گزارش فشردهای از دهمین مجمع عمومی و جشن بیستمین سالگرد
سازمان زنان هشت مارس (ایران - افغانستان) - ژوئیهی ۲۰۱۸
دهمین مجمع عمومی سازمان زنان هشت مارس، در روزهای ۱۹-۲۲ ژوئیهی ۲۰۱۸ (۲۸-۳۱ تیر ۱۳۹۷) با حضور اکثریت اعضا و تعدادی از دوستداران سازمان زنان هشت مارس برگزار شد؛ البته همزمان با برگزاری نشست مجمع در این روزها، روز شنبه ۲۱ ژوئيه، شرکتکنندهگان مجمع همراه با برخی از فعالین جنبش زنان در بلژیک بیستمین سالگرد تأسیس این سازمان را در فضایی پرشور و صمیمانه جشن گرفتند.
نشست امسال علاوه بر بازنگری بر فعالیت دوسالهی اخیر، برای ما از اهمیت چند جانبهای برخوردار بود، چون اولاً همزمان با بیستمین سالگرد تأسیس این سازمان باید نگاه نقادانهی عمیقتر و وسیعتری به تجربهی بیستسالهمان میانداختیم تا بتوانیم درسهای آن را برای پیشرویهای آتی بیرون بکشیم؛ دوماً با پیشبرد فعالیت یک سال و نیم «کارزار مبارزه با خشونت دولتی، اجتماعی و خانگی علیه زنان در ایران» باید جمعبندی همه جانبهای از این کارزار به دست میدادیم تا بتوانیم طرح جسورانهی سه روز راهپیمایی در 8 مارس روز جهانی زن در سال 2019 را که در پیش داریم با موفقیت بهپیش ببریم؛ و سوماً بهنوبهی خود پاسخی انقلابی به ضرورتهای پیشِ روی جنبش زنان ایران در شرایط خطیر و حساس کنونی در ایران بدهیم. به همین دلیل با وجود تمام موانع مالی و تراکم زمانی و ... تصمیم گرفتیم مجمع امسال را چهار روزه برگزار کنیم تا بتوانیم بر اساس ضرورت مقابل پا در پاسخگویی به شرایط کنونی و نیاز به برداشتن گامهای سنجیدهتر و هدفمندتر در خدمت به پیشبرد مبارزات انقلابی در جهت سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی بیشازپیش به اتحاد در سطح بالاتر دستیابیم. با توجه به اهمیت این تصمیم، همهی شرکتکنندهگان با میل و رغبت فراوان از راههای دور و نزدیک و با غلبه بر مشکلات متعدد، خود را به محل نشست رساندند.
پس از یک وقفهی کوتاه برای رفع یک تضاد و تنشی جانبی* تیم برگزارکنندهی مجمع که با حداقل امکانات، با حداکثر توان و به شکل شبانهروزی برای برگزاری نشست در یک فضای دوستانه تلاش کرده بود، شرکتکنندهگان را با گرمی پذیرا شد. تلاش و خلاقیت این دوستان جابهجا در تدارکات، تزیین سالن، تهیهی پوسترها، کارتهای هدیه، میزکتاب، بولتن و پوشهی اطلاعات، تدارک کلیهی جوانب جشن و ... خودنمایی میکرد و نشان از یک کارِ جمعیِ مسئولانه داشت. در همان ساعات اولیه، با همیاری جمعی، سالن نشست آماده شد. عکسهایی که بر بخش کوچکی از فعالیتهای مبارزاتی و تجربهی بیستسالهی این تشکیلات دلالت داشت، در کنار عکسهایی از مقاومت و مبارزهی زنان در سراسر جهان، در کنار پوستر زیبایی که به مناسبت بیستمین سالگرد، توسط یکی از زنانِ هنرمندِ همراهمان تهیه شده بود و همچنین میز کتاب که شامل کلیهی انتشاراتمان در این بیستساله بود، فضایی سرزنده، زیبا و مبارزاتی ایجاد کرده بود بهطوریکه برخی از حاضرین در محل نشست، گمان میکردند ما نمایشگاهی از مبارزات زنان داریم و خواهان بازدید از آن بودند. طبق برنامهریزی روز پنجشنبه به آمادهگی، بحثهای مقدماتی و برنامهریزی گذشت.
جمعه ۲۰ ژوئیه:
دهمین مجمع، با پخش مستند کوتاه «سازمان زنان هشت مارس بیستساله شد!»۱ رسماً کار خود را آغاز کرد. این مستند که با همت و تلاش سخت فعالین و دوستداران هشت مارس تهیه شده «در حقیقت ثبت فشردهی تجارب بیستسالهای است که فقط متعلق به سازمان زنان هشت مارس نیست؛ چون از لحظهای که تشکل ما فعالیتهای آگاهانهی خود را در خدمت به رهایی زنان سازمان داده است، از همان لحظه به بعد، همهچیز به اقیانوسی که خود ما نیز از آن برخاستهایم بازمیگردد و تبدیل به تاریخ پیشرویها، عقبگردها، دانستنها و ندانستنها میشود. همین ضرورت ما را بر آن داشت که این بخش از تاریخ مبارزاتی را هرچند فشرده، اما مستند کنیم».۱ پخش فیلم با موجی از شادی و برانگیختهگی احساسات و... مورد استقبال همهی دوستان قرار گرفت، خصوصاً اینکه همهی ما خود را در این پیشرویِ سخت و پرچالشِ بیستساله سهیم میدیدیم. نگاهی اجمالی به تاریخچهی بیست سالِ گذشته نشان میداد که هرچند ما راه پرپیچوخمی را با تکیه بر تلاش و فداکاری فعالین، دوستداران و همراهان این سازمان و با ایستادن بر شانههای جنبش زنان و جنبش انقلابی پشت سر گذاشتهایم اما هنوز برای رسیدن به اهدافمان با کوهی از ضرورتها روبهرو هستیم. به یادآوردیم یارانی را در کنار داشتیم و پیشرویِ امروزمان بدون فداکاریِ تکتکِ آنها ممکن نبود و به عینه دیدیم یاران جدیدی در کنار داریم که نوید پیشرویهای آتی را میدهند. قطعاً این سند با توجه به بضاعت دادهها، توانایی تکنیکی و فشردهگی زمانی نمیتواند مدعی یک نگاه همهجانبه به تمام مبارزات، چالشها و فعالیتهایمان باشد اما تلاش کردیم برجستهترین نقاط مبارزاتمان در عرصهی نظری و عملی را در یک روند کلی ترسیم کنیم.
پس از پخش فیلم با تصمیم جمعی و بدون اطلاع مسئول سیاسیِ سازمان، با تقدیم دستهگلی زیبا و لوحی که طرح بیستمین سالگرد روی آن نقش بسته بود، از او تقدیر کردیم؛ لوحی که روی آن حک شده بود: «زنان بدون انقلاب رها نخواهند شد، هیچ انقلابی بدون زنان ممکن نیست!». دوستان حاضر در جلسه با همخوانی یک سرود انقلابی، از او که با فروتنی و فداکاری در تمام این بیست سال و پیشتر از آن برای پایهگذاری این سازمان، شبانهروز شانه زیر بار مسئولیت استمرار پیشرویِ انقلابی این تشکیلات داده است، قدردانی کردند؛ اما متنی نخواندیم، جملهای نگفتیم، سخنرانیای نکردیم و ... فقط سرود انقلابی خواندیم و با تمام حس قدرشناسی خواهرانهمان او را در آغوش گرفتیم، چون میدانستیم این میزان از فداکاری و تعهد انقلابی را نمیتوان با کلام سنجید و ستایش کرد.
جلسه با خواندن پیام هیئت مسئولین دور قبل ادامه یافت. پیام با این مقدمه آغاز شد که «هیئت مسئولین پیامی شادیبخشتر، امیددهندهتر، عمیقتر و ارزشمندتر از این ندارد: سازمان زنان هشت مارس (ایران ـ افغانستان) بیستساله شد!» به این پرداخته شد که در این دورهی سرنوشتساز برای مردم ایران و بهطور مشخص زنان، بیستسالگی یک تشکیلات تودهای، دمکراتیک، مستقل و انقلابیِ زنان، دستاوردی نویدبخش و فرخنده در مبارزات جنبش زنان افغانستان و ایران و جنبش جهانی زنان و خصوصاً در جنبش انقلابی زنان است؛ و مسئولیت سنگینتر و انتظاراتی بالاتر از گذشته را به دوش تمامی اعضا و دوستداراناش قرار میدهد.
در این پیام تأکید شده بود که ما نهتنها برای جشن بیستمین سالگرد گردآمدهایم، نهتنها بر عهد خود استواریم بلکه مصممتر از گذشته میدانیم که نوع برخورد نیروهای سیاسی و طبقاتی مختلف به مسئلهی زنان ـ و نهفقط ادعاهایشان ـ برای رفع ستم جنسیتی دماسنجی برای تشخیص میزان پیشرو یا عقبمانده بودن آنان برای ساختن آینده است. همچنین در پیام آورده شده بود که تشدید موقعیت ستمدیدهگی زنان در سراسر جهان نشان میدهد که چرا زنان به علت فقدان یک آلترناتیو انقلابی برای خلق جهانی بدون ستم و استثمار در چنبرهی دو نیروی ارتجاعی مردسالار جهانی یعنی بنیادگرایان مذهبی و امپریالیستها قرارگرفتهاند. درعینحال بر این نکته در شرایط کنونی تأکید شده بود که عروج فاشیسم و راست افراطی در کمپ امپریالیستهای مردسالار از یکسو و رشد و گسترش بنیادگرایان مذهبی مردسالار از سوی دیگر جهان را هرچه بیشتر از گذشته و با سرعتی سرسامآور در چرخهی هولناک جنگ، کشتار، جنایت، تبهکاری، فساد، خشونت، ستم، تبعیض، بهرهکشی، تخریب کرهی زمین و ... فرو میبرد؛ اما در دیگر سو در همین شرایط ما شاهد فوران خشم هزاران هزار نفر از مردم جان به لب رسیده نیز هستیم که هرکدام به شکلی خواست تغییر را فریاد میزنند و در این مبارزات جسورانه، زنان کماکان سهم بزرگی دارند. چون زنان ستمدیدهترین ستمدیدهگان هستند؛ از مبارزات زنان در ترکیه علیه قدرتگیری اردوغان تا مبارزات بینظیر زنان در گسترهی جهانی علیه قدرتگیری فاشیسم ترامپ، از مبارزات زنان کردستان گرفته تا مبارزات زنان هند، از زنان در کمپین «Me Too» برای افشای آزار جنسی در محیط کار گرفته تا مبارزات زنان برای برابری دستمزد در بازار کار...
پیام تأکید داشت که امروز در جغرافیای سیاسی ایران نیز همین قانونمندی با حدت و شدت انفجاری جریان دارد و جامعهی ایران آبستن تحولات بزرگی است. در پیام به مبارزات اقشار و طبقات مختلف مردم در ایران پرداخته و خیزش دیماه را نقطهی عطفی در تعرضی شدن این مبارزات دانست که بر بستر آن مبارزهی زنان نیز فصل نوینی را آغاز کرده است؛ و ظهور پدیدهی «دختران خیابان انقلاب» و مبارزهی جسورانهی زنان علیه حجاب اجباری در امتداد چهل سال مقاومت و مبارزهی زنان ضربهی مهمی به مشروعیت جمهوری اسلامی وارد آورده است؛ و شورش زنان علیه حجاب اجباری، علیه کنترل و خشونت دولتیِ سازمانیافته، قانونی و شرعی بر بدن و سکسوالیتهی زن، علیه روابط قدرت پدر/مردسالار طبقاتی ـ اسلامی و علیه نماد بردهگی و انقیاد زن در حکومت تئوکراتیک محکی برای سنجش برنامهها، ادعاها و افق نیروهای طبقاتی مختلف به دست داده است، چراکه سرنوشت کلیت جامعه به سرنوشت نیمی از جامعه گرهخورده است و آزادی و برابری جامعه با آزادی و برابری زنان سنجیده و متحقق میشود. در همین راستا ما هم تمام توان مادی و فکری خود را به کار بستهایم تا در این مجمع بتوانیم افق بلندمان ـ که در خدمت به ایجاد آلترناتیو انقلابی در جهت سرنگونی انقلابی رژیم زنستیز جمهوری اسلامی است ـ را دقیقتر و هدفمندتر کرده و در راه متحقق کردن آن بیش از گذشته در زمینهی فکری و عملی نقش ایفا نماییم.
شرکتکنندهگان بعد از شنیدن پیام هیئت مسئولین، به معرفی خود پرداختند؛ و از انگیزههای شورانگیزشان برای حضور در مجمع گفتند؛ و بهاختصار دلایل حضورشان را بیان کردند. پس از استعفای هیئت مسئولین سابق، با پیشنهاد و توافق جمع هیئترئیسهای برای پیشبرد مجمع عمومی انتخاب شد؛ و با به رأی گذاشتن «دستورجلسهی پیشنهادی هیئت مسئولین سابق» مجمع عمومی کار خود را آغاز کرد.
ابتدا بولتن داخلی، لیست فعالیتهای بیستساله و سایر اسناد نشست در اختیار همهی شرکتکنندهگان قرار گرفت. البته بولتن داخلی قبل از مجمع عمومی در اختیار همهی اعضای سازمان زنان هشت مارس و مهمانان قرار گرفته بود تا بتوانند با مطالعهی دقیق و بحثوجدل جمعی در واحدها آمادهتر در مجمع شرکت کنند. این بولتن که توسط هیئت مسئولین سابق تهیه شده بود یکی از تحلیلیترین و گستردهترین بولتنهای سازمان ما بود. چون تلاش داشت در حد توان تجربهی بیستسالهی گذشته را نقادانه بازبینی کرده و با بیرون کشیدن نقاط قوت و ضعف، سنتزی روشنتر برای پیشبرد راهمان ارائه دهد. این تلاش در حالی انجام گرفت که ماههای منتهی به مجمع ماههای پرتلاطمی بود و تشکیلات ما بهطور فعال و سراسری در حمایت از خیزش مردم علیه جمهوری اسلامی سهم گرفت و درعینحال نیز در تقویت مبارزات زنان علیه حجاب اجباری و پیشبرد کارزار مبارزه علیه خشونت بر زنان و ... تمام تلاش خود را به کار گرفت. انجام یک تحلیل همهجانبه از فعالیت بیستسالهمان در فشار اوضاع عینی و ضرورتهای سیاسی و عملی مقابل پا امر سادهای نبود اما این جمعبندی خود بخشی مهم از پاسخگویی به شرایط کنونی برای پیشروی بود. در این بولتن حجیم به شکل بسیار فشردهای به موضوعات زیر پرداخته شده بود:
جمعبندی فشردهای از 20 سال فعالیت نظری و عملی؛ «اصلاح»طلبان حکومتی و برخورد ما به آنها؛ زندانیان سیاسی؛ جنبش زنان، جنبشی است جهانی؛ کارزار لغو قوانین ضد زن و دستاوردهای بهجا ماندنی آن در جنبش انقلابی زنان؛ نمونهای از اشتباه سیاسی؛ انتخابات رژیم جمهوری اسلامی و موضع ما نسبت به آن؛ جایگاه نشریه؛ چرا نظرات زنان لیبرال و رفرمیست را نقد کرده و میکنیم؟ یکی از موضعگیریهای سیاسی صحیح؛ نمونهای از دقیق نبودن موضع سیاسی؛ کارزار مبارزه علیه خشونت بر زنان؛ تشکیلات زنان و درک از آن؛ واحد افغانستان؛ جلسات مطالعاتی؛ کمبودها؛ آنچه بهطور فوری از ما طلب میشود.
& اولین بخش بحث به موضوع مقدمهی بولتن و اساساً علت نیاز به جمعبندی اختصاص داده شد.
در این بخش بر این موضوع تأکید شد که موضوع جمعبندی کار سادهای نیست و اصولاً جمعبندی برای چه انجام میگیرد؟! این بولتن تلاش دارد نشان دهد که نهتنها تشکیلات ما بلکه هیچ حزب و تشکیلاتی که در خدمت به منافع تودهها و رهایی بشریت فعالیت میکند، بدون جمعبندی از پیشرویها و عقبگردها و بیرون کشیدن نقاط قوت و ضعف در هر دوره و ترسیم مسیر پیروزی، قادر به پیشروی و دخالت آگاهانه در اوضاع در خدمت به تسریع امر انقلاب برای ساختن جامعهی نوین نیست.
