متن سخنرانی لیلا پرنیان در اولین جلسهی پالتاکی
«معرفی کارزار بر بستر اوضاع کنونی»*
این متن برای درج در نشریه ۸ مارس ویرایش شده است.
بسیار شادیآفرین است که ما زمانی در مورد معرفی کارزار مبارزه علیه خشونت بر زنان در ایران با شما صحبت میکنیم که مبارزات وسیعی در آمریکا و در سایر کشورها علیه جریان فاشیستی ترامپ/پنس به پیش میرود.
همانطور که بسیاری از شما میدانید «کارزار مبارزه علیه خشونت دولتی، اجتماعی و خانگی بر زنان در ایران»، زمانی اعلام شد که یک تغییر سیاسی مهم در آمریکا به وقوع پیوست ـ یعنی قدرتگیری دار و دستهی فاشیستی و زنستیزِ ترامپ/پنس ـ که در نتیجهی آن موجی از مبارزات را از جانب اقشار و طبقات مختلف با گرایشها و اهداف گوناگون به وجود آورد. ما برای اولین بار در تاریخ با این روبرو شدیم که میلیونها زن در یک همبستگی جهانی علیه این جریان فاشیستی بلند شدند. بیش از 6 میلیون نفر از مردم جهان که اکثریت قاطع آن را زنان تشکیل میدادند، روز بیستویک ژانویهی امسال (۲۰۱۷) نهتنها پرچمدار خواستهای زنان شدند بلکه پرچم دفاع از دیگر ستمدیدهگان (پناهجویان، مهاجرین، سیاهپوستان و لاتینتباران، همجنسگرایان و ...) را بلند کردند. این همبستگی جهانی و دستاوردهای مبارزاتیاش میتواند در خدمت به پیشبرد مبارزه و ارتقای آن که بهدرستی و بهموقع در واکنش به فجایعی که این سیستم بیش از گذشته با صحنهگردانانی مثل ترامپ/پنس در آستیندارند، قرار بگیرد.
این حقیقت را باید در نظر بگیریم که یکی از شاخصهای مهم تغییر اوضاع به سمت بهکارگیری هر چه بیشتر فاشیسم عریان در سراسر جهان خصوصاً در آمریکا حملهی آشکارتر به حقوق زنان و تشدید ستم برزنان است. ما در سراسر جهان با جنگ و نفرت علیه زنان روبرو هستیم. بازتاب این جنگ و نفرت را با هر چه وسیعتر شدن خشونت علیه زنان، میتوانیم ببینیم. خشونت بر زنان در همهی عرصههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی چنان ابعادِ گستردهای به خود گرفته که تاریخ تاکنون چنین نبوده است. دلیل این شکل وسیع خشونت که هرروز بر عمق و دامنهاش اضافه میشود به این برمیگردد که تضاد و بحران واقعی سیستم سرمایهداری ابعاد بسیار حادیتری پیداکرده و این سیستم برای اینکه بتواند نظام ستمگرانه و استثمارگرانهاش را پیش ببرد، نیاز دارد که هر چه بیشتر فرودستی زنان را تشدید کند و به سلطه مرد بر زن عمق بیشتری ببخشد. هرچقدر رابطهی قدرت بین زن و مرد بیشتر تحکیم شود به کنترل بدن زن و تبدیلاش به «ماشین بچهسازی» خدمت میکند و از طرف دیگر هم کنترل بدن زنان را در جامعه توسط مردان نهادینهتر میکند و نیروی کار لازم را برای سرمایهداری تأمین میکند.
