آی ای شب زدگان...
........
هرچه می بینم شرح کوری و کری ست شرح یک قلعه ی در بسته ی تاریک و سیاه حاصل بیخبری ست سرگذشتی ست غم انگیز و تباه و فرو افتادن صد باره از چاله به چاه. تا شما گرم تماشا بودید و گم و گیج در اندیشه ی حاشا بودید باز هم گرگ، شبان رمه شد باز هم راهزنی خاک فروش پاسبان همه شد. آی... ای شب زدگان ...بیداران که سراسر خاک میهن تان غرقه در خون جوانان ست جای جای این دشت خاورانی ست که ماتمکده ی انسان ست پای در راه کدامین شب بی فردایید؟ وقت گلگشت و تماشا نیست. مغزها را باید شست جوردیگر باید اندیشید. مینا اسدی...یکشنبه ...شانزدهم یونی دوهزار وسیزده...استکهلم
mina.assadi@yahoo.com
www.minaassadi.com