سرسخن:
سه روز راهپیمایی، دستاوردی که در تاریخ مبارزات انقلابی زنان، ثبت شد!
دو سال و نیم پیش جمعی از زنان فراخوان مبارزه علیه کلیت خشونت دولتی، اجتماعی و خانگی بر زنان در ایران را برای آغاز یک کارزار مبارزاتی منتشر کردند. کارزاری که حول خشونتهای گسترده و تشدید یافته علیه زنان در ایران ـ که در مرکز آن حجاب اجباری قرار دارد ـ مبارزاتی را در خدمت به سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی سازماندهی کند. در فراخوان اولیهی کارزار مبارزه با خشونت علیه زنان، بهدرستی روی این حقایق انگشت گذاشته شد که همهی زنان در سطح جهان خشونت را به شکلی تجربه کردهاند. خشونتی که همواره توجیهی فرهنگی، سنتی، بیولوژیک، قانونی و مذهبی داشته و بهگونهای در سراسر جهان سازماندهی شده است که طبیعی جلوه کند. حتا زنان نیز به «طبیعی» بودن آن عادت کردهاند. خشونت عرصهی بسیار گستردهای است که فقط بهاجبار در سر کردن حجاب و برقع، تجاوز، آزار جنسی، کتک خوردن توسط مردان خانواده، معلول شدن کودکانِ «نوعروس» در حجله یا مثله شدن دختران زیرِ تیغِ «ختنه»، اسیدپاشی و غیره خلاصه نمیشود. بیاعتنایی، زخمزبان، توهین و تحقیر، به هیچ شمرده شدن و... هم خشونت بیرحمانه است. همهی این خشونتها درنتیجهی حاکمیت نظام مردسالار سرمایهداری امپریالیستی در جهان است که به بیش از سه میلیارد زن اعمال میشود.
در ایران هم اگرچه خشونت علیه زنان قدمتی طولانی دارد، اما در چهار دههی گذشته رژیم بنیادگرای جمهوری اسلامی با شلاقِ دین و زنجیرِ سنت و زندانِ حجاب، با گشت ارشاد و جوخهی اعدام و حکم سنگسار، خشونتی بهمراتب وحشیانهتر و گستردهتر برای کنترل زنان و بدنشان اعمال کرده است. حجابِ اجباری در جمهوری اسلامی، اعلام رسمی نابرابری جنسیتی و نماد فرودستی و تبعیت زن از مرد تحتِ نظام اسلامی است. با حجاب اجباری بود که سرکوب، تبعیض و خشونت بر زنان و پرچم ایدئولوژیکِ نظام اسلامی، رسمیت یافت.
در فراخوان اولیهی کارزار زنان قید شد که اگر در مدرسه و دانشگاه، کوچه و خیابان، محل کار و... نیروهای سرکوبگر این رژیم زنان را کنترل میکنند، در خانه همسر، پدر، برادر و فرزندِ پسر این کنترل را به عهده میگیرند. اگر زنان به خاطر تبعیت نکردن و گردن نگذاشتن به قوانین و کُدهای «حجاب اسلامی» در بازداشتگاههای جمهوری اسلامی به سر میبرند، در خانه مردانی از خانواده نقش حاکم شرع را بر عهده میگیرند. اگر این رژیم زنان را به جرم عشق ورزیدن سنگسار میکند، در خانه مردانی هستند که برای حفظ «آبرو»، «غیرت» و «ناموس» حکم قتل آنان را صادر میکنند. اگر زنان در جامعه از کنترل و آزار مأمورینِ مواجببگیرِ این نظام میگریزند، در اماکنِ عمومی از آزار جنسیتی روزمرهی بسیاری از مردان، در هراساند. اگر اسیدپاشان برای کنترل زنان و بدنشان به «زنانِ بدحجاب» یورش میبرند و بر صورت و بدنشان برای همهی عمر مُهرِ این خشونت وحشیانه را حک میکنند، در خانه خشونتِ تحملناپذیرِ مردانی از خانواده، زنان را وادار به خودسوزی میکند، اگر و اگر و... در نتیجه، این همبستگی در بکار بردِ خشونت بر زنان که بین دستگاه دولتیِ ضد زن جمهوری اسلامی و مردان پوشیده در عقاید و ارزشهای زنستیز در خانه و اجتماع برقرارشده است، سه حلقهی اصلی زنجیرِ بههمپیوستهی خشونتِ دولتی، اجتماعی و خانگی علیه زنان است. حلقهی اصلی این زنجیر، خشونت دولتی است که با اشاعهی فرهنگِ مردسالارانه، آدابورسوم عقبافتاده، ایدئولوژیِ ضد زن در جامعه و مجموعهای از قوانین و سیاستهای زنستیز شرایط را برای تشدید انواع و اقسام خشونتهای اجتماعی و خانگی علیه زنان فراهم کرده است.
