چرا حجاب اجباری مرکز خشونت دولتی علیه زنان است!
متن سخنرانی فریدا فراز در جلسهی پالتاکی کارزار زنان، به مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت بر زنان
این متن برای درج در نشریهی 8 مارس ویرایش شده است
جنگ علیه زنان با هر چه وسیعتر شدن خشونت علیه آنان، چنان ابعادِ گستردهای یافته که تاریخ، تاکنون به خود ندیده است. یکی از شاخصهای برجستهی جهان کنونی، وسعت خشونت افسارگسیخته علیه زنان است که بازتاب حادتر شدن تضادهای نظام سرمایهداری است. سرمایهداری برای تداوم نظام استثمارگرانه و ستمگرانهی خود نیاز به حفظ و تعمیق سلطهی مرد بر زن دارد. تولیدمثل زنان و تأمین نیروی کار برای تضمین ادامهیابی و کارکرد سرمایه و به چنگ آوردن هر چه بیشتر سود نقش تعیینکنندهای برای این سیستم بازی میکند. برای تأمین این نیاز حیاتی است که سرمایهداری تقسیمکار جنسیتی و تحمیل خشونت و فرودستی به زنان را حفظ و تداوم میبخشد.
امروزه در سطح جهانی از کشورهای «مدرن و دمکراتیک» گرفته تا عقبافتادهترین روستاها، قدرت و کنترل مردان بر زنان حرف اول را میزند. این قدرت و کنترل توسط طبقات حاکمه از طریق قوانین، سنت، هنر، ایدئولوژی و... به مردان داده میشود که بتوانند از آن در خدمتِ فراگیر کردنِ فرهنگ ضدزن در جامعه استفاده کرده و آنچنان آن را معمول و روزمره کنند که به نظر «طبیعی» جلوه کند و اینگونه حتا زنان را نیز به قبول این فرهنگ خشونتزا ترغیب کنند.
حفظ این رابطهی قدرت بین زن و مرد، به کنترل بدن زن و تبدیل آن به ماشین برای تولیدمثل خدمت میکند. این رابطهي قدرت بین زن و مرد، هم کنترل بدن زنان را در جامعه توسط مردان نهادینه میکند و هم نیروی کار لازم برای سرمایهداری را تأمین مینماید. درواقع خشونتِ سازمانیافتهی دولتی است که خشونتهای اجتماعی و خانهگی را تقویت، تحکیم و گسترش میدهد.
زنان در ایران از شمال تا جنوب، از شرق تا غرب بهعنوان ملک مردان ارزیابی میشوند و این نظام با اشاعهی فرهنگ زنستیز خود، مالکین را به این باور رسانده که نسبت به جنس زن برتر هستند، درنتیجه حقدارند که در مورد سرنوشت آنان و حقوق اولیهای همچون حق آزادی پوشش، حق کار، سفر، تحصیل، طلاق و... تصمیمگیری کنند. بر این پایه است که این مالک، زن را بهعنوان کالایی جنسی میبیند که میتواند آن را بخرد یا بفروشد و یا «باکره» بودناش را کنترل کند. میتواند او را در زندهگی مشترک با مشت و لگد، توهین و تحقیر به مرز نابودی بکشاند. میتواند او را در سن خردسالی به هر مردی که میخواهد عرضه کند. میتواند برای حفظ «حیثیت» خانواده سر او را از تنش جدا کند. میتواند او را مجبور به تنفروشی کند، میتواند در هر زمان و هر مکانی که خواست او را مورد اذیت و آزار جنسی قرار دهد، میتواند او را در حضور دیگران تحقیر کند، میتواند او را به خاطر اینکه قصد طلاق داشته است، به قتل برساند، میتواند هر زمان او را وادار به رابطهی جنسی در زندهگی «مشترکشان» کند، میتواند او را به خاطر زن بودناش تحت شدیدترین روابط استثماری قرار دهد و... اما خشونت خانهگی و اجتماعی توسط فرهنگ مردسالارانه، آدابورسوم عقبافتاده، ایدئولوژی ضدزن و همچنین مجموعهای از قوانین و سیاستهای زنستیز حاکم تغذیه میشود.