فعالیت ما در بیست سالِ گذشته در عرصهی نظری و عملی بسیار گسترده بوده و این تشکیلات میتوانست حجمی بهمراتب بیش از آنچه در این بولتن آمده را به جمعبندی اختصاص دهد؛ اما در این بولتن تلاش شده تا جمعبندی، به فشردهترین شکل ممکن، نگرش ما در برخورد به دشمنان و عاملان اصلی فرودستی زنان در سطح ملی و بینالمللی را بیرون کشیده و نشان دهد که از لحاظ سیاسی و عملی چگونه امر رهایی زنان با تحقق رهایی کل اقشار و طبقات محروم و ستمدیده گره خورده است. بولتن همچنین بر روی این حقیقت نیز تأکید دارد که در بین مردم گرایشهای غلط همچون ناسیونالیسم، شوونیسم، تفکرات مردسالارانه و... (که از جانب دولت طبقاتی و سیستم سرمایهداری حاکم بر سطح جهان، در جامعه تولید و بازتولید میشود) نیز وجود دارند و ما با دو صف از هم مجزا و تروتمیز که یکطرف مردم و طرف دیگر مرتجعین قرار دارند، روبهرو نیستیم. درنتیجه نیاز است که در پیشبرد مبارزاتمان علیه رژیم جمهوری اسلامی و کلیهی امپریالیستها، به تحول فکر مردم خصوصاً زنان در خدمت به انجام انقلاب و دگرگونیِ ریشهای جامعهی کهنه و پوسیده و خلق جامعهی نوین، توجه ویژه نماییم.
& در این بخش سوالاتی از این دست طرح شد: وقتی در مقدمهی بولتن گفته میشود که «باید در اوضاعی که به وجود آمده است کیفیت نگرشمان را بیشازپیش تکامل دهیم» یعنی چه؟ در چه جهتی؟ و همچنین بولتن در مورد وسعت بخشیدن به فعالیتهایمان در شرایط کنونی تأکید میکند، گسترش فعالیتها به چه معناست؟
در پاسخ به این سوالات طرح شد که ما دارای هدف و دورنمای ساختن جامعهای هستیم که در آن ستم و استثمار از بین برود و در آن زمان است که بهطور واقعی زنان رها خواهند شد؛ اما راه رسیدن به این دورنما از پیچوخمهای گوناگون مبارزاتی عبور میکند. برای عبور از این راه و خدمت به این دورنما لازم است که در هر دوره نهتنها از نقاط قوت و ضعف نظریمان در خدمت به ترسیم صحیحتر راه و نقشه مبارزاتیمان جمعبندی کنیم بلکه خودِ پروسهی جمعبندی و سنتز کردنِ آن ازیکطرف به ارتقای نگرش و راهگشایی خدمت میکند و از طرف دیگر در هر دوره نیاز مبرم است که با اتکا و بهکاربست جمعبندیهای انجامشده با تحلیل مشخص از شرایط مشخص بهضرورتهای مقابل جنبش زنان نیز پاسخ داد. این بخشی از ارتقا و تکامل نگرش را تشکیل میدهد. پیشبرد این متد و روش کمک میکند که بتوان در هر دوره بنا بر تحلیلهای صحیح و علمی از شرایط، تاکتیکهای مبارزاتی صحیح و شعارهای مبارزاتی صحیح را بر پایهی نیاز جنبش انقلابی زنان پیش گذاشت و ... همهی اینها را باید بهگونهای آگاهانه و هدفمند در خدمت به پیشبرد مبارزه در جهت سرنگونی نظام حاکم و برقراری دولت نوین انقلابی قرار داد. درعینحال در این بولتن بر روی این حقیقت پافشاری شده است که با اتکا بر کیفیت نگرش تا کنونیمان کماکان نظرات ما فراگیر نشده است و نیاز مبرم است که بتوانیم به اشکال مختلف و با ابتکارات و خلاقیتهای گوناگون نظراتمان را به وسیعترین شکل ممکن به نیروی مادی در بین زنان تبدیل کنیم. بدون گسترش و درگیر کردن زنان در سطح گسترده نمیتوانیم بر روند قطببندیِ جامعه در خدمت به ایجاد آلترناتیو انقلابی مؤثرتر عمل نماییم.
& سوال دیگر این بود که بین کیفیت نگرش و کار و فعالیت خیابانی کدامیک از درجه و اهمیت بیشتری برخوردار است؟ در پاسخگویی به این سوال تأکید شد که موضوع اصلی نگرش است. اینکه به چه تئوریهایی نیاز داریم نیز یک موضوع نگرشی است. امروز در فضای آکادمیک و در بسیاری از جمعهای روشنفکری تئوری را برای تئوری مطالعه میکنند و رابطهای بین مطالعهی تئوری در خدمت به تغییر جامعه و جهان نمیبینند. برای ما مهم است که بتوانیم در سازماندهی و یا شرکت در انواع مبارزات خیابانی دخالت آگاهانه کرده و از این طریق تئوریهای انقلابی خود را که درنتیجهی مبارزات نظری حاصلشده در میان مردم کشورهای مختلفی که فعالیت میکنیم به مبارزه گذاشته و تلاش کنیم نظراتمان را در بین مردم وسیعاً فراگیر کنیم.
اما امروزه آن چه مهم و مرکزی است این است که بخش بزرگی از مردم ایران به درجاتی (برخی کمتر و برخی بسیار بیشتر) تحت تأثیر کارکرد دو نیروی ارتجاعی یعنی رژیم جمهوری اسلامی و امپریالیستها قرار دارند. این خطری است که همهی جنبشها ازجمله جنبش زنان را تهدید میکند؛ اما همزمان بهدرستی در مقدمهی بولتن تأکید شده است که اوضاع کنونی فرصتهای زیادی را نیز آفریده است. فرصتهایی که میتوان با تکیه بر تئوریِ انقلابی در جهت رهایی زنان و برداشتن گامهای درست، به ایجاد یک آلترناتیو انقلابی خدمت کرد. فرصتهای بزرگی که درنتیجهی مبارزات وسیع کارگران، زحمتکشان و سایر اقشار و طبقات مردمِ جان به لب رسیده حاصل شده است و همچنین نقش و جایگاه ویژهی زنان در تمامی این مبارزات و بهطور مشخص شکل نوین مبارزه علیه حجاب اجباری شرایطی را به وجود آورده است که نشان میدهد خواست تغییر انقلابی از همهی پرزهای جامعه فریاد زده میشود؛ اما مبارزات مردم خود به خودی است و این مبارزه نمیتواند بهخودیخود به سرنگونی انقلابی رژیم و ایجاد جامعهی نوین بیانجامد. این مبارزات نیاز به رهبری انقلابی دارد. سازمان ما بهنوبهی خود باید بتواند به ایجاد این رهبریِ انقلابی کمک کند.
درعینحال یک رابطهی دیالکتیکی بین کار نظری و عملی وجود دارد. همین وقایع اخیر ایران در اصل نشان از تحقق تئوریهایی دارد که در طی چهل سال گذشته به حولاش مبارزهی سختی پیش برده شده است. وقتی خیلی عظیمی از مردم امروز بهطور آشکار میگویند: «جمهوری اسلامی نمیخواهیم!» یا «اصلاحطلب اصولگرا دیگه تموم ماجرا!» در اصل آن کیفیت دیروز را عملی کردهاند؛ یعنی آن کیفیت نگرشی که از درون ما و سایر نیروهای مبارز به بیرون نفوذ پیدا میکند و عملی میشود. وگرنه صرف داشتن کیفیت بدون اینکه انتقال پیداکرده و وارد میدان مبارزه شود در خودش باقی میماند و میتواند به ضد خودش نیز بدل شود.
اما باید به این موضوع مهم نیز تأکید شود که وقتی میگوییم بین فعالیت نظری و عملی رابطهی دیالکتیکی وجود دارد و نمیتوان تئوریهای زیبا و دهنپُرکن داد اما به عمل مبارزاتی مبدل نکرد، از طرف دیگر نمیتوان از این حقیقت هم چشمپوشی کرد که بدون تأکید بر تئوری انقلابی هیچ جنبش انقلابی نمیتواند مسیر و نقشهی صحیحی تبیین کرده و راه صحیح برای رسیدن به دورنمایی که پیش گذاشته است را نیز بهدرستی طی کند.
& در مورد رابطهی بین فعالیت نظری و عملی بحث دیگری نیز طرح شد، مبنی بر اینکه چالشهای ما در این جمع برای روشنایی هرچه بیشتر است و باید نسبت به بحثهای هم باز برخورد کنیم. هدف مشترک ما رهایی زنان و رهایی بشریت است.
موضوع این نبود که تئوری مهمتر است؛ اما این شعار که «مردم / زنان سرنوشت جمهوری اسلامی را در خیابان تعیین میکنند!» غلط است چون آگاهی تعیینکننده است. این موضوع درست است که همه تأکید دارند بدون تئوری انقلابی نمیتوان به خیابان رفت، اما چرا در مصر و ایران و... مردمی که به خیابان رفتند موفق نشدند؟! چون تشکیلات منسجم انقلابی که آنان را هدایت کند، نداشتند؛ بنابراین تئوری و تشکیلات هر دو اهمیت دارند. برخی در جلسه معتقدند شرکت در مبارزات خیابانی برای ما جنبهی تبلیغی دارد اما در عصر رسانه ما باید از رسانه برای تبلیغ استفاده کنیم. نظر برخی از دوستان درست است اما در انتهای بحثشان هدفی را دنبال نمیکنند. هدف از مبارزه این است که انسانها را برای ساختن دنیایی بهتر همراه کنیم ازجمله زنان و برای آن نیاز به تشکیلات هست؛ این کار سابقاً از طریق احزاب انقلابی و رادیکال انجام میشد. سوال این است که آیا سازمان زنان هشت مارس قرار است تبدیل به حزب زنان هشت مارس بشود و در انقلاب شرکت کند؟ درست است که سرنوشت در خیابان تعیین میشود، اما آیا مبارزه همهچیز و هدف هیچچیز است؟
در پاسخ به این نظرات گفته شد که برای تشکیلات ما جایگاه تئوری کاملاً روشن است و بر اساس آن نیز نزدیک به هشت سال تجربهی کار مستمر مطالعاتی و بحث و بررسی خطوط گوناگون نظری در مورد زنان، ریشهیابی دلایل ستم بر زن در جامعهی طبقاتی و... را با جدیت به پیش بردهایم؛ و علاوه بر آن در اکثر واحدهای سازمان زنان هشت مارس جلسات مطالعاتیِ محلی برای پاسخ به نیازهای خاص و مبارزاتی هر واحد جداگانه نیز بهپیش میرود. این درجه از اهمیتی که سازمان ما برای دامن زدن به بحث و گفتگوی داخلی، سازماندهیِ آگاهانهی مطالعات جمعی و دخالت دادن همهی فعالین و دوستداران در امر نظری، قائل شده به این دلیل بوده که موضوع «بدون تئوری انقلابی هیچ انقلابی به پیروزی نمیرسد» برایمان کاملاً روشن بوده است.
همانگونه که تأکید شد بین تئوری و پراتیک یک رابطهی دیالکتیکی هست ولی درنهایت صحتوسقم یک تئوری انقلابی را پراتیک روشن میکند. این سنتز صحیحی از تجربهی تاریخیِ همه انقلابات و جنبشهای انقلابی در سطح جهانی است.
در رابطه با نقش و جایگاه رسانه برای تبلیغ باید باز هم بر این نکته تأکید کنیم که هیچ انقلابی، هیچ جنبش انقلابی و هیچ سازماندهی تودهای از درون دنیای مجازی شکل نگرفته و نخواهد گرفت. از دنیای مجازی باید استفاده کرد و آن را به خدمت گرفت ولی لم دادن روی آن و فکر کردن به اینکه اینترنت وظایف ما را انجام خواهد داد نگرش غلطی است.
در رابطه با اینکه چرا نهایتاً خیابان تعیینکننده است به این سوال باید پاسخ داد که چرا ما نیاز داریم به تودههای وسیع زنان دستیابیم؟ و پس از دستیابی چرا نیاز حیاتی داریم که آنان را آگاه و متشکل کنیم؟ برای اینکه مسئلهی ستم بر زن بخشی از مناسبات سیستم ستمگرانهی حاکم است که نهتنها زنان بلکه بقیهی اقشار و طبقات فرودست را نیز تحت ستم قرار داده و نه فقط در یک کشور بلکه در کل جهان؛ بنابراین برای پیدا کردن کسانی که طالب این مبارزه هستند ما نیاز داریم زمینهی چنین ارتباطی را فراهم کنیم. یکی از این زمینهها خیابان است. اینکه مردم درنهایت با جمهوری اسلامی در خیابان تعیین تکلیف میکنند هم کاملاً درست است. مبارزات تودهها در سراسر جهان، تمام قیامها، نبردهای مسلحانه برای کسب قدرت سیاسی و انقلابات در طول تاریخ در خیابان انجام گرفته و باز هم خواهد گرفت. مبارزات زنان هم از این قاعده مستثنا نیست. بهطور مثال تأثیر وسیع و الهام بخشی که مبارزات «دختران خیابان انقلاب» ایجاد کرد را نمیتوان منکر شد. چون این مبارزه در خیابان قدرت دولت جمهوری اسلامی را به چالش کشید و عملاً لغو حجاب اجباری در انظار عمومی به نمایش گذاشته شد. باید در نظر داشته باشیم که تمام فعالیتهای تئوریک و نظری، متشکل کردنها و... برای این است که تودهها آگاه شوند و در تغییر سرنوشتشان نقش بگیرند. بدون تودهها و سازماندهی آنان از پایین آنهم در ابعاد میلیونی اگر بهترین تئوریها را هم داشته باشیم لزوماً به تغییر وضع کنونی منجر نخواهد شد.
باید در نظر داشته باشیم که ما در نقطهی صفر قرار نداریم و در بیستمین سالگرد حیات این سازمان هستیم و بهقدر کافی تجربهی کارهای تئوریک و عملی داریم و در این نشست بر سر جمعبندی از آن مبارزه میکنیم. شاید در قیاس با کاری که برای تغییر جهان نیاز داریم کوچک باشد اما در ابعاد خودمان کار عظیمی انجام دادهایم. وقتی در این بولتن از تأثیر کارهای نظری و عملیمان علیه موج اصلاحطلبی، توهم به انتخابات رژیم، توهم به برجام و نتایج آن، نقد نظرات زنان لیبرال و رفرمیست و... جمعبندی میکنیم میبینیم که در طی بیش از بیست سال ما هم بهنوبهی خود در شکلگیری شعارهایی همچون «اصلاحطلب اصولگرا دیگه تموم ماجرا!» نقش داشتهایم و این را نمیتوان کتمان کرد؛ اما ما تنها به نظر دادن اکتفا نکردیم بلکه نظراتمان را در حیطهی مبارزاتی از خیابان گرفته تا سمینار و کنفرانسها، از جلسات داخلی تا جلسات مجازی و... به کار گرفتهایم. جمعبندی برای لیست کردن افتخارات گذشته نیست (هرچند کارهای انقلابی و صحیح جای تقدیر دارند) اما جمعبندی صحیح و اصولی و اتکا بر دستاوردها و نقد عمیق کمبودها در راستای ترسیم دقیقتر و هدفمندتر مبارزه در خدمت به سرنگونی انقلابی رژیم و ایجاد آلترناتیو انقلابی اهمیت ویژه دارد.
& در رابطه با این سوال که آیا سازمان زنان هشت مارس قرار است تبدیل به حزب زنان هشت مارس بشود و در انقلاب شرکت کند؟ و اینکه آیا مبارزه همهچیز و هدف هیچچیز است؟ چنین استدلال شد که سازمان زنان هشت مارس یک سازمان تودهای زنان است. این سازمان خود بخشی از نیروی انقلابی است که در جهت سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی بهعنوان اولین گام در راه رهایی زنان فعالیت میکند. اگر به اولین منشور سازمان زنان هشت مارس بند اول آن که میگوید: «سازمان زنان هشت مارس، سازمان زنان افغانستانی ایرانی است که علیه جمهوری اسلامی ایران و مرتجعین طالبان و غیرطلبان در افغانستان مبارزه میکند» مراجعه کنیم، میبینیم که این بند طی سالهای بعد دقیقتر و بهطور مشخص هدفمندتر شده است؛ یعنی مبارزهی زنان متشکل در سازمان زنان هشت مارس هدفمندتر شده است؛ و مبارزهشان تنها علیه رژیم جمهوری اسلامی نیست؛ یعنی بر این اصل درست نیز پای فشرده است که موضوع فقط سرنگونی رژیم نیست، بلکه هدف این است که این مبارزات ضمن خدمت به سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی ـ بهعنوان عامل اصلی ستم بر زن ـ به ایجاد جامعهی انقلابی که بر سرلوحهی آن آزادی و برابری زنان قرار داشته باشد نیز خدمت کرده و سطح جنبش مترقی و انقلابی را نیز ارتقا دهد.
