حجاب، اين ابزار سرکوب زنان را نابود سازيم!
آلاله
حجاب، در مرکز ابزارهای سرکوب زنان جای دارد. دليل اين مرکز اين است که ساير ابزارها، جدا سازی جنسيتی، تحت تملک مرد بودن و ساير قوانين زن ستيز با توجه به نقشی که حجاب بازی می کند امکان عملی شدن راحت تری پيدا می کنند. سر فرود آوردن، تسليم، حقارت زنان و تابع مردسالاری شدن در پس اين "پوشش" است و بخاطر همين است که بعنوان ستون جمهوری اسلامی بر آن تأکيد می شود. بار ديگر تلويزيون به تريبون تبليغاتی مبارزه عليه بدحجابی مبدل شده است. برنامه های گوناگون به بررسی علل و عوامل اين پديده می پردازد. برخی اين پديده را اقدامات غرب در جهت تزريق فرهنگ بی بند و بار خود در ميان جوانان می دانند و برخی نتيجه ی عملکرد اشتباه سران نظام در علاقه مند نمودن جوانان به فرهنگ اسلامی، در نهايت اين جدلهای نمايشی برای توجيه اقدامات سرکوبگرانه ای است که عليه زنان به اجرا در می آيد.
اما در مقابل قطب حاکم (اصولگرايان)، بررسی نظرات اصلاح طلبان اهميت دارد. زهرا رهنورد در جمع دانشجويان در خصوص مسائل زنان می گويد: "قرار نبود و نيست که اين تبعيضها در حق زنان روا داشته شود، امام خمينی پيوسته از هويت و حيثيت و بالندگی زنان سخن می گفتند. در ميان سخنان ايشان دو جمله معروف تر است که می فرمايند “از دامن زن مرد به معراج می رود” و ديگری “شما زنان در اين انقلاب پيشوا بودهايد”. اين دو جمله معروف می توانست کليد واژههای اصلی پی ريزی قوانينی متعالی و برابری طلبانه و حيثيت بخش برای زنان باشد." اين نقل قول از سوی زهرا رهنورد کماکان تبعی بودن زنان را نشان می دهد و اينکه زن هميشه با مرد تعريف می شود و ما نمی دانيم چرا يک بار زن به معراج نرفت (البته مرد هم به معراج نرفت و اين خود خرافه ايی بيش نيست) و قبل از هر چيز بايد تاريخ را تحريف نکرد و سخنان امام را در فردای پيروزی انقلاب و حمله به زنان بايد به ياد آورد. زنان در پيشبرد انقلاب ٥٧ نقش به سزايی را دارا بودند و خمينی به خوبی به اين نيروی عظيم که برای رهايی خود از سطه ی مردسالاری گام بر می دارد واقف بود. از همين رو اولين اقدامات وی پس از به چنگ آوردن انقلاب مردم اجباری نمودن حجاب و سعی در هر چه فرودست نمودن موقعيت زنان بود. در زمان خمينی دختران دبيرستانی پيشرو را در قتلگاههای جمهوری اسلامی اعدام نمودند و قبل از اعدام برای اينکه به بهشت نروند به آنها تجاوز کردند. در آن دوران بود که به صورت زنان اسيد پاشيدند و تيغ کشيدند. خمينی همچون ساير ارکان نظام اذهان عمومی را فريب می داد. اساساً دين اسلام و حاکميت اسلامی بدون پيشبرد سلطه بر زنان و حفظ نظام مردسالار قادر به ادامه ی حيات نخواهد بود.
کاظم صديقی در نماز جمعه گفت: "زنانی که طبق موازين اسلامی لباس نمی پوشند، مردان جوان را به بيراهه می کشانند و زنا را در جامعه گسترش می دهند که احتمال زلزله را تشديد می کند". البته اين قبيل ادعاها تازه نيست، ما شاهد ارتباط دادن فساد اجتماعی، تأثيرات منفی روی مردان در محيط های عمومی، سست شدن بنيانهای خانواده و از اين قبيل توجيهات ارتجاعی، برای پوشاندن دلايل اساسی معضلات اجتماعی بوده ايم ولی نسبت دادن علل يک سری از پديده های طبيعی که جنبه ی علمی آن يقيناً ثابت شده است، به رعايت نکردن حجاب زنان قابل چشم پوشی نيست. اين ادعا بار ديگر نشان می دهد که زنان و مسأله ی حجاب در ايران جزو عرصه های تعيين کننده ی حيات نظام جمهوری اسلامی و بقول خودشان ستون و پايه های آن است و نظام بار ديگر درصدد است با استفاده از جهل و خرافه ی مذهبی اهداف و منافع حکومت خويش را به ثمر رساند.
