خشونت کلامی علیه زنان کارگر
نويسنده: پریسا کاکائی
وقتی صحبت از زنان کارگر به میان می آید، بیشتر، بحثهایی چون تفاوت میزان کار و دستمزد زنان کارگر نسبت به مردان به ذهن خطور میکند و خشونتی که گاه مانند خشونتهای خانوادگی در پشت درهای بسته اتفاق می افتد و نه هیچ ناظری شاهد آن است و نه هیچ دادگاهی دادرسش، از نظرها پنهان ميماند.
در حال حاضر یکی از مشکلات جامعه جهانی، خشونت در محیط کار است. سازمان بین المللی کار، طی تحقیقاتی صاحبان برخی از مشاغل از جمله رانندگان تاکسی، کادر بیمارستانی، معلمان، مددکاران، صندوقدارن بانک و یا مغازهها،افرادی که در کشورهایی غیر از کشور خود کار می کنند ، افرادی که به تنهایی کار می کنند و به خصوص ساعت کارشان شب است را بیشتر در معرض خطر خشونت دانسته و تاكيد كرده كه در این میان خشونت، زنان را بیشتر تهدید میکند. همچنین یافتههای این سازمان حاکی از این واقعیت است که خشونت روانی یکی از جدی ترین انواع رایج خشونت در محیط کار است.
برای آغاز مبحث خشونت، تعریفی از آن لازم است که بتواند ابعاد گسترده این رفتار ضد اجتماعی را در بر بگیرد. اما چنین تعریف جامعی به ندرت یافت میشود. به طور کلی خشونت مجموعه رفتاری است که یک فرد درمورد شخص یا اشخاصی اعمال میکند و باعث آسیب جسمی، جنسی، روانی، فرهنگی و اقتصادی قربانی یا قربانیان میشود. آسیبهای شدید جسمی، معمولا نماد خارجی دارند مثل سوختگی، شکستگی، پارگی اما رفتارهایی چون فریاد زدن صاحب کار، شکستن یا پرتاب شیئی به نشانه عصبانیت و به طور کلی آسیبهای روانی، آثار مخرب مخفی و درونی دارند. البته ضرب و شتم و آزارهای جسمی و جنسی نیز به همراه خود ویرانگری روانی دارند که درمان آنها زمان بر و نیازمند مشاورههای طولانی مدت است از جمله افسردگی، اضطراب، انزجار از خود ناشی از توهین، تحقیر و ... .
در حال حاضر، یکی از اشکال رایج خشونت که متوجه کارگران است خشونت کلامی و در نتیجه روانی است. اگرچه خشونت کلامی به صورت تحقیریا توهین توسط صاحبان کار نسبت به هر دو جنس کارگر اعمال می شود اما این توهین ها در رابطه با زنها سمت و سوی دیگری گرفته و دلایل مختلفی را شامل میشود. علاوه بر این، خشونت تنها از سوی کارفرمایان اعمال نمیشود بلکه بخش عمدهای از آن مربوط به همتایان مرد زنان کارگر است. بنا بر سطوح مختلف کارگری و محیطهای کار، کارگران زن، غالبا به دلیل جنسیت مورد تحقیر واقع شده و در صورت بروز اشتباهی، از اولین نقطه ای که تحقیر میشوند زن بودنشان است. تفکر مردسالار که سعی بر ناتوان جلوه دادن زن دارد آنچنان جایگاه قدرت را در اختیار گرفته که سعی میکند به شکل تحقیرهای کلامی، زن را وادار به خانه نشینی کرده و با از بین بردن اعتماد به نفس وی نشان دهد که جامعه زنان، یک جامعه مصرفی وابسته است. چنین تفکری با بزرگنمائی اشتباهات زنان کارگر و استفاده از الفاظ خاص، تصور ناتوان و نیازمند بودن را در زنان درونی کرده و به نوعی آنها را شرطی میکند، بدین نحو که حتی برای انجام کوچکترین کار، خود را نیازمند تایید مردان کارگر یا کارفرما میدانند. گاه این زنان دچار تردیدهای فراوان نسبت به نحوه کارشان شده و تا آنجا پیش میروند که دچار وسواس فکری میشوند و هیچ گاه از کار خود راضی نیستند و حتی بهترین کار خود را از معمولی ترین کار همکار مردشان ضعیف تر دانسته و خود را توانا نمی بینند.
