آخرین باری که آذر عزیز را ملاقات کردم در بیمارستانی در پاریس بود که به اتفاق چندی از دوستان به دیدارش رفتیم. کارتی برای او نوشتیم که متنی کردی داشت و خیلی مشتاق بود که معنی جمله کردی را برایش تعریف کنیم( تۆ ئهو ئهستیڕه گهشهێ که هیندیك جار دیاڕ نییه، بهلام ههمیشه ههییت) تو آن ستاره درخشانی که همیشه قابل دیدن نیست ولی جاودانه ای. متن و زبان متن را خیلی دوست داشت. توانایی نیاز است تا وصف فقدان آذر عزیز را بشود توصیف کرد. آذر از جمله انسانهایی است که تا انسانیت و مبارزه برای آزادی و برابری انسانها در جریان است، آذر و آرمانهایش و انسان دوستی و صداقت و پاکیش جاودانه خواهد ماند و مردنی نیست. به کی باید تسلیت گفت به خانواده و بچه هایش و به دوستان و آشنایان آذر و یا به رهروان جنبشهای آزادیخواهی و به جنبش زنان؟ یا به خودم ؟ آذر به همه تعلق داشت و هر آنچه از شخصیت توده ایش سخن گفت باز کافی نیست. من نه تنها دوست و انسان والایی را از دست دادم، بلکه معلم و الهام بخش امید و آرزوها و دوستیها را از دست دادم. آذر به من آموخت که به خود باور داشته باشم و با گوش دادن به دگراندیشان، عمق اختلافات و دگر نگرشها را درک کنم. به ما و من چون ملتی دیگر اعتماد داشت و به نقطه قوتهایمان افتخار میکرد و ضعفهایمان را نشان میداد و ره غلبه کردن به آنها را. آذر آرمانها و باورش را زندگی کرد و زندگیش در خدمت آرمانها و باورهایش. شخصیت توده ای و بغایت با اتوریته آذر را در صف وسیع تظاهرات و راهپیمایها میتوانست مشاهده کرد، و انسانها در کنار او احساس غرور و اعتماد میکردند، تلاش میکرد که همه به خود اعتماد داشته باشند تا بشود به رهروان کاروان آزادی اعتماد کرد. از اعماق وجودم به تمام کسانی که آذر و باورهای آذر را دوست داشتند، تسلیت میگویم و خیلی متاسفم که آذرها فراوان نیستند
گلاویژ حسینی