گزارشی از نمایش فیلم "پرواز را به خاطر بسپار"
در فستیوال بین المللی سینمای ایران در تبعید در پاریس (24 – 21 فوریه)
عصر روز یكشنبه 24 فوریه به همت آقای جواد دادستان فیلم "پرواز را به خاطر بسپار" به كارگردانی تانیا مودتی در سالن سمینا clef در پاریس به نمایش در آمد. این فیلم به زندگی و مبارزه آذر درخشان كه در 26 مه 2012 درگذشت، اختصاص داشت.
نزدیك به 40 نفر از ملیتهای ایرانی، افغانستانی، فرانسوی و شیلیایی به تماشای این فیلم نشستند. پیش از نمایش فیلم، پیام تانیا مودتی به زبان فرانسه خوانده شد. تانیا ضمن عذر خواهی از عدم حضور خویش در این فستیوال نوشت: «اولین بار آذر را در زمستان سرد سال 2010 در پاریس دیدم. کوتاه زمانی بود که به خارج از کشور مهاجرت کرده بودم و شوک زندگی در سرزمینی بیگانه، من را دچار بحران سختی کرده بود. وضعیت روانی من چنان به هم ریخته بود که دچار حملات پنیک شده بودم . هراس از مرگ مشخص ترین ویژگی این بیماری ست. تمام کارها و حرف ها و رفتاری های آشنا و عادی سابق تبدیل شده بود به یک سئوال بزرگ و غیر قابل فهم. می ترسیدم و این ترس را با همه ی وجودم لمس می کردم.
آن نخستین شب دیدار تا صبح کنار تخت آذر نشستم. حرف زدم، سئوال کردم و گریه کردم. در مقابل من آدمی نشسته بود که حرف نمی زد، عمل می کرد. آمالش، آرزوهایش و اعتقاداتش را می زیست. حرف هایش طنین توخالی نداشت. چشم در چشم مرگ دوخته بود و با شهامت می زیست. از مرگ صحبت می کرد در حالی که تمام مدت صدای تیک تاک ساعت زندگی اش را می شنید. واقع بین بود ولی ناامید نبود. بیماری اش را می شناخت اما از ظرفیت شگرف انسانی اش نیز با خبر بود. صبح شد و من به یک باره احساس کردم که چیزی که تمام این ماه ها بر قلبم، بر قفسه ی سینه ام سنگینی می کرد برداشته شده. سبک شده بودم.
ارتباط من با آذر ادامه یافت. از طریق تلفن، گاهی میل و زمانی سفر به پاریس. و من هر بار بخش تازه ای کشف می کردم. حیرت زده بودم از انسانی که در بستر بیماری بود اما تمام مدت بی وقفه در جستجو و تکاپو بود. سرسختانه برای تغییر دنیایی تلاش می کرد که می دانست زمان کوتاهی در آن زیست می کند. داستان زندگی و مبارزات او و سایر همرزمانش، جعلی و دروغ بودن تاریخی را که سی سال در نظام جمهوری اسلامی به خورد ما داده بودند، نشانم داد. از او آموختم که خط و دیدگاه یک انقلابی نه فقط زندگی اش که چگونه مردنش را هم رقم می زند. خواه در سنگر مبارزه خواه در بستر بیماری!
یک سال قبل از مرگ آذر، به مدرسه ی فیلم سازی رفتم با عزم ساخت فیلمی از زندگی او. من به همه بدهکار بودم اگر کشفم را فریاد نمی زدم. باید نشان می دادم که آذر و آذرهایی در این جهان نفس می کشند :
" گنجی از آن دست
که تملک خاک را و دیاران را
از این سان
دلپذیر کرده است"
ساخت فیلم چندان آسان نبود. وضعیت جسمانی آذر بدتر شده بود. از طرفی حضور در بیمارستان نظامی اجازه ی آزادی عمل نمی داد. کمبود امکانات و از همه مهم تر بی تجربگی و دانش اندک من، رسیدن به خواسته ام را سخت می کرد. اما با همه ی این اوصاف و در نتیجه ی تلاش تمام دوستان و رفقا فیلم ساخته شد.
فارغ از هر تکلفی، از تمام کاستی های تکنیکی و هنری فیلم آگاه هستم و بابت آن شرمسار. ایمان دارم که شخصیت و سخن وری آذر است که فیلم را نجات داده است.
می خواهم از همه ی شما سپاس گذاری کنم. از آقای دادستان مدیر فستیوال که امکان نمایش این فیلم را فراهم کردند و از تمام رفقایی که بی یاری آنها نه ساخت و نه نمایش این فیلم میسر نبود. بسیار متاسف هستم که امکان سفر و شرکت در این فستیوال را نداشتم. می دانم که شانس آشنایی و دیدار بسیاری را از دست داده ام.
و در آخر این که آموختم که آذرها حاصل تصادف و شانس نیستند. آذرها جوهره ی اندیشه ها و خطوط والای انسانی ای هستند که پرورش می یابند و پرورش می دهند. پس پرواز را به خاطر بسپار حتی اگر پرنده مردنی ست.»
فیلم علیرغم محدودیتهای ترجمه حضوری به زبان فرانسه مورد استقبال تماشاچیان روبرو شد. نیم ساعتی به پرسش و پاسخ بینندگان با دوستان نزدیك آذر اختصاص یافت.
در ابتدا زنی فرانسوی با گفتن اینكه فیلم زیبایی بود به ستایش از فیلم پرداخت. زنی فرانسوی دیگر پرسید آیا "سازمان زنانی كه آذر بنیان گذاشت به فعالیت خود كماكان ادامه می دهد؟ آیا در داخل ایران نیز فعالیت می كند؟" او مایل بود بیشتر در مورد فعالیتهای سازمان زنان هشت مارس بداند. زنی دیگر از انگیزه و هدف ساخت این فیلم پرسید. رفقای زن با توجه به فرصت موجود به پرسش های بینندگان پرداختند.
پس از خاتمه پرسش و پاسخ و برنامه هنری كه فستیوال سازمان داده بود از حضار پذیرایی شد. حین گفت و شنودهای دوستانه، بسیاری از نمایش این فیلم ابراز خشنودی كردند. اغلب تحت تاثیر مبارزه و مقاومت آذر و نوع برخورد به بیماریش قرار گرفتند؛ آنان تاكید می كردند كه آذر خیلی راحت از زندگی خود حرف می زد و بین مبارزه سیاسی و زندگی شخصی اش هماهنگی موجود بود. مرد جوان شلیایی نیز پیشنهاد ترجمه این فیلم را به زبان های مختلف منجمله زبان اسپانیولی را داد. او گفت من می دانم زنان رزمنده ای چون آذر در آمریكای لاتین و كشوری چون شیلی بسیارند كه از این فیلم حتما خوششان خواهد امد. آذر مرا یاد مبارزات مادرم می اندازد كه سالها درگیر مبارزه و حل و فصل مشكلات سیاسی بود كه پدرم درگیر آن بود.
لازم به ذكر است كه دو عدد از كتاب "زنان سال صفر" نوشته آذر درخشان و دو عدد از ویژه نامه نشریه هشت مارس به مناسبت درگذشت آذر به فروش رفت. از طرف دوستان آذر نیز كتاب "زنان سال صفر" به مسئول فستیوال اهدا شد.
تورج از پاریس / اول مارس 2013