باور نمی کنم مرگ آفتاب را
از سر به دیوار کوفتن های بی حاصل چه سود؟! تو دیگر نیستی ؟!
باور نمی کنم آذر، باور نمی کنم رفته باشی من را، آیناز را، زهره را، فلور را، لیلا را و همه زنانی را که در این برهه حساس از زمان به تو، به روشنگریهای تو، به رهبری تو محتاجند تنها و بی یار و بی رفیق گذاشته باشی و رفته باشی؟ً!
11 سال با سختترین بیماری دنیا یعنی سرطان نفرین شده جنگیدی، چنانکه با فاشیسم دینی، با امپریالیسیم جهانی مبارزه کردی. چون نمی خواستی تنهای مان بگذاری ، چون می خواستی رویاهایت ، آرزوهای بزرگ و انسانی ات را برای همه مردم دنیا به بار بنشانی.
باور نمی کنم رفتنت را و یقین دارم که تن رنجور و قلب سرشار از امیدهای روشن و آفتابی ات درخاک نه دفن، بلکه کاشته می شود و تو زنی از نسل زنان رادیکال وانقلابی سال صفر، بارور می شوی درنسل فردا و فرداها.
ای رفته تا ابدیت ، تا افق های دوردست ، تو کی به انتهائ می رسی ؟! کی تو تمام می شویی؟!
توجاودانه شده ای درنوشته هایت، درصدایت، درخاطراتت، در شیوه مدرن و دموکراتیک مبارزاتی که برگزیده ای.
رفتنت را هیچ وقت قبول نمی کنم و نخواهم کرد تا چه برسد به مرگت ؟!!!
طاقت دوری چشماتو نداریم ، طاقت دوری دستاتو نداریم ، طاقت دوری حرفا تو نداریم. ای بی وفا نگارما ، که ما را دراین خراب آبادغربت تنها گذاشتی و رفتی ؟!
ای زیبا ترین روح انسانی که مراد ما بودی به کجا چنین شتابان ؟! به کجا چنین شتابان ؟!
مباد آن روزیکه بی تو، قایق امیدمان برای انقلاب نوین دموکراتیک مردم ایران [ که تو یکی ازرهبران سیاسی آن هستی] را به گِل بنشانند.
گیرم که تن رنجور و زخم دار تو بسان دانه ای در خاک کاشته شده باشد و با رفتن تو و دیگر شقایق های باغ سرزمینمان ، ساقه تن مان را زخم دار تبرها کرده با ریشه چه خواهند کرد؟!
آنان که می زنند ، آنان که می بُرند ، آنان که می کُشند با رویش ناگزیر جوانه ها چه خواهند کرد؟!
آنان که پرواز را علامت ممنوع می زنند با جوجه های نشسته درآشیانه چه خواهند کرد؟!
آذر درخشان (مهری علی ملایری) جزء پی گیرترین و انقلابی ترین کمونیست های رادیکال است که با ایمان انقلابی اش هنوز خواهان جهانی دیگر، جهانی عاری ازهر گونه ستم و استثمار هست. او در همه جا با صراحت و جسارت اعلام می کرد که قوای ارتجاع و امپریالیسم نگهبانان نظام پوسیده ستم و استثمار، ایده های ارتجاعی وعقب مانده در باره زن به اتوریته موجود صحه گذارده اند. آذر براین باور بود که زن هم در بازارکار از طریق فروش نیروی کار و هم درخانه از طریق کارخانگی یا بیگاری عریان استثمار می شود و برای همین نیز می خواهد افق جنبش رهایی زنان را تا امحاء کامل ستم بر زن و برچیدن سلسه مراتب جنسیتی رهبری کند.
او از جمله نادر زنانی است که با گذر از استراتژی های مردد و خشونت بار، با جهش های از خود گذشتگی و بلند همتی توانست قدرت خشمش را به مثابه نیرویی برای انقلاب رها کند. او موانع پیشروی زنان را درچهار حوزه مختلف تقسیم می کرد :
اقتدارقدرت حاکم ، اقتدار مذهب ، اقتدار سنت ، اقتدار مرد برزن .