چهل سال پیش، زمانی که خمینی و دار و دستهاش بحث «انقلاب اسلامی» را پیش کشیدند، اکثریتی از مردم نمیدانستند قرار است رژیمی بر مسند قدرت بنشیند که ستم و استثمار را به شکل وحشیانهتری بر آنان تحمیل کند. درست ده روز بعد از به قدرت رسیدن این رژیم بود که خمینی یکی از مهمترین پایههای «انقلاب اسلامی»اش را در حجاب زنان فشرده کرد و اینچنین حجاب اجباری نماد و پرچم ایدئولوژیک این نظام شد. خصوصاً اینکه خمینی زنستیز و دار و دستهاش حضور هزاران هزار زن در مبارزه علیه رژیم شاه را خطری برای نظام خود میدیدند و میخواستند این غول را به شیشه برگردانند. جمهوری اسلامی با اعلام اجباری بودن حجاب، مناسبات نابرابر را بهعنوان پایهی حاکمیت خود اعلام کرد. این رژیم با فرمان حجاب اجباری اعلام کرد که بر پایهی سرکوب، تبعیض، خشونتِ گسترده و بردهگی زنان استوار است. در پس اجباری کردن حجاب بود که کلیهی قوانین نابرابر و مجازاتهای اسلامی علیه زنان را تصویب و به پشتوانهی نیروی نظامی و قوهی قهر به گردهی آنان تحمیل کرد. رژیم قصد داشت با اجباری کردن حجاب، زن را به قبول اطاعت و درجه دوم بودن، بزدل و هیچ بودن و تحقیر و توهین عادت داده و اینگونه او را از هویت و شأن انسانیاش بیگانه کند. این رژیم با تحمیل حجاب اجباری، فرهنگ بهشدت پدر/ مردسالارانهی اسلامی را در کل جامعه تبلیغ کرد و هم در قانون و هم در فرهنگ و سنت به مردان جایگاه ویژهتری نسبت به آنچه در گذشته داشتند، اعطا کرد تا زنان را بخشی از مایملک خصوصی خود بدانند. عمق و گسترهی این خشونت بر زنان در جامعهای که نیمی از جمعیت آن توسط نیم دیگر کنترل میشود، بازتاب روابط پدرسالارانهای است که ربط مستقیم به روابط تولیدی حاکم بر جامعه دارد.
در مقابلِ اجباری کردن حجاب و اعلام جنگ علیه زنان از جانب رژیم تازه به قدرت رسیده، دهها هزار زن که زودتر از تمام نیروهای اجتماعی صدای پای استبداد حاکمین دینی را شنیده بودند، روز 8 مارس 1357 به خیابان آمدند و یکصدا فریاد برآوردند که: «ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم!»، «آزادی، نه شرقیست! نه غربیست! جهانیست!»، «معیار آزادی جامعه، آزادی زن است!» و ... اینچنین این زنان جسور و پیشرو پایههای جنبش نوین زنان را پی ریختند. تظاهرات 5 روزهی زنان در ضدیت با حجاب اجباری اولین مبارزهی گسترده و جسورانه با حکومت دینی بود.
مبارزات زنان سال صفر اما به تظاهرات پنجروزهی سال ۵۷ و به مبارزه با حجاب اجباری ختم نشد؛ مقاومت و مبارزهی آنان ادامه یافت و در دههی 60 و تابستان خونین 67 به اوج خود رسید. هزاران هزار نفر از آنان زندانی شدند، بهطوریکه وجود این تعداد زندانی سیاسی زن در تاریخ جهان بیسابقه بود و نشان از رزمندهگی، جسارت و مقاومت آشتیناپذیر آنان با رژیم حاکم داشت. زنان سال صفر مبارزاتشان علیه حجاب اجباری را حتا در سیاهچالهای مرگبار رژیم اعدام و شکنجه ادامه دادند و بسیاری از آنها جان خود را در این راه فدا کردند.
