قطع‌نامه‌ی سیاسی دهمین مجمع عمومی سازمان زنان هشت مارس در رابطه با ایران

قطع‌نامه‌ی سیاسی دهمین مجمع عمومی سازمان زنان هشت مارس در رابطه با ایران

 

چند ماه از اعتراض نمادینِ «ویدا موحد» به حجاب اجباری، در خیابان انقلاب و تکثیر این مبارزه، بر بستر خیزش جسورانه‌ی تحتانی‌ترین اقشار و طبقات مردم علیه رژیم جمهوری اسلامی که از دی‌ماه 96 آغاز گشته و هم‌چنان به اشکال گوناگون ادامه دارد، می‌گذرد. مبارزه‌ی جسورانه‌ای که تبلوری هرچند کوچک اما مؤثر از خشم زنانی است که سی‌ونه سال زنده‌گی تحت حاکمیت رژیم تئوکراتیک را تجربه کرده‌اند. در دست گرفتن پرچم چنین مبارزه‌ای چنان مقاومت و مبارزه‌ی میلیون‌ها زن علیه حجاب اجباری را قابل‌رؤیت کرده است که هیچ‌کسی نمی‌تواند، این آتش‌فشان خشمگین را کتمان کرده و بی‌اعتنا از کنار آن عبور کند.

امروز هم یک‌بار دیگر شورش زنان علیه حجاب اجباری، علیه کنترل و خشونت دولتی سازمان‌یافته و قانونی و شرعی بر بدن و سکسوالیته‌ی‌ زن، علیه روابط قدرت پدر/مردسالار طبقاتی ـ اسلامی و علیه نماد برده‌گی و انقیاد زن در رژیم زن‌ستیز جمهوری اسلامی، محکی برای سنج برنامه‌ها، ادعاها و افق نیروهای طبقاتی مختلف به دست داده است. تاریخ مبارزات ۱۰۰ ساله‌ی اخیر و مشخصاً ۳۹ سال حاکمیت بنیادگرایی اسلامی در ایران به‌روشنی نشان می‌دهد که چگونه سرنوشت کلیت جامعه به سرنوشت نیمی از جامعه گره‌خورده است و چرا آزادی و برابری جامعه با آزادی و برابری زنان سنجیده و متحقق می‌شود.

در همین بزنگاه‌های تاریخی است که زنان، جنبش زنان و مشخصاً تشکلات مبارز و انقلابی زنان می‌توانند دشمنان و متحدین خود را بازشناسی کنند و بر بستر یک قطب‌بندی صحیح، جنبشی زنده، پویا و رهایی‌بخش را از زیر سیطره‌ی دیدگاه‌های رفرمیستی، فرصت‌طلبانه و منفعل بیرون کشند. امروزه که بحران مشروعیت و بحران سیاسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی رژیم جمهوری اسلامی در عرصه‌ی داخلی و بین‌المللی ضرورت‌های تاریخی عاجلی در مقابل ما قرار داده و فرصتی برای تعلل و توجیه نیست، باید پتانسیل‌های موجود در هر گسل سیاسی ـ اجتماعی و رابطه‌ی هم‌افزایی آن‌ها را درک و متحقق کرد. متأسفانه و کماکان این نظام زن‌ستیز جمهوری اسلامی و نیروهای مردسالار امپریالیستی هستند که بیشتر از نیروهای ضدِ رژیم به پتانسیل شورشی زنان برای رهایی واقف‌اند. برای درهم شکستن این توازن قوای نابرابر و قطب‌بندی ناصحیح درون جامعه و جنبش، وظیفه‌ی سخت و سنگین زنانِ آگاه، مبارز و انقلابی این است که ضمن مبارزه‌ی تمام‌قد، بی‌وقفه و حداکثری با دشمن یعنی نظام تئوکراسی جمهوری اسلامی و امپریالیست‌های پدر/مردسالار و مشاطه‌گران‌شان؛ ضمن حمایت حداکثری از مبارزات جمعی و فردی زنان علیه حجاب اجباری و سایر اشکال ستم، به‌نقد و جدل بی‌محابا در درون جنبش زنان و جنبش انقلابی دامن بزنند و بر چنین بستری در اتحاد با زنان و همه‌ی کسانی که خواهان مبارزه و پایان دادن به این مناسبات دهشت‌بار و تاریخ‌مصرف گذشته‌ی متکی بر ستم و استثمار هستند، مبارزه کنند.