با انتشار فراخوان، زنان دیگری نیز به کارزار پیوستند. لزوم یک فعالیت متحد انقلابی، فعالیتی سازشناپذیر احساس میشد. فعالیتی که خلاف جریان باشد، بتواند مبارزات زنان علیه خشونت را برجسته کند، فعالیتی که بتواند بازتاب چهل سال مبارزه و مقاومت زنان خصوصاً علیه حجاب اجباری باشد.
فعالیتی که هم در عرصهی نظری و هم عملی بتواند در تغییر شرایط به نفع گرایش انقلابی و در خدمت به ایجاد جنبش انقلابی زنان و تقویت جنبش مستقل زنان بیشازپیش مؤثر واقع شود.
شکلگیری کارزار مبارزه با خشونت بر زنان در دورهای انجام گرفت که ازیکطرف یک تغییر سیاسی مهم در آمریکا با قدرتگیریِ رژیم فاشیستی ترامپ به وجود آمد که منجر به مبارزات گوناگون از جانب اقشار و طبقات مختلف مردم و خصوصاً زنان در آن کشور و سایر کشورها شد. از طرف دیگر جامعهی ایران آبستن تحولات مهمی بود که خیزش تودههای محروم در دیماه 96 نقطهی عطف آن بود. این شرایط عینیِ شکل گرفته بود که فشردهی چهل سال مبارزه و مقاومت زنان علیه حجاب اجباری، زنان خیابان انقلاب را پدید آورد. علاوه بر این، زنان در سایر مبارزات به وسعت کل جامعه نقش پرقدرتی داشتند.
شکل گرفتن کارزار مبارزه با خشونت علیه زنان فرصتی شد که فعالین کارزار در شهرها و کشورهای مختلف علاوه بر پیشبردِ سیستماتیک جلسات مطالعاتی طی سخنرانی، مصاحبه و جلسات اینترنتی درک خود را از علل وقوع خشونت در گسترهی جهان و راه برونرفت از آن را پیش گذارند. برایمان روشن بود که باید درکمان از جایگاه حجاب بهعنوان محور اصلی خشونت دولتی علیه زنان و رابطهی آن با سایر عرصههای خشونت را بیشازپیش ارتقا دهیم. به همین دلیل بود که نزدیک به دو سال بخشی از فعالین کارزار زنان که در سازمان زنان هشت مارس نیز متشکلاند، در مورد علل خشونتهای گسترده علیه زنان و همچنین نقش و جایگاه حجاب، بهطور سیستماتیک به مطالعه و بحث و گفتگوی هدفمند پرداختند. هدف این بود که نهتنها بر سر نظریات درستی که تاکنون از جانب ما و دیگر فعالین جنبش زنان پیش گذاشته شده است، خود را متکی کنیم، بلکه بتوانیم با تعمیق مباحث خصوصاً در مورد کارکرد حجاب درکهای صحیحِ تا کنونی را ارتقا دهیم. ارتقا درک در مورد حجاب اجباری و کارکرد آن از اهمیت ویژهای برخوردار است که بدون آن نمیتوان در صحنهی عمل در مسیر متحول کردن بیشمار زنانی که از حجاب اجباری به ستوه آمدهاند، مؤثر بود. آنچه بهطور فشرده و با درکی بهمراتب دقیقتر در خلال این جلسات فرموله شد، این بود که نهتنها در ایران از طریق حجاب اجباری بدن زنان را تبدیل به ابژهی جنسی کردهاند، بلکه بدن زنان در سراسر جهان هرچه بیشتر از گذشته به خاطر غلبهی حاکمیت سرمایهداری امپریالیستی به ابژهی جنسی بدل شده است. موضوع دیگری که در این دوره خود را بار دیگر نمایان ساخت این بود که اگر مطالعه و بحث و گفتگوی جمعی در خدمت به پیشبرد فراخوان مبارزاتی قرار گیرد، میتواند نقش مؤثری هم در ارتقای نظریه بازی کند و هم در صحنهی عمل شرایطی را به وجود آورد که بتوان در ابعاد قابل اتکایی صحت ایدهها را به محک آزمایش بگذارد.