در تمام این سالها زنان خصوصاً زنان جوان به اشکال مختلف، با افتوخیز، فردی و جمعی، آگاهانه و یا خود به خودی این جنگ نابرابر و یکطرفه را در ضدیت با حجاب اجباری و علیه سایر اشکال ستم و خشونتهای گسترده بر زنان به پیشبردهاند. زنان در زندان و زیر شکنجههای وحشیانه، در خیابان و در مقابل گشتهای ارشاد، در محیط کار، در مدارس و دانشگاه و ... در برابر تبعیض جنسیتی، در دادگاههای طلاق و حضانت در برابر قوانین تبعیضآمیز جنسیتی، در خانواده در برابر اشکال سرکوب و کنترل مستقیم و غیرمستقیم و ... ایستادهگی کردهاند؛ و در تمام این سالها تن ندادن به حجاب اجباری یکی از برجستهترین عرصههای به چالش کشیدن قدرت حاکمه بوده است. این نیروی مقاومت و مبارزهی تاریخی را نمیتوان به یک دوره و یک فرد فروکاست و این تاریخ چهلسالهی مبارزاتی را نمیتوان و نباید در مصادرهی نیروهای فرصتطلب و سازشکار و پرو امپریالیستی رها کرد.
پیش گذاشتن موضوع آزادی و برابری زنان، خصوصاً درصحنهی پرآشوب کنونی که همهی نیروهای طبقاتی از امپریالیستهای آمریکایی ـ در رأس آن رژیم فاشیستی و بهشدت زنستیز ترامپ گرفته تا امپریالیستهای مردسالار اروپایی و روسیه که هر یک به دنبال منافع کوتاه و درازمدت خود در ایران هستند، اهمیت ویژهای دارد. ما در همین دورهی اخیر شاهد ادعای توخالی، عوامفریبانه و بهشدت فرصتطلبانهی این دولتها نسبت به مبارزات مردم و نقش زنان در آن بودیم که حکایت از نقشههای ارتجاعی این دولتها برای بهرهبرداری از مبارزات مردم و خصوصاً زنان دارد. دولتهایی که خود گردانندهگان اصلی سیستم مردسالار امپریالیستی در سطح جهان هستند و ستم جنسیتی یکی از پایههای سیستم مبتنی بر نابرابری آنهاست، حال خود را «مدافع» اعتراضات مردم و حقوق زنان در ایران معرفی میکنند. متعاقباً ما شاهد امتداد همین رویکرد در بخشی از بهاصطلاح اپوزسیون هستیم؛ از جریانات پروامپریالیست و ضد زنی همچون سلطنتطلبها و مجاهدین گرفته که مترصد فرصتی هستند تا با حمایت امپریالیستها جایی برای خودشان در مبارزات مردم و نقشههای آتی امپریالیستها باز کنند تا جریانات اصلاحطلب بهطور کل و همین جریان در جنبش زنان بهطور خاص. این فضای مسموم و این فرصتطلبی لجامگسیخته، مسئولیت و نقش فعالین و تشکلات انقلابی و همه زنانی که در راستای برابری و آزادی خود مبارزه میکنند را برجستهتر میکند. افشای بیوقفهی برنامهها و نقشههایی که سرنوشتِ آتی مردم و خصوصاً زنان را رقم میزند و در چگونگی پیشرفت مبارزه تعیینکننده است، حیاتی است
حضور گستردهی زنان در خیزش اخیر، در مبارزات دانشجویی و کارگری، در مقابل زندان برای آزادی زندانیان سیاسی، مقاومت و مبارزهی زنان زندانی و... حرکت جسورانهی دختران انقلاب از دستاوردهای این دوره برای پیشرویِ جنبش زنان است. خصوصاً طرح مسئلهی مبارزه با حجاب اجباری بهعنوان یکی از پایهایترین حقوق زنان در مقابله با جمهوری اسلامی و تبدیلشدن مقاومت و کشمکش روزمرهی زندهگی زنان به یک مبارزهی سیاسی در فضای علنی و به شکلی کاملاً آگاهانه حتا به شکل فردی را باید یکی از دستاوردهای مهم و برجستهی جنبش زنان در این دوره ارزیابی کرد؛ اما زنان برای حفظ این دستاورد نیاز به پیشرویِ سریع و جدی با نقشه و برنامهای هدفمند دارند. امروز بیش از هر زمان دیگر شرایط عینیای شکلگرفته که نسل جوان، دانشآموزان، دانشجویان و ... و همهی زنانی که سالیان سال ضدیت خود باحجاب اجباری را به شکل روزمره نشان داده دادند، میتوانند به شکل گسترده و تودهای، در کوی و برزن، در شهر و روستا، در تظاهراتها و هر مبارزهای حجاب از سر برگیرند و در عمل حق آزادی پوشش را اعمال کنند.
