست و دیگری را به چپ متهم کردن جائی نداشت. اغلب این روشها به سرعت طرد می شدند. عموما کسی به دنبال این نبود که خودش را بالاتر قرار دهد و یا به مناسبات رئیس و مرئوسی دامن زده شود. همه می خواستند فعالیتی در جهت منافع اکثریت زنان ایران سازمان دهند. نه دنبال مقام بودند و نه دنبال تحقیر همدیگر. زنان شرکت کننده در کارزار و راهپیمائی نه فقط به دنبال تحقق یک فعالیت رادیکال و انقلابی بودند بلکه روشها و متدهایشان نیز رنگی انقلابی بر خود داشت.
راهپیمائی کارزار زنان موفق بود زیرا توانست توده های وسیعی از زنان را حول خواسته های معین به حرکت درآورد. زنانی که از ستمگری متنفرند و می خواهند علیه آن شورش کنند. کارزار از طریق راهپیمائی و شعارهایش در مورد این ستمگری، توده وسیع زنان را مورد خطاب قرار داد و راهپیمائی ظرفی شد برای شورشگری علیه این ستم منفور. به همین دلیل زنانی که در این راهپیمائی شرکت کردند و زنانی که در مورد این راهپیمائی چیزهایی شنیدند با رضایت و افتخار از آن صحبت می کنند و می خواهند ادامه پیدا کند. این حرکت در دل بسیاری از زنان امید آفرید. اینک راهپیمائی متعلق به این توده های زنان است. و نه کسانی که آن را راه انداختند. و این نه فقط یک موفقیت است، بلکه بیشتر از این یک مسئولیت است. وقتی یک فعالیت به این چنین موقعیتی می رسد، عدم ادامه آن خیانت به امیدهایی است که آفریده است، برای همین می گویم این موفقیت توام با یک مسئولیت سنگین تر و بیشتر برای زنان فعال جنبش زنان است.
یکی دیگر از دستاوردهای این کارزار و راهپیمایی 5 روزه نشان دادن نقش هنرمندان انقلابی در الهام بخشیدن به توده ها و الهام گرفتن از توده ها، در یک مبارزه انقلابی بود. بویژه در رابطه با هنرمندان (روی هنرمندان تاکید می کنم چون می دانیم که در یک جامعه آلوده به فرهنگ طبقاتی و درحاکمیت طبقات ستمگر، همیشه سعی می شود با حق ویژه دادن به هنرمندان آنان را از توده ها جدا کرده و در خدمت فرهنگ ستمگرانه و ضد توده خود قرار دهند). حضور هنرمندان نه فقط در ارائه هنر انقلابی بلکه در تمام پروسه های تدارکاتی این راهپیمایی حقیقتا به خیلی ها الهام می بخشید همانطور که خودشان از این زنان الهام گرفتند. این نکته برجسته ای بود که باید آن را به عنوان یک تجربه، بعنوان یک دستاورد در مبارزات آتی مان و نه فقط در مبارزات زنان بلکه در مبارزات انقلابی دیگر اقشار جامعه بکار ببندیم، تا نقش هنرمندان واقعی مردم را ببینیم.
در این راهپیمائی جنبه جهانی بودن جنبش زنان خیلی درخشان بود. همبستگی بین المللی زنان را در عمل تجربه کردیم. این همبستگی دیگر یک شعار اخلاقی بی مایه نبود. در طی 5 روز راهپیمایی زنان از ملیت ها و نژادهای گوناگون از همدیگر الهام می گرفتند و به هم پشت گرمی می دادند.
حضور زنان ملل گوناگون در راهپیمائی در را به روی هرشکلی از فرهنگ برتری طلبی ملی بسته بود. حضور سه نسل مختلف مادر بزرگ، مادر و دختر نیز جوانه هایی از پیوند زنان نسل قبل با نسل جوان بود. همه اینها موفقیت بود و آیا بر پایه این درسها نمی توانیم مبارزات گسترده تر و بزرگتری را در جنبش رهائی زنان سازماندهی کنیم؟ بنظر من می توانیم و حتما باید هم انجام بدهیم.
دلیل موفقیت این راهیپمایی نه فقط جلو گذاشتن مطالبات و خواسته های اکثریت زنان در چهارچوب سیاسی درستی بود بلکه هم چنین وجود فعالین زنی که بطور پیگیر برای بعمل در آوردن این خواسته ها در یک عمل مبارزاتی تلاش کردند حیاتی بود. ستون فقرات این راهپیمایی زنانی بودند که اغلب محصول تجارب سالها فعالیت در جنبش زنان و در جنبش انقلابی و چپ بودند. موفقیت راهپیمایی 5 روزه بدون این زنان و بدون این تجارب ممکن نبود. به عبارتی دستاوردهای راهپیمائی برپایه بیش از 72 سال تجربه مبارزه انقلابی قرار داشت و زنان نیز از دل این کارزار با تجربه تر و آگاهتر سر بر آوردند. تک تک ما طی این فعالیت تجربه کسب کردیم از یکدیگر آموختیم و آگاهی مان در زمینه ستم بر زن ارتقا یافت و این یک دستاورد برای مبارزات بعدی است.