حاصل جلسات متعدد بحث و گفتگو در آغاز شکلگیری کارزار مبارزه با خشونت علیه زنان، تصمیم به برگزاری چهلمین سالگرد خیزش زنان علیه حجاب اجباری شد. رفتیم تا توان جمعیمان را برای برگزاری یک برنامهی مرکزی بکار گیریم تا بتوانیم پیوند گسستناپذیر مبارزات زنان در 8 مارس 57 علیه حجاب اجباری را با زنان خیابان انقلاب به جنبش جهانی زنان و همهی نیروها، فعالین و تشکلات مبارز و مترقی نشان دهیم. نشان دهیم که درک ما و مبارزهی ما علیه ستم جنسیتی و وظایف تشکلات انقلابیِ زنان تنها به موضوع حجاب که مرکز خشونت دولتی علیه زنان در ایران است، محدود نمیشود؛ اما این مبارزه راه را برای مبارزه علیه سایر عرصههای ستم بر زن در خدمت به آزادی و برابری زنان در همهی حیطههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... هموار میکند. کارزار زنان تصمیم گرفت چنان مبارزهای را به مناسبت 40 سال مبارزه و مقاومت زنان علیه حجاب اجباری ـ و سایر عرصههای خشونت بر زنان ـ سازماندهی کند که بتواند به نیروهای مترقی و مبارز خصوصاً فعالین و تشکلات زنان از ملیتهای گوناگون نشان دهد که در صحنهی پرآشوب کنونی در ایران ما نه در پی «آشتی ملی» با رژیم زنستیز جمهوری اسلامی هستیم و نه چشم امید به «مراحم» قدرتهای امپریالیستی داریم. چراکه ازنظر کارزار زنان، تضاد این دو نیروی ارتجاعی با هم هیچ ربطی به منافع زنان و اکثریت تودههای مردم ایران ندارد.