شکل دیگر خشونت کلامی، شوخیهای جنسی کارگران مرد است. چنین شوخیهایی عموما در جمع های چند نفره مردان و نزدیک به جایگاه زنان به صورتی که قابل شنیدن باشد صورت می گیرد. آنها با تعریف شوخیهای جنسی، دست به دست گرداندن تصاویر سکسی، به کار بردن الفاظ رکیک، سعی بر ایجاد تنش و در نتیجه برانگیختن واکنش زنان دارند. به قول کیت فیگز " نسبت به جوکهای جورواجور میشود بی اعتناء بود و انتظارش را داشت اما تکرار متلک ها و دشمنی، تحقیر کننده و منزوی کننده است "1. در این میان، زنان، که جامعه در مقابل عیش ورزی مردان همیشه آنها را مقصر می داند اگر برایشان مقدور باشد از موقعیت خارج می شوند و در غیر این صورت مجبور به تحمل فشار روانی مضاعف هستند زیرا در صورت اعتراض، اولین پاسخ، متوجه خود زن است که چه رفتاری نشان داده که مردان به خود اجازه چنین اعمالی داده اند. در حقیقیت به دلیل تفکر کهنه و بدون پشتوانه علمی که مردها موجودات غریزی هستند و نمی توانند خود را کنترل کنند همیشه زنها باید حذف شوند و البته در ظاهر، این کار به مصلحت خود زن است در حالیکه در باطن مرد است که با ادامه حضور در شغلش نفع اصلی را می برد. زن قربانی همیشه دور نگه داشته می شود یعنی می رود به قرنطینه، اوست که باید به خاطر خطای مرد از محیط خارج شود. در این میان حتی اگر زنی به خود اجازه اعتراض بدهد و شهامت شکایت داشته باشد برای اثبات گفته هایش نیازمند شاهد است. در وضعیتی که امنیت شغلی در حداقل است، چه همکاران زن و چه مرد حاضر به پذیرفتن چنین کاری نمی شوند و نمی خواهند با شهادت دادن به نفع قربانی، کار خود را از دست بدهند. ازاین رو، عدم نظارت کارفرما و گاه مشارکت وی، در بسیاری مواقع موجب تحقیر جنسی زنان و گاه بیزاری آنها می شود.
خشونتهای کلامی و جنسی، بیش از همه متوجه زنان و دختران مجرد، مطلقه، بیوه و یا بسیار فقیر کارگر است. این قشر به دلیل نوع تعریف جامعه از جایگاهشان، آسیب پذیر هستند و در معرض پیشنهادهای جنسی همکاران یا کارفرمایانشان قرار می گیرند. آنها به صورت یک سوژه جنسی دیده می شوند که مطابق با قوانین جامعه مردسالار، چه به طور موقت و چه دائم، بالاخره یکی باید صاحبشان شود. گاه مورد تجاوز قرار می گیرند و از ترس آبرو یا از دست دادن کارو فقر، تن به شکایت نداده و در همان موقعیت قربانی به کارادامه می دهند و گاه با پیشنهادهای آنچنانی یا تهدید، تحت فشارهای روانی قرار می گیرند. این گروه نیز برای شکایت قانونی، علاوه بر تحمل نگرشهای غلط اجتماعی باید شاهد داشته باشند.
موارد گزارش شده توسط قربانیان چنین خشونتهایی بسیارند ولی با توجه به فرهنگ جامعه، اغلب زنان قربانی از گزارش خشونت متحمل شده اجتناب می کنند. اما با کمی جستجو در روزنامه ها و حوادث گزارش شده ردپایی از انواع حاد مطرح شده چنین خشونتهایی در محیط کار دیده می شود. دختران جوانی که پیشنهاد صیغه را از صاحبان کار خود دریافت کرده اند. زنانی که پس از پایان ساعت کار در اتاق تعویض لباس مورد تهاجم و تجاوز همکاران مرد خود قرار گرفته اند. زنانی که در هنگام کار، دستمالی شدن توسط سرکارگرشان را با خشم به سکوت گذرانده اند و زنانی که ... .
از طرفی اغلب زنها به صورت پاره وقت استخدام موقت می شوند و به هنگام تعدیل نیرو جزو اولین کسانی هستند که در معرض خطر اخراج قراردارند. البته تفکر غالب بر سیستم سرمایه داری مرد گردان اقتصاد، زنان کارگر را قشر سرخورده و نیازمندی می داند که به هر قیمتی حاضر به کار است و به همین دلیل در صورتی نشانه پیکان اخراج از وی برداشته می شود که به کار مضاعف و حقوق کم رضایت دهد. تصور سیستم تا حد زیادی درست است و نقطعه ضعف مالی زنان کارگر که بیشترشان مسئولیت خانواده را بر عهده دارند وسیله ای برای سود کارفرمایان بوده و آنها با کمترین هزینه بیشترین بهره وری را دارند.
به هر حال آنچه مشهود است خشونت همه جانبه ای ست که نسبت به زنان به ویژه زنان کارگر اعمال می شود و به پشتوانه سنت، فرهنگ و کاستی های قانون این خشونت از موضع قدرت در مورد ضعیف ترین اقشار یعنی کودکان و زنان فقیر، نمود بیشتری دارد. برای کم رنگ کردن این مشکل زنان باید از سطوح مختلف اجتماعی در تشکلهای زنان شرکت کنند، بدین ترتیب آنها می توانند با بیان تجارب و مسائلشان، راههای مقابله را نیز یافته و به سایرین بیاموزند و با فعال کردن سایر زنان به روشهای اعتراضی علیه کار مضاعف و بهره کشی جنسیتی دست یابند. زنان کارگر به مدد هم و یاری فعالان جنبشهای زنان می توانند در بستر سازی فرهنگی در جهت ایجاد محیط امن برای کار زنان نقش تعیین کننده ای را در جامعه داشته باشند به شرط آنکه از صحنه خارج نشوند و تا آنجا که می توانند به خشونتهای جاری اعتراض کنند.این اعتراضات در نهایت می تواند به جایی بیانجامد که قانون را متوجه نقش تعیین کننده خود کند و با تعیین جرایم سنگین، کارفرمایان را مجبور به تامین امنیت جنسی و روانی زنان کارگر خود در محیط کار نماید.
1) زنان و تبعیض - کیت فیگز - ترجمه اسفندیار زندپور و به دخت مال امیری – نشر گل آذین – 1384 – ص 50
2) Violence on the Job – GENEVA (ILO News)
منبع :سایت زنستان