من این بخش از سخنم را با یک یادآوری به زنان کارزار و زنان شرکت کننده در راهپیمائی پایان می دهم: ما زنان کارزار و شرکت کننده در راهپیمایی 5 روزه در اروپا نباید فقط منتظر تعریف و تمجید باشیم، وقتی یک حرکت موفق در جنبش زنان صورت می گیرد. یعنی یک ضرب و یک خنجر در دل جامعه کهن فرود آورده است و حتما عکس العمل ضد خود را نیز بر می انگیزد. بنابراین کارزار هم ضد خود را تولید می کند، طی روزهای راهپیمایی و پس از آن ما شاهد حملات جدی از چپ و راست به زنان کارزار بودیم و هستیم. اما نباید نگران شد. ضد کارزار می تواند به تعمیق درسهای کارزار و راهپیمائی خدمت کند.
تا کنون به جنبه عمده راهپیمائی که نکات مثبت و دستاوردهای آن است پرداختم. بدون شک کارزار و راهپیمائی 5 روزه آن مثل هر پدیده زنده و پویا در حین بالندگی دارای کمبودها و ضعفهای خودش است که باید آنها را بررسی و شناسایی کرد تا بتوان با اتکا بر دستاوردها و بر طرف کردن ضعفها و کمبودهای آن گامهای بلندتر و پرقدرت تری را برای برابری و رهائی واقعی زنان برداریم.
برخی سئوالات و پاسخ به آنها در مورد جمعبندی از راهپیمائی
به سئوالاتی در مورد کمبودها می پردازم زیرا در بخش اول صحبتم به مسئله نقاط مثبت برخورد کردم و این خیلی طبیعی است که همیشه برای توضیح یک پدیده باید جنبه عمده پدیده را مورد بررسی قرار داد، زیرا این جنبه عمده یک پدیده است که خصلت آن را تعیین می کند. خصلت عمده راهپیمائی 5 روزه در اروپا، را با نکات مثبت و دستاورد هایش توضیح دادم. کمبودها و ضعفهای آن غیر عمده است، اما اینطور نیست که وقتی عمده را می گوییم غیر عمده را حذف بکنیم چون آنهم نقش خودش را دارد.
به اعتقاد من مهمترین نقطه ضعف فعالیت ما بخش جلب نیروهای بین المللی بود. کارزار برای جلب نیروهای بین المللی ضعیف عمل کرد. ما قادر نشدیم نیروهای آزادیخواه و مترقی کشورهایی که در آن ساکن هستیم را به قدر کافی بسیج و جلب راهپیمایی کنیم. اگرچه یکی از نقاط قوت راهپیمایی خصلت انترناسیونالیستی آن بود اما حداکثر این ظرفیت جلب شرکت در راهپیمایی نشد. فعالیت در این زمینه در بین فعالین کارزار هماهنگ پیش نرفت. بنظر می آید برخی دوستان خیلی بیشتر به این زمینه کار توجه کردند و برخی به مسائل و زمینه های دیگر پرداختند. بطور کلی می شود علت این ضعف و کمبود را در سه نکته خلاصه کرد: یکم اینکه برای چنین کار بزرگی، تعداد فعالین کم بود. یعنی تعداد زنان فعالی که بتوانند در این زمینه نیرو بگذارند. اگرچه نیروهای فعال جنبش زنان در خارج از کشور کم نیستند اما همه با ما نبودند (به هر دلیلی نبودند) و نیروی ما به نسبت کار ضروری مقابل پایمان کم بود.
جنبه دیگر برمی گردد به مسئله سیاست، شرایط سیاسی و سئوالات سیاسی که ما با آن روبرو بودیم. بسیاری از نیروهای خارجی علیرغم تصریح نوشته ها واطلاعیه های کارزار کماکان فکر می کردند مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی یعنی همسویی با طرح های امپریالیستی. این یک معضل سیاسی در مقابل ما بود که تا حد زیادی تلاش کردیم به آن پاسخ بدهیم، با نوشته ها با دقیق کردن فراخوان و غیره.
جنبه دیگری که به نظر من این کمبود را تشدید می کرد این بود که مبارزین و اپوزیسیون در خارج از کشور سنتأ و تاریخأ به مسئله انترناسیونالیسم کم بها می دهند. بعبارتی اغلب نیروهای سیاسی ایرانی بجز چند استثنا بشدت آلوده به دیدگاه ناسیونالیستی هستند.