در اوضاع کنونی ایران، در اوضاعی که همهی نیروهای طبقاتی ارتجاعی در پی کسب متحدین بینالمللی خود از میان فاشیستهای حاکم بر آمریکا و سایر قدرتهای امپریالیستی هستند، کارزار زنان اما تلاش کرد متحدین خود را از میان فعالین رادیکال، سازمانها و احزاب مترقی، تشکلات زنان، جنبش ضدنژادپرستی و ضد جنگ ... در خدمت به پیشرویِ مبارزات زنان ایران علیه رژیم جمهوری اسلامی، جستجو کند. در طی برآورده کردن این حمایت و همبستگی بود که کارزار زنان با سوالات جدی از جانب فعالین و بهطور عمده تشکلات زنان روبهرو شد. این تضاد در مقابل ما گذاشته شد که طرح شعار ضدیت با حجاب اجباری میتواند ما را در صف نیروهای راست و فاشیست که به زنان محجبه در کشورهای غربی حمله میکنند، قرار دهد. برای اینکه بتوانیم هم تفاوت نگرش خود را در مورد حجاب اجباری با نیروهای راست و فاشیست پیش بگذاریم و هم با نسبیت فرهنگی ـ که خصوصاً در سه دههی اخیر از طریق ایدئولوگهای امپریالیستی پیش گذاشته شد و بسیاری از فعالین و تشکلات زنان نیز به درجات گوناگون آغشته به این تفکر غلط شدهاند ـ مرزبندی کنیم، میبایست با بحث و گفتگوی اقناعی نشان میدادیم که چرا حجاب اجباری (سکسیسم اسلامی) و سکسیسم دو روی یک سکهاند. ما باید روشن میکردیم چرا در ایران، تحت سلطهی یک رژیم تئوکراتیک که یکی از ارکان پایهای آن انقیاد زنان است، حجاب اجباری نقشی کلیدی بازی میکند؟! و چرا حجاب اجباری بهعنوان نماد و پرچم ایدئولوژیک ـ سیاسی این رژیم بر بدن زنان به اهتزاز در آمده است؟! ما توضیح دادیم که این رژیم برای اینکه بتواند حجاب اجباری را در جامعه نهادینه کند تلاش بیوقفه و سیستماتیکی انجام داده است؛ تلاش کرده تا نهتنها زنان را وادار به پوشیدن حجاب کند، بلکه مردان را نیز در این کنترل همراه و همگام خود کرده است؛ تلاش کرده تا در تمام این سالّها با اعزام نیروهای سرکوبگر به جامعه، با استفاده از نیروی نظامی و بودجهی دولتی، نهادهای مذهبی و ایدئولوژیک، نیروهای شبهنظامی و نهادهای فرهنگی و ... فرهنگ و روابط مردسالارانهی مبتنی بر شرع را در تمام درزهای جامعه نهادینه کند تا از طریق کنترل بر بدن زنان، آنان را به موجوداتی مطیع و فرمانبردار بدل نماید. حاکمیت اسلامی قصد داشت از زنان «انسانهایی» بسازد که نهتنها از بدن خود شرم دارند بلکه به خود بهعنوان دستگاه تولیدمثل و ابزار رفع تمایلات جنسی مردان نگاه کنند؛ موجوداتی که در خانه و جامعه بهعنوان یک زن حضور مستقلی ندارند بلکه صرفا بهعنوان مادر، همسر، خواهر و... در ارتباط با مردان تعریف میشوند. درواقع از طریق اجباری کردن حجاب بود که این رژیم تلاش کرد بدن زنان را هرچه بیشتر تبدیل به کالای جنسی مورد کنترل دولت (تئوکراتیک) و مردان جامعه کند.
ما در این پروسه توضیح دادیم تحلیل ما صرفاً مبتنی به وضعیت زنان در ایران نیست و وضعیت زنان در ایران را بخشی از موقعیت زنان در جهان میبینیم. ما با یک پدیدهی جهانی روبهرو هستیم که تأثیرات خاصی در هر منطقه داشته است. قطعا با رشد گلوبالیزاسیون در سطح جهان، فرودستی زنان نیز ابعاد هولناکتری به خود گرفته است. هرچقدر زنان و بدنشان از طریق قانون، سنت، فرهنگ، عرف و... مورد کنترل قرار گیرد، شرایط برای کسب سود در خدمت به امپریالیستها مهیاتر خواهد بود. امروزه در سطح