سازمان یابی تشکلهای مستقل کارگری
فرخنده آشنا
با سلام به حاضرین محترم!
مقدمه
وقتی ما سوسیالیست ها و چپی ها راجع به مسئله زن حرف می زنیم از اینکه سیستم اقتصادی و سیاسی را مورد حمله قرار بدهیم چیزی کم نمی آوریم. اما راجع به مرسالاری میان خودمان کم حرف میزنیم. اما خوب است که اگر یک جوال دوز به دیگران می زنیم یک سوزن هم به خودمان بزنیم و امیدوارم این به کسی؛ بخصوص به فعالین کارگر مرد و سوسیالیست، برنخورد. بحث امروز من راجع به تشکل یابی زنان کارگر است. با این بحث من میخواهم توجه شما را به اهمیت این حوزه و ظرفیتهای عظیم آن در کشور ایران، که متاسفانه کمتر مورد توجه فعالین جنبش کارگری و جنبش زنان قرار گرفته، است جلب کنم.
تصویر کوتاه و عمومی از وضعیت امروز طبقه کارگر
احتمالا همه شما از رئوس خبرها و گزارش هایی که این روزها در مورد وضعیت کار و زندگی کارگران از ایران میرسد با خبر هستید. مسئله دستمزدهای معوقه، عدم وجود قرارداد دسته جمعی، عوارض ناشی ازحذف یارانه ها، در کنار گرانی سرسام آو، سر تیتراصلی این گزارش ها هستند. چند تا تیتر در یک جمله کوتاه. اما همین جمله کوتاه گویای جهنمی است که جمهوری اسلامی برای کارگران خلق کرده است. دستمزد کارگران ناچیز است. اما بسیاری از کارگران همین دستمزد ناچیز را هم به موقع دریافت نمی کنند. کارگر رسمی و استخدامی طبق قانون کار جمهوری اسلامی حقوق ناچیزی دارد. اما بخش اعظم کارگران ایران, حدود 80 درصد کارگران، حتی شامل قوانین کار و یا تحت پوشش حقوق قرارداد رسمی هم نیستند. خیلی از کارگران تحت قراردادهای موقت و پیمان کاری و قرارداد سفید امضاء کار میکنند. با حذف یارانه ها، کارگران هزینه های سرسام آوری برای کالاهای ضروری از جمله برق و گاز می پردازند. در همین چند ماهه اخیر نرخ تورم بطور سرسام آوری بالا رفته و بخش بیشتری از مردم به زیرخط فقر راند شده اند. وقتی کل معیشت یک خانواده چند نفره به یک درآمد وصل است، و این درآمد هم چند ماه و بعضا تا یک سال و دو سال پرداخت نمی شود، وقتی نصف یک حقوق ماهانه صرف پرداخت قبض آب و برق و گاز میشود و یک حقوق کامل صرف پرداخت اجاره خانه میشود؛ معلوم که نه تنها نان آور قبلی دو شغله و بعضا سه شغله می شود، بلکه تعداد بیشتری از اعضای خانواده مجبورند به انحاء مختلف تن به کار مزدی بدهند.
وضعیت زنان کارگر
نه تنها بخش بزرگی از آن 80% کاملا بی حقوق طبقه کارگر زن هستند بلکه اکثر کارگاههایی که زنان در آن کار میکنند، یعنی کارگاه های کوچک، اصلا شامل قوانین کار نمی شوند. تعویق در پرداخت دستمزدها یکی از عوامل تن دادن زنان به کار با شرایط بسیار سخت و با دستمزدهای نازل است. وقتی از وضعیت زنان کارگر حرف می زنیم وضعیت غم انگیز کار دختران کم سن و سال هم یک بخشی از این وضعیت است چرا که آنها هم عمدتا در کنار زنان کارگر کار میکنند. سخت تر شدن وضع اقتصادی باعث شده است که زنان به شرایط برده وار کار در کارگاهها تن بدهند. وقتی قبض پرداختی برق و گاز بر اثر حذف یارانه ها یک دفعه چند برابر میشود، وقتی قیمت کالاهای مایحتاج اولیه تامین یک زندگی بخور و نمیر چند برابر میشود؛ اطلاق لفظ دوزخ و جهنم به زندگی امروز کارگران ایران اغراق امیز نیست. آتش این جهنم هم بیش ازهرکس گریبان زنان کارگر گرفته است. زنانی که علاوه بر کار شاق خانه داری، که زن در آن هم مدیر است و هم کلفت، مجبورند در تامین درآمد خانواده هم سهیم شوند. من امروزفرصت نمی کنم راجع به تعداد زیادی از زنان که بر اثر این شرایط مجبور به تن فروشی میشوند، حرف بزنم.
