آذر ــ آزاده زنی از تبار انسان!
در آخرین لحظات شب بود که به نحوی کاملا تصادفی، از درگذشت رفیق آذر درخشان، با خواندن یادداشت مختصری به همین مناسبت که توسط "صبا راهی" به آدرس رفقای (بابا) گسیل شده بود، اطلاع یافتم. این خبر ناگوار، هرچند که خیلی ناگهانی و غیر مترقبه هم نبود، برای من بسیار تکان دهنده و بغایت دردناک بود.
چند سال قبل در جریان یک سمینار بمناسبت یادبود از قربانیان ترور جمهوری اسلامی موسوم به کشتار جمعی زنذانیان سیاسی سال 67 بود، که برای اولین بار از بیماری جانکاه آذر و آنهم از زبان خودش شنیدم. او که با نگرانی و حیرت از بیماری ناگهانی زنده یاد مینا حق شناس (رفیق نسرین) برایم تعریف میکرد، در کمال آرامش و خونسردی خاطرنشان ساخت، که خود او هم سالهاست با همین بیماری می باید دست و پنجه نرم و جدال نماید!
از طریق رفیق نسرین بود که با رفیق آذر هم آشنا شده و این آشنایی با همین سمبل های مبارزه و مقاومت، طی سالیانی دراز، بر بنیان استواری از یک همرزمی رفیقانه انقلابی بارور گردیده است. در اکسیون ها یا مناسبت های سیاسی متعددی همچون سمینار ها، گردهمآیی ها و تظاهرات بود که همواره با آذر تلاقی نموده و به حرف ها و سخنرانی های او با علاقمندی و اشتیاق وافر گوش فرا میدادم. باری هم در یک تظاهرات اعتراضی در واکنش به سفر سردمدار وقت دولت جمهوری اسلامی به برلین، چه بسا شاهد خشونت عریان ابزار های سرکوب امپریالیستی و در نتیجه، بازداشت آذر توسط پولیس آلمان بودم.
آذر از چهره های محبوب، متبارز و درخشان جنبش زنان آزادیخواه و انقلابی بود.
اگر آذر بعنوان یک زن رزمنده انقلابی، عمیق ترین درد و رنج و انسانی ترین خواسته ها حق طلبانه نیمه بیشتر جامعه را با آگاهی و درایت نمایندگی، و پرچم پراهتزاز آزادی و برابری میان زن و مرد در تمامی شئون زندگی را برافراشته نگهمیداشت؛ بمثابه یک زن کمونیست بنیادی ترین ایده آل های بشریت مترقی را با داعیه برحق برپایی جامعه و جهان انسانی فارغ از هرگونه ستم، اجحاف، استثمار، تبعیض، نابرابری و ... در خویشتن خود پرورانیده، و با گزینش سلاح رزم انقلابی طبقاتی، در راستای نیل بدان، مجدانه با استقامت و پیگیری مبارزه میکرد.
فقط با چنین دورنمایی بوده است که برای آذر، "تمرکز" بر داعیه متعالی آزادی زن بعنوان شاخصی اساسی از پراتیک اجتماعی اش، مفهوم گردیده و عینیت می یافت؛ و این رویهمرفته عمده ترین وجه تمایز آذر را با آن سنخ از جماعت زنان رزمنده می ساخت، که آرمان آزادی زن و تحقق عملی آنرا، در تنگنای حل تضاد جنسی محصور ساخته و می سازند.
آذر به این ایده داهیانه عمیقا باور داشت که اگر انسان محصول اوضاع و مناسبات محیط اجتماعی میباشد، لازم است که پیش از همه، محیط را انسانی کرد. در پرتو همین آموزه ژرف و پربار مادی تاریخی و تمکین عملی به رهنمود های آن بود که آذر هماره درخشیده و حقا که درخشان شد!
برخلاف عبارت پردازی های خودخواهانه و بی محتوای قافیه بافان بی عمل از هر نحله ای، آذر نمونه بارزی از رسالتمندی، تعهد و ایثارگری انقلابی بوده و بر چنین زمینه ای، وحدت دانستن و عمل کردن را همچنین در خویشتن خود متحد می ساخت، و چه بسا که کمتر می گفت، ولی بیشتر عمل میکرد. او بسیار ساده، بی آلایش، صمیمی و مزید برآن، از منش های نکوهیده اندویدوآلیسم خرده بورژوایی مبرا بود.
آذر مبارزی بود از نسل درد و رنج، نسل عصیان و انقلاب؛ او ثقالت "درد و رنج" را در هر دو بعد و مفهوم فردی و اجتماعی، سالیان متمادی در خویشتن خویش حمل، و در هریک از همین دو عرصه، مظهر درخشان مبارزه، مقاومت و پایداری بود. دریغا که یورش بی وقفه و ممتد یک بیماری جانکاه، تومار زندگانی پربار او را در غایت قساوت و بی مروتی درهم پیچیده و سرانجام، مرگ زودرس و نابهنگام نیز بیش از این مجال نداد، تا او شاهد زنده تحقق بسا از آرزو های به ثمر نرسیده انسانی خود باشد!
باری، آذر به جاودانگی پیوست!
بقول رفیق مائوتسه دون "همه می میرند، ولی همه مرگ ها یکسان نیستند ..."؛ مرگ آدم هایی از سلاله ــ نسرین ها و آذر ها ــ بگونه زندگانی پربار شان، بی تردید برای بسیاری ها منبع الهام، مقاومت، پیگیری و پایداری بوده و خواهد بود.
هنوز هم همان کلمات شمرده و بغض آلود آذر درخشان در گوشم طنین انداز هستند که در مکالمه تلفونی به مناسبت درگذشت همرزم انقلابی مان مینا حق شناس ــ رفیق نسرین ــ به زبان آورد. او در حالیکه با یک تلخی جانکاه خبر درگذشت نسرین را مخابره میکرد، با صفای دل و روان یک یار انقلابی متعهد و وفاکیش، براین ضرورت تأکید می نهاد، که آخرین مراسم وداع او را بایستی طوری باشکوه برگزار کرد، که سزاوار مرگ و زندگی با شکوه انقلابی او باشد.
آذر همواره و تا آخرین رمق به تعهدات خودش وفا داشت، و اینک بر یاران با وفای اوست، که با یادبود، با پایداری و پیگیری راه و آرمان او، وفا بعهد نمایند!
با اغتنام فرصت عمیق ترین مراتب همدردی و غم شریکی خودم را با خانواده رفیق آذر درخشان، با رفقای حزبی و سازمانی آذر و باقی دوستان و علاقمندان رفیق فقید ابراز، و بدینوسیله برای همه تسلیت می گویم.
آذر هم بگونه نسرین، "رفیقی که از آغوش زمانه رفت، تا در بستر زمان جاودانه بماند!"
نام، یاد، راه و رزم شان جاودان باد!
ا. انیس
اول جون 2012