این اوضاع و حاد شدن تضادهای این سیستم بهجایی رسیده که ما بهطور علنی با حمله و توهین و تحقیر زنان از جانب ترامپ در کمپین انتخاباتیاش روبرو میشویم. این کاملاً روشن است که حملهی وی به زنان تنها دربرگیرندهی زنان در آمریکا نیست بلکه به آحاد زنان در سراسر جهان، ربط دارد. در این اوضاع با این روبرو میشویم که اولین حملهی این دولت فاشیستی قطع بودجهی سقطجنین است. در این اوضاع با این روبرو میشویم که یک هفته بعد از به قدرت رسیدن دولت ترامپ/پنس برای اولین بار در تاریخ آمریکا یکی از مقامات بالای این دولت مثل پنس در تظاهراتی که از جانب فاشیستهای بنیادگرایِ مسیحی در ضدیت با سقطجنین سازماندهی شده بود، شرکت میکند. بهطورکلی روند اوضاع خصوصاً در آمریکا نشان میدهد که تعرضات به حقوق زنان اشکال بسیار هارتری خواهد گرفت و دستاوردهایی که زنان درنتیجهی مبارزاتشان به دست آوردهاند، بیش از گذشته و در ابعادی بهمراتب وحشیانهتر و در مقیاسی جهانی مورد یورش قرار خواهند گرفت.
به ایران نگاه کنیم، همه میدانیم که تاریخ رژیم جمهوری اسلامی از همان آغاز قدرتگیریاش با جنگ و نفرت علیه زنان با اجباری کردن حجاب شروع شد و تا به امروز هم ادامه دارد. این رژیم از همان روزهای اول قدرت گیریاش با اجباری کردن حجاب، مناسبات نابرابر بین زن و مرد را بهعنوان پایهای که این حکومت بر آن قرار خواهد گرفت، اعلام کرد. حکومت اسلامی با فرمان حجاب اجباری اعلام کرد که رژیماش بر پایهی سرکوب، تبعیض و خشونت علیه زنان استواراست. از آن زمان تاکنون با تحمیل قوانین نابرابر و مجازاتهای اسلامی علیه زنان، ایجاد گشتهای مختلف برای تحمیل حجاب و اجبار به رعایت آن تلاش کرده با مطیع کردن نیمی از جامعه، کل جامعه را در کنترل خود داشته باشد.
در چند سال اخیر اما رژیم جمهوری اسلامی تهاجم گستردهی دیگری را علیه زنان سازماندهی کرده است. بدون شک این تهاجم ضد حملهای حسابشده از جانب سردمداران این رژیم است که از پتانسیل مبارزاتی زنان هراس دارند. باید در نظر بگیریم که این یورش تنها یک سلسله اعمال سرکوبگرانه علیه زنان نیست بلکه اجزا و مؤلفههای مختلف یک عملکرد سیستماتیک است که در نظر دارد زنان را در موقعیت بهمراتب عمیقتری از فرودستی قرار بدهد.
تاریخ همین چند دههی گذشته بهروشنی نشان میدهد که نهتنها هویت سیاسی ـ ایدئولوژیک این رژیم تئوکراتیک با ستم بر زن تعریف میشود بلکه در نقطهی مقابلاش هم هر قدمی در رفع ستم جنسیتی برداشته شود، موقعیت این رژیم را به شدت متزلزل و بیثبات میکند.
سوال این است که چرا رژیم تهاجم بیشتری علیه زنان سازماندهی کرده و در حال گسترش آن است؟
برای جواب به این سوال باید موقعیت زنان را در کل جامعه بررسی کرد. لزوم و ضرورت بیرون آمدن زنان از «چاردیواریِ» خانه و ورودشان به عرصهی فعالیتهای اجتماعی در اثر رشد سرمایهداری برای طبقه حاکمهی ایران به یک دردسر بدل شده است. چراکه وجود و گسترش فعالیتهای زنان در جامعه به اشکال بدوی، سنتی و عقبماندهی ستم بر زن، ضربه وارد کرده است. این ضربه برای یک رژیم تئوکراتیک که قراراست هر چه بیشتر زنان را با قوانین، سنت و خرافهی دینی تحت سلطهی مردان قرار دهد، قابلقبول نیست. این تضاد باعث شده که این رژیم با گسترشِ دامنهی قوانین مبتنی بر شریعت و گسترش نیروهای سرکوبگر چه به شکل محسوس و چه «نامحسوس» این تضاد را به خشنترین، ارتجاعیترین و زنستیزترین شکل ممکن به نفع سنتها و آموزههای دینی حل کند؛ و اینطوری سلطهی هر چه بیشتر خود را بر جامعه تحمیل کند.