این روزها می‌بینیم که فعالین لیبرال و اصلاح‌طلب که در دو دهه‌ی گذشته تلاش داشتند جنبش زنان را به اسب «اصلاح‌طلبی درون و بیرون حکومت» وصل کنند در عمل آچمز شده‌ و از شرایط عینی جنبش و عمل مبارزاتی زنان و مردم، فاصله‌ی نجومی گرفته‌اند. به همین دلیل به دنبال به‌روزرسانی دید‌گاه‌های تاریخ‌مصرف گذشته‌شان هستند. کسانی که زمانی از همه‌ی ابزارها استفاده ‌کردند تا موضوع مبارزه با حجاب اجباری طرح نشود، امروز از همه‌ی ابزارها استفاده می‌کنند تا این مبارزه را به نفع ایده‌ها و برنامه‌های‌شان که چیزی جز ترمیم همین نظام نیست، به خدمت گیرند.

پروسه‌ی ورشکسته‌ی تاریخ‌سازی طرفداران «نافرمانی مدنی» که اسم رمزی‌ست برای حفظ وضع موجود اما بیشتر از چند دهه نتوانست صدای جنبش نوین زنان و طنین رهایی‌بخش «زنان سال صفر» را محبوس کند؛ هرچند این گرایش‌های لیبرال و اصلاح‌طلب درون جنبش زنان در دو دهه‌ی گذشته تلاش کردند تا خاطره‌ و دستاوردهای مبارزات زنان ۵۷، علیه حجاب اجباری را پاک یا حداقل استحاله کنند و منحرف و معوج نمایش دهند، اما دختران خیابان انقلاب ریشه‌های تاریخی خود را بیرون کشیدند؛ آن‌ها باصلابت نشان دادند جنس مبارزات‌شان مطلقاً از جنس مبارزه‌ی موش‌های کور در دالان‌های مجلس شورای اسلامی، دفاتر و نهادهای ریاست وزرا برای گرفتن امتیازات پیش‌پاافتاده و چانه‌زنی با نماینده‌گان حاکمیت زن‌ستیز و یا توسل به آیات عظام برای یافتن «تعبیری زن‌ورانه» از اسلام و ... برای تعدیل وضعیت فرودستِ زنان نیست. «زنان خیابان انقلاب» به قلب مبارزات دختران/زنان انقلابی خیابان‌‌های ۵۷ راه یافتند. زنانی که جسورانه، هوشیارانه و همبسته با شعار «ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم!» در برابر فرمان حجاب اجباری مبارزه کردند و یکی از درخشان‌ترین مبارزات زنان ایران علیه سلطه‌ی مناسبات پدر/مردسالارانه و کنترل بر بدن زنان و یکی از بی‌نظیرترین مبارزات علیه بنیادگرایی اسلامی را رقم زدند. آن‌ها علی‌رغم بی‌توجهی‌ها و بی‌مسئولیتی‌ها و مهم‌تر نگرش غلط نیروهای سیاسی مبارز و انقلابی و حملات عقب‌مانده و توجیهی در صفوف مبارزات مردمی ایستاده‌گی کردند، نَفَسِ مرتجعین تازه به قدرت رسیده را بند آوردند و آن‌ها را موقتاً وادار به عقب‌نشینی کردند تا جنبش نوین زنان ایران نَفَسی تازه کند؛ جنبشی با سرآغازی شورانگیز اما راهی بس دشوار و خونین.

این برگه‌های درخشان جنبش زنان آشکارا نشان می‌دهد که نه خیزش زنان سال ۵۷ «یواشکی» بود و نه «بدحجابی» و مقاومت ۳۹ ساله‌ی زنان علیه حجاب اجباری در همه‌جا از مدرسه، دانشگاه، بیمارستان، کارخانه، پرده‌ی سینما و ... گرفته تا مقاومت در مقابل پوشیدن چادر در زندان به بهای جان. دستگیری، پرونده‌سازی، تحقیر، سرکوب و تذکر به میلیون‌ها زن در سال برای «رعایت حجاب اسلامی» را نمی‌توان با جعل تاریخ نه به «کمپین یک‌میلیون امضا» چسباند که به لحاظ ماهوی و تاریخی در تقابل با مبارزه‌ی زنان علیه حجاب اجباری قرار گرفته بود و نه می‌توان در کمپین‌های مجازی مثل «آزادی‌های یواشکی»، «چهارشنبه‌های سفید» و ... محدود و مربوط کرد. کمپین‌هایی که آشکارا با استفاده از امکانات دولتی و رسانه‌های جریان اصلی در سطح جهانی، بخشی از مبارزاتِ روزمره و جسورانه‌ی زنان را بازنمایی می‌کنند و فرصت‌طلبانه در پسِ پشت مبارزاتِ تاریخی و پیش‌روی زنان خود را پیش‌قراول آن می‌نامند، اما در عمل با پایین کشیدن افق مبارزات زنان تا سطح «نافرمانی مدنی» برای تغییر قانون پوشش، با فیگوری مخالف‌خوان، «رادیکالیسمِ» تسلیم‌طلبانه را به زنان حقنه می‌کند. ضمن دخیل بستن به مراکز قدرت مردسالار امپریالیستی برای «احقاق حقوق زنان ایران»؛ یک‌بار دیگر تحت نام مبارزه‌ی مدنی برای آزادی پوشش در چارچوب این سیستم را، محدود و معدوم می‌کند. درحالی‌که زنان در مبارزات ۳۹ ساله‌شان در تمام سنگرها (از حجاب اجباری، حق‌طلاق و کار و حضانت و سفر و... تا ورزش، امکان تحصیل و کار در رشته‌های «مردانه» تا حق گزینش هم‌جنس، فرار و تن زدن از سلطه‌ی پدر/مردسالارانه و ...) مقاومت و مبارزه کرده‌اند و با گوشت و پوست خود لمس کرده‌اند که حقوق‌ پایه‌ای‌شان تحت حاکمیت جمهوری اسلامی امری سیاسی ـ ایدئولوژیک است و به وجود کلیت نظام تئوکراتیک جمهوری اسلامی گره‌خورده است؛ بنابراین ضمن مبارزه با حجاب اجباری این پرچم ایدئولوژیک ـ سیاسی جمهوری اسلامی که سال‌ها بدن زنان را به گروگان گرفته است، در سایر عرصه‌هایی که این ساختار ضد زن تئوکراتیک آنان را فرودست کرده است نیز مبارزه و مقاومت کرده‌اند؛ اما دراین‌بین زنان اصلاح‌طلب و اقلیتی کوچک که در سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی منفعتی ندارند و از جسارت زیرورو کردن مناسبات کهن به هراس افتاده‌اند، بار دیگر تحت نام مبارزه‌ی مسالمت‌آمیز، غیرسیاسی، آرام و مطالباتی که نیازمند واسطه‌هایی از خود همین نظام برای تغییر قانون در چارچوب نظم موجود است، می‌خواهند مبارزه علیه حجاب اجباری را به کج‌راه بکشانند.