& سوال دیگری که در این بخش به میان آمد، این بود که تفاوت تشکلات تودهای مثل سازمان زنان هشت مارس با احزاب در چیست؟ در پاسخ گفته شد که سازمان زنان هشت مارس یک تشکل تودهای است، یعنی تودهی زنان از تمام اقشار و طبقات با هر ایدئولوژی (مسلمان، یهودی، زرتشتی، لائیک، کمونیست و...) که میخواهند برای رفع ستم بر زن مبارزه کنند، میتوانند در آن متشکل شوند؛ اما ایدئولوژی پایهی وحدت این زنان را تشکیل نمیدهد و این یکی از تفاوتهای تشکل تودهای با احزاب انقلابی است. آنچه که پایهی وحدت زنان در این تشکل و یا هر تشکل تودهای انقلابی را تشکیل میدهد، پیشبرد مبارزه علیه ستم خاص و مرزبندی دقیق و روشن با دولت طبقاتی رژیم جمهوری اسلامی و نظام امپریالیستی حاکم بر جهان است که ستم بر زن یکی از ستونهای اصلی این سیستم را تشکیل میدهد. ضمن اینکه همانطور که در این مجمع هم تأکید شد، تشکل ما و یا هر تشکل انقلابی تودهای دیگری نمیتواند مدعی رهبری انقلاب شود، اما میتواند و باید به شکلگیری رهبری انقلابی که امروزه متأسفانه درصحنهی جامعه وجود ندارد، خدمت کند.
& سوال دیگری به این شکل طرح شد که وقتی بولتن میگوید «امر استراتژیک این مرحله ... سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی بهعنوان عامل اصلی ستمگری بر زنان و سایر اقشار و طبقات مردم برای انجام انقلاب و نه چیزی کمتر از آن است» منظور چه نوع انقلابی است؟ فرق این انقلاب و ادعای «انقلاب» سازمان مجاهدین در چیست؟
در رابطه با این سوال که مشخصا به موضوع «چه نوع انقلابی؟» ربط داشت، پاسخ داده شد که «چه نوع انقلابی؟» میتواند از موضوعات مهم در مباحث فردی و جمعی ما باشد، اما نمیتواند در منشور سازمان ما بهعنوان پایهی وحدت پیش گذاشته شود. چراکه پیشاپیش از تودهای شدن آن جلوگیری میکند و عملاً تشکیلات انقلابی زنان را مبدل به شاخهای از این حزب و یا آن حزب خواهد کرد. چراکه درون تشکلات انقلابی زنان مثل هشت مارس گرایشهای گوناگونی حول منشور و اساسنامهی آن فعالیت مشترک میکنند و موضوع «چه نوع انقلابی؟» از نقطه نظر گرایشهای گوناگون متفاوت است.
نکته مهم دیگر اینکه وقتی میگوییم: «موضوع زنان در انقلاب اهمیت دارد.» آیا این اهمیت داشتن را باید فقط در مقالات و نشریات ذکر کنیم، یا اینکه هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ عملی باید بهپایِ سازماندهی و متشکل کردن تودهای زنان برویم؟ واقعیت این است که زنان نیمی از جامعهاند، نیمی که تحت ستم و استثمار بیشتری قرار دارند و پیروزی واقعی انقلاب بدون شرکت فعال و وسیع این نیمه قابلتصور نیست. وقتی از پیروزی صحبت میکنیم تنها سرنگونی رژیم نیست اینکه خواستههای انقلاب درمجموع به سرانجام برسند و یا اینکه در مسیر واقعی تحقق آن قرار بگیرند، از اهمیت بالایی برخوردار است؛ اما زمانی زنان به معنای واقعی به انقلاب خواهند پیوست که خواستهها، حقوق و منافع آنان در انقلاب نهتنها طرح شود بلکه تضمین شود و مهمتر اینکه به حول آن، سازماندهی و متشکل شوند؛ بنابراین نه بدون شرکت زنان انقلابی خواهد بود و نه اینکه زنان بدون وجود تشکلات انقلابی خود و طرح خواستههایشان بهطور وسیع در مبارزات گوناگون ـ در جهت انجام انقلابی که بهطور بنیادی ریشههای جامعهی کهنه را زیرورو کند ـ میتوانند در راه رهایی خود از قید ستم هزاران ساله آزاد شوند. این دو جنبه پیوسته بر هم تأثیر میگذارند.
& بحثی که در برابر این استدلالها طرح شد این بود که عقاید انسانها پویاست و تغییر میکند. زنانی از احزاب که در این تشکل حضور دارند هم مسئلهشان رفع ستم جنسیتی است اما اگر سوال «چه نوع انقلابی؟» را طرح میکنند چون آنها هم تحت فشار اوضاع هستند.
در رابطه با بحث «چه نوع» انقلابی، «چه نوع» تشکلی تأکید شد که هر تشکلی درنهایت ابزاری است برای پاسخگویی به یک سطح از تضادها. همانطور که برای حفاری در لایههای مختلف زمین نیاز به ابزارهای مختلف برای نفوذ به هر لایه داریم، برای ایجاد تغییر اساسی و بنیادی در مناسبات حاکم و جایگزین کردن آن با مناسبات نوین و در خدمت به رهایی از ستم و استثمار در سطوح مختلف جنبش هم نیاز به ابزارهای متفاوتی هست. این ابزارها قرار است در یکجهت حرکت کنند و هدفشان تعمیق دادن مبارزات است اما سازوکار متفاوتی دارند. تفاوت حزب با سایر تشکلات تودهای را اینطور میتوان توضیح داد. حزب کمونیست انقلابی ابزاری است برای کسب قدرت سیاسی که میخواهد یک ماشین دولتی را سرنگون کند و برای این کار باید بدیل خود را معرفی و به حول آن درون مردم به سازماندهی بپردازد. سازمان زنان هشت مارس مثل بسیاری از تشکلات تودهای دیگر نمیخواهد و نمیتواند قدرت سیاسی را کسب کند و به همین دلیل هم بدیل نمیدهد، ولی میتواند در جهت ساخت و متحقق کردن این بدیل انقلابی حرکت کند؛ اگر این کار را نکند امکان تعمیق مبارزات و زیرورو کردن روابط وجود ندارد. این ابزارها همراستا هستند ولی یکی نیستند؛ و قانونمندی آن «در بر میگیرد اما جایگزین نمیشود» است یعنی حزب کمونیست انقلابی میتواند منافع زنان و بسیاری از اقشار و طبقات فرودست را در بر بگیرد، اما برای متحقق شدن آن منافع باید در سطوح خاص برای تکتک آنها مبارزه کرد که این کار خود حزب نیست ولی حزب از طریق فعالیناش در سطوح مختلف مبارزاتی و سازماندهی نیرو و ایجاد تشکلات تودهای مورد نیاز انقلاب، رهبری میکند. حزبی که میخواهد بدیل بدهد باید فضا را قطبی کند و بدون چنین مبارزاتی و شکل دادن تشکلات تودهای و یا سازماندهیهای لازم در هر دوره از مبارزات طبقاتی در سطوح مختلف مبارزات اجتماعی، نمیتواند بدیل خود را درون تودهها بسازد و از این طریق آنان را در مبارزه و در جهت انقلاب همراستا کند. درنتیجه این دو رابطهی متقابل و همافزایی درونی دارند اما جای همدیگر را نمیگیرند. از طرف دیگر اگر برخی از ما ـ یعنی زنان کمونیست ـ که تنها راه را در انقلابی جستجو میکنیم که باید توسط کمونیستهای انقلابی رهبری شود، نمیتوانیم بهاجبار آن را به تشکلات تودهای زنان تحمیل کنیم و آن را بهعنوان شاخص وحدت پیش گذاریم. باید این حقیقت را فهمید و بیان کرد که همهی زنانی که چه امروز و چه در آینده بهطور گسترده به تشکلات زنان ـ برای رفع ستم جنسیتی ـ میپیوندند لزوماً کمونیست نیستند و یا نمیشوند، اما برای به ثمر رساندن انقلاب از هیچ فداکاری و هزینهدادنی ابایی ندارند. این سوال در مقابل همهی ماست که زنان دیگری که تمایل ندارند کمونیست باشند اما میخواهند مبارزهای انقلابی برای زیرورو کردن مناسبات حاکم انجام دهند کجا باید متشکل شوند و از چه ابزاری باید استفاده کنند؟! در چه فضا، تشکل و یا تشکلاتی است که امکان چالش زنان کمونیست و غیرکمونیست بر سر رفع ستم جنسیتی فراهم میشود تا مشتهایمان را در یکجهت بکوبیم؟! شاید مختصات انقلاب برای یک زن کمونیست با یک زن آنارشیست متفاوت باشد و زن دیگری اصلاً هیچ تصویری از مختصات انقلاب نداشته باشد یا ... چرا باید راه را برای متشکل شدن آنها در یک تشکیلات انقلابی مسدود کرد؟! اگر سازمان زنان هشت مارس در مورد «چه نوع انقلابی؟» صحبت نمیکند موضوع نابالغی هشت مارس یا مخفی کردن مختصات انقلاب نیست، موضوع این است که سطح اتحادش با سایر زنان موضوع خاص ستم بر زن و قدم برداشتن برای رفع آن از طریقِ انقلاب است، حال برای برخی از این زنان مختصات این انقلاب و راه رسیدن به آن روشن است و برخی نه؛ اما پایهی وحدت تشکیلات ما مرزبندی با امپریالیستها و بنیادگرایان مذهبی و بهطور مشخص رژیم جمهوری اسلامی در ایران و افغانستان ـ بهعنوان عاملین اصلی ستم بر زنان ـ است که آن را بهطور دقیق و روشن پیش گذاشتهایم؛ بنابراین هر زنی با هر ایدهای که در مورد «چه نوع انقلابی؟» دارد تا زمانی که این مرزبندیها را قبول دارد و در مبارزه علیه آن شرکت میکند، میتواند در صفوف این سازمان فعالیت نماید.
به این نکته هم اشاره شد که فعالین تشکل ما همواره در مباحث داخلی، جلسات مطالعاتی و... آزادی کامل داشتهاند که نقطه نظرات خود را در رابطه با هر موضوعی که مورد بحث و گفتگو بوده است، پیش گذاشته و بر سر نظراتشان مبارزه کنند.
& در مورد این بحث که معتقد بود سازمان زنان هشت مارس به علت اینکه اتحادیه کمونیستهای ایران (سربداران) مبتکر آن بوده است همانند کودکی است که از والدینی متولد شده که بینش مشخصی داشتند و امروز رشد کرده و بیستساله شده است و ما باید نسبت به این حقیقت امانتدار باشیم. پاسخ داده شد که نیاز به تکرار موضوعاتی مثل ضرورت استقلال تشکلات زنان، نشان میدهد که با تمام تلاشی که در این سالها برای تبیین یک خط صحیح انجام شده است، هنوز جنبش از این تضاد عبور نکرده است.
این موضوع که اتحادیهی کمونیستها مبتکر ایجاد سازمان زنان هشت مارس بوده است، درست است و به همین دلیل هم در بولتن و هم در مستند «سازمان زنان هشت مارس بیستساله شد!» ـ که امروز نمایش داده شد ـ این حقیقت با صراحت طرح شده است؛ اما از طرف دیگر باید روی این نکته هم تأکید کرد که اتحادیهی کمونیستهای ایران (سربداران) نیز در دورهای که سازمان زنان هشت مارس را پایهریزی کرد، معتقد بود که سازمانهای تودهای ازجمله هشت مارس باید هم از زاویهی تشکیلاتی و هم سیاسی مستقل باشند و این طرز تفکر صحیح را تبلیغ هم میکرد؛ بنابراین اگر امروزه بخواهیم از این موضوع که اتحادیهی کمونیستها، سازمان زنان هشت مارس را به وجود آورده است اینطور نتیجه بگیریم که گویا صاحب اختیار این تشکیلات هم هست، درکی بهغایت غلط است. چراکه ضرورت استقلال سیاسی و تشکیلاتی سازمان زنان هشت مارس و یا هر تشکل تودهای انقلابی ناشی از ضرورت پاسخگویی به امر انقلاب و سازماندهی و متشکل کردن تودههای وسیع است. باید این حقیقت را هم یادآوری کرد که در تشکل زنان هشت مارس و یا هر تشکل تودهای دیگر، گرایشهای نظری گوناگونی حضور دارند و مبارزه بین نظرات گوناگون امری است دائمی. درنتیجه نمیتوان سازمان زنان هشت مارس را از نظر سیاسی وابسته به این حزب و یا آن حزب دانست.
در این بحث به این موضوع نیز اشاره شد که جامعهی افغانستان و ایران کماکان جوامعی با مذهب و فرهنگ عقبمانده و سنتی هستند، اگر قرار باشد زنان انقلابی و کمونیست در یکطرف و سایر زنان در طرف دیگر قرار گیرند هرگز تحولی اتفاق نخواهد افتاد. وظیفهی نیروی انقلابی این است که آگاهی را در بین زنانی که از آگاهی و علم محروماند پیش برده و آنان را با خود در مبارزه علیه خرافه و سنت و ... متحد و همراه کنند و از این طریق آنان را در خدمت به امر انقلاب متحول نمایند. درِ این سازمان به روی همهی زنان ازجمله زنانی که معتقد به عقاید مذهبیاند باز است، اما اصل جدایی دین از دولت جزو اصول اساسی هشت مارس است و این اصل نشان میدهد که این سازمان مبلغ دین نیست. یک زنِ معتقد به دین میتواند درون سازمان ما به فعالیت بپردازد و فعالین این سازمان میتوانند باهم در مورد نقد مذهب وارد بحث و گفتگویِ دوستانه شوند، اما پایهی اتحاد ما رفع ستم جنسیتی است. باید در نظر گرفته شود که خرافات و سنت در بین زنان فرودست و محروم که اکثریت زنان را تشکیل میدهند، پایهی قویتری دارد و این وظیفهی تشکلات انقلابی زنان است که تودههای محروم زنان را در خدمت به امر انقلاب متحول کند و برای عملی کردن این امر مهم نیز نیاز به تشکلات انقلابی زنان است.
& در رابطه با بحث «چه نوع انقلابی؟» که پیشتر طرح شد، سوال این بود که فرق انقلابی که ما طرح میکنیم با «انقلاب» سازمان مجاهدین در چیست؟ در این رابطه استدلال شد که محتوای تغییری که سازمان ما آن را تبلیغ و ترویج کرده است این بوده که ما به دنبال جامعهی نوینی هستیم که فارغ از ستم و استثمار باشد و از نظر ما گام اولیه برای تحقق بخشیدن به این خواست سرنگونی جمهوری اسلامی از طریقِ انقلاب است. این نگرش را ما از طرق گوناگون در نشریهها و بیانیهها، در تبلیغاتمان و در کار تودهایمان و ... پیش گذاشتهایم؛ و تلاش کردهایم که زنان را با این طرز تفکر آشنا کرده و آنان را به درجات مختلف ـ دور یا نزدیک ـ با خود همراه کنیم. مسلماً این نگاه سازمان مجاهدین در بهاصطلاح انقلاب دمکراتیک و یا اسلامی که بیان میکند، نیست. سازمان مجاهدین یک سازمان پرو امپریالیستی و ارتجاعی است؛ و «تغییر»ی را هم که دنبال میکند این است که جمهوری اسلامی برود و این سازمان بر همان ماشینِ دولتیِ طبقاتیِ ارتجاعیِ متکی بر ستم و استثمار تکیه بزند.
