بیانیه ی مشترک به مناسبت فرا رسیدن 8مارس روز جهانی زن
کمیته ی همبستگی کارگران ایران و ترکیه
سازمان زنان هشت مارس (ایران-افغانستان) - در ترکیه
در هشت مارس، روز جهانی زنان، متحد شویم و راه رهائی واقعی را نشان دهیم!
امسال هشت مارس، روز جهانی زن، صد ساله می شود. این روز نماینده ی مبارزه علیه ستم بر زن است. اما یادآور آن نیز هست که جنبش زنان برای ریشه کن کردن ستم بر زن، در مورد مبارزات رهائی بخش همه ی اقشار و طبقات مردم در همه ی نقاط جهان حرف دارد و باید داشته باشد. زنان ستم دیده ترین ستمدیدگان هستند. بنابراین می توانند پرچمدار رهائی بشریت از نظام ستم و استثمار حاکم بر کشورهایمان و بر جهان باشند.
پس بیائید با درود فرستادن به مردم تونس و مصر که در ماه گذشته نظم ارتجاعی حاکم بر خاورمیانه را به لرزه درآورده اند و مردم خاورمیانه و جهان را به وجد آوردند، درود بفرستیم. بخصوص به زنان این کشورها که می توانند با مبارزه خود برای رهائی زنان خاورمیانه امیدهای بزرگی بیافرینند.
ما زنان ایران با یکی از خونخوارترین و زن ستیزترین رژیم های روی کره زمین روبرو هستیم. جمهوری اسلامی ایران یک حکومت تئوکراتیک وابسته به نظام سرمایه داری جهانی است. ما 32 سال سرکوب آن را تجربه کردیم و 32 سال علیه آن مقاومت کردیم. در نتیجه، حرف ها و درس هائی داریم برای جنبش رهائی بخش زنان در خاورمیانه و جهان.
32 سال از هشت مارس 1979 می گذرد. در این روز زنان ایران جنبش مقاومت خود را علیه رژیم تئوکراتیک جمهوری اسلامی ایران آغاز کردند. در 7 مارس 1979 خمینی فرمان حجاب اجباری را داد. روز بعد، در اعتراض به این فرمان ده ها هزار زن به خیابان های تهران ریختند و یک خیزش 5 روزه علیه جمهوری اسلامی شروع شد. زنان شعار می دادند: ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم! خمینی در مقابل این شورش عقب نشینی کرد و فرمان خود را پس گرفت. اما عقب نشینی برای آن بود که رژیم خود را تثبیت کند و حمله ی همه جانبه علیه حقوق زنان، علیه آزادی بیان، علیه آزادی دینی و بی دینی، علیه کارگران و دهقانان، علیه ملل ستمدیده ی ایران را آغاز کند.
جنبش ما اینگونه متولد شد.
ستم بر زن محور تئوکراسی اسلامی در ایران است. قانون اساسی جمهوری اسلامی بر پایه ی شریعت اسلام است. دولت ضامن و پشتوانه ی قدرت کامل مرد بر زن است. زن بدون اجازه پدر یا شوهر حق کار، سفر و تحصیل و حتا تعیین خانه و محل زندگی خود را ندارد. حجاب اجباری سمبل این روابط اجتماعی ارتجاعی و بی حقوقی مطلق زن است. هر ساله هزاران نفر توسط پلیس مخصوص حجاب زنان دستگیر می شوند. هر ساله عده ای زن را به دلیل "بی وفائی" نسبت به مردی که ارباب (شوهر) شرعی اوست سنگسار یا حلق آویز می کنند. در هر دانشگاه اداره امنیت به نام «حراست» مستقر است تا رفتار زنان را کنترل کند.
