شعری از آیدا پایدار - یلدا

شعری از آیدا پایدار - یلدا

باز هم سبد سبد بوسه می‌خواستی

از انارستان نوچین لبانش

باز هم بغل بغل ادامه می‌یافتی

در عضلات قرص آغوشش

باز هم بلند بلند قصه می‌داشتی

برای کودکانه‌های ابدی‌اش...

اما مادرِ ممتد!

بُهتِ ساعت!

یلدا!

آیا هیچ از خاطرت می‌گذشت

که هزار و یک شب فرزندت را

این گونه مرگ

از ابتدا ببندد؟