عنصر سياسی و بيگانه با اخلاقيات انسانی ؟

عنصر سياسی و بيگانه با اخلاقيات انسانی ؟!

 زری عرفانی

  آيا رعايت اخلاقيات و پای بندی به اصول از خصوصيات يک عنصر سياسی است و يا عرصه سياسی از عرصه خصوصی منفک و خصلت ويژه عنصر سياسی به شمار نمی آيد؟ آيا يک عنصر سياسی با يک غير سياسی و لمپن تفاوتی نبايد داشته باشد؟ آيا مگر غير اينست که انسانها برای رشد و تعالی بشريت مبارزه می کنند؟  افراد اجتماع که همان زن و مرد هستند، سازنده و يا منهدم کننده جامعه اند. آيا زن و مرد آگاه و متعّهد به اصول اخلاقی موجب رشد و اعتلا آرمان های جامعه بشری نيستند؟ چگونه می توان از درد جامعه سخن گفت و جهت زدودن معضل اجتماعی قدم برداشت ولی تا خرخره در لجن بی بند و باری به اصول اخلاقی غوطه ور بود؟

 در جامعه ای که زن و مرد به اخلاقيات پای بند نباشند، و شوهر در خانواده، رکن جامعه، دست به هر زشتی و ديکتاتوری و قلدری و بی پرنسيبی بزند، آيامی توان در اين رابطه بيمار و جامعه بيمار فرزندانی سالم و مترّقی، بدور از نابسامانی و تاهنجاری های کاراکتری تحويل جامعه داد؟ آيا می توان در خانه، مردی با کيش شخصيت وحشتناک، زن ستيز، خودکامه، فحّاش و روسپی بود؛ يعنی همزمان با چند زن ارتباط جنسی برقرار کرد و عنصر سياسی تلّقی شد؟ نه امکان پذير نيست. نمی توان علم مبارزه با زن ستيزی را بلند کرد و همزمان زن ستيز و بی پرنسيب به اصول اخلاقی روابط انسانی با همسر خود بود ؟

 زن ستيزی جلوه های گوناگون دارد و يکی از آنها خيانت به همسر است. عنصر سياسی بايد مروّج پای بندی به اصول اخلاقی باشد. آيا مردی که با داشتن همسر با زنان ديگر ارتباط نامشروع برقرار میکند، شايستگی لقب عنصر سياسی و اپوزيسيون مترّقی را داراست؟ آيا مردی را با افکار آخوندی نسبت به زن صرف به |ينکه به لحاظ صوری دارای عبا وعمّامه نيست، می توان او را اپوزيسيون آخوند ها دانست؟ آيا مردی که به زن (همسرش) خيانت می کند، به آرمان های مترّقی مردم آزاده خيانت نخواهد کرد؟ آيا به صرف گذاشتن امضا پای اطلاعيه های سياسی و مترّقی، اين پديده، عنصر سياسی قلمداد می شود؟ آيا می توان بر خصوصيات زن ستيزانه و قدرت طلبانه مرد در خانه و جامعه با اغماض چشم بست و آن را به حساب زندگی و اخلاق خصوصی او گذاشت و سياست را پشت آن (در خانه) دفن کرد و دو شخصيت کاملا مجّزا از اين يک فرد ساخت؟

 مردی که هرگز همسرش يا بطورکّلی يک زن را بعنوان انسان برابر نمی نگرد و تنها به پائين تنه زن جهت استفاده ابزاری نگاه می کندو خواسته ها و انتظارات طبيعی او را زير پا می گذارد و ارزشی برای صداقت و پاکی او قائل نيست می تواند خود پاک و با صداقت باشد؟ مردی که به زنش خيانت می کند، به آرمان بشری، به آينده فرزند و اجتماع، به نويد يک زندگی بهترخيانت می کند. زن و مرد دو بال پرواز بشريت هستند و نمی توان با بال شکسته پرواز کرد.

 وقتی زن و فرزندی که شاهد بی پرنسيپی همسرش و پدرش که ادّعای سياسی بودن و مبارز بودن جهت برابری انسانها و شکوه زندگی می کند، هستند، چگونه می توانند در فضای سالم، سرشار از مهر و عطوفت و يگانگی و انرژی لازم زندگی کنند؟ آن همسر با تحمّل درد خيانت و فرزند با فشردن دندان خشم بر جگر، نمی توانند عواقب ناهنجاری های پس آمد واقعه که همچون نيش بر پهلوی زندگی آنها فرو رفته را، خنثی کنند. خيانت مرد به زن ضربه ايست هولناک که به زن و فرزند و به ارتقا جامعه وارد می شود.