در 32 سال گذشته مبارزه ی ما ادامه یافت: در خیابان ها، در مدارس و دانشگاه ها، در کارخانه ها و کارگاه های تولیدی، در زندان ها و زیر شکنجه و در خانواده علیه قدرت تحمیلی مردانه و زنجیرهای سنت. مقاومت در همه جاست. اما شما در پوشش های خبری رسانه های جهان در مورد ایران، ما را نمی بینید! حتا بعد از خیزش دلاورانه مردم در سال 2009 که یک سال بطور کشید و در صف اول آن زنان شجاع ایران بودند، بازهم مدیای غرب وقتی از ایران حرف می زند، موضوع مرکزی آن ها غنی سازی اورانیوم و احتمال «هسته ای» شدن ایران است. این سیاستی ارتجاعی است که بر این رسانه ها حاکم است. نتیجه ی آن این است که مثلا، قهرمان اکثر مردم ترکیه احمدی نژاد مرتجع و خامنه ای مرتجع تر از اوست. زیرا مردم ساده انگارانه خیال می کنند اینها «ضد امپریالیست» اند. خیر اینها ضد زن و ضد کارگر و ضد مردم اند. ضدیت اینها با امپریالیست ها ماهیتی ارتجاعی دارد.
نیروهای بنیادگرای اسلامی ادعا می کنند که آلترناتیوی در مقابل نظام سرمایه داری امپریالیستی جهانی هستند. اما تجربه ی ایران خوب نشان داد که نیروهای بنیادگرای اسلامی در اصول نظام سرمایه داری امپریالیستی سهیم هستند: برای آن ها مالکیت خصوصی مقدس است؛ خانواده ی پدرسالار مقدس است؛ بازار، مقدس است؛ و حاکمیت اقلیتی مفت خوار بر اکثریت مردم کارکن مقدس است. جامعه ی ایده آل بنیادگرایان اسلامی بر تبعیت کامل زن از مرد استوار است.هم نیروهای بنیادگرای مذهبی و هم امپریالیست ها، نیروهای ارتجاعی اند. چیزی به نام "ستم گران خوب" و "ستم گران بد" وجود ندارد. این درس عمیقی است که مردم جهان می توانند از تجربه خونین زنان ایران و افغانستان بیاموزند. ما با یک نظام روبرو هستیم که مرتجعینی با لباس های مختلف آن را اداره می کنند. ساده نگری را باید کنار گذاشت و مرتجعین جهان را در هر لباسی که هستند و با هر ادعائی که می کنند باید شناخت. به قول لنین، هر گاه توده ها نیاموزند که در پشت هر پرچم و هر ادعائی منافع طبقه معینی را ببینند، تا ابد برده خواهند ماند.
جمهوری اسلامی ایران، ارتجاعی ترین دولت ستمگری است که زنان ایران تجربه کرده اند. اما طبقات حاکمه ی امپریالیستی چه در آمریکا و چه در اروپا هم بخشی از نظام مردسالاری هستند. امپریالیسم آمریکا به نام "جنگ علیه ترور" و "آزاد کردن زنان" به افغانستان و عراق حمله کرد. اما کارش فقط کشتار مردم این کشورها و تقویت نیروهای ارتجاعی و سران عشایر و پدرسالاری در شکل شریعت اسلامی آن بوده است. مثلا، قبل از اشغال عراق توسط آمریکا، زنان دارای مقامی برابرتر با مردان بودند. زنان، بدون حجاب می توانستند آزادانه در گوشه و کنار شهر حرکت کنند. اما اکنون تا می توانند خود را در خانه حبس می کنند یا وقتی بیرون می آیند باید سر تا پای خود را با کیسه هائی سیاه رنگ بپوشانند. در اغلب کشورهای خلیج در خاورمیانه که توسط امپریالیسم آمریکا و شیخ های اسلامی شان اداره می شوند زنان حتا از حق رانندگی محرومند. شما هر روز در تلویزیون سی ان ان، تصاویری از جزایر سحرآمیز دوبی که در واقع نه یک کشور بلکه یک کازینو و معاملات ملکی بزرگ است را می بینید. اما سی ان ان هرگز نمی گوید که در پشت این تصاویر جادوئی، زنان جوان ایرانی، عراقی، فیلی پینی، افغانستانی در بازار فحشای خلیج مورد معامله قرار می گیرند. حمله آمریکا به عراق و اشغال آن، به این بازار برده فروشی در سراسر خاورمیانه رونق بخشیده است.
