" بر مزار من گریه مکنید سازماندهی کنید "
آخر شب بود تلفن راه دور زنگ خورد گوشی را که برداشتم صدای هق هق گریه رفیقی در بیمارستانی در پاریس که بر بالین آذر بود را شنیدم ، دانستم که آذر را از دست دادیم گریه امانم نداد ، به بلندای تمام مبارزات زنان ایران و جهان برای آزادی و برابری ، دنیا بر سرم آوار شد . تمام شب را با خاطرات او بحث ها ، صحبتهای صمیمی ، شوخی هایش و تصویرش به صبح رساندم .
رفیقی از واشنگتن تلفن زد و با تأثر فراوان و همدردی زیاد ، خاطره اش را از نشست بنیاد پژوهش های زنان در واشنگتن گفت : که جو ناامید کننده و یأس آلود ناشی از سخنرانهای قبل از خود را، چطور آذر با سخنان پرشور و انقلابی توانسته بود بشکند و چگونه همچون یک کمونیست انقلابی و یک سخنور خبره با انرژی فراوان جو سالن را تغییر داده و امید ایجاد کند ، و این از ویژگیهای برجسته آذر بود.
در روزهای اخیر با دوستان زیادی بیاد رفیق آذر صحبت کردم که هر کس از منظری به آذر می نگریست ولی آنچه که بین این صحبتها و خاطره ها مشترک بود : پایداری او براصول و آرمانهای انقلابیش ، سازش ناپذیریش در برابر دشمن ، خستگی ناپذیریش در مبارزه ، عشقش به زندگی ، کلام پرنفوذش و نگاه نافذش و البته محبوبیت، صمیمیت و صداقتش در میان مردم بود .
باشد که زندگی این رفیق رزمنده کمونیست الهام بخش زندگی ما باشد.
راه سرخش پایدار و یادش ماندگار
مونا امیری 5جون 2012