یکی دیگر از کمبودها برای مثال مسئله رابطه کار سراسری و محلی بود. سالهاست نیروهای اپوزیسیون عادت کرده اند که هر فعالیت و مبارزه ای را در منطقه وشهر خود به پیش ببرند. و طبعا سازماندهی مبارزات محلی با سازماندهی یک مبارزه مرکزی و سراسری متفاوت است. خود طرح و پیشبرد یک سازماندهی مرکزی و سراسری با تلفیق فعالیت های محلی یک موضوع جدید بود که باید در این راهپیمایی آن را تجربه می کردیم.
بار دیگر باید بر این مسئله تاکید کرد که کارزار و راهپیمائی آن، موضوعی نبود که گویا جمعی از زنان بودند، که از اول تا آخر این فعالیت را دقیقا می دانستند و یک ماشین حساب هم داشتند که هر سوالی پیش می آمد به ماشین می دادند و فوری جواب می گرفتند. خیر اینگونه نبود. ما بر خورد مذهبی و مطلق گرایانه به هیچ پدیده ای نداریم و در واقعیت هم اینطوری نیست و اینطوری هم جلو نمی رود. کارزار یک پدیده زنده و پویا بود و در پروسه زندگی کارزار سوالاتی پیش می آمد و ما باید مرتبا به آنها جواب می دادیم و حل می کردیم. برای نمونه در پروسه جلب حمایت نیروهای خارجی به راهپیمایی متوجه شدیم که در اطلاعیه ها به زبان های خارجی باید موضع کارزار زنان را بر سر مسئله امپریالیستها روشنتر توضیح دهیم.
سئوال دیگری که مرتب طرح می شود این است که چرا برخی افراد و یا نیروهای سیاسی از کارزار یا راهپیمایی حمایت نکردند؟ آیا این مشکل ما بود که نتوانستیم حمایت آنان را جلب کنیم ؟
بهر حال یک جمعی حرکتی را شروع می کند و تلاش می کند تا آنجایی که ممکن است با دیگران تماس گرفته شود. اما باید به صراحت گفت: علت اینکه کسانی نیامدند و یا تا وسط راه آمدند، اساسا سیاسی بود. کارزار زنان یک فراخوان بسیار روشن و سیاسی جلو گذاشته بود، و بسیار روشن موضع اش را در مورد ستم بر زنان اعلام کرد. دیدگاه و موضع خود را در مورد ارتجاع داخلی یعنی جمهوری اسلامی و امپریالیستها و نیروهای زن ستیز بین المللی روشن کرده بود.
گرایشاتی درون نیروهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی موجود است که فکر می کنند تنها راه سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی اتکاء به نیروهای امپریالیستی است. این نیروها و جریانات سیاسی با کارزار زنان همراهی نکردند. چون کارزار زنان معتقد است رهایی مردم و بطور خاص زنان فقط بدست خودشان میسر است و با صراحت علیه هرگونه دخالت امپریالیستی در ایران موضع گیری کرده است.
برخی دیگر هنوز به جمهوری اسلامی توهم دارند. آنها هنوز فکر می کنند که در چهارچوب این رژیم میتوان به برخی اصلاحات امید داشت. آنها به کارزاری که می گوید کار ما مبارزه علیه قوانین زن ستیز اسلامی است و بخشی ازتبلیغ اش فعالیت در راستای سرنگونی است، همراه نیستند.
و برخی دیگر نیز از راهپیمایی زنان حمایت نکردند چون بهر دلیلی اولویتهای سیاسی اشان چیز دیگری است. برایشان موضوع زنان مطرح نیست. بنظرشان جنبش زنان باید خود را وقف مبارزات دیگری کند. اگر به اغلب نوشته های جریاناتی که کارزار را نقد کردند مراجعه کنیم متوجه می شویم که در دفاع از مبارزات صنفی کارگران یا دانشجویان و دیگر اقشار جامعه بسیار باز و سخاوتمند هستند.
برای این جریانات مسئله زنان اصولا مطرح نیست. آنها زنان و مبارزاتشان را به عنوان سیاهی لشکر می خواهند حتا اگر مطرح نکنند و اهمیت مبارزات زنان و جنبش انقلابی زنان را به عنوان یک ذخیره برای انقلابی که تا به آخر می رود و برای محو هر گونه مالکیت خصوصی است نمی بینند. بهتر است بگویم در میان نیروهای چپ هنوز بسیاری هستند که خود بشدت آلوده به بینش مردسالارانه هستند و این مانعی در برابر این نیروها برای همبستگی با مبارزات زنان و درک اهمیت مبارزات زنان برای انقلابی تا به آخر است.
www.8mars.com