سرمایه داری، تجارت تن زن را نیز به عنوان یکی دیگر از کالاهای داد و ستد به رسمیت شناخته است. مارکس گفته بود که سرمایه داری به فحشا عمومیت می بخشد. در واقع ما امروز شاهد این امر هستیم. در ایران و افغانستان که تحت حاکمیت جمهوری های اسلامی هستند، زنان به خاطر هم خوابگی با مردی خارج از قرارداد های شریعت، سنگسار می شوند اما فحشا، عملا قابل دسترس ترین شغلی است که در مقابل زنان است.
شرایط کلی زنان در سراسر جهان را می توان بردگی مدرن خواند.
تمام این فجایع نشانه های عمیقی از یک مسئله است: نظامی که بر جهان حاکم است گندیده است! ستمدیدگی زنان کاملا مربوط است به نظام های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و عقیدتی که بر جوامع ما و در سطح جهان حاکم است. ستم بر زن در هر سلول نظام های اجتماعی ما حک شده است.
سوال مهم و سرنوشت ساز این است: چرا باید این را تحمل کنیم؟
و این سوال فقط یک جواب دارد: نباید آن را تحمل کنیم. همه ی این فجایع به ما نهیب می زند که باید نظام های موجود را سرنگون کنیم و نظام اجتماعی دیگری را بسازیم که برده گی نیمی از بشریت به دست نیمه دیگر از ستون های آن نباشد؛ استثمار اکثریت مردم جامعه و اکثریت مردم جهان بدست اقلیتی که سیاست و اقتصاد و فرهنگ را کنترل می کنند، زیربنای آن نباشد.
اما خیال باطل است اگر فکر کنیم که این کار خود به خودی و راحت انجام خواهد شد. خیر! ستمدیدگان، چه زنان و چه اقشار دیگر مردم باید آگاهی انقلابی و تشکیلات انقلابی داشته باشند.
ما زنان انقلابی، در فراز و فرودهای مبارزه علیه ستم، هرچه بهتر به ماهیت نظام های طبقاتی که این ستم را تولید و تقویت می کنند پی برده ایم. یکسان افق ها و برنامه های اجتماعی اسلامی و سکولار و دموکراسی غربی را عمیقا فهمیده ایم. فهمیده ایم که باید بطور سازمان یافته مبارزه کنیم. درک کرده ایم که برای نبردمان باید یک افق روشن و سازش ناپذیر داشته باشیم. زیرا در غیر اینصورت، انرژی مبارزاتی ما در بیراهه هائی مانند تجدید سازماندهی ستم بر زن در اشکالی دیگر و دست نخورده گذاشتن کلیت نظام، به هرز خواهد رفت. ما دریافته ایم ستم مشترکی که به زنان می شود، زنان جهان را تبدیل به یک ارتش عظیم و قدرتمند کرده است که چیزی برای از دست دادن ندارند و جهانی برای فتح دارند. ستم بر زن امری جهانی است و مبارزه برای ریشه کن کردن آن می تواند و باید دارای خصلتی انترناسیونالیستی باشد.
جاده ی نظام های طبقاتی (چه در پوشش اسلامی یا نیمه اسلامی نیمه غربی یا دموکراسی غربی)، با برده گی زنان سنگفرش شده است. پس بیائید متحد شویم و تصمیم بگیریم که در مقابل این فجایع قد علم کنیم و جنبش های انقلابی زنان به راه اندازیم و بانگ رسای انقلاب در این عصری باشیم که با وفور حیرت انگیز ولی بیرحمی، تبعیض، بی عدالتی و نابودی افسارگسیخته مشخص می شود. بگذار تا زنجیرهایمان را بشکنیم و رها کننده ی بشریت باشیم.
8 مارس 2011
www.hambastegiye-kargaran.blogspot.com
http://www.8mars.com/index.php