زنان کارگر فقط کلفت خانه خودشان نیستند. فقط در قالی بافی و دوزندگی ها و هزاران کارگاه مخوف کار نمی کنند. این روزها خانه خود کارگرها هم کارگاه های تولیدی شده است. خیلی از کارهای مونتاژکاری؛ بسته بندی، خندان کردن پسته و غیرو دارد در خانه های کارگری توسط زنان و کودکان انجام می شود. زنان به شرایط کاری تن میدهند که حتی شامل همین حمایت های نیم بند قانون کار هم نیست و هیچ نوع پرداختی برای اضافه کاری و شب کاری پرداخت نمی شود. هیچ قانونی برای محدود کردن ساعت کار وجود ندارد. کارگران زن هم در کارگاهها و هم در کار تولیدی در خانه بدون هیچ گونه تامین اجتماعی مثل بیمه بهداشتی و درمانی کار میکنند. با وجود تن دادن به بدترین شرایط کار دستمزد های کارگران زن در کارگاهها حتی نصف حداقل دستمزد قانونی است. تصورش را بکنید که با وجود این گرانی که مثلا قیمت یک کیلو گوشت بیست هزار تومان است زنان کارگر در موارد زیادی در قبال 8 یا 9 ساعت کار 160 هزار تومان یعنی به اندازه هشت کیلو گوشت حقوق ماهانه دارند.
تبعیض جنسی اقتصادی
یکی از نتایج وجود ستم جنسی و بی حقوقی محض زنان در جامعه ایران این است که نیروی کار زنان تقریبا مجانی است. زن کارگر در ایران فقط در خانه کار مفت و مجانی نمی کند. وقتی هم که وارد بازار کار می شود در قبال یک ماه کار شاق پول هفت هشت کیلو گوشت دریافت را می کند. تبعیض جنسی زن را کم ارزش میکند و وقتی هم که وارد بازار کار میشود نیروی کارش را مفت و مجانی به چنگ میاورند.
پرداختن به مسئله زنان فقط از زاویه همبستگی با زنان خطا است. هنوز خیلی از فعالین کارگری وقتی صحبت از مسائل زنان میشود فکر می کنند با یک پدیده خارج از جنبش کارگری دارند اعلام همبستگی می کنند. خیلی از فعالین کارگری یک روز در سال، یعنی حول و حوش 8 مارس، فعال این عرصه می شوند و برای "خانم ها" پیام همبستگی می فرستند. تازه در این پیام ها هم یادآوری می کنند که مسئله اصلی مبارزه طبقاتی است و زنان حواسشان باشد که مسائل خودشان را اصلی نکنند. گویا مسائل زنان بخش اصلی مبارزه طبقاتی نیست. یک چیزی بیرون از آن است. مسائل اصلی مبارزه طبقاتی برای اینها آن چیزهایی است که برای مردها مسئله اصلی است. این کمبود البته در در میان فعالین جنبش زنان هم وجود دارد. آنها هم وقتی از مسائل جنبش زنان حرف میزنند مبارزه برابری طلبانه زنان کارگر را جزیی از مسائل جنبش زنان به حساب نمیاورند. حرف من این است که تبعیض اقتصادی علیه زنان در کنارانواع دیگر تبعیض جنسی از جمله تبعیض حقوقی جزیی اصلی از مبارزه طبقاتی است.
تشکل یابی زنان کارگر
وقتی به این وضعیت فکر می کنم بیشتر به مسئله ضرورت تشکل یابی زنان کارگر بخصوص زنان خانه دار در محلات کارگری میرسم. به نظر من سازمانیابی زنان کارگر در محلات کارگری یک حوزه فرعی نیست. جزء اصلی تشکل یابی کارگری است. اجازه بدهید این مسئله را بیشتر توضیح بدهم.