جهان از کشورهای پیشرفتهی غربی گرفته تا کشورهای عقب نگاه داشته شده، بدن زنان فارغ از طبقه، ملیت، مذهب، «نژاد»، گرایش جنسی و ... به کالای جنسی بدل شده است. شکل بارز کنترل بر این ابژه (کالای) جنسی در کشوری مانند ایران در حجاب اجباری و در کشورهای غربی در پورنوگرافی، تجارتِ سکس و مشخصاً در جلوگیری از سقطجنین نمایان میگردد. زمانی که در پورنوگرافی اینطور تبلیغ (و تشویق) میشود که بدن زن بهمثابهی کالایی است که باید مورد مصرف مردان قرار گیرد، این فرهنگ در جامعه نهادینه میشود که هر مردی میتواند از هر زنی لذت جنسی ببرد و بدن زن سوراخی است که مردان حق تصرف آن را دارند؛ حتا به زور. این تأثیر فرهنگی علاوه بر سود کلانی است که سرمایهداران با سازماندهیِ تجارت سکس از آن بهرهی زیادی میبرند. از طرف دیگر، سرمایهداری امپریالیستی از طریق کنترل بر بدن زن و تقویت رابطهی مالکیت مرد بر زن است که قادر میشود زمینههای استثمار و فوقاستثمار زنان در سطح جهان خصوصاً در کشورهای موسوم به جهان سوم را مهیا سازد. هرچقدر کنترل بر بدن زنان و در انقیاد قرار گرفتن زنان توسط مردان در جامعه، در فکر و عمل انسانها نهادینه شود، روابط مردسالارنه تقویت و سرمایهداری در خدمت به بقا و پیشرفت خود از آن سود خواهد برد.
همچنین تلاش کردیم توضیح دهیم چرا درخواست همبستگی از جنبش جهانی زنان برای ما نه مبتنی بر ناسیونالیسم است نه مبتنی بر ارجحیت خواستههای زنان در ایران بر خواستههای سایر زنان دنیا و نه مبتنی بر عدم توانایی زنان ایران در رویارویی با رژیم جمهوری اسلامی. هرچند زنان ایران امروزه در موقعیتی نسبتا مشابه زنان افغانستان و عراق پیش از جنگهای امپریالیستی در خاورمیانه قرار دارند که خواستههای برحقشان تبدیل به دستآویزی برای پروپگاندای سیاسی و مشروعیتبخشی به دخالتهای امپریالیستی شده و در این موقعیت عمیقاً نیاز دارند تا خواهرانشان در سراسر جهان صدای واقعی آنها را با شعار «نه به نام ما!» تقویت کنند؛ اما این درخواست همبستگی مبتنی بر اهمیت ویژهی مبارزات زنان ایران در این مقطع تاریخی نیز هست، چون تقویت مبارزهی انقلابی زنان ایران بر علیه یک رژیم تئوکراتیک و در مرزبندی با هرگونه دخالت امپریالیستی و سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی میتواند موجب پیشروی عظیم جنبش زنان در خاورمیانه و حتا در کشورهای غربی در مقابله با بنیادگرایی مذهبی و خلع سلاح نیروهای امپریالیستی و فاشیستی برای استفاده از این قطببندی سیاسی شود.
با علم به دستاوردهایِ تاریخی که ۴۰ سال مبارزه و مقاومت زنان ایران در مقابل ما قرار داده بود و خصوصاً درسهای خیزش زنان سال ۵۷ تلاش کردیم این کمبودها و درسها را بهدرستی تحلیل، جذب و در اختیار جنبش قرار دهیم. ما با تکیهبر همین درک تأکید داشتیم که مبارزه علیه حجاب اجباری و تقویت مقاومت و مبارزهی 40 سالهی زنان ایران توسط نیروها، فعالین و تشکلات مترقی ایرانی و غیر ایرانی، جایگاه مهمی در پیشروی جنبش جهانی زنان بازی خواهد کرد. همانطور که خیزش زنان علیه حجاب اجباری همزمان با 8 مارس 57 نقش بیبدیلی نهتنها در سطح ایران و خاورمیانه بلکه در سطح جهان بازی کرده است. بیدلیل نبود که به درخواست سیمون دوبووار، کیت میلت و شماری از زنان فمینیست مبارز در آن دوره راهی