عقیمسازی، مانوری برای حمله به زنان!
فریبا امیرخیزی
طرح موضوع «عقیمسازی زنان کارتنخواب و روسپی» مثل انتشار عکس «گورخوابها» برای مدت کوتاهی چالشهای مهمی را از عمق به سطح آورد ولی متأسفانه در شتاب سرگیجهآور و هدفمند رسانهای «ناپدید» شد.*
هدف این یادداشت بررسی همه جانبهی این طرح بهغایت واپسگرا و فاشیستی نیست. بررسی موضوعات پایهای مثل گسترش پدیدهی شهرنشینی و رشد روابط سرمایهداری نئولیبرالی و بروز شکاف طبقاتیِ عمیق و گسترشیابنده و تبعات آن نیست. نادیده گرفتن تضادهای متعدد و در هم تنیدهای مثل گسترش حاشیهنشینی، بیخانمانی، کارتنخوابی، اعتیاد، بیآیندهگی تولد نوزادان بیسرپرست، بیمار، معتاد و ... نیست. حتی جدل با تفکرات اصلاحطلبی که حضور زنان در دولت را راهی برای احقاق حقوق زنان میدانستند و دل به تدابیرِ زنانِ دولت «امید» بسته بودند هم نیست. تمرکز روی بیرون زدن نوک کوه یخی است که زنگ خطر جدیدی را در مورد جایگاه زنان و کنترل بر بدن زنان در یک حکومت تئوکراتیک به صدا در آورده است.
چرا کنترل بدن زن در مرکز تعیین سیاستهای دولت تئوکراتیک قرار دارد؟
با وجودی که پاسخ به این سوال بدون نگاه به نقش حجاب اجباری به عنوان پرچم ایدئولوژیک ـ سیاسی جمهوری اسلامی که کنترل دولت اسلامی بر بدن زنان را آشکارا بیان میکند، امکانپذیر نیست؛ اما حیطهی کنترل بر بدن زن به عنوان «ابزار» تولیدنسل هم یکی از چالشهای دائمی نظام طبقاتی پدر/مردسالار بوده و هست.
در حیطهی کنترل بر توان باروری زن، رژیم ایران در همین دورهی اخیر با تصویب و اجرای انواع و اقسام طرحهایی که باروری را تشویق میکند؛ تلاش برای پیشگیری از بارداری را وارد حیطهی جرائم کرده؛ و جلوگیری از بارداری را هم به مشکلات قبلی زنان یعنی نداشتن حق سقطجنین اضافه کرده؛ و انواع و اقسام تبلیغات مذهبی و ناسیونالیستی را هم چاشنی ضرورت ازدیاد جمعیت شیعه / ایرانی کرده و ... یعنی به شکل همهجانبه «بارداری اجباری» را به زنان تحمیل کرده بود؛ و حالا امروز با طرح عقیمسازی زنان روی دیگر همین سکه را به نمایش در آورده است. یعنی قدرت باروری زنان به عنوان «ابزار تولید نسل» باید در اختیار دولت قرار بگیرد و این دولت است که تصمیم میگیرد کدام زنان «شایسته»ی تولیدنسل هستند. این دولت است که تصمیم میگیرد زنان چه زمانی، در چه شرایطی و برای چه هدفی اجازه دارند از این توان بیولوژیک استفاده کنند و در این بین اراده، اختیار و انتخاب زنان نقشی ندارد. هرچند زنان بسته به درجهی آگاهی و جایگاه طبقاتیشان به درجاتی مقاومت میکنند اما رابطهی قدرت پدر/مردسالارانه که در رأس آن دولت قرار دارد تعیین کننده است. در اِعمال این رابطهی قدرت فرقی نمیکند که این فرمان در راستای تحمیل بارداری یا در راستای جلوگیری از آن باشد. در هر صورت در این رابطهی قدرت زن نقش «ماشین جوجهکشی» را بازی میکند و از آنجایی که در رژیم تئوکراتیک جمهوری اسلامی، آشکارا دولت مالکیت و اختیار این «ابزار» را به دست دارد، هدف و شیوهی استفاده از این «ابزار» هم در دست دولت است.