برخی از دوستان در این نشست میگویند که امروزه مدعی انقلاب زیاد شده است مثلاً مجاهدین و ... درست است؛ اما باید به ادعاهای هر نیروی طبقاتی و اینکه اتکایش به مردم است و یا امپریالیستها و ... نیز توجه ویژه کرد. باید به این توجه کرد که برنامه و نقشهاش برای سرنگونی و دولت پس از سرنگونی چیست. این موضوع را هم باید در نظر بگیریم که بهصرف اینکه امروزه برخی از نیروها از جمله مجاهدین و یا حتا برخی از فعالین سابق کمپین یکمیلیون امضا هم از رفتن جمهوری اسلامی حرف میزنند، دلیل بر این نمیشود که ما حرفی از سرنگونی و انقلاب نزنیم. اگر به یاد داشته باشید جرج بوش هم مدعی رهایی زنان افغانستان از دست طالبان بود، بهخاطر این ادعا آیا ما دیگر نباید از رهایی زنان افغانستان صحبت کنیم؟! ما در همان زمان هم بهاندازهی توانمان این ادعای توخالی بوش و امپریالیسم آمریکا را افشا کردیم و تلاش کردیم نشان دهیم که این یک ادعای دروغین است؛ یا مثلاً وقتی هیلاری کلینتون در مورد خشونت علیه زنان صحبت میکند و سازمان ملل هم روز خشونت علیه زنان را معرفی میکند و ... آیا این بدان معناست که ما از خشونت بر زنان در جهان و خشونت بر زنان در ایران بهطور خاص صحبت نکنیم؟ هر نیروی طبقاتی بر سر همهی موضوعات ازجمله موضوع زنان نظر میدهد و عمل میکند. معیار سنجش این است که نظر و عمل هر نیروی طبقاتی به چه چیز خدمت میکند و راهحلش چیست؟! این موضوع تعیینکننده و معیار و محک سنجش است؛ یعنی ملاک صرفاً ادعای هر نیروی طبقاتی نیست بلکه ملاک این است که آیا نظر و عمل آن نیروی مدعی در خدمت به تولید و بازتولید همین مناسبات ستمگرانه و استثمارگرانه در سطح جهان است و یا به دنبال زیرورو کردن این مناسبات و ساختن مناسبات انقلابی در خدمت به منافع مردم است. در نهایت این تعیینکننده است.
درعینحال تأکید شد که بهروشنی در جمعبندیِ ما از بیست سال کار مبارزاتیمان، بر سر خطوط کلان و جهتگیریهای سیاسیمان تمرکز شده است؛ بنابراین وقتی ما در مورد مرزبندی با دو قطب ارتجاعی صحبت میکنیم یعنی نیروهایی مثل سلطنتطلبان و مجاهدین و انواع و اقسام نیروهای ارتجاعی دیگر در صحنه، وابسته به این دو قطب ارتجاعی هستند، ضمن اینکه برنامه این نیروها بهطور خاص در رابطه با موضوع ستم بر زن همان دید و نگاه مردسالارانهای است که امروز در ایران و جهان حاکمیت دارد.
مسلما در شرایط کنونی یکی از خطراتی که مبارزات مردم را تهدید میکند، طرح شدن انواع آلترناتیوهای ارتجاعی (مثل سلطنتطلبها، مجاهدین و یا ملغمهای از اینها و سایر نیروهای ارتجاعی) به علت نبود آلترناتیو انقلابی است. به همین دلیل هم انواع و اقسام آلترناتیوهای ارتجاعی از جانب امپریالیستها طرح و ارزیابی میشوند تا با توجه به شرایط به خورد مردم داده شوند. این خطر تمام جنبشها ازجمله جنبش زنان را تهدید میکند. این موضوع بهدرستی در مقدمهی بولتن آمده و به خطراتی که امروزه مبارزات مردم را تهدید میکند اشاره شده است؛ ضمن اینکه در همان مقدمهی کوتاه تأکید شده که در مقابل این دو قطب ارتجاعی و خطراتی که در شرایط عینی امروز کاملاً قابل مشاهده است اما در مقابل نیروهای انقلابی نیز فرصتهای طلایییی در راستای ساختن آلترناتیو انقلابی قرار دارد. همچنین جنبش زنان خصوصاً بخش رادیکال آن میتواند از این فرصت پیشآمده بیشترین استفاده را کرده و بر متن شرایط عینیِ شکلگرفته، در بین زنان پیشروی نموده و تعداد وسیعیای از زنان را در خدمت به سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی سازماندهی و متشکل نماید. در مقدمه تأکید شده که مبارزهی نظری و بخش آگاهانهی مبارزات از اهمیت ویژهای برخوردار است اما آن «فرصتهای طلایی» که در بالا گفتیم چیست؟! فرصتها همین هستند که مردم به خیابان آمدهاند و خواست انقلاب و تغییر از پرزهای جامعه به گوش میرسد. این مبارزهی خودبهخودی نیاز به رهبری انقلابی دارد. در چنین شرایطی جنبش انقلابی زنان ازجمله تشکل ما باید همهی تلاش خود را به کار گیرد تا بتواند از رفتن مردم به زیر بالوپر نیروهای ارتجاعی و آلترناتیوهای وابسته به امپریالیستها جلوگیری کند.
& همچنین سوال شد: «چرا سازمان زنان ایران و افغانستان و نه سازمان جهانی زنان؟» در پاسخ استدلال شد که چون مرزها به شکل واقعی وجود دارند و وظایف انقلابیون در چارچوب این مرزها متفاوت است. هرچند همزمان ما هم به وجود جنبش جهانی زنان باور داریم. چون سیستم سرمایهداری جهانی است و همهی کشورهای جهان در آن ادغامشدهاند؛ این سیستم حاکم عامل اصلی ستم بر همهی زنان است اما اشکال این ستم در کشورهای گوناگون میتواند متفاوت باشد. درنتیجه برای مبارزه علیه ستم بر زن باید مبارزهی خاص در میان زنان را دامن زد. «چرا سازمان زنان ایرانی ـ افغانستانی؟!» ازیکطرف به خاطر همزبانی زنان ایران و بخش بزرگی از زنان در افغانستان و از طرف دیگر حضور میلیونها زن افغانستانی در ایران که جزو ستمدیدهترین اقشار و طبقات هستند. هیچ فعال زن انقلابی و هیچ تشکل انقلابی و پیشروی زنان در ایران نمیتواند بدون وحدت با زنان افغانستانی و بسیج و متشکل کردن آنان، ادعای انقلابی بودن داشته باشد. زنان افغانستانی میتوانند و باید نهتنها در انقلاب ایران شرکت کنند بلکه باید در امر رهبری در جنبش رادیکال زنان هم در ایران و هم در افغانستان نقش بگیرند.
& در یک مبحث دیگر در مورد عدم استقلالِ سیاسیِ سازمان زنان هشت مارس روی این نکات انگشت گذاشته شد که واقعیت این است که چه در سازمان زنان هشت مارس چه در هر تشکل تودهای انقلابی که جهتگیریِ صحیحی داشته رهبری تشکیلات در دست کمونیستها بوده است، چرا ما این را نمیگوییم؟! اگر نیروی مترقی دیگری برنامهی پیشروتری دارد و میتواند رهبری کند، خیلی خوب است. این جدلی بین خطوط است. کمونیستها به لحاظ تاریخی رهبری جنبشهای مترقی تودهای را داشتهاند؛ و به لحاظ تاریخی دمکراتها قادر به این کار نیستند و کمونیستها به آنها خط، چارچوب و افق میدهند. ما گفتهایم که سازماندهندهگان و سازمانی که سازمان زنان هشت مارس را به وجود آورده است، کمونیست بودند، اما چرا نصف حقیقت را میگوییم و نمیگوییم این سازمان روی دوش این افراد بهپیش رفته است؟! دمکراتها نمیتوانند این کار را بکنند. سازمان زنان هشت مارس از نظر تشکیلاتی مستقل است اما از نظر سیاسی مستقل نیست چون هر کس تفکر خود را از جریانات طبقاتی رایج در جامعه میگیرد، اگر هم کسی خطی نداشته باشد به مرور شکل میگیرد درنتیجه از نظر سیاسی این تشکل برآیند تفکر افرادی است که در آن هستند؛ بنابراین به لحاظ سیاسی مستقل نیست و مبارزات خطوط مختلف در آن به سمت یک جریان فکری سنگینی میکند و برخاسته از یک طبقه است و نمیتوانیم بگوییم از نظر سیاسی جریان مستقلی است.
در پاسخ به این بحث استدلال شد که هیچگاه این سازمان این حقیقت را کتمان نکرده است که مبتکرین این تشکیلات کمونیستها بودهاند. در فیلمی که امروز دیدیم هم این موضوع طرح شد. بالاخره هر تشکیلات تودهای توسط یک جریان سیاسی پایهریزی میشود، شکلگیری هر تشکیلاتی از جایی آغاز میشود و یا هر مبارزهای توسط افراد یا سازمانی به پیش برده میشود. مثلاً پیشنهاد پنج روز راهپیماییِ برای کارزار لغو قوانین نیز یازده سال پیش توسط یکی از فعالین سازمان زنان هشت مارس داده شد، اما زمانی که این پیشنهاد مورد قبول کل فعالین کارزار قرار گرفت و بهپای عملی کردن آن رفتند و بزرگترین تظاهرات زنان در خارج از کشور را سازماندهی کردند و... آیا این فعال هشت مارس، حق مالکیت بر دستاوردهای حاصل از این پیشنهاد را دارد؟! یا مهمتر اینکه سازمان زنان هشت مارس مبتکر شکل گرفتن کارزار زنان در سال 2005 بود؛ اما آیا میتوانیم بگوییم که کارزار زنان از زاویهی سیاسی وابسته به سازمان زنان هشت مارس بود و باید این را در فراخوان خود و در فعالیتهای خود منعکس میکرد؟! قدر مسلم نه! اینکه فعالین ما در پیش گذاشتنِ سیاستهای صحیح و انقلابی نقش داشتهاند و تلاش کردهاند نظرات خود را نهتنها پیش بگذارند، بلکه بتوانند سایر فعالین را نیز به گرد آن متحد کنند، به این معنا نیست که کارزار دارای حیاتِ سیاسیِ مستقل خود نبود. مثالهای زیادی میتوان زد که درک غلطی که برخی از دوستان در این مجمع پیش میگذارند را بیشتر اثبات میکند؛ اما همانطور که در بولتن و در این مجمع هم بارها بر سر آن صحبت شد، درون یک تشکل زنان مثل تشکل ما گرایشهای گوناگونی حضور دارند، اگر قرار باشد بگوییم این تشکیلات از نظر سیاسی مستقل نیست، درنتیجه باید با توجه به وجود گوناگونی گرایشها نام تمامی این گرایشات را در منشورمان قید و لیست کنیم که میتواند بازتابدهندهی نظرات احزاب سیاسی و سازمانهای سیاسی گوناگون باشد.
بحث دیگری که در مقابل استدلالِ مبتنی بر عدم استقلال سیاسی سازمان زنان هشت مارس پیش گذاشته شد، این بود که با استناد به این توضیحات میتوان اینگونه هم نتیجه گرفت که نهتنها هیچ تشکل تودهاییی بلکه حتا هیچ حزب و سازمانی هم نمیتواند مستقل باشد. چراکه حتا سازمانها و احزاب گوناگون هم تحت تأثیر خطوط موردقبول خود در سطح جهانیاند. ضمن اینکه ازنظر فردی، به لحاظ سیاسی هیچکس در این دنیا مستقل نیست؛ از نظر تشکیلاتی هم نمیتوان گرایش سیاسی تکتک افراد درون این ظرف را ملاک وحدت این جمع قرار داد چون گرایشهای متفاوتی حضور دارند؛ بنابراین گرایش سیاسی این ظرف را منشور سیاسی آن تعیین میکند؛ اما در درون این تشکیلات گرایشهای گوناگون حضور دارند و بر سر ایدهها و نظریات خود مبارزه میکنند.
& بحث دیگری که مورد نقد قرار گرفت تشبیه اتحادیهی کمونیستهای ایران بهعنوان مبتکر تأسیس سازمان زنان هشت مارس به مادری بود که نسبت به فرزند خود مِهر مادری دارد. در این نقد تأکید شد که اولاُ ترسیم این رابطه به این شکل متکی به درکی بهغایت ناصحیح از حیات تشکلات سیاسی است در حالی که هشت مارس نیز بهعنوان یک تشکل انقلابی از آغاز حیات سیاسی مستقلی را آغاز نموده است و ثانیاً ما بهعنوان زنان انقلابی به مسئلهی «مهر مادری» نگاهی نقادانه داریم. این تفکری سنتی است که چون من کودکی را زاییدهام و فرزند من است، از لحاظ عاطفی و احساسی به او وابستهام و ... این دنیا وحشتناکتر و ترسناکتر از این است که اتکایمان به احساساتی باشد که این سیستم به ما زنان تزریق میکند و بر این اساس تصمیم بگیریم. اتفاقا باید علمی، شجاعانه و گاهاً سازشناپذیر به دنیا نگاه کنیم و تصمیم بگیریم. استفاده از واژهی «مهر مادری» صحیح نیست، خصوصاً در مورد یک تشکیلات زنان؛ این حس را میدهد که در ازای بزرگ کردن کودک، از او توقع خدمت داریم ضمن اینکه با این درک حتا جلوی رشد کودک هم گرفته خواهد شد.
زندانیان سیاسی:
بحث دیگری که در مجمع پیش رفت موضوع زندانیان سیاسی بود. در این بخش بار دیگر بر اهمیت و جایگاه شعار «فراموش نمیکنیم و نمیبخشیم!» (که سازمان زنان هشت مارس در مورد دههی 60 و تابستان خونین 67 در دهمین سالگرد این کشتار پیش گذاشت) تأکید شد. بر این تأکید شد که پیش گذاشتن این شعار و به درجات بالایی فراگیرشدن آن سهل و آسان پیش نرفت. ما از دورهای صحبت میکنیم که جناح «اصلاحطلب» حکومتی و غیرحکومتی تلاش داشتند که بگویند نباید کشته شدن زندانیان سیاسی را فراموش کرد، اما باید بخشید. این طرز تفکر بهطور وسیعیای در جامعه تبلیغ میشد و بسیاری از فعالین لیبرال و رفرمیست جنبش زنان نیز مبلغ این طرز تفکر در جنبش زنان بودند.
ضمن اینکه یکی از مبارزات ما در طی بیست سال گذشته موضوع کشتار زندانیان سیاسی دههی 60 بوده اما همزمان برایمان مهم بوده است که بر روی موضوع زنان زندانی سیاسی تمرکز، تأکید و مبارزه کنیم. اینکه چرا تعداد وسیعیای از زندانیان را زنان تشکیل میدادند؟! اینکه چرا به خاطر زن و مبارز بودن بهمراتب در زندان تحت ستم بیشتری قرار میگرفتند؟! وقتی ما بر سر مسئلهی زنان زندانی سیاسی صحبت میکردیم سالها با این نظریه مواجه بودیم که میگفتند: «زندان، مرد و زن ندارد!» اما ما تأکید داشتیم که زندان، مرد و زن داشته و دارد. زنان در سیستم قضایی جمهوری اسلامی بابت زن بودن بالقوه مجرماند و این خود عامل مهمی در شکنجه و فشار غیرقابلتصور بر زندانیان زن بوده است.
این حقیقت را باید در نظر داشته باشیم که «فراموش نمیکنیم و نمیبخشیم!» محک مهمی برای مرزبندی نسل جوان با رژیم جمهوری اسلامی بوده و هست. امروزه دیگر مسئلهی کشتار دههی 60 توسط اصلاحطلبان و بلندگوهای فارسیزبان امپریالیستها به «رسمیت» شناخته میشود، اما آنها تلاش دارند با تاریخنویسی جعلی، واقعیات را آنگونه که میخواهند وارونه جلوه کنند. ضمن اینکه میخواهند سکوت شرمآور سالیان سال خود در برابر این کشتار عظیم را نیز لاپوشانی کنند.
موضوع «نه میبخشیم! و نه فراموش میکنیم!» کماکان موضوع مبارزه است و شاخصی برای تعیین صف دوستان و دشمنان مردم. امسال در بنیاد پژوهشهای زنان یکی از بحثها رابطهی بین جنبش زنان و مبارزات مادران خاوران (مادران جانباختگان) بود، مجموعاُ جمعبندی این بود که جنبش زنان توجه کافی به مبارزات مادران خاوران نداشته است. در مقابل ما هم این بحث را پیش گذاشتیم که جنبش زنان یک دست نبوده و نیست. بخش اصلاحطلب جنبش زنان قطعاً تمایلی به طرح این مسئله نداشت و درمجموع با «شعار فراموش نکنید اما ببخشید!» سمتگیری داشتند اما شعار «نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم!» موضع بخش رادیکال جنبش زنان را نشان میداد و خدمتی است که جنبش زنان در رابطه با جنبش دادخواهی پیش گذاشت. باید در نظر بگیریم که جنبشهای اجتماعی در ارتباط متقابل هستند و میتوانند یکدیگر را ارتقا دهند. رابطهی جنبش زنان با سایر جنبشهای اجتماعی چیست؟! درست است که تمرکز جنبش زنان و تشکلات زنان مبارزه در جهت رفع ستم جنسیتی است، اما ستم جنسیتی یکجا تمرکز ندارد و زنان در سایر گسلها نیز حضور دارند؛ تأثیر میگذارند و تأثیر میپذیرند. به این معنا سازمان ما هم تأثیراتی فراتر از جنبش زنان داشته است.