با تغییراتی که در بیش از سی سال گذشته در زیربنای اقتصادی ایران به وجود آمده، تعداد بیشتری از زنان نسبت به گذشته وارد بازار کار شدهاند. درعینحال تعداد زنان تحصیلکرده رو به افزایش است؛ اما این تغییرات بر بستر تغییرات بزرگتر برای ریشهکن کردن پایههای ستم بر زن از طریق یک انقلاب صورت نگرفته است. درنتیجه وضعیت متضادی را به وجود آورده که زنان را در موقعیت سرکوب وحشیانهتر قرار داده است. این رژیم در برابر این تغییرات و ضربه به روابط سنتی در جامعه تلاش دارد هر چه بیشتر دامنهی فرودستی و خشونت علیه زنان را تعمیق و گسترش دهد. درنتیجهی این سیاستِ ضدزن که با پیش گذاشتن طرحهایی مثلِ طرح «افزایش جمعیت و خانواده» و در همین رابطه محدودسازی روشهای جلوگیری از بارداری، طرح «صیانت از حریم عفاف و حجاب»، طرح مربوط به «آمران به معروف و ناهیان از منکر»، طرح مربوط به «تکریم بانوان»، طرحهای مربوط به «تفکیک جنسیتی در ادارات و دانشگاهها»، طرح مربوط به «ممنوعیت کار شبانه برای زنان»، طرح مربوط به «سهمیهبندی جنسیتی»، طرح «بومیگزینی» و یا بهعبارتدیگر محدودیت تحصیل دختران در مراکز آموزشی خارج از محل سکونت و ... دهها طرح و برنامهی دیگر را میتوان نام برد. در همین راستا موضوع اسیدپاشی در اصفهان، شیراز و شهرهای دیگر درواقع مزهمزهای بود که رژیم میخواست به کمک این شکل تهاجم وحشیانه و خشن، طرح مربوط به عفاف و حجاباش را تحمیل کند که با مبارزاتی که در مقابل آن صورت گرفت، فعلاً عقبنشینی کرده است. اعمال این طرحها اهداف مختلفی را دنبال میکند اما در صدر همه آنها کنترل بدن زنان و تضمین فرودستی و تشدید آن قرار دارد.
امروزه باوجود اینکه در ایران موانع زیادی در برابر زنان قرار دارد، خیل وسیعی از زنان شاغل هستند؛ اما از آنجا که یک نظام پدر/مردسالار حاکم است، از آنجا که فرهنگ زنستیز طبقهی حاکمه در جامعه رواج دارد، کماکان مسئولیت بچهداری، خانهداری و بقیه کارهای خانه به عهدهی زنان قرار دارد. این تقسیمکار جنسیتی، هم نابرابری وسیع را در جامعه نشان میدهد و هم قدرت و کنترل مردان علیه زنان را. پشتوانهی قدرت و کنترل مردان علیه زنان، دولت تئوکراتیک جمهوری اسلامیست. تحت قوانین و فرهنگ این نظام بهطور مثال دختربچهی 14 سالهای را با زور به عقد یک پیرمرد درمیآورند؛ و در سن 15 سالگی این بچه بهجای پرداختن به درس و تفریح، بچهدار میشود؛ و در سن 17 سالگی مجبور میشود همسر زورگو و خشونتگرش را بکُشد و به زندان بیفتد؛ و امروز در صف اعدامهای این رژیم قرار بگیرد. این چه نظامی است که حلقهی خشونت را آنچنان به گردن زنان تنگ کرده که برای زنده ماندن راهی بهجز کشتن همسرانِ سنگدل و خشونتگر در مقابل خودشان نمیبینند؟ دادگاه، زندان، قوانین و نیروهای سرکوبگر که همه بخشی از دولت جمهوری اسلامیاند، سیستم و جامعهای را شکل دادهاند که مردان زنان را تحت سلطه قرار بدهند. طبیعت این دولت و این سیستم این است که بدونِ اعمال خشونت گسترده و به کار بستن مناسبات پدر/مردسالاری در جامعه نمیتواند به زندگی انگلیاش ادامه دهد.