در پی انتخابات سال گذشته بارديگر جمهوری اسلامی با بحران مشروعيت و اعتراضات مردمی مواجه گرديد. چندين ماه مردم با حضور در اعتراضات راديکال توانستند سران نظام را به وحشت بياندازند. دراين پيکار تعيين کننده علاوه بر اصولگرايان که سالهاست دستشان رو شده، اصلاح طلبان نيز در برابر مردم افشا گرديدند و در پی آن حکومت در کنترل اعتراضات دچار مشکلات جدی شد که کماکان معضل مهمی برای کل رژيم است.
اينبار نيز چون گذشته جمهوری اسلامی با اقدام به سرکوب زنان در راستای مبارزه با بدحجابی با يک تير دو نشان را هدف قرار می دهد. از يک سو نيمی از جامعه را تحقير و سرکوب می نمايد و از سوی ديگر حمايت بخشی از نيمه ی ديگر جامعه را که درگير قيد و بند افکار ارتجاعی و مرد سالارانه هستند بدست می آورد. جمهوری اسلامی به مدت سی و يکسال برای حفظ حاکميت خويش و در هر مرحله از بحرانهای سياسی روشهايی چون کميته های انقلاب اسلامی که مادران ما به خوبی به ياد دارند، جداسازی جنسيتی در اتوبوس، کلاسهای درس دانشگاه، محيط های کاری و ... برای تحقير و کاهش اعتماد به نفس زنان، پس از آن شکل دادن به گشت های ارشاد و نگهداری دختران در بازداشت گاه ها و پرونده سازی و اخاذی از آنها را به کار گرفته است.
اما در شرايط اخير علاوه بر پيگيری اهداف فوق الذکر، به دنبال حضور چشم گير زنان در مبارزات و انکار ناپذير بودن اقدامات شجاعانه و راديکال آنها جمهوری اسلامی سعی دارد اقدامات سرکوبگرانه ی خود را تشديد نمايد، اعلام برخورد جدی با زنان بد حجاب و مبارزه با مزاحمين نواميس مردم، فيلم برداری از افراد بد حجاب و احضار آنها به مراکز انتظامی و ابلاغ آيين نامه های انضباطی به دانشگاه ها، روشهای سرکوب زنان و دختران در خيابان و دانشگاه است.
آنچه در پس اين مسائل مطرح می گردد، آن است که در درجه اول مسأله زنان، حجاب و بنيان خانواده برای جمهوری اسلامی علی رغم ادعای ظاهری صرفاً يک مسأله ی شرعی و مذهبی نيست، بلکه مسأله ای کاملاً سياسی است که جمهوری اسلامی با استفاده از تحريک اعتقادات مذهبی سعی در کاهش اثرات بحرانی آن دارد. ستم بر زنان و جامعه ی مرد سالار سابقه ای به درازای جوامع طبقاتی داراست و مبارزه عليه ستم جنسيتی در راه رهايی بشر از ارکان مهم مبارزات بشری است. بارها اين جمله را شنيده ايم که "حتی اگر يک زن تحت ستم باشد، هيچ انسانی آزاد نخواهد بود". پس اين مسأله محدود به ايران نيست و تمامی جهان را شامل می گردد. اما زنان در ايران و کشورهای مشابه به دليل وجود حاکميت مذهبی بطور مضاعفی تحت ستم قرار می گيرند و در همه اين کشورها حاکميت به واسطه ی اعمال ستم بر زن با استفاده از قوانين مذهبی قادر به تقويت و نگهداری ستون حکومت هستند. بنابراين با توجه به اهميت مبارزات زنان در راه رهايی از قيد ستم و استثمار، در اولين اقدام، مبارزه با حاکميت دينی و در اين مسير لغو حجاب اجباری از مهمترين گامهای مبارزاتی زنان خواهد بود و اين اهداف با پيشبرد مبارزه به صورت مسالمت آميز به ثمر نمی رسند، زيرا حاکميت جمهوری اسلامی همانگونه که سران اين نظام و حتی به زعم برخی مخالفان آنها يعنی موسوی و ساير اصلاح طلبان نيزکه به طور مداوم تأکيد می کنند بر پايه ی اصول اسلام بوده و به قول معروفشان جمهوری اسلامی است، نه يک کلمه بيشتر و نه يک کلمه کمتر. بر اين اساس برای دستيابی به رهايی زنان و لغو هر گونه ستم بر زنان نمی توان به اين چارچوب اسارت بار و تغيير در قانون اين رژيم اميد بست و تنها راه رهايی مبارزه عليه کليت نظام جمهوری اسلامی خواهد بود و اين بدون مبارزه عليه حجاب اجباری و قوانين اسلامی زن ستيز آن ميسر نمی شود.
بر گرفته از نشریه دانشجویی بذر