قطعنامهی سیاسی نهمین مجمع عمومی سازمان زنان هشت مارس
رژیم زنستیز جمهوری اسلامی با تشدید هر چه بیشتر فرودستی زنان و توسل جستن به وحشیانهترین شکل اعمال آن میخواهد زنان را خانهنشین و مطیع نماید. افزایش خشونت سازمانیافتهی دولتی گسترش خشونتهای خانگی و اجتماعی را ایجاد کرده است. این رژیم علیرغم اعمال قوانین ارتجاعی تبعیضآمیز ضدزن در 37 سال از حکومتش نتوانست زنان را به تبعیت از خود وا دارد، علیرغم 37 سال تحمیل دروس دینی، آموزشهای مذهبی، فرهنگسازیهای کاذب، دختران و زنان جوان با سرکشیها و مقاومت در مقابل زنستیزان، راههای ورود به اجتماع را جستجو کرده و موجودیت خود را به جامعه تحمیل کردهاند. زنان با به چالش کشیدن ارزشهای اسلامی ضدزن، مقاومت در برابر حجاب اجباری، مقابله با ازدواجهای اجباری و سنتی و نافرمانیهای روزانه، پدرسالاری را به چالش کشیده و اینگونه بنیان این رژیم مذهبی را به زیر سوال کشیدهاند.
سرکوب، خشونت سازمانیافته و اعمال پدر/مردسالاری در همهی حیطههای زندگی اجتماعی و خانگی زنان، هویت سیاسی ـ ایدئولوژیک رژیم جمهوری اسلامی را تعریف و تعیین میکند. در نتیجه تشدید دائمی خشونت دولتی، اجتماعی و خانگی علیه زنان از اولویتها و از محورهای سیاست امنیتی این نظام است.
این رژیم را نمیتوان با تغییرات کوچک، با فرستادن تعداد بیشتری زن به مجلس و یا دیگر ارگانهای حکومتی اصلاح کرد. سوال این است که آیا میخواهیم خشونت سازمانیافتهی دولتی، اجتماعی و خانگی علیه زنان را قابل تحمل کنیم و یا اینکه میخواهیم در جهت از بین بردن آن مبارزه نماییم؟ آیا میتوان به هزاران هزار زنی که از تجاوز، آزار جنسی و صدها خشونت عریان و پنهان که در اجتماع و خانه بر آنان اعمال میشود خواست که این وضعیت را تحمل کنند؟ آیا میتوان به هزاران زنی که برای سیر کردن شکم خود و فرزندانشان مجبور به تنفروشیاند، «رهنمود» داد که علیه عاملین و مسببین اصلی نکبت و بدبختی زندگیتان شورش نکنید چراکه طغیان شما خشونت را افزایش میدهد؟ آیا میتوان از میلیونها زنی که هرلحظه در معرض خشونت از جانب مردان خانواده هستند، خواست که در برابر شکنجهگران خود سکوت اختیار کنند؟ آیا میتوان به صدها زن زندانی سیاسی که سالها در زندانهای قرونوسطایی به سر میبرند «رهنمود» داد که با بازجویان و شکنجهگرانتان با ملایمت و عطوفت برخورد کنید و آنان را ببخشید؟ نه و میلیونها بار نه! آنچه که زنان به آن نیاز دارند، آگاه شدن به این است که چرا بهعنوان یک زن عریانترین خشونتها بر آنان اعمال میشود. درنهایت دو پاسخ و دو راه در مقابل زنان گذاشته میشود. «راهحلی» که میگوید باید همین نظام را روغنکاری کرد و این کار را بهگونهای انجام داد که چارچوب فعلی حفظ شود و روزنهای برای درهم پاشیدن آن به وجود نیاید. در این صورت شاید و فقط شاید شرایط، کمی برای زنان خصوصاً زنانی که دستشان به دهنشان میرسد، بهتر شود راهحل مقابل این است که باید شرایطی را به وجود آورد که کل این نظام ستم و استثمار را به زبالهدان تاریخ سپرد. برای عملی کردن این وظیفه نیاز است که شمار فزایندهای از زنان را به آگاهی انقلابی مجهز کرد تا همراه با سایر جنبشهای انقلابی با تمام توان و انرژی بتوان عاملین و مسببین اصلی این درجه از رنج و مشقت زنان و کل مردم را از طریق کمک به سازماندهی یک انقلاب سرنگون کرد.