در رابطه با شعار «نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم!» گفته شد که این شعار به خاطر محتوای صحیح آن فراگیر شد و مهم نیست چه کسی آن را پیش گذاشت و نباید نسبت به آن انحصاری برخورد کرد. در پاسخ گفته شد که در مورد شعار کاملاً درست است که موضوع انحصارطلبی نیست، قطعاً موضوع این است که درستی این شعار باعث فراگیر شدن آن بوده است، اما ثبت در تاریخ هم معنا دارد. نیروهای بورژوایی کوچکترین کارهایشان را ثبت و گسترده تبلیغ میکنند و تبدیل به بخشی از حافظهی تاریخی میشود. نیروهای انقلابی به خاطر عدم ثبت تاریخی، حافظهی جمعی خود را از دست میدهند. چرا همیشه وقتی نوبتِ نیروهای انقلابی خصوصاً زنان میشود این مسئله طرح میشود که مهم نیست ثبت شود؟!
کارزار زنان در سال 2005
بخش دیگری از بولتن به موضوع «کارزار لغو کلیهی قوانین نابرابر و مجازاتهای اسلامی علیه زنان» اختصاص داشت. کارزاری که در سال 2005 شکل گرفت و جمعبندی از آن در مجمع امسال مورد بحث و گفتگو قرار گرفت.
جمعبندیِ بولتن در مورد کارزار زنان و دستاوردهای بهیادماندنیاش مجموعاً مورد توافق جمع بود، فقط در مورد بخشی از آن نظری با این مضمون طرح شد: خطی که میگوید باید از مبارزهی سیاسی در جهت اتحاد گذشت درست نیست. مبارزهی سیاسییی که در آن دوره در برخورد به نظریهی یک فرد شناختهشده از یک سازمان سیاسی انجام گرفت باعث رشد ما شد. اینکه در کارزار نباید مبارزهی سیاسی میشد تا اتحادمان حفظ شود درست نیست. در آن دوره فعالینی وارد کارزار شدند ولی بعد از اینکه فهمیدند خط رهبری سازمانشان نسبت به کارزار چیست شروع به کارشکنی کردند. درحالیکه حول آن مبارزه بحثهای خوبی به راه افتاد و همه را ارتقا داد. اگر از ترس کم شدن نیرو مبارزهی سیاسی نکنیم رقیق میشویم. برای اتحادهای بزرگ باید هستهی کمونیستی مدام پرورش پیدا کند. نباید هسته را رقیقتر کرد تا اتحاد گستردهتر شود. آن بحثها دستاوردی برای جنبش زنان و جنبش کمونیستی بود.
در مقابل این نقطهنظر استدلال شد که هیچکس در این مجمع و یا در جمعبندی از کارزار به این نتیجه نرسیده که نباید مبارزهی سیاسی کرد. مسلماً بدون مبارزهی سیاسی نه هیچ فردی و نه هیچ جمعی ارتقا پیدا نمیکند و کارزار نیز از این اصل درست مستثنا نبود. تمامی بیانیهها و تعیین سیاستهای عملی کارزار درنتیجهی مبارزهی سیاسی و رسیدن به اتحاد در سطح بالاتر انجام گرفت. جلسات درونی کارزار و گزارشهای آن موجود است. مجموعه مبارزات نظری کارزار که در سطح درونی و بیرونی در مورد مسائل گوناگونی همچون: مسئلهی زندانیان سیاسی، انتخابات در سیستم حاکم و بهطور مشخص جمهوری اسلامی، درک از قوانین و ارتباط آن به روبنای سیاسی، دلایل پیشبرد 5 روز راهپیمایی از زاویهی سیاسی و... باعث وحدت در سطح بالاتر در کارزار زنان شد. درنتیجه نوع نگاه به مبارزهی سیاسی درون یک ظرف مبارزاتی نیز یک موضوع نگرشی است. باید به این پاسخ داد که آیا مبارزهی سیاسی درون آن ظرف در جهت اتحاد در سطح بالاتر است و یا در جهت مخالف آن؟ آیا دلیل دامن زدن به مبارزهی سیاسی و درک از جایگاه جنبش زنان و بهطور مشخص کارزار در خدمت به ارتقای نگرش برای پیشبرد مبارزهی تیزتر علیه رژیم جمهوری اسلامی است و یا برای طرح شدن اسمورسم این حزب و یا آن حزب است؟ درعینحال باید به مسائلی هم که در بولتن و هم در این مجمع طرح میشوند با صداقت انقلابی برخورد شود. چه کسی و یا کسانی گفتهاند که برای اتحاد گستردهتر نباید مبارزه سیاسی کرد؟!
اما و این اما مهم است، میتوان این حقیقت را نیز بیان کرد که پیشنهاددهندهگان اولیهی کارزار شعار سرنگونی رژیم را پیش نگذاشتند، با این استدلال که لغو کلیهی قوانین نابرابر در محتوای خود سرنگونی را نمایندهگی میکند. این آن نظر غلطی بود که میخواست با عدم طرح شعار سرنگونی اتحاد گستردهای را حتا با زنان رفرمیست و اصلاحطلب به وجود آورد.
شنبه 22 ژوئیه
نشریه
بخش اول روز شنبه به نشریه و جایگاه آنکه در بولتن جمعبندی شده بود، اختصاص یافت. در این بخش مباحث زیادی بر سر محتوا و فرم نشریه درگرفت.
& نظری بر این اعتقاد بود که امروزه به خاطر نقش دنیای مجازی نمیتوان از نشریهی چاپی همانند گذشته برای سازماندهی سود جست. نظر دیگری بر این امر اصرار داشت که دنیای مجازی برای تبلیغ گستردهی نظراتمان که در نشریه منعکس میشود، اهمیت دارد و در این مورد ما باید پیشروی کنیم. نظر دیگری تأکید داشت که کماکان با وجود گسترش نقش دنیای مجازی، نشریهی چاپی نقش مهمی در جلبنظر و سازماندهی ایفا میکند. نشریهی ما بازتابدهندهی نظرات کلکتیو ماست و درعینحال نقش سازمان دهندهی جمع ما را نیز دارد.
& یک نظر بر این اعتقاد بود که درک مطالب نشریه سنگین است و برای اینکه بتوانیم مخاطبین بیشتری جلب کنیم باید بتوانیم مطالب را به شکل بسیار ساده و قابلفهم بنویسیم. در این مورد یعنی سادهنویسی به زبان تودهایتر گفته شد که این کار بسیار سختی است چون مفاهیمی که در دنیای سیاست و فلسفه برای تحلیل از زیربنا و روبنا تولید شده و میشود، سخت هستند و ساده کردن آن مستلزم درک عمیق از این مفاهیم و کارکرد آنان در دنیای کنونی است.
بر این تأکید شد که وظیفهی پیش گذاشتن نگرش انقلابی در نشریهی هشت مارس، از اهمیت حیاتی برخوردار است. این وظیفهی فعالیناش است که نقش مترجم و پیشبرندهگان نگرش فشرده شده در نشریه را بر عهده گیرند و آن را در کار تودهای برای زنان بشکافند و توضیح دهند.
& نظر دیگری که در مورد نشریه طرح شد این بود که نشریهی هشت مارس نسبت به گذشته سطحاش پایین آمده است.
در برابر این نظر گفته شد که وقتی از کیفیت نشریه جمعبندی میدهیم، باید جمعبندی را مبتی بر استدلال و بررسی دقیق طرح کنیم، اما کاملاً واضح است که به صورت عینی نشریه نسبت به شمارههای پیشین جهش داشته است. در سالهای اخیر، هم تولیداتمان با اتکا به نیروی فعالین تشکیلاتمان افزایش یافته و هم ارتقای سطح فعالین در نشریه کاملاً مشهود است. بخشی از این جهش مربوط به جلسات مطالعاتی است که موازی با سایر فعالیتهای نظری و عملی تأثیرات مهمی بر نشریه گذاشته است، یعنی سطح جدیدی به وجود آمده و در نشریه بازتاب یافته است و مسلماً این جهش یکشبه ایجاد نشده است.
& بحث دیگری که در مورد نشریه طرح شد این بود که نشریه فقط کارکرد بیرونی ندارد و باید به کارکرد درونی و اتحاد نظری که در بین همهی فعالین و دوستداران هشت مارس به وجود آمده است نیز پرداخت. سطح همین مباحثی که امروز در مجمع از جانب همهی فعالین خصوصاً فعالین جوان طرح میشود، بخشی از پروسهی درگیر شدن، مطالعه و مبارزه کردن به حول نظراتی است که در نشریه منعکسشده است. نشریهی ما نسبت به گذشته هم تئوریکتر و هم پایهایتر شده است و بدون این ارتقا پیشروی ممکن نبود. در شمارههای اولیه عمدتاً افشاگریهای سیاسی خصوصاً در مورد «اصلاحطلبان» رژیم و تأثیرات آن بر جامعه و زنان نوشته شد که مهم و تعیینکننده بود، اما در سالهای اخیر علاوه بر افشاگری تلاش شده است که ریشههای ستم بر زن را بهطور خاص تحلیل کرده و راه برونرفت پیش گذارد.
& در ادامهی بحث در مورد نشریه تأکید شد که نشریهی هشت مارس هم از لحاظ فرم و هم محتوا پیشرفت قابلملاحظهای کرده است و باید به آن بهعنوان ابزار کارمان نگاه کنیم. این درست است که مخاطبین نشریه هشت مارس تودهی وسیع زنان نیست؛ اما نشریه با پیش گذاشتن مباحث تئوریک، ریشهیابی مسئلهی زنان، رابطهی زیربنا و روبنا و جایگاه فرودست زنان در این مناسبات ستمگرانه و استثمارگرایانه تلاش کرده است، نگرش انقلابی در مورد مسئلهی رفع ستم بر زنان را پیش بگذارد و در وظیفهای که برای خود تعیین کرده، موفق بوده است؛ اما باید تأکید بیشتر و بیشتری کرد که این وظیفهی فعالین این تشکیلات است که محتوای نشریه را برای تودهی زنان توضیح دهند. ما در واحدهای خود نشریه را به بحث میگذاریم، باید با دیگران هم همین پروسه را پیش ببریم. این حقیقت را در نظر بگیریم که همهی ما در رابطهی رودررو سازماندهی شدیم. قلب مردم را باید در رابطهی رودررو فتح کرد.
& در این بخش در مورد ارتباط بین فراگیر کردن نظراتمان ـ که در نشریه منعکس میشود ـ با کار تودهای گفته شد که در پروسهی تماس با تودهها است که به سوالاتی که ذهن تودهها را به خود مشغول میکند، برخورد خواهیم کرد، از میان انبوه این سوالات میتوان سوالات اساسی و تعیینکننده را بیرون کشید و پاسخ داد. نشریه باید بتواند به سوالات اصلی و اساسی که در جامعه و ذهن تودههای زن عمل میکند، پاسخ گوید. نمیتوانیم با اراده و میل خودمان سوالات را یکطرفه پاسخ دهیم و انتظار جذب آن را داشته باشیم. ما هر چه بیشتر کار تودهای کنیم بیشتر به سوالات ذهنی اقشار و طبقات مختلف خصوصاً زنان از اقشار و طبقات مختلف پی میبریم. یک نشریهی تودهای نمیتواند بدون رجوع به تودهها، تودهای شود و نبض جامعه را در دست داشته باشد. باید این نکته مهم را در نظر بگیریم که برای تحول فکر و عمل ما فعالین هم بدون داشتن نبض تودهها، بدون پیشبرد مبارزه با آنان و بدون پیگیری این پروسهها تحولی نه در ما و نه در آنها ایجاد نخواهد شد. این حقیقتی است که زنان کمترین سهم از کار فکری در جهان سرمایهداری حاکم را دارا هستند و ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که زنان به شکل خود به خودی و به خاطر ستم وحشیانهای که به آنان میشود وارد پروسهی کار فکری شوند. نه در جمع خودمان این موضوع ساده حلشده و نه بیرون از ما به سادهگی تغییر خواهد کرد. در بین هزاران مسئولیتی که زنان در زندهگی روزمره دارند معمولاً کار فکری آخرین انتخاب آنان است. برای از بین بردن این معضل، ما و همهی زنان مبارز و انقلابی باید از جبهههای مختلفی به این معضل یورش ببریم، هم نیاز به نشریهی خطی و تئوریک داریم، هم نیاز به مباحث پایهای ساده و خاص، هم نیاز به کار رودررو همراه با کار نشراتی و...
& آنچه را که میتوان از دغدغههای اکثر فعالین و دوستداران هشت مارس در مجمع در مورد نشریه استخراج کرد این است که چگونه بتوانیم نگرشمان را به شکل وسیعتری در میان زنان طرح کنیم؟ چگونه بنا بر نیاز هر دوره بتوانیم جزواتی را به زبان ساده برای دسترسی به زنانی که از سواد پایینتری برخوردارند تهیه کنیم؟ چگونه نقش تعیینکنندهی نشریه را در کار چهره به چهره در نظر بگیریم؟ و... همهی این سوالات و پیشنهادات خوب و درازمدت بر اساس یک نگرش انقلابی در کار با تودهها طرح شد که نشاندهندهی تضادهای عینی است که با آن روبهرو هستیم و نشان میدهد که نیاز به کار فکری و عملی بیشتری برای پیشروی در این عرصه داریم.
کارزار مبارزه علیه خشونت بر زنان
بخش دیگری که در مجمع مورد بحث و گفتگو قرار گرفت، موضوع کارزار مبارزه علیه خشونت بر زنان بود. بحثهای مختلفی طرح شد، ازجمله اینکه پیشبرد این کارزار زمینهی عینی مساعدی ایجاد کرد تا تشکل ما با سازماندهی مطالعات جمعی متمرکز بر این موضوع، به تعمیق آگاهیمان در این زمینه خدمت کند؛ آگاهی عمیقتر از سیستم حاکم بر جهان که تولید و بازتولید کنندهی اصلی خشونت وحشیانه بر زنان است و به آشکارترین تا پوشیدهترین شکل خشونت را بر زنان اعمال میکند. اینکه در کار تودهای برای پیشبرد این کارزار ما با زنانی روبهرو شدیم که زندهگی آنان حتا از زاویهی صورت و بدنشان، بازتابدهندهی خشونت عریانی بوده است که بر آنان روا شده است.
& از این صحبت شد که وجود این کارزار و خصوصاً سازماندهی برای راهپیمایی سهروزه همزمان با چهلمین سالگرد خیزش زنان در 8 مارس 57 علیه حجاب اجباری با تمرکز بر روی موضوع حجاب اجباری (8 مارس 2019)، فرصت بسیار خوبی ایجاد کرده است تا بتوانیم با سایر تشکلات و نیروهای مبارز زنان در تماس باشیم تا ضمن درخواست حمایت عملی آنان از راهپیمایی، با آنان به بحث و گفتگو در مورد موقعیت زنان ایران تحت حاکمیت یک دولت تئوکراتیک، دلایل مبارات مردم خصوصاً تحتانیترین اقشار و طبقات، سیاستهای امپریالیستها خصوصاً دولت فاشیستی ترامپ در مورد ایران و ... بپردازیم و این ضرورت را مطرح کنیم که چرا آنان باید از مبارزات زنان ایران و بهطور مشخص مبارزه علیه حجاب اجباری دفاع کنند و ... تأکید شد که باید این بخش از فعالیتهایمان را بهطور گستردهتر ادامه دهیم.
& نظر دیگری با این مضمون طرح شد که من یک زن کمونیست حزبی هستم و کماکان میخواهم در هشت مارس فعالیت کنم اما مثلاً در بولتن به حزب من توهین شده است، در جایی که در مورد کارزار مبارزه علیه خشونت میگوید: «در همین مدت اما کارزار مبارزه علیه خشونت بر زنان و بهطور مشخص سازمان زنان هشت مارس از برخوردهای سکتاریستی، خودمرکزبینی و ذهنیت مردسالارانه و ...از طرف فعالین، سازمانها و احزاب منتسب به چپ «بیبهره» نبودهاند. برخی از احزاب منتسب به چپ پا را فراتر گذاشته و علیه کارزار مبارزه با خشونت بر زنان دست به سنگاندازی زدهاند و تلاش در تخریب آن داشتهاند. فارغ از اینکه این نوع برخوردها به مبارزات زنان و نقش و اهمیت جایگاه سازماندهی تودهای زنان در خدمت به امر انقلاب، کاملاً غلط و غیرانقلابی است و متعاقباً دیدی مردسالارانه را نیز نمایندهگی میکند؛ اما مهمتر اینکه این نوع حرکات بیش از همه به بقای رژیم جمهوری اسلامی خدمت میکند؛ چراکه سنگاندازی، بدگویی و مانعتراشی برای پیوستن زنان به کارزار و درمجموع تلاش برای تخریب کارزاری که در دستور کارش مبارزه علیه خشونت بر زنان و عامل اصلی آن یعنی رژیم جمهوری اسلامی و حامیان امپریالیستاش را قرار داده است، بهواقع و در عمل، آگاهانه و یا ناآگاهانه همدست شدن با مرتجعین اسلامی است.» البته بولتن اسمی نیاورده است اما حزب من بر سر این کارزار بحث دارد.