زنان با جمعی سر نکردنِ حجاب میتوانند در این مرحله جهشی در مبارزاتشان به وجود آورند که میتواند آغازی قدرتمند برای پایان دادن به تحمیل کلیهی خشونتهای سازمانیافته دولتی و اجتماعی و خانهگی باشد. این مبارزه میتواند آغازی باشد برای تحول بسیاری از مردم که به مدت چهل سال در معرض فرهنگ و سنت پدر/ مردسالارِ یک رژیم بنیادگرای اسلامی قرار داشتند؛ میتواند قدمی واقعی برای دستیابی زنان به حقوق پایهایشان باشد و همزمان مرزبندی روشنی در برابر تفکر و عملکرد کسانی قرار دهد که تلاش دارند جنبش زنان را جنبشی بیخطر و صلحآمیز جا بزنند. درحالیکه در واقعیت بین اکثریت زنانی که به مدت چهل سال توسط رژیم جمهوری اسلامی در موقعیت بردهگی و در فرودستی «قانونی و شرعی» زیستهاند و موجودیتشان تحت مالکیت و ارادهی مردان رقم خورده و خشونت جنسیتی بخشی جداییناپذیر از زندهگی روزمرهشان بوده است، هیچ صلحی با رژیم حاکم وجود ندارد. برای بسیاری از زنان، مبارزه صرفاً به لغو حجاب اجباری و کسب آزادی پوشش محدود و ختم نمیشود، هرچند مبارزه با حجاب اجباری یکی از مهمترین و برجستهترین مبارزات زنان تحت حکومت تئوکراتیک است اما این مبارزه خود دریچهای برای ورود به ریشههای ستمدیدهگی و فرودستی و خشونت بر زنان و دلایل تقویت رابطهی قدرت و کنترل مرد بر زن است. این مبارزه میتواند سرآغازی باشد برای اینکه هیچ دولتی، هیچ مذهب و هیچ فردی نتواند برای زنان و بدنشان تصمیم بگیرد. این مبارزه میتواند در اشاعهی خواست جدایی دین از دولت نقش به سزایی ایفا کند. پیشبردِ این مبارزه میتواند در خدمت به ایجاد دولتِ نوین پس از رژیم جمهوری اسلامی قرار گیرد که آزادی و برابری برای زنان در همهی عرصههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در سرلوحهی برنامهاش باشد.
برای متحقق کردن این خواستهها در مرحلهی کنونی که روی به آینده دارد، آیندهای که رهایی همهی زنان و مردان از هرگونه قیدوبند طبقاتی، جنسیتی، ملی و مذهبی از اولین اقدامات آن باشد، ضروری است که زنان نه صرفاً بهطور فردی بلکه به شکلی سازمانیافته و با برنامه و نقشهی آگاهانه خواستههای خود که در مرکز آن هدف قرار دادن مرکز اعمال خشونت دولتی علیه زنان، یعنی حجاب اجباری قرار دارد را در همه مبارزات و جنبشهای ضد رژیم طرح کنند. طرح این خواستها به معنای طلب کردن آن از رژیم مستأصل، درمانده و سرتاپا زنستیز حاکم نیست، بلکه هدف تیزتر کردن هرچه بیشتر پیکان مبارزه در جهت سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی است. طرح خواست آزادی پوشش و سایر حقوق پایهای زنان نهتنها مانعی برای همبستگی با سایر جنبشها نیست بلکه عاملی در خدمت بالا بردن معیارها و افق جنبش انقلابی است. پیش گذاشتن خواستههای زنان و به چالش کشیدن مناسبات و فرهنگ پدر/ مردسالارانه در صفوف مبارزات مردم میتواند به درجاتی مردان و حتا زنانی که توسط این رژیم به تفکرات مردسالارانه آغشته گشتهاند، متحول ساخته و در جهت ساختن آیندهای فارغ از ستم جنسیتی سوق دهد.ª
بهمن 1397 / فوریه 2019