درک جایگاه مردسالاری در سیستم سرمایهداری جهانی برای ما و همهی زنانی که برای رهایی مبارزه میکنند از اهمیت زیادی برخوردار است. هرچند که مردسالاری نقش تعیینکنندهای در ادامهی بهرهکشی این سیستم و حفظ و تداوم کارکرد آن دارد و پایهایست برای تسهیل و تشدید انباشت سرمایه؛ اما در رابطه با رژیم جمهوری اسلامی، علاوه بر اینها، هویت سیاسی ـ ایدئولوژیکاش را تعریف و تعیین میکند. به همین دلیل تشدید دائمی خشونت دولتی، اجتماعی و خانگی به زنان از اولویتها و از محورهای سیاستِ امنیتی این رژیم است.
یک نکتهی مهم که باید به آن اشاره کرد این است که در پس این تهاجم رژیم ـ با طرحهای گوناگونی که علیه زنان در سالهای اخیر پیش گذاشته و در حال پیشبرد آن است ـ ضعف و ناتوانی این رژیم را میتوان دید. شکی نیست که این رژیم از به تمکین در آوردن زنان در طول عمرش درمانده شده است. روحیهی سرکش و مبارزهطلبِ دختران جوان رژیم را عاجز کرده و پیش گذاشتن انواع و اقسام طرح و نیروهای سرکوبگر مخصوص زنان در جامعه، نشانی از این شکست در خود دارد. زنان و موقعیتشان به پاشنهی آشیل این رژیم بدل شدهاند. در واقعیت امر، استیصال جمهوری اسلامی نقش مهمی در این تهاجم زنستیزانه و یورش وحشیانه علیه زنان دارد. همین عجز و ناتوانی و درماندهگی، ذخیره و پتانسیل مهمی برای زنان است تا بتوانند با مبارزات آگاهانه، هدفمند و متشکلشان به مقابله با خشونت سازمانیافتهی این رژیم و برای از بین بردن آن فعالیت کنند.
تحت این نظام زنان در ایران از شمال تا جنوب، از شرق تا غرب بهعنوان ملک مردان ارزیابی میشوند و این نظام با اشاعهی فرهنگ زنستیزش، مالکین را به این باور رسانده که نسبت به جنس زن برترند، درنتیجه حق دارند که در مورد سرنوشت زنان و حقوق اولیهی آنان، مثل: حق کار، سفر، تحصیل، طلاق حضانت و ... و دهها و صدها حق دیگر تصمیمگیری کنند. بر این پایه است که این مالک یعنی مرد، زن را بهعنوان کالایی جنسی میبیند که میتواند او را بخرد یا بفروشد، «باکره» بودناش را کنترل کند. در زندگی مشترک با مشت و لگد، توهین و تحقیر او را به مرز نابودی بکشاند. میتواند او را در سن بچگی به هر مردی که میخواهد عرضه کند. میتواند برای حفظ «حیثیت» خانواده سر او را از تناش جدا کند. میتواند او را مجبور به تنفروشی کند، میتواند در هر زمان و هر مکانی که خواست او را مورد اذیت و آزار جنسی قرار بدهد، میتواند او را در حضور دیگران تحقیر کند، میتواند او را بهخاطر اینکه قصد طلاق داشته به قتل برساند، میتواند هر زمان او را وادار به رابطهی جنسی در زندگی «مشترکشان» کند، میتواند او را به خاطر زن بودناش تحت شدیدترین روابط استثماری قرار دهد و این لیست میتواند ادامه پیدا کند؛ اما باید در نظر داشته باشیم که خشونت خانگی و اجتماعی علیه زنان توسط فرهنگ مردسالارانه، آداب و رسوم عقبمانده، ایدئولوژی ضدزن و مجموعهای از قوانین و سیاستهای زنستیزِ حاکم، تغذیه و تقویت میشود. فرهنگ مردسالارانه شرایط را برای اِعمال خشونت و پذیرش آن توسط کل جامعه فراهم میکند.