 متاسّفانه از اينگونه افراد در اپوزيسيون آخوند ها فراوان به چشم می خورند. از جمله پديده ای است موسوم به دکتر! مجيد مشيّدی در کشور سوئيس، مردی از تبار گوبلز، خدای مونتاژکاری، شخصی که هرگز زندانی سياسی نبوده و خودش را بدان منتسب می کند، مردی روسپی از آن دست است. با خدعه و فريب و شخصيت پردازی از خودش، از زنان استفاده ابزاری می کند و با ايجاد يک کانون پناهندگی با هرچه زن تنهای با فرزند است با وعده ازدواج و گرفتن جواب پناهندگی، از آنها پلّه ساخته تا به اهداف قدرت پرستی اش دست يابد. او بجرم ضرب و شتم همسرش پرونده جنائی دارد و چون به خلوت می رود آن کار ديگر می کند؛ از زنی که به اسم منشی او شناخته شده گرفته تا ديگر اعضا. و چنانچه زنی در مقابل او تسليم نشود به جاسوس رژيم و روسپيگری و تهمت های اين چنينی محکوم خواهد شد. با ارعاب کارهايش را پيش می برد و پناهجوی نا آگاه دروغ های سقف خراب کن او را باور می کند تا روزيکه از دنيای توّهم بيرون آيد، و چنان دشمنی خواهد شد که به اعتماد نسبت به عنصر سياسی خدشه جبران ناپذير وارد خواهد کرد.

اين شخص فرهنگ دروغ و تزوير، جاسوس پروری را اشاعه داده و چنان دستگاه آخوندی در ابعاد ميکرو ايجاد کرده که اصطلاح " قدرت فساد می آورد" را تداعی میکند. ولی بايد گفت اين قدرت نيست که فساد می آورد بلکه فساد در اينگونه افراد نهادينه است و در اثر غفلت ما چنانچه به قدرت دست يابند، مهار بر می کشند و گرنه چرا چگوارا و يا گاندی اينگونه نشدند. اين کيش شخصيت است که اينگوه افراد دچارش هستند و موجب بيزاری ديگران از سياست می شوند. کسيکه با او همکاری می کرد و خود را يک کمونيست دو آتشه تلّقی می کرد، معتقد بود که اين مسائل زندگی خصوصی اوست و از اثرات و تبعات آن غافل بود تا اينکه خودش شخصا دچار آن لطمات شد، که اميدوارم درسی باشد برای آنها که از اشاعه فرهنگ ديکتاتوری از خانه به کوچه: رکن جامعه به ارکان ديگر، غافل هستند. متاسفانه فرهنگ مرد سالاری مانع درک کافی افراد از ريشه يابی درد های اجتماعی شده و آخوند را فقط خمينی و امثلهم می بينند ؛ و طلاق اين معضل اجتماعی روز بروز افزايش می يابد.

 افسوس که تا اينگونه مردان در تابلوی اپوزيسيون ايرانی حضور دارند نمی توان انقلاب واقعی ايجاد کرد و به آرمان های انسانی رسيد و رژيم خمينی تداوم خواهد داشت.

اگر می خواهيد ببينيد که يک مرد چقدر دمکرات است از برخوردش در خانه و با همسر و فرزندش درياب و به همين نسبت اگر می خواهيد ببينيد که رژيمی چقدر دمکرات است، از شرايط زنانش در جامعه درخواهيد يافت.

 اهداف مبارزه: ايجاد يک زندگی پاک، سالم، شکوفا و سازنده برای تمام انسانها است. پيام عنصر سياسی؛ زندگی و روابط زناشوئی بدور از نيرنگ و دروغ و فرسايش روح و روان و له رعايت اصول و پرنسيب های زندگی مشترک و احترام به  اين ضوابط بدور از هرنوع خيانت و دنائت است؛ جامعه ای که روابط پاک و سالم از ترويجات عنصر سياسی باشد و تاسی به آن نشانگر صداقت در عمل و نه تنها يک شعار پوچ و توخالی برابری و عدالت اجتماعی لغلغه زبان. جامعه ای بدور از فساد اخلاقی، ارج نهادن به کانون خانوادگی، برابری حقوقی تا بتوان با شکوه زندگی کرد و از زندگی لذّت برد. روابط زيبای زن و شوهر که بستر رشد فرزندانی شايسته و فارغ از کمپلکس های حقارت و ناهنجاری های شخصيتی توام با نفرت و انزجار باشد. جامعه ای سالم ، رابطه زناشوئی سالم و فرزندانی سالم.

هدف از مبارزه؛ دست يابی به يک زندگی شرافتمندانه ، جامعه ای زيبا و انسانيست.

زوريخ، سپتامبر 2006

Za.erfani@freesurf.ch

www.pwoiran.com