تن فروشی زير چادر
جميله ندايی
فستيوال فيلم زنان در فرانسه بيست و هفت سال در مقابل وسوسه های سينمای صادراتی ايران که در هر شکلش زن ستيز است مقاومت کرده است. اما امسال يک فيلم مستند از کشور دانمارک در قسمت مسابقه نمايش داده شد که در ايران فيلمبرداری شده است.
کارگردان اين فيلم ناهيد پرسون است که از هيجده سال پيش ساکن کشور سوئد است.اين فيلم جايزه بهترين فيلم مستند از طرف داوران 1500 یورو و جايزه بهترين فيلم انتخابی تماشاگران فستيوال 3000 یورو را به دست آورد.ناهيد پرسون بر خلاف چند فيلم ديگر که در مورد فحشا ساخته شده فقط به ضبط صدا وتصوير نپرداخته است. اوبه دنبال فهميدن درد است.
ناهيد پس ازهيجده سال دوری ازايران برای ديدار پدر ومادرش به تهران بازميگردد
ودراولين برخورد فراوانی فقر و اعتياد دلش را به دردميآورد
چرا اينهمه تخريب؟ دليل اين انحطاط اخلاقي چيست؟ او برای جواب سوالهايش با يک دوربين ديجيتال که خيلي شبيه دوربیتهای توريستي ست در کوچه و خيابان به دنبال جواب ميگردد. در جستجوهايش با يک پِيرمرد فال فروش آشنا ميشود. مشتريهای اين پيرمرد همه درآرزوی خوشبختي سکه يي ميپردازند و پرنده کوچک از قفس نوکش را بيرون مياورد و به فالهای چاپي نک ميزند . مشتری يک دم به رويا فرو ميرود و لحظهء بعد دوباره در جنگل شهر گم ميشود. ناهيد همراه پيرمرد به خانه او درجنوب شهر ميرود
در خانه پيرمرد با همسايه های او آشنا ميشود اطاقهای کوچک افراد تنها خستگي وفرسوده گی .
معماری اين خانه به خانه های بسياری که در سريالهای تلويزيوني وفيلم فارسي ها ديده ايم شبيه است. اما اين بار با آدمهای حقيقي روبروييم نه با شخصيت های ذهنی فيلمنامه نويسان
دو زن جوان معتاد به هرويين با دو فرزند گرسنه وکثيف ساکن اين برزخ زمينی هستند. ناهيد درشروع به همه اين فراموش شدگان ميپردازد اما کم کم فريبا ومينا و کودکان گشنه همه فضای ذهن اورا پر ميکند.
مينا وفريبا در شرايطي ديگر ميتوانستند خود ناهيد باشند. ناهيد به اين دو زن آنقدر نزديک ميشود که ديگر پرده يي ناهيد ومينا وفريبا را جدا نميکند خصوصي ترين حريم اين زنان را ناهيد نقش ميکند انگار دوربينی در ميان نيست و سه زن روزها وشبها به گفتگو و بيان دردها نشسته اند درين خلوت فقط صدای رنج و نابودی به گوش ميرسد ظلمت حاکم است وهيچ روزنه يي از اميد پيدا نيست ناهيد شصت ساعت فيلم گرفته است وآنچه تدوين شده فقط پنجاه دودقيقه است
فريبا و مينا هردو متاهل بوده اند و هردو از طريق شوهرشان به اعتياد و بعد به تن فروشی کشيده شده اند بدنهای فرسوده و زخمي دارند همه روز وشب در جستجوی مرگند ازجان خود وتن خود نفرت دارند
درین تاريکی بي پايان لحظه های کوتاهی
در دود و مواد همه چيز فراموش ميشود وبعد باز دريای سِياهی حاکم است
ناهيد با پشت هم گذاشتن اين تصاوير غمگين سعي ميکند بفهمد چرا در ورطه يي چنين هولناک غوطه وريم؟
در نمايشهای قبلی فيلم هميشه کسي به عنوان ايرانی ازين وضعيت شرمنده شده و زبان به ملامت گشوده است.
ناهيد ميگويد من مبارزه سخت و مداوم زنان کشورم را فراموش نميکنم اما دوربينم را ميخواهم به طرف زناني بگيرم که بر اثر حکومت ايدئولوژيک و مذهبی اِيران از انسانيت خلع شده اند و اشيائي هستند که بعد از مصرف به زباله دانی ريخته ميشوند.
زنانی که نه زبان بيان درد دارند نه اميد به آينده و نه کسی يا مسئولي از اداره کنندگان مملکت به آنها مي انديشد.
بار دوم نمايش فيلم ژاکي بوئه مدير فستيوال سئانس نمايش را به زنان فيلمساز و خبرنگارانی تقديم کرد که جانشان را به خطر مياندازند تا حقيقت به گوش مردم برسد.تمام درآمد از فروش فيلم به انجمن دفاع برای آزادی
فلورانس اوبنا تقدیم شد که سه ماه است در عراق به گروگان گرفته شده است.
ژاکي با اين ژست شهامت ناهيد را ستود که به قيمت تبعيد هميشگی حقيقت را پنهان نکرد.
داوران فيلمهای مستند بدون استثنا همه به اين فيلم رای دادند و وقت اعطای جايزه همچون مدعوين جشن پايانی از حرفهای ناهيد و يادآوری تصاوير فيلم اشک برگونه داشتند.
اين فيلم روز سي ويک مارس در سالن سينمای فيلمسازان پاريس نمايش داد ه خواهد شد .چند کانال تلويزيوني اروپا فيلم را خريده اند و به زودی شاهد نمايش آن بر پرده خواهيم بود.
*ژاکی بوئه مدير فستيوال با دفاع از ارزشهای زنان فمينيست نه تنها امکانات توريستی ومهمان نوازيهای جمهوی اسلامی را از دست ميدهد. حمايت متحدين مالی حکومت ايران راکه بودجه فستيوالها را تامين ميکنند نيزنميتواند جلب کند