رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل 

از کاروان چه ماند جز آتشی به منزل

آذر جان با سایت زنان  هشت ما رس، با کتاب زنان سال صفر، با کارزار زنان و صدای نوید دهنده و خوش آهنگت در ترانه های رهایی و در آخر، پیامت در بستر بیماری برای  نشست زنان کمونیست و چپ ایران در آپریل 2012 ترا شناختم.

 تو به زبانی شیوا و ساده همه رنج و ستم مضاعفی را که بر ما زنان رفته و همچنین  افق و راه برون رفت از این مسائل را به رشته تحریر در اوردی و چه زیبا و  پرتوان تا آخرین لحظه زندگی ات به مبارزه ادامه دادی

آذرجان تو رفتی و دل ما غمین شد. تو رفتی و با رفتنت کوله باری سنگین بر دوش تک تک ما نهادی.

به یقیق می توان گفت گرچه تو رفتی ولی با اندیشه ها ی ناب انسانی ات و ره توشه هایی که در این راه برای ما گذاشتی آذرها در راه مبارزه برای رهایی انسان و همچنین جنبش زنان پروراندی تا در نبود تو راهت را به سرانجام رسانند.

 تو با عمر کوتاهت به ما آموختی که در زندگی هر چند کوتاه می توان ستاره شد و درخشید همچون آذر درخشان.

 تو با صبوری و قوی بودن در مقابل درد جانکاه بیماریت به ما آموختی که می شود همچون مبارزه علیه ستم جنسیتی ، به مبارزه علیه بیماری و هر آنچه که لذت زندگی انسانی را از ما می گیرد به پا خاست.

تو با روحیه وصف ناشدنی ات در دوران بیماری  به ما آموختی که می شود با گریختن از درد هر چند برای لحظه ای کوتاه،  از زندگی لذت برد چرا که

  زندگی زیباست

 ای زیبا پسند

 زند ه  اندیشان به زیبایی رسند

 آنقدر زیباست این بی بازگشت

کز برایش می توان از جان گذشت..

 همیشه به یاد تو هستیم آذرجان

کتایون