نگرش مرد سالارانه که مسائل زنان را جزء مسائل اصلی مبارزه طبقاتی نمی داند نگرشی است که از سازماندهی مبارزه هم تعریفی مردانه دارد. در این نگرش مسائل طبقه کارگر یک چیز است و مسائل زنان یک چیز دیگر. تا آنجا که به کارخانه برمیگردد فعالین کارگری مرد خیلی که به مسئله زن اهمیت بدهند به فعالین کارگری زن میدان میدهند که فقط در مورد مسائل ویژه زنان حرف بزنند. پیام غیر مستقیم این نگرش این است که زنان در مسائل عمومی دخالت نکنند. از نظر من سازماندهی طبقه کارگر بدون سازمان یابی زنان کارگر که پایه اصلی آن تمرکز بر مسائل و مشکلات زنان کارگر است تصور ناپذیر است. بدون سازماندهی نیمی از یک پیکر نمی شود تمام ظرفیت های آن پیکر را برای یک کار معین مورد استفاده قرار داد.
سوالی که پیش پای فعالین کارگری، که متاسفانه اکثرشان مرد هستند، این است که آیا جنبش مردسالار کارگری میخواهد زنها هم در مبارزه طبقاتی و در پراتیک طبقه و در آزمون و خطاهای فعالین کارگری شرکت فعال داشته باشند یا این عرصه را عرصه انحصاری خودشان میدانند. آیا با فعالین کارگری زن به عنوان کنشگران اصلی جنبش کارگری برخورد می کنند و یا به عنوان فعالینی که فقط مسائل ویژه زنان را نمایندگی میکنند؟ چگونگی سازمان یابی یک مبارزه و یا جنبش معین نشان میدهد که فعالین آن به دنبال چه هستند. آیا بدون مشارکت فعال نیروی زنان درمبارزه طبقاتی مبارزه کارگران سر انجام اعتماد آمیزی خواهد داشت؟ آیا منافع کارگران زن در آن تامین خواهد شد؟ آیا این مبارزه به کاهش ستم و تبعیض جنسی منجر خواهد شد؟ نحوه پاسخ به این سوالات است که اعتماد زنان کارگر را به مبارزه و یا جنبش جلب میکند و یا آنها را به آن بی اعتماد میکند.
من بعنوان یک زن کارگر آنقدر در زمین جنگ طبقاتی افت و خیزها یی را تجربه کرده ام که میتوانم بگویم که واقعیت دشوار زن بودن یعنی موقعیت فرو دست در بازار کار و در محیط مردسالار واقعیت طاقت فرسایی است که مبارزه را در مقایسه با مردان بسیار دشوارتر میکند. با اینکه زن شاغلی هستی که در بیرون از خانه کار میکنی اما باز هم تحت تاثیر موقعیت خودت به عنوان یک زن خانه دار هستی. یعنی هم با مشکلات دنیای کار در بیرون طرف هستی و هم با مشکلات عرصه زندگی خانوادگی و کار خانه داری. وقتی هم که میخواهیم به عرصه مبارزه طبقاتی وارد شویم و علیه این مشکلات بجنگیم تازه باید از هفت خوان رستم بگذریم. خیلی از این موانع هم اگر توسط مردان کارگر ایجاد هم نشده باشند توسط آنها حراست و حفاظت می شوند. باید علیه شیوه ها و سنت های عقب مانده بجنگیم. مبارزه ای که سخت و بی امان است و مشکلات و موانع خودش را دارد.
سوال این است که کدام زن توانسته دست به یک فعالیت مفید اجتماعی بزند بدون اینکه توانسته باشد بر علیه این سنتهای ارتجاعی مبارزه کند؟ همه ما زنان مبارزه را از مناسبات نابرابر در خانه شروع میکنیم. در خانه تمرین می کنیم و وقتی به عرصه مبارزه در سطح جامعه و دنیای بیرون از خانه میرسیم که یک پا مبارز حرفه ای شده ایم .در این عرصه هم نشانه ها و عملکرد مردسالارانه از طرف همکاران و فعالین کارگری مرد را براحتی تشخیص میدهیم.
