به بهانه مرگ صبيعه،

به بهانه مرگ صبيعه،

آيا مرد ايرانی می تواند فمينيست باشد؟

ايمان مظفری

http://www.iftribune.com/news.asp?id=4&pass=78

     Email:mozafari_eman@yahoo.com

تريبون فمينيستی ايران:

طی سال های اخير شاهد بوده ايم، فمينيسم بر خلاف انديشه ای انسانی كه می بايست در جامعه گسترش يابد، گاها تيتری شد برای اينكه در يك جامعه بسته و محدود، عده ای بگويند طور ديگر حرف می زنند. يا حداقل ادعا كنند، جور ديگری فكر می كنند.

ياد گرفتند تئوری بياموزند، بدون آنكه پيش از آن ياد گرفته باشند، چگونه به تئوری های ذهنی خود وفادار باشند. ياد گرفتند با انديشه ها بازی كنند، پيش از آنكه بدانند در جامعه ی عرفي، اين تعارفات هستند كه نقش كليدی را بازی می كنند.

ياد گرفتند خوب حرف بزنند، در حرف زدن هم گاها باكی نداشته باشند و نشان دهند كه آدمی از جنس متفاوت هستند. به ديگران هم ياد ندادند كه معيار تراوشات فكری افراد را در عمل آنها ارزيابی كنند. اگر گفتند: «خشونت عليه زنان به هر شكلی عملی غير انساني، رفتاری شرم آور و در عين حال تقبيح شده است» كسی از آنها نپرسيد «كه خودت چگونه به آنچه كه می گويی عمل می كني؟»

اگر آموخته بوديم كه فمينيسم يعنی تغيير آگاهانه نظام مردسالاری كه در گوشه و كنار زندگی جمعي، مقتدرانه حكومت می كند، شايد از آقای چگينی امروز به عنوان يك فمينيست قاتل ياد نمی كرديم، زيرا خودش در عمل ناقض حرف هايی بود كه او در قالب فمينيسم از آن ياد می كرد.

 

فراموش نكنيم كه فمينيسم يعنی تحول دنيای سنتی شده ما و تمام مناسباتی كه بر آن حاكم است. اما اين پرسش می تواند مطرح شود كه برای اين تحول مرد ايرانی چه اندازه آماده شده است؟ چه اندازه وقتی از فمينيسم صحبت می كند، از يك اعتقاد و تعهدی صحبت به ميان می آورد كه او می بايست در اولين گام، از زندگی خودش آغاز نمايد و بعد برای ديگران نسخه بپيچد. ما با تغيير در روابط زندگی روزانه است كه می توانيم دنيا را متحول كنيم و فمينيسم از ما می خواهد كه از همين جا آغاز كنيم. از درون خانه هايمان، از آنجا كه فكر می كنيم و فقط فكر می كنيم كه فضايی عادلانه را به وجود آورده ايم.

 

تاريخ ما سراسر تاريخی بوده است در تعارض با تمدن بشري.

مخالف با هرگونه تعقل در باره انسانيت كسانی كه اصلا جزء افراد جامعه به شمار نمی رفتند. تاريخ در ايران مردی را به بلوغ رسانده است كه همواره به او با ابزار های مختلفی چون عرف، سنت، آموزه های مذهبي، مناسبات اجتماعي، نظام آموزشی و … ياد داده است، تا زن را در درجه دوم ببيند و از هيچ كوششی برای سربراهي، مطيع ساختن و ابزاری كردن او دريغ نكند.

 

جای هيچ تعجبی نيست كه از چنين جامعه مردسالار و مردمحوری انسان هايی ظهور كنند كه ما به آنها بگوييم فمينيست، اما در واقعيت همان پدرسالار، مردسالار و سركوب كننده حقوق انسانی باشند كه تنها مارك آنها عوض شده است.

 

و اشتباه ما نيز از همين جا شروع می شود. از آنجا كه نتوانستيم بگوييم فمينيسم چيست و فمينيست كيست؟ معيارهايش را مشخص نكرديم. نهادينه نشد و در لايه های بيرونی باقی ماند. لايه های بيرونی تنها ارمغانی كه برای مرد ايرانی داشت، اعطای پرستيژ و تشخص فردی بود. اعطای پرستيژ و اعتبار برای كسانی كه در دنيای به ظاهر متحول شده، قرار بود جايگاهی را برای خود كسب كنند.

 

اشتباه ديگر ما اين است كه از واژه فمينيسم هزينه می كنيم. هر كس كه گفت «حق زن» گفتيم او يك فمينيست است. گفتيم به دنبال آرمان هايی است كه ديواری به عظمت تاريخ در برابرش ايستاده است. می خواهد اين ديوار را فرو بريزد. ولی واقعيت اين است كه شايد بسياری از ما (مردان) كه حرف های زيبايی را روزانه درباره زنان تكرار و فقط تكرار و نه عمل می كنيم، يك فمينيست نيستيم. واقعيت اين است كه مردان، فمينيست را تهديدی آشكار برای تمام مناسباتی می دانند كه در آينده بايد به تغييرات آن تن دهند و به همين دليل است كه امروز شاهد آن هستيم زنان جامعه ما همگی به يك اندازه تحت تبعيض ها، خشونت ها، نابرابری ها و … هستند و نمی توانيم به جرات بگوييم، زنانی كه مردانی روشنفكر دارند وضعيت بهتری نسبت به ديگران (غير روشنفكران) دارند.

 

ياد جمله ای از دوستی بسيار عزيز ، افتادم كه می گفت:

«هر گاه به چشمان زنی نگاه می كنم، كوهی از حرف های ناگفته برايم به ارمغان آورده می شود

 

و شايد تقصير ما بود كه نتوانستيم بفهميم چشمان «صبيعه» به ما چه می گويد! تا اينكه تنها از او جسمی بی روح باقی ماند!

«يادش را همواره گرامی خواهيم داشت»

12/17/2004 12:21:11 AM