اگرچه دولت جمهوری اسلامی هم برای اِعمال این رابطه در جامعه از رابطهی قدرت مرد بر زن یعنی مالکیت مرد بر بدن زن استفاده میکند و با تقویت مردسالاری در جامعه که در ایران مشروعیت دینی و اسلامی هم دارد، این رابطه را بازتولید و هدفمند مینمایند. ساختار ایدئولوژیک جمهوری اسلامی این ضرورت را ایجاد کرده که دولت اسلامی بهعنوان نمایندهی «خدا» روی زمین، در تمام حیطههای خصوصی نیز وارد شده و قدرت خود را اعمال نماید. به همین علت هم نمایندگان سیستم (چه زن و چه مرد) به خود اجازه میدهند تا وقیحانه این تصمیمات را اتخاذ، اعلام و اجرایی نمایند. خصوصا در حیطههایی که میبینند امکان سازماندهی و اعمال رابطهی مردسالارانه تضعیف شده است.
یکی از این ساختارها که به شکل سیستماتیک و بسیار هدفمند بدن زن و قدرت باروری او را کنترل مینماید، خانواده است. خانوادهی هستهای بهعنوان مهمترین واحد اقتصادی و اجتماعی در جامعهی سرمایهداری مرکز بازتولید نسل است. جایی که سلطهی مرد بر زن میتواند جایگاه زن در جامعه و میزان و شکل آزادیهای او را تعیین نماید؛ نحوهی ورود زنان به جامعه و بازار کار، نحوهی بازتولید نسل و پرورش آن، آموزش ایدئولوژی حاکم و ... ولی زنان بیخانمان و کارتنخواب که قربانیان مستقیم نظام حاکم در ایران هستند، از این حیطه به درجات زیادی خارج شدهاند و امکان کنترل بر قدرت باروی آنان از طریق ساختار خانواده دیگر امکانپذیر نیست. به همین دلیل دولت که در سایر حیطهها به شکل مستقیم و غیرمستقیم اعمال سلطه مینماید ـ مثلاْ از طریق اعمال قوانین توسط دستگاههای قضایی و اجرایی و ... ـ در مورد این زنان نیاز به اهرمهای دیگری دارد تا بتواند این کنترل را اعمال نماید، که سهلترین و کمهزینهترین روش برای آنان اعمال قدرت مستقیم، عریان، خشن و بیپرده است.
چرا کارتنخوابها و تنفروشها؟
دولت «تدبیر و امید»ِ روحانی میراثدارِ واقعی دولت «سازندهگی» است که مدعی بود «لاجرم فقرا زیر چرخهای توسعه له میشوند». به همین دلیل هم امروز با رشد روابط سرمایهداری نئولیبرالیستی در جامعهی ایران که یکی از «دستآوردهای افتخارآمیز» دولت روحانی است، شاهد له شدن بخش عظیمی از جمعیت رانده شده از روابط تولیدی جامعه هستیم؛ و آقایان و آقازادهها که با کشیدن شیرهی جان همین مردم گردن کلفت شدهاند حتی تحمل دیدن این «جمعیت اضافی و هزینهبر» را هم ندارند. دور از انتظار نبود که انتشار چند عکس از روزگار کسانی که «مرگ را زندگی» میکنند، آشفتهشان کند؛ بعضی سکوت پیشه کردند، بعضی به حرافیهای تکراری و توخالی پرداختند و برخی هم اشک تمساح ریختند تا گریبان خود را از مسولیت آزاد کنند. در این بین وقیحترها ابتدا صحت عکسها و وجود چنین افرادی را انکار کردند و خواستند با پاک کردن صورت مسأله موضوع را حل کنند اما در نهایت با حمله به تحتانیها جای قربانی و مجرم را عوض کردند و برای مشروعیت بخشیدن به اِعمال خشونت آشکار، استدلالهای عوامفریبانه، دهانپرکن و مصلحتجویانه هم یافتند؛ و متأسفانه بخشی از طبقات میانی و «روشنفکران» را هم که از سر «انساندوستی» به دنبال راهحلهای میانبر میگردند، با خود همراه کردند. آقایان در کمال بیرحمی کسانی را که شاید ظرف چند ساعت تمام هست و نیستِ زندگیشان خرج رینگ لاستیک ماشین چند صدمیلیونی یکی از آقازادههایشان شده است را «متجاهر» خواندند؛ و در نهایت به این جمعبندی رسیدند که دیگر نیازی به این «جمعیت اضافی» که سودی هم برایشان (بخوانید برای طبقهشان) ندارد و خرج و کار اضافی هم روی دستشان میگذارد ندارند؛ بنابراین بهترین راه، قطع نسل کسانی است که نمیتوانند جایی در چرخهی تولید آتی بگیرند. چون حتی اگر به دنیا بیایند و بر حسب اتفاق و شانس زنده هم بمانند یا معتادند؛ و یا بیمار؛ و بیتخصص و آموزشندیده و ... بنابراین حتی ارزش فروش نیروی کار هم ندارند. به همین دلیل این «قطع نسل» آشکارا یک پاکسازی طبقاتی است و شامل تحتانیترین لایه از زنان طبقات تحتانی است یعنی کسانی که از چرخهی روابط تولیدی خارج شدهاند.