باید روی این حقیقت هم انگشت بگذاریم که عمق و گسترهی خشونت بر زنان در جامعهای که نیمی از جمعیت بهوسیلهی نیم دیگر کنترل میشود، بازتاب روابط پدر/مردسالاریست که ربط مستقیم به روابط تولیدی حاکم در جامعه دارد. جمهوری اسلامی قصد دارد با هر چه پستتر کردن موقعیت زنان و اعمال انواع و اقسام خشونتهای عریان و پنهان کل جامعه را به پایینترین سطح بکشاند و فرهنگ و سنت متحجر و ضدزن را بیش از پیش به جامعه تزریق کند تا بتواند، به حاکمیت پوسیده و ارتجاعی خود ادامه دهد.
با در نظر گرفتن این حقایق انکار ناشدنی است که میگوییم نمیتوان این نظام را با فرستادن تعداد بیشتری از نمایندهگان زن به مجلس و یا بهاصطلاح انتخاب افراد بهتر، به نفع زنان و کل جامعه تغییر داد. نمیتوان با تغییرات جزئی در قوانین بهغایت ضد زن از این حجم وسیع خشونت بر زنان کم کرد. این یک واقعیت است که خشونت بر زنان با اقداماتِ لیبرالی و رفرمیستی در چارچوب این نظام و سیستم نهتنها از بین نمیرود بلکه هرروز بر ابعاد و گستردهگی آن اضافه میشود.
همانطور که اشاره شد ابعاد خشونت بر زنان در ایران و کل جهان چنان گسترده است که کسی نمیتواند آن را نادیده بگیرد. خشونت بر زنان در ایران بهقدری در حال گسترش است که روزنامههایی مثل «شرق» در موردش هشدار میدهند. در برابر این حجم وسیع و گستردهی خشونت نیروهای طبقاتی گوناگون نقطه نظرات خودشان را پیش میگذارند؛ اما در تحلیل نهایی هم در مورد دلایل پایهای و واقعی اینکه چرا خشونت بر زنان به این گستردهگی اِعمال میشود و هم در مورد راهحل و چگونگی خلاص شدن از آن که از اهمیت تعیینکنندهای برخوردار است، دو راه، دو افق در مقابل هم قرار میگیرند. راهحلی که درنهایت تخفیف خشونت و نه از بین بردن ریشهای آن را در چارچوب همین سیستم جستجو میکند و راهحل مقابل که راه مبارزهی انقلابی و سرنگونی سیستمی است که عامل اصلی خشونت بر زنان است؛ و تلاش برای عملی کردن آن. اینجاست که تفاوت نگرش و برنامهی نیروهای طبقاتی گوناگون عرضاندام میکند.
از آنجا که وقت نیست بحثام را فشرده میکنم:
شرایط در سطح ایران به گونهایست که خشونت و تشدید فرودستیِ زنان به شکلی که تاکنون با آن روبرو بودیم، نیست و شدت بیشتری پیدا کرده و در حال گسترش است. دلیل آن هم نیاز سیستم حاکمه به عمقتر شدن این ستم و گسترش انواع خشونت بر زنان در خدمت به کسب حداکثر سود، در خدمت به نهادینه کردن سلطهی مرد بر زن، در خدمت به نهادینه کردن فرهنگ زنستیز برای تداوم نظاماش است.