برای خیلی از زنها همین سنتهای دست و پا گیر و عقب مانده به موانعی عبور ناپذیر تبدیل شدند و با وجود تمایل به ایفای نقش مبارزاتی و اجتماعی متاسفانه در حصر خانگی باقی ماندند. خیلی از اینها مگر شانس بیاورند که شوهرانشان دستگیر شوند و بعد برای حمایت از همسر کارگرشان سخنگو شوند بدون اینکه بگویند که من هم خودم یک برده بی مزد خانگی ام و هویت ام هم فقط از طریق همسرم تعریف نمی شود.
این از وظایف جنبش کارگری است که روی این موضوعات کار کند. من قبول دارم که سازماندهی در این عرصه دشوار است. اما انجام کار دشوار هم همیشه به یک قدمهای اولیه درست احتیاج دارد.
من انتظار ندارم زنان از این هفت خوانها به سرعت رد شوند و در برابر سرمایه داری به عنوان عامل اصلی تیره روزی هایشان به عنوان کنشگران اصلی قد علم کنند. اما برای اینکه بشود کاری کرد باید از این هفت خوان ها عبور کرد. و برای این کار باید کارهای زیادی کرد. یک کار اصلی و دائمی این است که باید علیه نگرش مردسالارانه میان فعالین کارگری مبارزه کرد. خیلی از فعالین مرد فکر می کنند که چون چپ و رادیکال اند بطور اتومات هم فعال جنبش زنان هستند. که اینطور نیست. فعال جنبش زنان بودن فقط یک موضع گیری نیست. باید آن را در عمل نشان داد. رفقای مرد! ما واسه کسی به این راحتی تصدیق "فعال جنبش زنان" صادر نمی کنیم. برای مقابله با مردسالاری درون جنبش کارگری باید افراد بیشتری در مورد مسائل مختلف از زاویه جنسیتی روشنگری کنند. یک اتفاق مهمی هم که باید بیافتد این است که تعداد بیشتری از فعالین کارگری زن مستقیما فعال سازماندهی جبنش کارگری باشند. برای حل مشکلات زنان فرش قرمز جلوی پای فعالین زن پهن نکرده اند. این مشکلات نه فقط باید از طرف خود فعالین زن مطرح شود بلکه خود فعالین کارگرزن باید سازمانده اصلی مبارزه باشند. زنان نه فقط باید برای تامین خواستهای ویژه زنان مبارزه کنند بلکه سازمانده کل مبارزات کارگری هم باشند. نباید فعالین کارگری زن فقط به مسائل زنان بپردازند. جنبش کارگری ایران باید فعالین شناخته شده از میان کارگران زن داشته باشد. قدم دوم این است که مسائل زنان کارگر بیشتر مطرح شود. واقعیت این است که زنان کارگر به دلیل ستم جنسیتی در مقایسه با مردان از حق و حقوق بسیار بیشتری محرومند و دچار ضربات متعددی میشوند. انواع آزار جنسی در محل کار اینقدرعادی و طبیعی است که حتی از چشم بسیاری از فعالین کارگری مرد دور می ماند و متاسفانه در مواردی مثلا آزارهای روانی و متلک های لفظی خود این فعالین شریک جرمند. آزار جنسی زنان در محیط کار یک نگرانی عمومی است که اعصاب کارگران زن را بطور روزمره داغون میکند. زنانه کردن بخش غیر رسمی کار و آن بخشی که شامل قانون کار نمی شود یک مشکل جدی جنبش کارگری است که زنان قربانی اصلی این تبعیض سیتماتیک در بازار کار هستند. این نوع سازماندهی کار منبع مهمی برای افزایش سود سرمایه و پایین نگه داشتن هزینه نیروی کار است. برای مقابله با همه این ها به سازماندهی احتیاج داریم. در همه این عرصه ها باید سازماندهی کرد. کارگران زنی که بخش مهمی از وقت و عمرشان را به کار مداوم قطعه کاری و سری دوزی و... میگذرانند هم نیازمند تشکل هستند .