چرا طرح عقیمسازی شامل زنان بود و نه مردان؟
قطعا برای قطع نسل مسألهی مرکزی کنترل باروری زنان است. علاوه بر اینکه امکان باروری، امکان بارداری و تولید نسل در بدن زن قرار دارد؛ و حتی با وجود اینکه جلوگیری از بارداری در تضاد آشکار با استدلالهای دینی حکومت در مورد مخالفت با سقط جنین قرار دارد که معتقدند ایجاد و تولد هر انسانی حاصل مشیت الهی است و ... و حتی با اینکه اگر بخواهند هارتر عمل کنند ابایی از عقیمسازی مردان کارتنخواب هم ندارند و ... اما قدرت بارورسازی مردان در تمام جوامع مردسالار یکی از امتیازات مردان است و نظام مردسالار تمایلی به ضربه زدن به این ساختار سلطه، برتری ایدئولوژیک، «ارزش»های مردسالارانه و نمادهای قدرت «مردانه» حتی در تحتانیترین لایهها ندارد (مگر اینکه اضطرار ایجاد نماید).
عقیمسازی اجباری یا اختیاری چه فرقی دارد؟
هرچند در ابتدا این طرح خواهان عقیمسازی اجباری زنان کارتنخواب و تنفروش بود، اما با حملاتی که از درون و بیرون دستگاه حاکم طرح شد، سریعاْ اعلام شد که این طرح با «توافق» این زنان انجام خواهد گرفت. اما آیا اجبار یا اختیار در این موضوع چیزی از بار این فاجعه و از وقاحت و صراحت کنترل دولتی بر بدن این زنان کم میکند؟ آیا قبلا از این زنان سوال شده است که فقر، حقارت، گرسنگی، بیخانمانی، سرما، تجاوز و تهدید دایمی را انتخاب میکنید یا نه؟! که امروز بر سر سترونسازیشان با آنّها توافق شود؟! صحبت از توافق با قشری از زنان که تمام جایگاه اقتصادی، اجتماعی، تولیدی و انسانی خود را از دست دادهاند و برای پایان دادن به یک وعده خماری یا جای خوابِ چند ساعته حاضرند نوزاد خود را پیش فروش یا تنشان را حراج کنند چه معنایی دارد؟! جز طراحی رزیلانهی یک نمایش کمدی - تراژیک برای همدستی ضمنی قربانی و جانی به بهانهی «حمایت»؟!
تنبیه «مادران ناشایست» چه پیغامی دارد؟
این طرح اما یک پیام ایدئولوژیک مهم دیگر هم برای همهی زنان دارد هرچند رو به تحتانیترین زنان بیان میشود: «زنان نباید فراموش کنند که «جایگاه زن در حکومت اسلامی» چیست؟!» تحت حاکمیت اسلام و طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی «زن مادریاست که باید فرزندان مکتبی منبعث از شیعه تربیت کند» یعنی اولا زن به عنوان یک انسان، قائم به ذات و مستقل از مرد ـ پدر، برادر، شوهر، جد و ... ـ وجود ندارد. به همین دلیل این زنان که حتی از سر استیصال پا را از حیطهی خانه و خانواده بیرون گذاشتهاند، اصولاْ بهعنوان انسان یا «شهروند» وجود ندارند. دوماْ حتی اگر به لحاظ بیولوژیک قدرت باروری و بارداری دارند، شایستگی «مادر شدن» و پرورش دادن فرزندان مکتبی را ندارند. این طرح نه فقط زنان کارتنخواب و تنفروش بلکه همهی زنان جامعه را مخاطب قرار داده و سرکوب میکند. به همه گوشزد میکند که حتی اگر زنی لهشده باشید که جایی در آمار «شهروندان» ندارید همچنان تنها «ارزش» شما به مادر شدن شماست و اگر چنین توانی ندارید هیچ ارزشی ندارید. دولت با تنبیه این «مادران ناشایست» و تحقیر آنان به خاطر فقر، اعتیاد و تنفروشی و ... به دیگر زنان اخطار میدهد که باید مادران شایستهای باشید تا شما را بهعنوان «مادر» (زن، «انسان»، «شهروند») به رسمیت بشناسیم. شما باید سلامت، تربیت، پرورش، آموزش و ... فرزند را حتی به زندگی خودتان مقدم بدانید، چون ما میتوانیم شما را از این «حق» محروم کنیم.
