خبر رفتن آذر نه تنها برای ما بلكه برای كل جنبش انقلابی و كمونيستی ايران و حتی فراتر از آن خبرجانگدازی است.
آذر رفيق دوران سخت ضربات و عقب نشينی های ايدئولوژيك دهه ۶۰ بود.
آذر، رفيق دوران مقابله با كارزار بين المللی ضد كمونيستی دهه ۷۰ بود.
آذر، رفيق دوران مبارزه بر عليه موج سازش طبقاتی و رفرميسم ”دوم خرداد“ بود.
آذر رفيق دوران مبارزه برعليه موج سبز بود.
آذر انقلابی كمونيستی بود كه تمامی اين دوران چشم از آرمان رهايی كل بشريت برنداشت.
آذر كل زندگيش را خلاف جريان شنا كرد. خلاف جريان مناسبات و سنتهای حاكم و ايده هايی كه از اين مناسبات و سنتها برخاسته و تحكيم شان می كرد.
آذر، روشنفكر كمونيستی بود كه سخت مطالعه و فكر می كرد.
آذر، زن عمل آگاهانه بود.
تعهد، درك و كسب اين خصوصيات در پروسه مبارزه، آذر را به شخصيت برجسته جنبش رهائی زنان و انقلاب كمونيستی تبديل نمود.
آذر، در پروسه مبارزاتش، اندوه از دست دادن بسياری از رفقايش را از سرگذرانده بود!
رفقای سربداران، رهبران و كادرهای شورای چهارم اتحاديه كمونيستهای ايران، رهبران كمونيست اعتصاب زندانيان سياسی و بسياری از انقلابيون و كمونيستهای كل جنبش ... و در اين ميان هنگام خبر ترور رفيق برجسته كمونيست كامران منصوردر سال ۱٩٩۲ من و آذر در يك محل بوديم. آذر تمامی تلاش خود را نمود تا خبر از دست دادن كامران كمترين ضربه روحی را به من زند. بعد از اعلام خبر همديگر را آغوش گرفته و بعد از اشكهای غم از دست دادن رفيق كامران درباره زندگی و مبارزه او بحث كرديم.
افسوس كه اينبار جبر تاريخ مجبورمان ساخته درباره زندگی و مبارزه آذر سخن بگوييم.
آن روز آذر به من گفت تا كنون داشتيم با ناخن چاه می كنديم، حال كه رفيق كامران را از دست داده ايم، مجبوريم با ناخنی كه روی آن ضربه چكش سختی خورده به چاه كندن ادامه دهيم.
آذر به قولش وفادار ماند و به الگو و سمبلی برايمان تبديل شد.
با اين قول كه اندوه از دست دادن رفيق آذر را به خشم و آگاهی بيشتر برای پيمودن راهی كه سالها با هم پيموديم بدل كنيم.
كامران اميری
5 ژوئن 2012