در مقابل این بحث سوال شد که در این بخشی که از بولتن در مورد کارزار مبارزه علیه خشونت خوانده شد، اسم فرد و یا حزبی آورده نشده است و در مقابل کسانی که به سنگاندازی و تخریب این کارزار دستزدهاند و مانع از پیوستن زنان در جهت مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی و امپریالیستها شدهاند، موضعگیری کرده و گفته این تحریکات آگاهانه و یا ناآگاهانه خدمت به مرتجعین است، آیا حزب شما این حرکات را انجام داده است؟ اگر این اَعمال غلط را انجام نداده است چرا توهین به حزب شماست؟
در این بخش بحثهای دیگری نیز طرح و تصریح شد که جمعبندی بولتن در مورد نیروهایی که برخورد غلط به کارزار دارند کاملاً صحیح است.
& بحث دیگری که در این بخش طرح شد در ارتباط با شرایط عینی شکلگرفته در ایران بود که زمینههای رشد مبارزه علیه حجاب اجباری و تودهای شدن آن را بیشازپیش مهیا کرده است. همچنین تأکید شده که با توجه به اینکه فعالین و تشکلات مبارز و مترقی زنان در کشورهای اروپایی به موضوع زنان ایران و مبارزهی آنان علیه حجاب اجباری نسبت به گذشته حساسیت بیشتری نشان میدهند، سازماندهی راهپیمایی سهروزه در سه کشور اروپایی در این دوره از اهمیت ویژهای برخوردار است. ما فعالین و دوستداران سازمان زنان هشت مارس بهعنوان بخشی از کارزار مبارزه علیه خشونت بر زنان، باید از هماکنون تا روز جهانی زن در سال 2019 با ابتکارات و خلاقیتهای گوناگون بتوانیم زنان و مردان مترقی و مبارز ایرانی و غیر ایرانی را برای سهم گرفتن در این راهپیمایی درگیر کنیم. باید در نظر داشته باشیم که پیشبرد موفقیتآمیز این راهپیمایی و انعکاس دادن صدای زنان ایران که از رژیم جمهوری اسلامی عاصی هستند، میتواند هم در مبارزات جاری و بهطور خاص بر مبارزهی زنان علیه حجاب اجباری مؤثر واقع شود و از طرف دیگر هم نیروهای مترقی و مبارز از ملیتها و کشورهای مختلف ـ که با این کارزار همبستگی کردهاند و در آن سهم گرفتهاند ـ را در سطوح نظری و عملی با خود متحد کند؛ و این موضوع تأثیر مهمی بر پیشروی جنبش انقلابی زنان خواهد داشت.
قطعنامههای ایران و افغانستان
در این بخش هم بر سر کارکرد این قطعنامهها ـ که متکی بر منشور سازمان زنان هشت مارس است ـ بحث شد و هم تأکید شد که این قطعنامهها، چارچوبهای نظری و سیاسی فعالیتهای آتی ما را تعیین میکنند؛ و به عبارتی قطعنامهها منشور سازمان زنان هشت مارس را در یک چارچوب فعال و زنده و منطبق بر اوضاع عینی بیان میکنند. بر بستر این ارزیابی سیاسی است که تلاشهای دور آتیِ فعالیتهای نظری و عملی این سازمان را میتوان تحقق بخشید.
در این بخش هر دو قطعنامهی پیشنهادی به بحث گذاشته شد. ابتدا قطعنامهی افغانستان مورد بحث قرار گرفت. تصریح شد که به علت افزایش دهشتناک و اپیدمیک تجاوز به زنان، قطعنامهی ما هم روی این موضوع تمرکز ویژه دارد. یکی از سوالات در این بخش این بود که رابطهی بین این قطعنامه و زنان افغانستانی ساکن ایران چیست؟ و توضیح داده شد که در نهمین مجمع عمومی این موضوع به شکل مفصل در قطعنامهی بخش ایران به بحث گذاشته و تصویب شد که زنان افغانستانی ساکن ایران یکی از ملیتهای تحت ستم در ایران هستند و اگر فعالین جنبش زنان در ایران مسئلهی بسیج و سازماندهی زنان افغان ساکن ایران را در دستور کار خود قرار ندهند مبارزهی آنان علیه جمهوری اسلامی معنا و مفهومی نخواهد داشت؛ بنابراین موارد تصویبشدهی سابق را تکرار نکردهایم. درنهایت کلیت این قطعنامه مورد تصویب قرار گرفت ولی به علت ناروشنایی در مورد تصویب یا عدم تصویب یکی از قوانین مربوط به تجاوز در افغانستان، تأکید شد که این قطعنامه باید تدقیق گردد. در همین بخش قطعنامهی سیاسی مربوط به ایران هم مورد بحث قرار گرفته و در کلیت خود مورد تصویب قرار گرفت.
بحث و گفتگو پیرامون سازماندهی راهپیمایی سهروزهی ۸ مارس ۲۰۱۹ کارزار مبارزه علیه خشونت
& در این بخش سوالات متعددی طرح شد، اما عمدهترین بحث حول این دو سوال گره خورد:
- با توجه به اوضاع بحرانی ایران اگر شرایط داخلی تغییر کند آیا این کارزار را ادامه خواهیم داد؟
- اگر جمهوری اسلامی در این شرایط بحرانی و در اثر مبارزات زنان از اجباری بودن حجاب عقبنشینی کند، چه خواهیم کرد؟
& در پاسخ به سوالات طرح شده گفته شد که مسلماً ما باید همواره از شرایط مشخص تحلیل کرده و در صورت نیاز تاکتیکهای مبارزاتیمان را در خدمت به استراتژی رهایی زنان تغییر دهیم؛ بنابراین مستقل از اینکه شرایط درونی ایران چه تغییراتی بکند، حرکت کارزار مبارزه با خشونت و خصوصاً مبارزات ما در جهت رفع این خشونتها دارای سمتوسوی خاص و مشخصی است؛ یعنی این مبارزه در خدمت به هدف معینی است. هدف رهایی زنان از قید هرگونه خشونتی است. درنتیجه ما باید آمادهگی و انعطاف کافی را داشته باشیم... ما با اتکا به تجربه و توانایی مبارزاتیمان در هر زمان مشخص، مناسبترین تاکتیک را به کار خواهیم گرفت. حتا در صورت برداشته شدن اجبار در داشتن حجاب به شکل قانونی، موضوع مرکزی و سرچشمهی آنکه کنترل بر بدن زن در روابط مردسالارانه است تا رهایی کامل زنان، همچنان پابرجا خواهد بود و مبارزهی ما همچنان ادامه خواهد داشت؛ و از طرف دیگر حجاب بهعنوان پرچم حکومتهای تئوکراتیک و سمبل سلطهی قوانین اسلامی بر زندهگی زنان چه در ایران و چه در سایر نقاط جهان باقی خواهد ماند و ما باید این مبارزه را به شکل ریشهای پیش ببریم. همچنین باید توجه داشته باشیم که مبارزه با حجاب اجباری نوک تیز پیکان مبارزهی ما با بنیادگرایی مذهبی است اما کارزار ما مبارزه با خشونت علیه زنان را در دستور کار دارد که با هیچ ترفند و «اصلاحی» از بالا نمیتواند حتا به درجاتی کم شود چه رسد به ریشهکن شدن آن.
& نمیتوان کتمان کرد که تغییر شرایط عینی در ایران تضادهای زیادی ایجاد کرده است. یک تضاد عینی تفاوت این شرایط در داخل با خارج است. ازیکطرف طرح مسئلهی مبارزه با حجاب اجباری بر بستر مبارزات دیماه، موضوع مبارزه با حجاب اجباری را به شکلی کاملاً متفاوت در بین زنان طرح کرده است و شرایط را برای تودهای شدن این مبارزه مساعدتر کرده است، از طرف دیگر نیروهای خارج از کشور و مشخصاً اپوزسیون مبارز و مترقی از این شرایط عینی بهشدت عقب است و نهتنها در پی رفع این عقبماندهگی از شرایط نیست بلکه در مورد موضوع زنان و نقش و جایگاه بسیار مهم و تعیینکنندهی آن در امر سرنگونی انقلابی رژیم منفعل است. ما باید کارزار مبارزه علیه خشونت را در زمین نامساعد خارج از کشور بهپیش ببریم؛ یعنی ما نهتنها به آن شرایط مساعد دسترسی نداریم بلکه برای تحرک بخشیدن به نیروهای خارج از کشور باید در سطح نظری و عملی بیش از گذشته تلاش کنیم. از زاویهی نظری متأسفانه اپوزسیون منتسب به چپ ایران هنوز با گرایشهای انحرافی خود در مورد موضوع زنان تعیین تکلیف نکرده است و کماکان آن را مقولهای میداند که مبارزات «اصلی» و «مهم» را تحت تأثیر قرار میدهد.
& تضاد دیگر طرح مسئلهی مبارزه با حجاب اجباری در بین متحدین بینالمللی ماست. جنبش زنان در کشورهایی که ما زندهگی میکنیم، کماکان موضوع حجاب را تحت تأثیر نسبیتگرایی فرهنگی، بررسی میکند و در مقابل حملات نیروهای فاشیست و راست افراطی به زنان مسلمان، تمایلی به نقد حجاب یا حجاب اجباری ندارند، هرچند تغییر اوضاع عینی جهان و ایران کمی مواضع آنها را تغییر داده است و پیشروی راست افراطی و گسترش بنیادگرایی مذهبی در حمله به حقوق پایهای زنان در غرب و مبارزات زنان در ایران علیه حجاب اجباری توجه آنها را هم به این موضوع جلب کرده است. این شرایط تمایل آنان را به شنیدن تحلیلهای ما بیشتر کرده؛ بنابراین ما مسئولیت داریم نظرات صحیح و اصولیمان را در مقابل جنبش زنان غیرایرانی هم قرار دهیم. از طرف دیگر نیروهای ضد راسیسم و منتسب به چپ این کشورها هم هنوز نگاه سنتی به مبارزات زنان را حفظ کردهاند و آن را مقولهای جدی برای تغییر انقلابی مناسبات نمیدانند. درنتیجه مبارزات زنان را بهاندازه کافی جدی نمیگیرند. هرچند این دیدگاه هم به درجاتی بعد از موج نوین مبارزات زنان در جهان ضرباتی خورده است، اما هنوز نیاز به بحثهای اقناعی و مبارزهی سیاسی ـ نظری عمیقی هست تا بتوانند تفاوت برخوردهای ابزاریِ نیروهای راست و فاشیستها در اروپا به مقولهی حجاب زنان مسلمان و مبارزات زنان ایران علیه حجاب اجباری در خدمت برای رهایی را درک کنند؛ بنابراین با سیطرهی راسیسم و فاشیسم متقاعد کردن آنها برای تقویت مبارزهی ما ضد حجاب اجباری کار سادهای نیست. ده سال پیش وقتی در مورد لغو قوانین ضد زن جمهوری اسلامی که مبتنی بر شریعت اسلام است، با آنها بحث میکردیم بسیاریشان با آن توافق نظری بیشتری داشتند.
& بنابراین برای متقاعد کردن متحدین محلی و بینالمللی نیاز به کار عملی و نظری سخت داریم. برای جلب وسیع زنان ایرانی و افغانستانی باید فعالیت گستردهای را سازماندهی کنیم. پیشبرد این فعالیتهای مهم و تعیینکننده در شرایط کنونی تنها به خیابان محدود نمیشود، بلکه مجموعهای از فعالیتهای گوناگون، با ابتکارات و خلاقیتهای نوین را طلب میکند. درعینحال باید به این امر هم توجه کرد که برای تقویت راهپیمایی کارزار در 8 مارس 2019 علیه حجاب اجباری باید در مبارزات و جنبشهای جاری علیه فاشیسم و نژادپرستی در دفاع از پناهندهگان و مهاجرین، محیطزیست و... نیز دخالت آگاهانه و فعالی داشته باشیم. همهی این فعالیتها بستری را ایجاد میکند که ضمن تقویت این مبارزات و جنبشها مرزبندیهای ما با راستها و فاشیستها بر سر موضوع حجاب روشنتر و شفافتر پیش گذاشته شود و زمینهی جذب بهتر نظراتمان فراهم شود تا حمایت آگاهانهی نیروهای مترقی را نهتنها از راهپیمایی کارزار زنان بلکه از مبارزات مردم و زنان در ایران نیز جلب کند.
جشن بیستمین سالگرد تأسیس سازمان زنان هشت مارس
پیشتر تصمیم داشتیم به مناسبت بیستمین سالگرد تولد سازمان زنان هشت مارس جشنی وسیع و درخور بیست سال فعالیت انقلابی خستگیناپذیر این سازمان برگزار کنیم اما با توجه به فشردهگی وظایف و ضروریات عاجل پیش پا تصمیم گرفتیم همزمان با دهمین مجمع در جمع اعضا و دوستداران این تشکیلات و برخی از همراهانمان در جنبش بینالمللی زنان، زمانی را به جشن اختصاص دهیم. به همین منظور در آخرین ساعات روز شنبه پس از یک روز بحثوجدل، میهمانانمان که از فعالین جنبش زنان بودند به ما پیوستند و در کنار هم جشنی شاداب، پرتحرک و انرژیبخش برگزار کردیم.
& در ابتدا یکی از فعالین سازمان زنان هشت مارس به انگلیسی به میهمانان خوشآمد گفت و دلایل این جشن را توضیح داد؛ اینکه در بحبوحهی این شرایط دهشتناک جهانی و جنگ آشکار علیه زنان و رشد فاشیسم و بنیادگرایی در سراسر جهان چرا مبارزات ما زنان در تمام جهان به یکدیگر پیوند خورده است. در این خوشآمدگویی به شرایط عینی جنبش مردم و مشخصاً جنبش زنان در ایران اشاره شد و اینکه مبارزهی زنان ایران علیه حجاب اجباری از چه اهمیتی برخوردار است ولی مبارزهی زنان ایران هم به خواست آزادی پوشش محدود نمیشود، اما این مبارزه راه را برای تعمیق مبارزهی همهجانبه علیه ستم جنسیتی و در خدمت به رهایی از روابط مردسالارانهی امپریالیستی حاکم بر جهان باز میکند و انتظار داریم در ادامهی این مسیر طولانی همگام و همرزم باشیم.
& در ادامه فیلم «سال صفر، جنبش رهایی زنان ایران ۱۹۷۹» به زبان فرانسه با زیرنویس انگلیسی برای حضار پخش شد. با وجود اینکه تمام شرکتکنندهگانِ فارسیزبان این مستند کوتاه را بارها و بارها دیده بودیم اما بازهم با دیدن آن صحنههای شورانگیز مبارزاتی سرشار از شعف شدیم. برخی از میهمانانمان این فیلم را دیده بودند ولی برای برخی تازهگی داشت خصوصاً برای برخی از زنان جوان آمریکایی که از طرف «مارش زنان آمریکا» در این جلسه حضور داشتند بسیار جالب بود و از دیدن آن صحنهها بهشدت هیجانزده شده بودند.
