آذر، صدای زنان ایران
صدا و پیام آذر را از زبان زنان و مردان مبارز خواهیم شنید. غم نبودن او را به یاران هم رزم او رفقای حزب کمونیست ایران (مارکسیست لنینیست مائوئیست)، سازمان زنان هشت مارس (ایرانی ـ افغانستانی)، جنبش انقلابی انترناسیونالیستی، خانواده اش و و مردمی که به نوعی او را می شناختند تسلیت می گویم.
همراه با تشکیل سازمان زنان هشت مارس و حضور علنی آذر درخشان در میدان مبارزه طبقاتی، روشن بود زنی آزموده چون جنگجوی تمام وقتی در حال مبارزه علیه ستم جنسی است. سرباز تمام وقت انقلاب بودن برای یک زن، به ویژه اگر ازدواج کرده باشد، تنها زمانی میسر است که بتواند به شکلی موثر با نهاد خانواده تعیین تکلیف کند، توانسته باشد اتوریته مردی را به نوعی شکسته باشد. قدرت آذر بهنگام گلاویز شدن با سیستم مردسالار و مدافعان آن بخشاً ناشی از سبکبالی او بود.
یازده سال جنگ و گریز علیه بیماری افسار گسیخته ی سرطان، تحمل زخم های متوالی چاقوی جراحی و بمباران شیمیائی و پرتوی در عین حال مبارزه ی ماهرانه علیه مرتجعین مردسالار بومی و جهانی، خود حکایت ها از تشکل و رفاقتی ریشه دار برای رهائی از بختک مردسالاری می کند. ادامه ی چنان مبارزاتی در این زمانه که هرچیز اسیر و زبون روابط کالائی است بدون داشتن رفقائی متحد باورکردنی نیست.
تاکید آذر بر کمونیست بودن در زمانه ی جنایات بنیادگرایان بومی و امپریالیست ها و تلاشش برای شرکت در جمعبندی از تجارب پرولتاریا و سهم دادن برای تصحیح و ارتقاء نگرش پرولتاریا در زمینه ستم جنسی شورانگیز و الهام بخش است. آذر در کنار زنان مبارز سرشار از امید و انرژی می شد و خود عاشقانه برای اتحاد جنبش زنان به حول خطی پرولتری فعالیت می کرد.
آذر در زندگی و مرگش خرافه ی مذهب را به چالش گرفت و صدای اعتراض زنان ایران علیه مرتجعین جمهوری اسلامی و حامیان امپریالیست اش شد. چه پرشکوه بود حمل پرچم سرخ لبریز از دلنوشته های دوستان اش با غرش سرود انترناسیونال در روز وفات اش همراه با بسیاری از دوستداران کمون به مناسبت گرامیداشت مبارزین کمون پاریس در قبرستان پرل لاشز.
عزیز دل!
می بینم ات آذر
در زنان پرولتر که گیسوان آتشینت را می بافند
طنابی باشد مرگ مردسالاری را،
و در دختران شورشگر
که با نامت سنگرهای عصیان به پا می کنند
و در مردانی
که با نگاهت جنبه ی زنانه خود را می بینند.
سینا احمدی