ایران شدند تا در مبارزات زنان علیه حجاب اجباری شرکت کنند و نقش بزرگی در ثبت و طرح این مبارزه بازی کردند؛ اما ما معتقدیم هنوز درسهای این مبارزهی تاریخی در جنبش زنان ایران و جهان درک و جذب نشده است و چالشهایی که آن روز در مقابل جنبش زنان در ایران قرار داشت هنوز پاسخی درخور دریافت نکرده است... نتیجهی تمام بحث و گفتگوهای این دوره در درون و بیرون صفوف کارزار این شد که بسیاری از فعالین و تشکلات زنان (و دیگر نیروهای مبارز) برای پیشبرد مبارزه با کارزار زنان متحد یا همراه شدند؛ اما برخی از فعالین و تشکلات زنان تحت عناوین مختلف از حمایت خودداری کردند. درواقع کارزار زنان با پیشبرد مباحث جدی و تأثیرگذار قادر شد همهی کسانی را که میتوانست با خود متحد نماید. تبلور چشمگیر این اتحاد خود را در هامبورگ (آلمان)، در دنهاگ (هلند) و بروکسل (بلژیک) نمایان ساخت. ما در بروکسل که بهعنوان نقطهی پایان راهپیمایی سهروزهی کارزار در روز جهانی زن از اهمیت ویژهای برخوردار بود، موفق شدیم که موضوع زنان ایران و چهل سال مبارزه و مقاومت آنان علیه حجاب اجباری و سایر عرصههای ستم را در دستور برنامهی سیاسی امسال سازماندهندهگان تظاهرات روز جهانی زن (۸ مارس 2019) ـ که ائتلافی از تشکلات مختلف زنان بود* ـ قرار دهیم. این همبستگی و حمایت فعالین و تشکلات زنان خصوصاً یکی از دستاوردهای مهمی است که کارزار زنان از طریق پیشبرد مبارزهی نظری و عملی بدان دست پیدا کرد و مسلم است که باید در پروسهی مبارزاتی آینده این پیوند نظری و عملی را عمیقتر و گستردهتر نمود.
همبستگی و حمایتِ فعال زنان مبارزی از افغانستان ـ زنانی که تجربهی خشونت افسارگسیختهی بنیادگرایان اسلامی از جهادی، طالب و ... جمهوری اسلامی ایران گرفته تا رژیم وابسته به امپریالیسم را با پوست و گوشت خود لمس کردهاند ـ در دومین روز راهپیمایی در دنهاگ (هلند) بهروشنی نشان میدهد که زنان در سراسر جهان هم سرنوشتاند و پیشرویِ مبارزهی زنان در هر نقطه از این جهان را پیشرویِ کل جنبش جهانی علیه روابط و مناسبات مردسالار سرمایهداری میدانند.
کارزار زنان با جلب این همبستگی بینالمللی از جانب فعالین و تشکلات مبارز و مترقی زنان از ملیتهای گوناگون در حمایت فعال از مبارزات زنان ایران و مبارزه و مقاومت چهلساله آنان، نشان داد که در نقطهی مقابل کسانی قرار دارد که امروزه با تمام قوا در پی کسب حمایت از قدرتهای امپریالیستی خصوصاً آمریکا برای «نجات» زنان و مردم ایران هستند. اینان تلاش دارند از مبارزات زنان و بهطور مشخص زنان خیابان انقلاب به نفع طبقهی ارتجاعی خود در محافل امپریالیستی و رسانههایشان استفاده کنند.
برخلاف این دسته از زنان و کلیهی نیروهای ارتجاعی متکی به آمریکا و سایر قدرتهای امپریالیستی، کارزار زنان در روز 8 مارس در مقابل سفارت آمریکا در بروکسل تلاش کرد صدای مردم ایران و میلیونها زنی باشد که مخالف تحریم، جنگ و تجاوز نظامی آمریکا و شرکا به کشورهای جهان ازجمله ایران هستند و جنگطلبی ترامپ و دار و دستهی فاشیستاش تحت عنوان «حمایت» از مردم و زنان ایران را دروغ بزرگی میدانند. چراکه ترامپ و رژیماش، از سردمدارن فاشیستِ حفظ سیستم سرمایهداری امپریالیستی مبتنی بر سود، زنستیز و ضد تودههای مردم نهتنها در ایران بلکه در سراسر جهان هستند.