اما نبردی که پیش‌قراولان جنبش نوین زنان علیه بنیادگرایان اسلامی و فتوای حجاب اجباری آغاز کردند و در چهار دهه‌ی گذشته به اشکال گوناگون ادامه یافته است را نمی‌توان در چارچوبِ نظم حاکم محصور کرد. جنبش «بدحجابی» که از جانب زنان، خصوصاً زنان جوان در طول چهل سال با افت‌وخیز، جمعی و فردی، آگاهانه و خودبه‌خودی پیش رفت مانع مهمی بود برای این‌که جمهوری اسلامی بتواند زن مسلمان و مطیع را الگوی زنان در جامعه نماید. خیزش زنان ضد حجاب اجباری که 8 مارس 1357 ـ روز جهانی زن ـ آغاز شد تبلور تضاد آشتی‌ناپذیر و به‌هیچ‌وجه حل نشدنی بین منافع اکثریت زنان با کل رژیم جمهوری اسلامی است، تضادی که هم‌چنان به قوت خود باقی است و تنها و تنها با سرنگونی انقلابی این رژیم می‌تواند در خدمت به دست‌یابی مطالبات پایه‌ای و برداشتن گام‌های اولیه در جهت رهایی زنان حل گردد.

به همین دلیل یکی از وظایف عاجل فعالین و تشکلات مبارز و انقلابی زنان این است که با یک دید استراتژیک برای رفع ستم جنسیتی به ضرورت‌های پیش پا در خدمت به پروسه‌ی تدارک انقلاب یاری دهند و به سازمان‌دهی زنان به شکل توده‌ای در تشکلات متعلق به خودشان مبادرت ورزند. با تکیه ‌بر این واقعیت که تمامیت مبارزه‌ با ستم جنسیتی به مبارزه علیه حجاب اجباری محدود نمی‌شود و مبارزه علیه حجاب اجباری به پدیده‌ی «زنان خیابان انقلاب» ـ با همه‌ی دست‌آوردهای ارزشمند، قابل دفاع و اتکا ـ ختم نمی‌شود؛ اما مرکز مبارزه‌ی زنان در جامعه‌ی ایران و خصوصاً در شرایط کنونی را مبارزه علیه حجاب اجباری تشکیل می‌دهد و پیش‌برد این مبارزه به شکل گسترده‌تر، متشکل و آگاهانه‌تر راه را برای دخالت‌گری هرچه بیشتر زنان در سایر عرصه‌های مبارزاتی باز می‌کند. در شرایط کنونی که صدای مبارزات زنان و مردان از اقشار و طبقات گوناگون، خصوصاً طبقه‌ی تحتانی جامعه مرزها را درنوردیده، زنان می‌توانند از طریق مبارزه با حجاب اجباری سایر اشکال ستم بر زن را طرح و کلیه‌ی قوانین نابرابر و مجازات‌های اسلامی را به دست توانای خود لغو کنند.

ژوئیه‌ی

2018


آبان 1397 / نوامبر 2018

نشریه هشت مارس شماره 45