ضرورت انقلاب از عینیت و واقعیت جامعه برمیخیزد. از این برمیخیزد که زنان برای دستیابی به پایهایترین خواستها و مطالباتشان هم چون: اشتغال، حق حضانت، طلاق، سفر، سقط جنین، انتخاب شریک زندگی، مزد برابر در برابر کار برابر و... با یک رژیم تئوکراتیک مذهبی سر تا پا زنستیز و نیروهای سرکوبگرش روبهرو هستند و برای به دست آوردن این حقوق اولیه و پایهای باید مانع اصلی یعنی این نظام را از سر راه بردارند.
باید جسورانه خط انقلابی این تشکل را به میان تودههای زن برد و با اتکا بر واقعیات عینی در خدمت انقلاب بهعنوان تنها راهی که میتواند آغازی برای پایان بخشیدن به فرودستی زنان باشد، آنان را سازماندهی و متشکل کرد. به روشنایی روز دیدهایم که با رفرمیسم، با چانهزنی با طبقهی حاکمه، با انتخاب بین بد و بدتر، با تبلیغ بر سر فرستادن تعدادی زن در مقامهای حکومتی که به قول سیمون دوبوار مثل «پرت کردن استخوانی است جلو زنان که فکر کنند مورد توجه قرار گرفتهاند» و ... هرگز نه تنها ذرهای از فرودستی زنان کم نشده است بلکه انواع و اقسام قوانین ضد زن و محدودتر کردن فضای جامعه بر تشدید خشونت و بردهگی زنان افزوده شده است.
ما در اوضاع انقلابی به سر نمیبریم. در دورهای به سر میبریم که اوضاع عینی دستخوش یک دگرگونی عمیق و کیفی نشده است. در دورهای به سر میبریم که سیطرهی بنیادگرایان مذهبی و مرتجعین رنگارنگ زنستیز و امپریالیستهای مردسالار در سطح جهانی غالب است. در این شرایط فعالیت انقلابی متشکل و هدفمند در خدمت امر رهایی زنان از فرودستی مطلق اهمیتی صدچندان دارد. چراکه مبارزه انقلابی و هدفمند در رابطه با رفع ستم بر زن دارای چنان پتانسیلی است که نهتنها قادر است شمار فزایندهای از زنان عاصی از این نظام را بهصف مبارزه بکشاند، بلکه میتواند بر تفکرات سایر جنبشهای مترقی و انقلابی در مورد دید درست نسبت به امر رهایی زنان نیز تأثیر گذاشته و بر پیشرویِ آنان در جادهی انقلاب یاری رساند.
تشدید فرودستی زنان و خشونتی که هر روز بیشتر گسترش مییابد، نهتنها میتوان با مبارزات گسترده و سازمانیافته زنان و در پیوند با دیگر نیروهای انقلابی در جهت درهمشکسته شدن آن حرکت کرد، بلکه میتوان پیشبرد این مبارزات را به ابزاری در جهت سرنگونیِ انقلابیِ رژیم جمهوری اسلامی و کوتاه کردن دست امپریالیستهای مردسالار تبدیل کرد. اینچنین میتوانیم هم به شکلگیری جنبشی انقلابی در ایران خدمت کنیم و هم به ارتقا جنبش انقلابی زنان در منطقهی خاورمیانه علیه بنیادگرایان مذهبی زنستیز و امپریالیستهای مردسالار کمک نماییم.
6 ژوئن 2016