& ازآنجاکه بسیاری از متحدین و دوستداران سازمان زنان هشت مارس امکان حضور در این جشن را نداشتند به همین دلیل برخی از آنها پیام مکتوب، صوتی و یا تصویری خود را به مناسبت «بیستمین سالگرد» برای ما ارسال کرده بودند و برخی نیز حضوراً اعلام همبستگی کردند. این پیامهای قدرتمند و شورانگیز بهتناسب پیامدهنده به زبانهای فارسی، انگلیسی، فرانسه، هلندی و آلمانی بود که با کمک دوستان ترجمه میشد؛ اما به علت طولانی شدن این گزارش، ما فقط به درج اسامی این افراد و تشکلات بسنده میکنیم:
۱- پیام مکتوب زیبا کرباسی، شاعر مبارز از انگلستان
۲- پیام مکتوب Vivienne Hayes از طرف Women resource Center از انگلستان
۳- پیام ویدئویی سازمان زنان Courage از برمن
۴- پیام حضوری Anna Kiejna از طرف «جنبش فمینیستی زنان لهستان» از بلژیک
۵- پیام حضوری زمان مسعودی فعال سیاسی و فعال حقوق زنان از هامبورگ
۶- پیام مکتوبSabrina Qureshi از طرف Million Women Rise از انگلستان
۷- پیام حضوری Anja Deschoemacker از طرف Rosa Campaign و حزب LSP از بلژیک
۸- پیام ویدئویی Lune léoty از طرف کلکتیو Le Cargo X از بلژیک
۹- پیام مکتوب «جمعیت مبارزه برای آزادی زنان ایران»
۱۰- پیام مکتوب Suse Bader از آلمان
۱۱- پیام حضوری Eren از طرف «جنبش زنان کُرد» از بلژیک
۱۲- پیام ویدئویی «کمیتهی هشت مارس آمستردام» از هلند
۱۳- پیام مکتوب از «شورای زنان کُرد» از برمن
& در فواصل برنامه و در میان انبوهِ پیامهای دریافتی، JoBee خوانندهی فمینیست لهستانی ـ بلژیکی با صدای پرقدرت و موسیقی پرشور خود، آهنگهای زیبایی را اجرا میکرد که شورونشاط زیادی به جمع میداد. JoBee که در همبستگی با جنبش زنان ایران در کنار ما حضور داشت پس از اتمام برنامهی رسمی با اجرای چند موزیک بسیار شاد حضار را به همراهی دعوت کرد. همهی ما در پایان دو روز بحثوجدل جدی و طولانی در کنار میهمانان همرزممان خود را به آهنگهای او سپردیم و در فضایی شاد، صمیمانه و خواهرانه خواندیم، رقصیدیم و خندیدیم. در کنار هم سالها مبارزه و پیشروی دشوار اما سرافرازمان را جشن گرفتیم و از بودن با هم انرژی گرفتیم تا با عزمی جزمتر برای تحقق آرزوهای بلندپروازانهمان به یکدیگر تکیه و پیشروی کنیم، با طنین صدای JoBee همراه شدیم و فریاد زدیم: «Keep going! Donʼt stop!»
یکشنبه ۲۲ ژوئیه
بحث و بررسی پیشنهادات
برای تغییر یا اصلاح منشور و آییننامه
از آنجایی که مجمع عمومی بالاترین ارگان این سازمان برای تغییر یا اصلاح منشور و آییننامهی این تشکیلات است در هر مجمع عمومی این موضوع به بحث گذاشته میشود و پیشنهادات بررسی و در صورت تصویب اعمال میگردد. در این بخش خاطرنشان شد با وجود اینکه در نهمین مجمع عمومی یعنی دو سال پیش به شکل بسیار مفصل و عمیق منشور و آییننامه را به بحث گذاشته و بهروزرسانی کردهایم اما کماکان این بخش باز است و همهی دوستان وقت لازم برای طرح پیشنهاداتشان برای تغییر و یا اصلاح منشور و اساسنامه را داشته و دارند.
& در این بخش هم بندهای مربوط به رویکرد این تشکیلات به موضوع اتحاد، موردبحث قرار گرفت و هم بندهای مربوط به ستم و ستم جنسیتی. تأکید شد که آماج اصلی سازمان زنان هشت مارس رفع ستم جنسیتی است اما در رجوع به زنان باید بتواند آنان را برای مبارزه با تمام اشکال ستمی که به آنان روا میشود، آگاه کند؛ یعنی زنان باید بتوانند علیه اشکال مختلف ستمها: ستم طبقاتی، ملی، مذهبی، «نژادی»، گرایش جنسی و ... شورش و مبارزه کنند. بهعبارتدیگر ستم جنسیتی، مستقل از سایر اشکال ستم و استثمار نیست و زنان برای رهاییشان نیاز دارند برای رفع ستم جنسیتی همزمان با سایر اشکال ستم و استثمار نیز مبارزه کنند؛ اما در این سازمان تمرکز مبارزه علیه ستم جنسیتی است.
& در این مجمع بار دیگر موضوع استقلال سازمان زنان هشت مارس از مردان تبدیل به یکی از سوالات گرهی این بخش شد. برخی از شرکتکنندهگان در این مورد سوالات، استدلالها و ناروشناییهایی را پیش گذاشتند؛ اما دیدگاه اکثریت حاضرین در جلسه و بحث اقناعی منطبق با آن تأکید داشت که حفظ استقلال این سازمان از مردان و احزاب جزو اصول پایهای، ضروری و حیاتی این تشکیلات است.
& یکی از استدلالها در نفی موضوع استقلال تشکلات زنان و مشخصاً سازمان زنان هشت مارس این بود که اگرچه سازمان زنان هشت مارس هرگز عضو مرد نداشته اما به لحاظ تئوریک و سیاسی همیشه از نیروی فکری مردان مترقی و مبارز بهره برده و نباید این موضوع پنهان شود. مردانی در جنبش هستند که توان تئوریک بالاتری دارند و ما از این توان بیبهره نبودهایم. آماج ما رهایی زنان است اما رهایی زنان تنها به دست زنان متحقق نمیشود. از طرف دیگر زنان صرفاً تحت ستم جنسیتی نیستند و تحت استثمار هم قرار میگیرند، به این شکل ستم جنسیتی به ستم طبقاتی متصل میشود. استثمار فراتر از جنسیت قرار میگیرد و موضوع جنسیت کنار میرود و موضوع طبقات طرح میشود؛ بنابراین بند استقلال واقعی نبوده و نیست. ما به همکاری با مردان در عرصهی تئوری و مبارزاتی نیاز داریم، به همین دلیل این بند تشریفاتی است.
& در مقابل این نظر، تأکید شد که این بند هرگز تشریفاتی نبوده و نیست. همواره تأکید شده که این تشکیلات متعلق به زنان است و جهتگیری، سیاست و فعالیتهای آن را ارادهی جمعی فعالیناش تعیین میکند و این واقعیتیست که همین امروز در دهمین مجمع عمومیمان هم شاهد آن هستیم. این موضوع که زنان عضو تشکلات زنان (ازجمله هشت مارس) میتوانند در تشکلات دیگری ازجمله احزاب و سازمانها متشکل باشند امری است بدیهی؛ اینکه زنان چه متشکل در احزاب چه منفرد، حقدارند در مورد نظرات و خط سیاسیشان با هر مرد یا حزبی رایزنی کنند هم بر کسی پوشیده نبوده و نیست... اما درنهایت هرکدام از ما به شکل فردی در این تشکل عضو هستیم. هر فردی هم میتواند و باید نظریهای را که با آن توافق دارد (حال این نظریه میتواند حاصل کار یک فرد یا یک جمع حزبی باشد) به شکل فردی به درون هشت مارس آورده و بر سر آن برای متحد کردن جمع این سازمان مبارزه کند؛ درنهایت اگر با آن نظریه توافق نشد یعنی ارادهی جمعی این تشکیلات با آن موضوع توافق ندارد. وقتی میگوییم جهتگیری، سیاست و فعالیتهای آن توسط ارادهی جمعی فعالیناش تعیین میشود به معنای این نیست که تکتک اعضای آن نمیتوانند با مردان یا احزاب در ارتباط باشند یا از دانش تئوریک ـ سیاسیشان بهره ببرند، اما جهتگیری نهایی این تشکیلات را ارادهی این جمع تعیین میکند.
در این منشور واژهها دقیق انتخابشدهاند و جنبهی تشریفاتی ندارند. تنها زمانی میتوان چنین ادعایی کرد که این تشکل مستقل از مردان نبوده که نشان دهیم ارادهی جمعی، جمع ما در میان نبوده است. با استناد به چنین درکی قطعاً ما مستقل از بورژوازی هم نیستیم چون افکار بورژوایی هم روزانه روی تکتک ما تأثیر میگذارد، اما بهطورقطع جهتگیری این جمع را تعیین نمیکند. تکتک ما تحت تأثیر افکار غلط و درست هستیم چون هیچ انسان و هیچ جریانی مستقل از جامعه وجود ندارد؛ اما وقتی در این متن از واژهی استقلال استفاده میکنیم بار معنایی مشخصی دارد و هر ادعایی جز این را باید ثابت کرد. اینکه هر زنی احتمال دارد، تحت تأثیر همسر، فرزند، دوست، همکار، سازمان، حزب و ... خود قرار بگیرد موضوع بحث این منشور نیست، موضوع جهتگیری نهایی حاصل رایزنی اعضای این تشکیلات است. جهتگیری سازمان زنان هشت مارس هم تاکنون مطابق منشور و آییننامههایش پیش رفته است و هر نوع تخطی در مجمع عمومی به بحث گذاشتهشده و میشود.
طرح این موضوع که جهتگیری سازمان زنان هشت مارس بیتأثیر از مردان نبوده و نخواهد بود، بیانگر این نگاه است که گویا در این تشکیلات زنانی گِرد هم آمدهاند که قادر به تشخیص منافع خود نیستند و وقتیکه با نظرات متأثر از مردان برخورد میکنند ناآگاهانه این نظرات را تأیید و از آن پیروی میکنند. درحالیکه حیات زنده و پویای این تشکیلات در اتخاذ هر سیاستی بدون بحث و نظر جمعی در خدمت به منافع زنان به تصویب نرسیده و اجرایی نشده است. ضمن اینکه در تمام این سالها ما با پیشبردِ مبارزاتمان تلاش کردهایم که به بالا رفتن آگاهی مردان، احزاب و سازمانها در برخورد به ستم جنسیتی کمک کنیم. مبارزات نظری و عملی ما در طی بیست سال در رفع ستم جنسیتی شرایط مادیای به وجود آورده است که حتا مردان آگاه و انقلابی نیز دستمایهای برای ارتقا نظرات خود در مورد موضوع ستم جنسیتی پیدا کنند. ما هرگز به حضور مردان در جنبش زنان، نگاه دنبالهروانه یا ابزارگرایانهای نداشتهایم و معتقد بودیم مردان هم نه صرفاً برای کمک به ما بلکه برای هرچه آگاهتر شدن خودشان و برای پیشروی مبارزه در جهت رهایی بشر، میتوانند و باید در مبارزه علیه ستم جنسیتی سهم بگیرند و حضور فعال داشته باشند.
طرح این موضوع که در تحلیل نهایی رهایی زنان به رهایی کل بشریت گرهخورده است و بدون مردان این رهایی میسر نخواهد شد ذرهای از این حقیقت کم نمیکند که برای رسیدن به آن شرایط، نیاز ضروری است که زنان برای رفع ستم جنسیتی در تشکلات مربوط به خود مبارزه آگاهانه و هدفمندی را پیش ببرند. در نظر داشته باشیم که ما از شرایط عینیای که در آن قرار داریم، صحبت میکنیم. از این صحبت میکنیم که در شرایط کنونی و حاکمیت ساختار مردسالار، نابرابری بین زن و مرد و امتیازی که این ساختار و مناسبات حاکم مردسالار به مردان داده باعث شده است که زنان بیش از هر زمان به تشکلات مربوط به خود برای پیشبرد مبارزه علیه رفع ستم جنسیتی نیاز داشته باشند.
از طرف دیگر مستقل بودن در این منشور به یکی از خصوصیات این تشکیلات اشاره دارد. کماکان وقتی صحبت از تشکلات گوناگون میکنیم یعنی در مورد ابزاری برای یک کار خاص صحبت میکنیم. به لحاظ علمی هم همین تمایزات خاص باعث تفکیک خاص از عام میشود، یعنی مبارزهی خاص در مورد موضوع زنان در میان همهی موضوعات دیگر گم نمیشود. واژهی مستقل در این منشور کاملاً دلالت بر یک تعریف نسبی دارد؛ یعنی این تشکیلات بر پایهی ارادهی جمعی از زنان که انتخاب کردهاند که ستم جنسیتی را از بین ببرند پیشروی میکند؛ اما این زنان هم درنهایت بخشی از کلکتیو بشر هستند و دانششان هم بخشی از دانش کلکتیو بشر است. قطعاً دانش بشر وامدار بزرگانی چون کوپرنیک، گالیله، انیشتین و... (که اکثراً هم مرد هستند) است؛ اما آیا ما در بیان نظریهمان باید دائماً بگوییم وامدار چه کسانی هستیم یا خودمان را در هرلحظه وابسته به آنان بنامیم؟! استقلال اصولاً امری نسبی است. اتفاقاً یکی از آن حیطههایی که زنان برای فائق آمدن به یک تضاد تاریخی باید با جدیت بیشتری روی استقلال آن تأکید کنند همان حیطهی نظری است. ما در بررسی منشأ ستمدیدهگی زنان بارها در مورد تقسیمکار نابرابر بین زن و مرد صحبت کردهایم که یکی مهمترین تقسیمکارها بین زن و مرد همین تقسیمکار فکری و یدی بین زن و مرد در سطح تاریخی ـ جهانی است. زنان در روند «جنس دوم» شدن، به لحاظ تاریخی از دخالتگری در کار فکری منع شدهاند؛ به همین دلیل در تشکلات زنان اتفاقاً زنان در یک روند خلاف جریان باید تلاش کنند و با جدیت بیشتری در حیطهی نظری نقش بگیرند حتا اگر در به دست گرفتن جدی این امر، اینجاوآنجا اشتباه کنند، اما باید با پیشبرد کار نظری به شکل جدی دستوپنجه نرم کنند تا بتوانند در جهت رفع این شکاف تاریخی در خدمت به زیرورو کردن مناسبات سرمایهداری حاکم که فرودستی زنان یکی از ارکانش را تشکیل میدهد، گامهای مؤثر و تعیینکننده بردارند. قطعاً این تلاش محدود به تشکلات زنان نیست، اما تشکلات زنان میتواند و باید زمینهی رفع این معضل تاریخی را بهطورجدی و هدفمند در میان خیل وسیعیای از زنان ایجاد کند. باید در نظر داشته باشیم که زنان در جامعه و حتا در سایر تشکلات ازجمله سازمانها و احزاب برای پیش گذاشتن و طرح نظریههایشان بهشدت با یک نگاه مردسالار روبهرو هستند و آنجا هم برای پیشبرد نظریههایشان باید با جدیت و تلاشی بیش از مردان مبارزه کنند ضمن اینکه نباید منتظر امتیازی از طرف مقابل بابت «زن بودن»شان باشند.
موضوع مبارزه برای رفع ستم جنسیتی را نمیتوان از سایر اشکال ستم و استثمار در جامعه جدا کرد، اما از این اصل درست نمیتوان این نتیجه را گرفت که خود موضوع ستم بر زن و مبارزهی خاص در برابر آن از اهمیت درجه دوم برخوردار است و آن را تحت لوای اهمیت مبارزه طبقاتی تعطیل کرد.
به همین دلیل گزارهی «رهایی زنان به دست زنان!» صحیح است. نه به این معنا که زنان درنهایت بدون رها شدنِ مردان رها میشوند یا نیازی به فعالیتهای نظری آنان یا مبارزات مشترک و متحد با مردان ندارند، بلکه به این معنا است که زنان باید تمامقد در مقابل ستم جنسیتی که به همهی زنان اعمال میشود، بایستند. این پیشنیازی ضروری برای رفع ستم جنسیتی است و زنان نمیتوانند برای این مبارزهی مشخص به مردان (حتا مردان انقلابی و کمونیست) نمایندهگی بدهند. اگر به هر دلیلی قرار باشد مردها به نیابت از طرف زنان فکر یا مبارزه کنند درنهایت زنان رها نمیشوند. به این دلیل که اگر زنان برای رفع ستم جنسیتی برنخیزند نه ستم جنسیتی را بهدرستی خواهند شناخت، نه سایر اشکال ستم و استثمار را و درنهایت نمیتوانند در تغییر مناسبات حاکم که فرودستی زنان یکی از پایههای آن را تشکیل میدهد، سهم بگیرند.
& در این بخش باز هم در نفی مسئلهی استقلال تشکل زنان استدلال شد که اولین کسانی که مسئلهی ستم بر زن را به شکل علمی تئوریزه کردند هم مرد بودند و آنان به رهایی زنان تأکید داشتند. تأکید شد باوجود اینکه مردان در تشکلات مختلط هم اکثراً نگاه مردسالارانه را بازتولید میکنند اما بههرحال نیمی از جمعیت جهان را مردان تشکیل میدهند؛ بنابراین استقلال باید از اندیشهی مردان، مردسالاری و تفکرات ضد زن باشد نه از خود مردان. نباید بندهای منشور این تصور را ایجاد کند که این تشکیلات یک تشکیلات ضد مرد است. وقتی میگوییم جهتگیری این تشکیلات را ارادهی جمعی اعضای آن تعیین میکند، دیگر نیاز به بند «استقلال از مردان» ندارد. بندی که ما را به فمینیستها و تفکرات ضد مرد وصل میکند. هشت مارس نگاه رادیکالی به رفع ستم جنسیتی دارد و ستم جنسیتی را در خود نمیبیند. کماکان باید زنان عضو آن باشند اما «بند استقلال» درک غلطی میدهد که گویا ما مردان را دشمن زنان قلمداد میکنیم؛ بنابراین این بند میتواند از منشور حذف شود چون در «شرایط عضو شدن» قید شده که تنها زنان میتوانند عضو این تشکیلات باشند.