و برکنشگران جنبش زنان توصیه می کرد تا دیدگاهها را فراگیر کنند و بدانند که چه افق واهداف و روشی را درپیشاروی خود باید قراردهند. تا به پیشروی های بزرگ و موثر دست یابند او ازکنشگران جنبش می خواست تا علیه هر شکل از ستم دیدگی به عصیان و مقاومت انقلابی به شورشگری بپردازند، قوانین ، آداب و رسوم ارتجاعی را به زیر سوال ببرند، نقش درجه دوم و تبعی زن نسبت به مرد را به زیر سوال ببرند، درعرصه هنر و ادبیات مبارزه و در سیاست دخالت کنند.
او دررابطه با سرکوب سیستماتیک زنان در رژیم تئوکراتیک در یادداشت هایش چنین می نویسد :
«مسائل زنان در جامعه ما آنقدر حاد است و موقعیت رژیم جمهوری اسلامی از بدو تولد ش آنقدر به زن ستیزی اش وابسته بوده است که بی تفاوتی و انفعال هر جنبش اجتماعی ـ اعم از کارگری، دانشجویی، روشنفکر ی ـ بر سر مساله زنان مطلقا غیر قابل قبول است. جمهور اسلامی شمشیر عقب مانده و خفقان آورش را در کوره سرکوب زنان صیقل داد و با آن گلوی بقیه را بُرید قوانین و افکارزن ستیزجمهوری اسلامی جزء شاخصهای غیر قابل انکار این حکومت است.»
[ از کتاب کمونیست و مساله زنان جهت گیری های نوین- صفحه 130 ]
آذر همواره تاکید میکرد وظیفه هرانسان آزادیخواهی است به دفاع از این مبارزه عادلانه برخیزد.
او می خواست تا زنان خانه دارِ مطیع و مادران متعهد به زنان رزمجو و شورشگر در پهنای عمومی تبدیل شوند تا کلیت نظام مالکیت خصوصی و قدرت های سیاسی حاکم را سرنگون سازند. او با تئوری و پراتیک مبارزاتی برآن بود جنبش زنان ایران را با همبستگی جهانی سایر زنان، تمامی زنجیرهایی را که بر دست و پای زنان بسته شده بگسلد.
آذر شعله ای افروخته در فرا راه مبارزه برای آزادی و برابری توده هاست، او جاودانه شد به دلیل عصیان و مقاومت رهایی بخشش .
امیدوارم همه ما ادامه دهنده راهی باشیم که آذر از پیشگامان آن محسوب می شود، مرگ آذر درخشان ضایعه ای جبران ناپذیر برای جنبش کمونیستی و جنبش رهایی بخش زنان محسوب می شود. این ضایعه جبران ناپذیررا به همه مبارزین کمونیست، کنشگران جنبش زنان ، خانواده محترمش و رفقاء همرزمم در تشکل زنان 8 مارس که من نیز عضو کوچکی از آن هستم تسلیت می گویم .
امیدوارم با تلاش و مبارزه ای که همراه آذر بودیم رویاهای آفتابی او را که همیشه از آن حرف می زد و حتی برای لحظه ای از آن غافل نمی شد، متحقق سازیم . ما رهروان راه سرخ برادرش ( تورج علی ملایری که در نبردی قهرمانه با همرزمانش دستگیرو تیرباران شدند و همه جانباخته گانی که به جرم روشنگری وعشق به آزادی و برابری مصلوب شدند و می شوند تا انسانها آزاد و رها بدون قید و بند بردگی زندگی کنند.) باشیم.
این سروده را به رفیق آذر درخشان تقدیم می کنم :
تولّد
تو که رفتی
بالهایم را سوزاندند
خاکستر بالهایم را
به توخواهم سپرد
تا در باد رهایشان سازی.
چرا بهراسیم ازمرگ؟!
چرا بترسیم از زندان؟!
چرا دروحشت باشیم از شکنجه؟!
بوی خاکستر ترا
عقاب ها نفس خواهند کشید
و تو در تنفس آنها تولد دوباره خواهی یافت.
شهناز غلامی
پاریس - 2012/05/28