کارزار زنان در طول دو سال فعالیت سیاسی و عملی خود توانست به شکل آگاهانهای تدارک ببیند تا بتواند زنانی که در خیزش 57 حضور فعال داشتند را در کنار زنان جوانی که در این سالها در برابر حجاب اجباری مبارزه و مقاومت کردهاند را با خود همراه کند تا بهراستی صدای مبارزه و مقاومت 40 سالهی زنان علیه رژیم جمهوری اسلامی را تقویت نماید. این همراهی هم در پیامهای ارسالی به کارزار زنان منعکس شد؛ و هم در نقشآفرینی بسیاری از این زنان در گسترش نظرات و فراخوان راهپیمایی سهروزهی کارزار زنان به مناسبت چهلمین سالگرد خیزش زنان علیه حجاب اجباری.
درعینحال کارزار زنان با پیش گذاشتن موضوع ستم بر زن و نقش جنسیت در سیستم سرکوب، شکنجه و اعدام در ساختار رژیم جمهوری اسلامی، نقش زنان زندانی سیاسی را برجسته کرده و تلاش کرد تا درک درستی از پیوند گسستناپذیر بین جنبش دادخواهی و جنبش زنان پیش بگذارد. بر اساس چنین درکی تلاش کردیم زنانی از جنبش دادخواهی را با خود همراه کنیم تا با افشای هر چه بیشتر رژیم زنستیز و سرکوبگر جمهوری اسلامی در افکار عمومی بتوانیم جنبش زنان و جنبش دادخواهی را تقویت نماییم. شرکت فعال شعله پاکروان در دومین روز راهپیمایی کارزار زنان در دنهاگ (هلند) و سخنرانی او در محکومیت رژیم اعدام و شکنجه در این راستا قرار داشت.
مجموعِ فعالیتهای نظری و عملیِ جمع فعالین، همراهان و دوستداران کارزار زنان، چه ایرانی و چه از ملیتهای گوناگون، دخالت آگاهانه و نقش گرفتن برخی مردان در پیشروی نظرات و فراخوان سه روز راهپیمایی کارزار زنان، باعث شد فضا به درجات زیادی به نفع نظریه و عملِ زنان انقلابی در جنبش زنان تغییر کند. فضایی که علیرغم تغییر روحیهی مبارزاتی ـ که عموماً در نتیجهی مبارزهی تودههای ستمدیده ـ در میان بسیاری از نیروها، احزاب و سازمانهای مترقیِ ضد رژیم به وجود آمده است، اما متأسفانه و کماکان از همان درک غلط دیرینه ـ در مورد موضوع مبارزه علیه ستم بر زن بهطور کلی و جایگاه مبارزه علیه حجاب اجباری به شکل خاص ـ برخوردار است، این معضل ریشهدار بار دیگر در همین دورهی اخیر با طرح انواع و اقسام توجیهات، به شکل عملی و نظری خود را نشان داد؛ اما کارزار زنان با پیش گذاشتن ایدههای انقلابی و پیشبردِ مبارزهی عملی در کشورهای مختلف توانست به درجات زیادی روحیهی مبارزاتی را حتا در بین این دسته از نیروها بالا ببرد.