در مقابل این نظر استدلال شد که حتا کمونیستهایی که خواهان رهایی زنان هستند هم باید فمینیست باشند در غیر این صورت نمیتوانند واقعاً کمونیست باشند. از طرف دیگر بند «استقلال از مردان» باید با قطعیت در منشور باقی بماند چون آییننامهی تشکیلاتی بر اساس منشور تنظیم میشود و نه بالعکس؛ بنابراین این بند یک سنتز سیاسی برای بیرون کشیدن اصول تشکیلاتی هم هست. همچنین در اصول تشکیلاتی و صف مبارزاتی ما اصراری بر جدایی از فمینیستهای رادیکال نداریم چون متحدین ما برای مبارزه با ستم جنسیتی هستند؛ اما تضاد اصلی ما با فمینیستهای رادیکال بر سر تحلیل از منشأ ستم بر زن و مهمتر از آن موضوع راهحل است. آنها هم میتوانند باکمال میل، عضو این سازمان باشند؛ اما آنچه نگرش این سازمان را در طی این بیست سال از تفکر ضد مرد متمایز کرده و میکند، صرفاً این بندها و آییننامهها نیستند، تمایز ما در تحلیل از منشأ ستم بر زن است. ما معتقدیم در پروسهی مناسبات اجتماعی جامعهی طبقاتی زنان «زن» میشوند و مردان «مرد»؛ این خط تمایز اصلی ماست، درعینحال که ما هم به وجود رابطهی قدرت مرد بر زن منتج از سلطهی روابط مردسالارانهی طبقاتی تأکیدداریم.
همچنین در این بخش تأکید شد که واژهی استقلال در این منشور بههیچعنوان مفهوم ضدیت با مردان را نمیدهد، خصوصاً در چارچوب متنی که بر سیاست و جهتگیریها تأکید دارد. فارغ از اینکه ما هم خواهان جداسازی جنسیتی نیستیم اما در تشکیلات متعلق به خودمان، ما جهتگیری و سیاست مبارزاتیمان را خودمان مستقل از مردان تعیین میکنیم اما اصل استقلال تشکیلاتی خصوصاً در جلسات درونی امری ضروری است چون تجربه هم ثابت کرده در مباحث مختلط (حتا اگر به یک مرد اجازه دخالت در امر تصمیمگیری داده شود) عملاً زنان به حاشیه رانده میشوند، چون این برابری در دنیای واقعی وجود ندارد، حتا در حضور مردان مترقی که ادعای مبارزه برای رهایی زنان را دارند. البته در طرف دیگر هم این حقیقت را باید به میان آورد که هستند برخی از مردان و خصوصاً رهبران انقلابی و کمونیست که در دورههای مختلف بسیار عمیقتر و ریشهایتر به موضوع ستم بر زن و راه برونرفت از آن پرداختهاند و نظریههایی تعیینکننده و حیاتی پیش گذاشتهاند. به این معنا جنبش زنان خصوصاً زنان کمونیست بدون اتکا و به دستگیری خطوط اساسی و درست این نظریهها قادر به پیشروی در جهت رهایی زنان نخواهند بود.
ضمناً در بررسی منشور هر بند صرفاً جداگانه بررسی نمیشود و باید آن را در متن اصلی هم قرار داد؛ وقتی در منشور طرح میشود این سازمان در اتحاد با چه نیروها، احزاب و سازمانهایی است، نشان میدهد که نگاه تشکیلات ما به اتحاد با سایر نیروها، سازمانها و احزاب چیست و استقلال را در چه مواردی ضروری میداند. این منشور یک مجموعه است و هر بند آن در جوابگویی و یا تقابل با یک نگاه و رویکرد مشخص در جنبش تعیین تکلیف میکند. اگر دوباره به بولتن دهمین مجمع رجوع کنیم خواهیم دید که در بخش تشکیلات به دو نگاه مشخص در جنبش زنان بر سر «تشکلات مستقل زنان» اشاره شده است و این بحث جدیدی نیست و صرفاً مربوط به مباحث ما در مجمع نهم و دهم هم نیست، مربوط به دیدگاههایی است که بهصورت تاریخی در جنبش ایران (و جهان) وجود دارند؛ و بولتن جمعبندی ما را از جدلهایی که پیشتر در مقابل این رویکرد در جنبش داشتهایم، پیش گذاشته است.
& در بخش بررسی آییننامه درمجموع آییننامهی پیشین تصویب شد ولی پیشنهاد شد که به لحاظ فرم (و نه محتوایی) وظایف اعضا از بخش حقوق اعضا و شرایط عضویت تفکیک شود تا این آییننامه تدقیق شود؛ اما به علت ضیق وقت این موضوع به مجمع بعدی سپرده شد.
& در بخش پایانی برخی از دوستان که در فاصلهی بین دو مجمع درخواست عضویت داده بودند معرفی شدند و عضویت آنان با استقبال جمع پذیرفته شد. این دوستان جوان ضمن بیان سخنانی پرشور و امیدبخش در بیان انگیزههایشان برای این انتخاب و کار مبارزاتی به شکل متشکل روی نکات مهمی انگشت گذاشتند. اینکه در راه آزادی، اولین گام، آگاهی از دربند بودن است؛ حداقل وظیفهی هر انسان آگاه، تلاش برای آگاه کردن کسانی است که هنوز به آگاهی دست نیافتهاند؛ ضرورت ارتقای دانش و شناخت برای تحلیل و تولید ایده و راهکار؛ ضرورت تبدیل خشم و نارضایتی زنان به نیرویی علیه حاکمیتی که زنان را بهوسیلهی قوانین شرعی به بند کشیده؛ و ضرورت متشکل شدن در تشکلی که با اهداف و جهانبینی مبارزاتی ما همسویی دارد و میتواند بستری برای تحقق رویای رهایی باشد.
& بخش پایانی مجمع انتخاب هیئت مسئولین جدید بود که با نظر جمعی انتخاب شدند.
& روز یکشنبه ۲۲ ژوئیه دهمین مجمع عمومی سازمان زنان هشت مارس، پس از سه روز بحثوجدل چالشی و جدی به پایان رسید؛ و توانستیم باوجود تمام حواشی و تنشها* دهمین مجمع عمومی سازمان زنان هشت مارس را همزمان با بیستمین سالگرد تأسیس این سازمان در فضایی پرامید، صمیمی و دوستانه هرچند چالشی و پرتنش با موفقیت به پایان برسانیم. نحوهی تعامل، سطح مباحث و میزان دخالتگری فعال دوستان از سطوح مختلف سنی، دانش و تجربه و ... نشان میداد که این سازمان با سرافرازی میتواند مدعی بیست سال فعالیت مبارزاتی انقلابی در جنبش انقلابی زنان باشد و بهکفایت کیفیت نگرشی بیستساله را برای برخورد به تضادها و چالشهای سیاسی ـ تشکیلاتی جذب و به درجات زیادی به نسل جوانتر منتقل کرده است؛ و این بزرگترین دستاورد در جشن بیستمین سالگرد تأسیس این تشکیلات بود. این میزان از حقیقتجویی، دخالتگری، آگاهی، شکیبایی سیاسی و پرسشگری نقادانه در فضایی رفیقانه در یکی از پرتنشترین نشستهای مجمع نشان از بلوغ سیاسی و استحکام ایدئولوژیک کسانی داشت که قلبشان برای حفظ و ارتقای دستاوردهای جنبش انقلابی زنان میطپد و این تشکیلات را ابزاری در خدمت به تحقق اهداف استراتژیک جنبش رهایی زنان میبینند. از دیگر سو سطح مباحث و تضادها در همین مجمع نشان میدهد که تضادهای درون جنبش انقلابی و جنبش زنان را نمیتوان یکبار برای همیشه حل کرد و این تضادها به اشکال گوناگون در هر دوره از مبارزه، در سطح و فرمی متفاوت سر باز خواهند کرد؛ اما مهم این است که در رویارویی با منشأ این تضادها در جهت پاسخگوییِ درست و اصولی، جهتگیریِ انقلابی برای کشف حقیقت را از کف ندهیم و دستاوردهای مبارزاتی هر مرحله را تبدیل به زرادخانهای کنیم برای تقویت نگرشمان در جنبش برای رویارویی با تضادهای کلانتر در جهت سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی و ساختن جامعهی نوین انقلابی. باز تکرار تضادهای بیستساله، همزمان با دهمین مجمع عمومی نشان داد که در این روزهای سخت و آشوبزده در جنبش، ما چه راه پرتضاد و سختی در مقابل پایمان داریم. ضرورتهایی که پاسخ میطلبند و مبارزاتی که برای پیشروی جنبش انقلابی زنان بدان نیاز است.
در این مجمع بازهم حضور زنان از گرایشهای مختلف سیاسی، متشکل در احزاب یا منفرد، زنان جوان به لحاظ سنی و سیاسی و ... جمعی ناهمگون اما همگرا گردآورده بود که بر سر مبارزهی مشترک و متحد انقلابی در جنبش زنان اتحاد نظری و عملی بالایی داشتند. زنانی انقلابی از سه نسل که ابایی از به چالش کشیدن نظرات و تجربیات یکدیگر و یاددادن و یادگرفتن از همدیگر نداشتند. زنان جوان، اعضای جدید و میهمانانی که در این نشست چندروزه و در مباحث سهم گرفتند و باعث شدند که مباحث هرچه چالشیتر و عمیقتر طرح شوند؛ و به قول یکی از دوستان جوان با وجود فشار بالایی که مباحث و حواشی آن داشت اما در این نشست همگی رشد کردیم و آبدیده شدیم. تمام شرکتکنندهگان ـ حتا میهمانانی که در درک از اصطلاحات زبان فارسی و زبان سیاسی مشکل داشتند ـ تلاش کردند سوالات، چالشها، ناروشناییها و انتقادات و... خود را در حد بضاعت بهکارگیرند. به همین دلیل در پی سه روز نشست و یک مبارزهی نظری جدی توانستیم با وحدت در سطحی بالاتر و متعاقباً پرسشهایی در سطحی بالاتر از مجمع خارج شویم که کلید رشد و پیش روی ما خواهد بود.
حضور یکدل و همراه زنان از ملیتهای مختلف (افغان، کُرد، تُرک، بلژیکی، آمریکایی، لهستانی ... و ایرانی) در این نشست و مشخصاً در برگزاری جشن بیستمین سالگرد خود نمودی از فراملیتی بودن جنبش زنان و مبارزهی متحد و مشترک ما علیه سیستم سرمایهداریِ مردسالار بود.
در پایان این نشست، همهی ما برای دور جدیدی از مبارزه علیه روابط پدر/مردسالاری در جهان با هم وحدت و تجدیدعهد کردیم و با انرژي، امید، انگیزه و اتحاد در سطح بالاتر با کولهباری از سوالات و وظایف انقلابی از هم جدا شدیم.
۱ـ مستند «سازمان زنان هشت مارس بیستساله شد!» روی کانال یوتیوب ما:
https://youtube.com/watch?v=CQspt8idjfo&t=2s
* در حاشیه:
ذکر این موضوع ضرورت دارد که در همان ساعات اولیهای که فعالین سازمان زنان هشت مارس و مهمانان مدعوشان یکی پس از دیگری به محل برگزاری مجمع عمومی رسیدند، در کمال شگفتی با دو نفر از فعالین حزب کمونیست ایران (مارکسیست، لنینیست، مائوئیست) در محل برگزاری مجمع برخورد کردند.
از آنان سوال شد که به چه علت در این مکان حضور دارید؟! در پاسخ گفتند که برای شرکت در مجمع عمومی سازمان زنان هشت مارس آمدهاند. این در حالی بود که چند روز قبل در مقابل سوال یکی از رفقای همحزبیشان در هشت مارس برای حضور این افراد در مجمع، بهروشنی از طرف یکی از مسئولین این سازمان به نیابت از جانب جمع هیئت مسئولین، توضیح داده شده بود که این نشست جلسهای درونی است و شرکتکنندهگانِ آن اعضا و دوستداران این سازمان هستند که با هماهنگی هیئت مسئولین و با در نظر گرفتن ضروریات دهمین مجمع عمومی در آن حضور دارند. همچنین تأکید شده بود این جلسه به خاطر جلوگیری از اتلاف وقت و انرژی جمعیمان برای پیشبرد امور لجستیکی در یک مکان عمومی برگزار میشود، اما به لحاظ تشکیلاتی کاملاً خصوصی و درونی است و...
اما این دو نفر ضمن حضورشان در محل مجمع (که هرگز علنی اعلام نشده بود) اصرار داشتند که میخواهند از طرف حزبشان برای نظارت بر کار مجمع عمومی هشت مارس و برای به راه انداختن مبارزهی سیاسی در آن حضور داشته باشند و ... متأسفانه این برخوردهای غیرمترقبه تنشهای بیموردی ایجاد کرد. هرچند هیئت مسئولین سازمان زنان هشت مارس پیشتر این موضوع را بررسی کرده و پاسخ روشنی در این مورد داده بودند اما برای پاسخگویی به این دو نفر در مورد حضور و یا عدم حضورشان در مجمع، به جمع رجوع کردند و موضوع را به بحث جمعی گذاشتند؛ با نظرسنجی از جمع حاضر (یعنی اعضا، دوستداران و میهمانانی که در آن لحظه حضور داشتند و اکثریت شرکتکنندهگان مجمع را تشکیل میدانند) این موضوع طرح شد که آیا شما موافق حضور دونفری که به این مجمع دعوت نشدهاند هستید یا خیر؟! اکثریت بهجز یک نفر با قاطعیت اعلام کردند که بههیچعنوان موافق حضور این دو نفر نیستند. نقطهی مشترک بحثها این بود که اولاً این جلسه درونی است و ثانیاً این شکل حضور کاملاً تحمیلی است و اگر هیئت مسئولین پیشتر به این درخواست پاسخ منفی داده و این افراد در جریان بودهاند و به نظر نمایندهگان منتخب ما هیچ وقعی نگذاشتهاند یعنی نظر این جمع اهمیتی برایشان ندارد، بنابراین حضور و مبارزهی سیاسی نمیتواند تحمیلی باشد و ... آن یک نفر مخالف هم پس از شنیدن نظرات تکتکِ افراد اعلام کرد که من کماکان فکر میکنم که این دو نفر در مجمع حضور یابند، اما از آن جا که همه مخالف هستند، من به نظر اکثریت احترام میگذارم و آن را میپذیرم.
با اتکا به این نظرسنجی جمعی به این افراد اجازهی حضور در مجمع داده نشد؛ اما متأسفانه آنها در محل مجمع ماندند و حضور و برخوردهایشان باعث تنشآفرینی در فواصل جلسات و ساعات استراحت ما نیز شد. برخوردهای ناصحیح و پرتنشی که ایجاد شد نهتنها برای جمع ما خوشآیند نبود بلکه باعث میشد فضایی که جمع ما بهسختی و با مشکلات متعدد برای برگزاری یک نشست درونی ایجاد کرده بود درگیر حواشی ناصحیح و غیرضروری گردد.
تعرض به فضای جلسهی درونی یک تشکیلات و دخالت در دستورجلسه و محتوای مورد توافق آن جمع و ایجاد حواشی و تنشهای ناصحیح را نمیتوان تحت عنوان «نظارت»، «به راه انداختن مبارزهی سیاسی»، «برخورد نظرات»، «نقد دلسوزانه» و ... لاپوشانی کرد. برای یک برخورد صحیح و انقلابی به نگرشهای مختلف در درون جنبش راههای صحیح و اصولی زیادی وجود دارد و تشکل ما هم از برخورد اصولی نظرات و چالشهای خطی و نگرشی در تمام سطوح با کمال میل استقبال میکند و آن را یکی از ضروریات حیاتی در جهت رشد جنبش انقلابی در کل میداند؛ اما همزمان تأکید داریم که مبارزهی سیاسی و برخورد نظرات نه به شکلی تحمیلی و قیممابانه بلکه اگر به شکلی اصولی، با متد و روش صحیح و اصولی برای ارتقا در جهت تقویت مبارزهی انقلابی با دشمن (در سطح ایران و جهان) باشد، میتواند مثمر ثمر واقع شود.
آبان 1397 / نوامبر 2018
نشریه هشت مارس شماره 45