محروم کردن زنان از «حق تولیدمثل» یعنی چه؟
داشتن «حق کنترل بر بدن» یکی از پایهای ترین حقوقی است که همهی زنان به درجات مختلف از آن محروماند. اما وجود این مسأله در جامعهی طبقاتی در درجهی اول برمیگردد به وجود مسالهی «حق» که خود حاصل کارکرد یک نظام طبقاتی است. نظامی که نابرابری در آن مشروع، قانونی و پیشفرضی پذیرفته شده است و «حقوق» برای حفظ موازنهی این ساختار نابرابر تعریف و اجرایی میشوند. دوما مسألهی «حق کنترل زن بر بدناش» در خود این مفهوم را طرح میکند که بدن زن چیزی جدا از کلیت انسانی او مفروض میشود. «ابزاری» چالش برانگیز که دایما بر سر اینکه چه کسی مالکیت و حق کنترل آن را در دست دارد، مناقشه است. به همین دلیل یکی از دیرکهای یک نظام طبقاتی پدر/مردسالار کنترل بر بدن زن و تلاش برای گرفتن این حق از زن است.
آیا بنا بر ادعای «مسئولین» عقیمسازی کمکی به کاهش تنفروشی در بین زنان خواهد کرد؟
در چارچوب یک نظام مردسالار یکی از «کارکرد»های بدن زن علاوه بر تولیدنسل، رفع نیازهای جنسی مردان است. این یکی از امتیازاتی است که نظام حاکم در قبال کنترل اختیار، اراده و سرنوشت زن به مردان جامعه میدهد. البته با ظهور سرمایهداری بدن زن کاملا تبدیل به یک کالای جنسی شده است. بنابراین از نظر نظام پدر/مردسالار حتی اگر بدن زن برای تولیدنسل کارایی نداشته باشد کماکان میتواند به مردان خدمات جنسی بدهد. بنابراین طرح عقیمسازی زنان در کنار اینکه زنان را از چرخهی تولیدنسل خارج میکند، آنها را به لحاظ ایدئولوژیک تحقیر و تخریب میکند که «دیگر حتی لیاقت مادر شدن هم ندارید!» و در چرخهی روابط اجتماعی و اقتصادی هم دیگر «به هیچ دردی نمیخورید!» و ... آنها را به لحاظ جسمی و روانی آماده میکند تا تبدیل به کالاهای خدمات جنسی «بیدردسری» شوند که ضمن دادن خدمات جنسی به مردان، احتمال بارداریشان در اثر روابط جنسی متعدد و ناامن از بین برود. این طرح ضمن حملهی مضاعف به زنان تنفروش، سایر زنان کارتنخواب را هم آمادهی ورود به چرخهی هولناک و بیبازگشت تنفروشی میکند. ضمن اینکه تنفروشی در این سطح (در ازای مواد یا جای خواب یا ... پیشپاافتادهترین نیازهای انسانی) زنان را بیش از پیش تبدیل به «ابزار» مناسبی برای تجاوز و تجاوزات گروهی مردان میکند.
آیا این طرح کمکی به کاهش پدیدهی کارتنخوابی یا تنفروشی میکند؟
طرح عقیمسازی زنان تنفروش و کارتنخواب نه تنها این موقعیت غیرانسانی و پستِ اجتماعی را به رسمیت شناخته و مشروعیت میبخشد بلکه زمینههای بازتولید آن را سهلتر و امتداد آن را تقویت مینماید. این طرح، دروغی بزرگ و طرحی جنایتکارانه است که میخواهد در پوشش مصلحتاندیشی و «منطق» و با توسل به وارونهنمایی واقعیات افکار اجتماعی را با جنایتی هولناک همراه و همدست کند.
این طرح علاوه بر اینکه اوج انحطاط اخلاقی و انسانی حکومت بهغایت زنستیز و ضدانسانی جمهوری اسلامی را بیپرده به نمایش میگذارد، هشدار خطرِ بزرگی در خود دارد. اعلان چنین طرحی از طرف نظامی که تمام دوران حاکمیت خود را بر دیرک زنستزی و فرودستی زنان بنا کرده است؛ و گام به گام با فرودستی زنان و اعمال خشونت بر زنان پیشروی کرده است، عجیب و دور از انتظار نیست. اما زنگ خطری است که نشان میدهد همان قدر که ایران با سرعت بیشتری وارد روابط سرمایهداری نئولیبرالیستی میشود به همان نسبت هم از بحران سیاسی ـ اقتصادی سرمایهداری متأثر میشود؛ و این بحرانها اشکال حادتر و هارتری از خشونت جنسیتی علیه زنان و خشونت طبقاتی علیه طبقات فرودست را با خود به ارمغان خواهد آورد. جمهوری اسلامی که خود پدرخوانده معنوی داعش است و نسخهی اصلی اِعمال استبداد مذهبی برای کسب قدرت اسلامی است، امروزه با عروج فاشیسم در جهان بار دیگر خود را برای یک تهاجم فاشیستی به جامعه و خصوصا اقشار و طبقات تحتانی و تحت ستم آماده میکند.