در نتیجهی تغییر همین فضا و شرایط بود که پیامهای انرژیبخش فراوانی به وسعت تبعید و پیامهای امیدبخشی از ایران، در همبستگی با کارزار زنان ارسال شد. بیدلیل نبود که وقتی سایت گزارشگران در حمایت از کارزار زنان، فراخوان پیوستن به کارزار را مدتی طولانی در سایت خود درج و حول آن تبلیغ کرد، بسیاری از زنان و مردان مبارز، مترقی، انقلابی و کمونیست همبستگی خود را با امضا کردن این فراخوان اعلام کردند. بیجهت نبود که بسیاری از تلویزیونها و رادیوهای ضد رژیم جمهوری اسلامی، تلاش کردند تا با مصاحبه با برخی از فعالین کارزار بر سر اهداف کارزار زنان بهطور کل و سازماندهی سه روز راهپیمایی، حمایت خود را نشان دهند. بیجهت نبود که بسیاری از هنرمندان مرد و زن در این دوره حمایت خود را با ارسال شعر، نقاشی و پیام اعلام کردند.
همه و همه این فعالیتهای نظری و عملی باعث شد که تعداد قابلملاحظهای از فعالین و تشکلات مترقی زنان از ملیتهای گوناگون و همچنین زنان و مردان مبارز از ایران و افغانستان در سه روز راهپیمایی به مناسب چهلمین سالگرد خیزش زنان علیه حجاب اجباری با شعار «حجاب اجباری مرکز خشونت دولتی علیه زنان در ایران است!» در هامبورگ، دنهاگ، بروکسل و اسکیشهر (ترکیه)، مونترال (کانادا) به خیابان آمدند و همچنین تعدادی از انجمنها و تشکلات زنان نیز در همبستگی با کارزار زنان در برنامههای روز جهانی زن در واشنگتن، لسآنجلس، ونکوور و ... از کارزار اعلام حمایت کردند تا در این مبارزه سهم بگیرند و اینچنین باعث شوند که صدای زنان ایران، صدای میلیونها زن منزجر از حجاب اجباری بهطور رساتر منعکس شود.
ما نیز این شمارهی نشریه هشت مارس را به سه روز راهپیمایی کارزار مبارزه با خشونت بر زنان اختصاص دادهایم. این خود وسیلهای است که نهتنها بتوانیم از مبارزاتمان و موفقیتی که حاصل شده است، تجلیل کنیم، بلکه این تجربهی تاریخی را مستند کرده و بتوانیم با درسگیری از نقاط قوت و ضعفش مبارزات آینده را در خدمت به پیشرویِ مبارزات انقلابی زنان و بهطور کل مبارزات انقلابی در جامعه سازماندهی کنیم. خصوصاً در جهانی که با حاکمیت ستمگران و استثمارکنندهگان مردسالار سرمایهداری امپریالیستی و همهی مرتجعین رنگارنگ و نیروهای بنیادگرای مذهبیِ ضد زن، مبارزاتِ نیروهای انقلابی و بهطور مشخص زنان انقلابی نادیده گرفته شده و تحقیر میشود تا مبادا این مبارزات رشد کرده و زمینههای سرنگونیشان را بیشازپیش مهیا گرداند. تدارک سیاسی و عملی که باعث موفقیت سه روز راهپیمایی شد، در دل خود بذری کاشت که میتوان با آبیاری آن، که همانا ادامهی مبارزهی خستگیناپذیر زنان است، همراه با سایر جنبشهای مبارزاتی در جهت سرنگونی رژیم زنستیز جمهوری اسلامی گامهای سنجیده و هدفمند برداشت. اینچنین میتوان در خدمت به ایجاد آلترناتیو انقلابی، بذر کاشته شده را به گل نشاند.
* ائتلافی از تشکلات و سازمانهای مختلف برای برگزاری روز هشت مارس: «کلکتیو ۸ مارس: برای برگزاری اولین اعتصاب سراسری زنان در بلژیک» و «مارش زنان: برای برگزاری تظاهرات روز زن» که هر دو گروه موضوع حمایت از «چهل سال مبارزهی زنان ایران» با محوریت «مبارزه علیه حجاب اجباری» را جداگانه و رسماً بهعنوان بخشی از سیاست روز ۸ مارس امسال در بلژیک قراردادند.
نشریه هشت مارس شماره ۴۷
خرداد ۱۳۹۸/ ژوئن ۲۰۱۹