با توجه به این نکات امیدوارم کسی بر سر ضرورت و اهمیت نقش زنان در بحث تشکل یابی کارگری تردیدی نداشته باشد. با وجود اینکه در سالهای اخیربحث سازمانیابی و سازماندهی به یک بحث کلیدی در جنبش کارگری تبدیل شده است اما به بحث نقش زنان در این سازماندهی توجه نشده است.
سوالی که فعالین کارگری، چه زن و چه مرد، باید برای آن پاسخ داشته باشند این است که که چه طرح و برنامه ای برای سازمانیابی کارگری در کارگاهای کوچک که اکثریت شاغلین آن را زنان تشکیل میدهند، دارند؟ چه طرح و برنامه ای برای قشر عظیم زنانی که خانه خود را به کارگاه تولید کالاهای مختلف تبدیل کرده و حتی فرزندان خردسال خود را نیز به تولید کنندگان این کالاها تبدیل کرده اند، دارند؟ چه طرح و برنامه ای در مورد سازمان یابی محلی و منطقه ای خانواده های کارگری زنان خانه دار و بیکاران دارند؟ واقعیت این است که با وجود این کمبودها، کارگران زن چه در محل تولید و چه در محل زندگی به انحاء مختلف دست به سازماندهی و مبارزه می زنند و خود این مبارزات ماتریال مناسبی برای پاسخ دادن به این سوالات بدست میدهد.
سازماندهی زنان کارگر در محلات
فعالین کارگری باید به این مسئله توجه کنند که زن خانه دار که در یک خانواده کارگری عمرش را صرف کار پخت و پزو رفت و نگهداری از سالمندان و تیمار داری از بیماران و مهمتر از همه نگهداری از کودکان می کند احتیاج به تشکل دارد. این کارها اینقدر تکراری و نابود کنند است که حتی لذت بزرگ شدن و بزرگ کردن بچه ها هم به یک کار طافت فرسا تبدیل میشود.
ما اگر میخواهیم سنگر های محکمی در دفاع از طبقه کارگر بنا کنیم یکی از این سنگرها بی تردید سازماندهی زنان در محل زندگی است. ضرورت این کار امروز از هر زمان دیگری بیشتر است. امروز شرایطی است که فشار قبض های کمر شکن گاز و برق بیشتر از هر کسی بر روی دوش و ذهن زنان است. اگر قرار است جنبش اعتراض علیه قبض های گاز و برق به یک جنبش اجتماعی وسیع تبدیل شود زنان نیروی اصلی این اعتراض و جنبش اند.
در بخش آموزش زنان ما از کمبود مطالب و ماتریال رنج میبریم. ما حتی به درستی از تجربیات سازمان یابی زنان در کشورهای دیگرمطلع نیستیم. رژیم فقط در کارخانه ها تشکل های کارگری را سرکوب و بجای آنها انجمنهای اسلامی را درست نکرد بلکه در محلات هم انجمنهای اسلامی محله و بسیج و دفترچه بسیج را راه انداخت تا همان تجارب کم مبارزه در محلات کارگری، مثل قانون 100 شهرداری و یا تجارب مبارزه حاشیه نشینان و خراب کردن آلونکها در زمان شاه و یا تصرف زمینها بعد از 57 توسط مردم در زور آبادها و خاک سفید ها را هم از یاد برود.
نمیتوان مبارزه زنان خاک سفید را فراموش کرد یا زور آباد کرج را یا گرم دره را. ای کاش بشود برای هر کدام از محله های کارگری یک شناسنامه درست کنیم تا جوانان امروز بدانند برای آب تسویه شده ای که امروز میخورند, برای هر پارک کوچک، برای هر مدرسه، برای هر درمانگاه و برای اسفالت هر خیابان، چه تلاشهایی صورت گرفته و زنان در این تلاشها و مبارزات چه نقش مهمی داشته اند.
متاسفانه با وجود این نقش مهم زنان، فعالین کارگری هنوز به این صرافت نیافتاده اند که بدون پیوندی ارگانیک با محلات کارگری، با بیکاران و با زنان خانه دار نمیشود از جنبش کارگری به عنوان یک کلیت حرف زند.