اگر پدیدههای هولناکی مثل، فقر، بیخانمانی، اعتیاد، تنفروشی و ... در حال گسترش سرسامآور است با عقیمسازی نمیتوان جلوی گسترش آن را گرفت. هیچکدام از این پدیدهها ژنتیکی به وجود نیامدهاند و موروثی منتقل نشدهاند، تا با عقیمسازی از بین بروند. این فجایع محصول کارکرد سیستمی است که بر مبنای کسب حداکثر سود حرکت میکند و سرنوشت جمعیت عظیمی از انسانها هیچ ارزش و اهمیتی در آن ندارد. آنچه در فرماندهی قرار گرفته کسب سود و حفظ وضع موجود است. تا زمانی که روند امور به این شکل پیش میرود هر روز انسانّهای بیشتری به طبقات تحتانی جامعه سقوط خواهند کرد و از چرخهی تولید و زندگی خارج خواهند شد. هدف این طرح و طرحهای مشابه حذف فیزیکی انسانهایی است که برای حاکمان «جمعیت اضافی» و «سربار» محسوب میشوند؛ هدف رواج تفکراتی است که بر مبنای مشروعیت نابرابری طبقاتی، جنسیتی، ملیتی و ... شکل گرفته و امروزه میخواهد با اعمال اشکال فاشیستی سرکوب و خشونت عریان و ارعاب، جامعهی در حال انفجار را کنترل کرده و تحت انقیاد در آورند. این طرحها نه میخواهند و نه میتوانند که تعداد زنان تنفروش و کارتنخواب را کاهش دهند. هدف تنها و تنها نسقکشی هرچه بیشتر از زنان و تثبیت موقعیت فرودستشان برای ورود گستردهتر به عرصهی روابط تولیدی است. تثبیت و تقویت ایدئولوژی مردسالارانه و منضبط کردن بدن زنان در موقعیت امروز است.
این طرحها فقط برق خنجر تیزی است که قرار است دور جدیدی از خشونت و ستم علیه زنان را در جامعه نهادینه کنند. در مقابل این شرایط هیچ راهحل فوری و «بیدردسر»، هیچ راه میانبر و «منطقی» وجود ندارد. اگر امروز زنانی که را در چرخهی هزارتوی اعتیاد، فقر، تنفروشی و بیماری، بیخانمانی و ... گرفتار شدهاند به دلایل ظاهرا «مشروع» مورد حمله قرار میدهند این مانوری است برای حمله به حداقل حقوق زنان و به عقب راندن بیش از پیش جامعه است پیش از انفجار، چون دولتمردان و دولتزنان خود بهتر از هر کسی میدانند که باد کاشتند و طوفان درو خواهند کرد. در مقابل کسانی که رک و صریح اعلان جنگ جدیدی علیه زنان را «طرح» میکند هیچ راهی جز جنگیدن و پیروز شدن وجود ندارد؛ و زنان بیخانمان و تنفروش ضعیفترین و شکنندهترین حلقهی زنانی هستند که امروز مورد یورش قرار گرفتهاند. باید برای ما روشن باشد که هیچ راهی برای نقطه پایان گذاشتن به فقر، بیخانمانی، اعتیاد و تنفروشی و ... وجود ندارد جز درهم شکستن سیستمی که این پدیدهها را تولید میکند. ö
* شهیندخت مولاوردی، معاون امور زنان ریاست جمهوری چندی پیش اعلام کرد که باید زنان کارتن خواب «عقیم» شوند تا از میزان هزینهها و خطرات آنها کاسته شود.
سیاووش شهریور، مدیرکل اجتماعی و فرهنگی استانداری تهران خواستار اجرای برنامهای برای عقیمسازی زنان کارتنخواب و روسپی شده و با اشاره به اینکه زنان کارتنخواب علاوه بر مصرف و توزیع مواد مخدر «به سکس ورکری [روسپی گری] هم مشغول هستند»، گفت: «بالای ۲۰ درصد این زنان ایدز دارند و عین ماشین جوجهکشی بچه تولید میکنند و چون بچهها سرپرست ندارند، به فروش میرسند.»