در طرف دیگر فاشیسم عریان شکلگرفته در آمریکا و پروبال گرفتن جنبش فاشیستی در آمریکا و سایر نقاط جهان از مشخصههای جهان کنونی و تشدید تضادهای اساسی سرمایهداری است. سرمایهداری/ امپریالیستی و مشخصاً آمریکا در به راهاندازی شوونیسمِ عظمتطلبانه، نژادپرستی، تشدید فرودستیِ زنان و حمله به پناهندهگان و مهاجرین، همجنسگرایان، به راهاندازی جنگ و تخریب هر چه بیشتر کره زمین ... قصد دارد که نظمی بهمراتب فاشیستیتر و ارتجاعیتر را نهتنها در آمریکا بلکه در سراسر جهان سازماندهی کند.
در فراخوان کارزار زنان بهدرستی و بر پایهی واقعیات عینی پیشبرد مبارزهی متحد علیه رژیم بنیادگرای جمهوری اسلامی بهعنوان عامل اصلی خشونت بر زنان در ایران را جدا از مبارزه علیه سیستم سرمایهداری امپریالیستی که بنا بر نیازش کل زنان جهان را در فرودستی و اِعمال شدیدترین خشونتها قرار داده، نمیبیند. درنتیجه و در شرایط کنونی مبارزهی ما علیه خشونت بر زنان در ایران نمیتواند جدا از مبارزه علیه فاشیسم و دولت فاشیستی حاکم بر آمریکا به پیش برده شود. این دو جبههی مبارزاتی در هم تداخل دارند و واقعیات جهان کنونی، این را بیش از گذشته در مقابلمان قرار داده است.
در اوضاع خطیر و حساس کنونی، پیشبرد پیروزمندانهی این کارزار میتواند به سازماندهی یک مبارزهی همهجانبه و فراگیر در خدمت به سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی کمک کند. کمک به سرانجام رساندن این وظیفهی اولیه است که بهطور واقعی به ستون سرمایهداری جهانی که ایران در آن ادغام است ضربه میزند. از طرف دیگر کمک به پیشبرد یک مبارزهی انقلابی در پیوند با مبارزات مردم، نیروهای مترقی و خصوصاً کمونیستهای انقلابی در آمریکا علیه تثبیت دولت فاشیستی ترامپ/پنس در خدمت به زیر کشیدناش، از وظایف عاجل، انترناسیونالیستی و مقابل پای همهی انسانهای آزادیخواه مترقی و انقلابی است.
در همین راستا سازمان زنان هشت مارس از زمانی که کارزار مبارزه با خشونت علیه زنان متولد شد که همزمان بود با بیرون آمدن ترامپ از صندوقهای رأی در آمریکا؛ و خصوصاً پس از به وجود آمدن کارزاری در آمریکا به نام: «نه! به نام بشریت، ما تن به یک آمریکای فاشیست نخواهیم داد!» (دسامبر 2016) ضمن اعلام پشتیبانی از این جبههی مبارزاتی علیه فاشیسم، همزمان در مبارزات مختلفی که در شهرها و کشورهای مختلف علیه جریان فاشیستی ترامپ/پنس شکل گرفته، نقش فعالی به عهده گرفته است. دوستان علاقهمند میتوانند برای اطلاع بیشتر هم در مورد نظرات ما در این دوره و هم نقش فعال ما در مبارزات اخیر به سایت سازمان زنان هشت مارس مراجعه کنند. ö
26 فوریه 2017
* اولین جلسهی بحث و گفتگوی «کارزار مبارزه علیه خشونت دولتی، اجتماعی و خانگی بر زنان در ایران» روز یکشنبه ۲۶ فوریه ۲۰۱۷ در اتاق پالتاکیِ این کارزار برگزار گردید.
عنوان این جلسه: «معرفی کارزار بر بستر اوضاع کنونی» بود که در آن دو سخنران جلسه: «صدیقه محمدی» و «لیلا پرنیان» تلاش کردند به دو سوال مرکزی این بحث پاسخ دهند:
- چرا نیاز بود چنین کارزاری شکل بگیرد؟
- این کارزار به کدام ضرورت پاسخ می دهد؟
فایلهای صوتی این جلسه را میتوانید در لینک زیر بشنوید:
https://goo.gl/od5hXY