تجاوز در زندگی مشترک
اخگر فرزانه
در اغلب گونههای حیوانی انگیزهی برقراریِ رابطهی جنسی تنها تولیدمثل است و بنابراین ایجاد رابطهی جنسی یا جفتگیری به محدودههای زمانی خاصی خلاصه میگردد. در انسان برقراری رابطهی جنسی تنها به منظور تولیدمثل انجام نشده و محدودهی زمانی خاصی ندارد. ولی آنچه در بین جوامع مختلف در دوران معاصر پذیرفته شده، این است که رابطهي جنسی یکی از نیازهای بشر است. برخوردِ صحیح طرفین در رابطهی جنسی و احترام متقابل به نیازها و تمایلات یکدیگر امری است که میتواند کیفیت انسانیِ بالایی به یکی از نزدیکترین اشکال ارتباط جسمی و روحی بشر بدهد و به ارضای نیازهای جسمی و عاطفی آنان خدمت کند. اما در مقطعی از تاریخ که ما در آن به سر میبریم و کلیهي روابط بشری بر اساس نابرابریها شکل گرفته، نمیتوان انتظار داشت که رابطهی جنسی مستثنی باشد و انعکاس رابطهی فرادست و فرودستِ غالب در جامعه نباشد. در جامعهي طبقاتی و مردسالاری که همه چیز و حتی خود انسان به کالا تبدیل شده است، سکس و رابطهي جنسی به امری قابل خرید و فروش بدل گشته تا جایی که به عنوان یکی از پر سودترین صنایع در خدمت انباشت سرمایه در آمده است. در سایهی روابطی که در آن، زنان را به مثابهی اشیا قابل تملک مینگرند، جایگاه فرودست زنان در رابطهی جنسی حتی آنجا که در ظاهر خرید و فروشی صورت نمیگیرد، امری بدیهی و غیرقابلِ اجتناب است. این رابطهي قدرت مانع از برقراری یک رابطهي جنسی دو طرفه و سالم میشود.
تجاوز در رابطهي جنسی، امری است که عموما از طرف مردان بر زنان اعمال میشود؛ ولی اینکه اصولا مرز و مشخصهی تجاوز چیست و کدام یک از اشکال ارتباط جنسی، تجاوز نامیده میشود، سوالی است که افراد مختلف، به آن پاسخهای متفاوتی میدهند. این پاسخها هم دقیقا به عوامل متفاوتی که در بالا از آن یاد شد و ما آن را به اختصار «عوامل پیرامونی» مینامیم، بستگی دارد. در جوامع گوناگون بسته به میزانِ رشد آگاهی و آزادی زنان و به تناسبِ درجهی فرودستی آنان، مقولهي تجاوز را با مفاهیمی متفاوت، تعریف میکنند و مرز بین رابطهي سالمِ جنسی و تجاوز را ترسیم مینمایند.
استفادهي ابزاری از بدن زن برای تولید ثروت، «صنعت» سکس، پورنو، قاچاق زنان و دختران، اغفال آنان با وعدهي زندگی مرفه و رویایی و به بردهگی کشیدن آنان در بازار سکس جهان امپریالیستی، اشکالی از رابطه را زمینه سازی میکنند که در آن نیازها و تمایلات جنسی زنان هیچ نقش و جایگاهی ندارد و آن را چیزی جز تجاوز جنسی نمیتوان نام نهاد.
گروههای بنیادگرای مذهبی مثل بوکوحرام و داعش با استناد به موازین اسلام، که اجازهي همخوابگی با زنان اسیر کافر را به مسلمانان داده است، در فتوحات نظامی خود، زنان را به اسارت گرفته و به عنوان برده در بازار به فروش میرسانند و یا آنان را به عنوان پاداش به جنگجویان خود میدهند. تجاوز به زنانِ اسیر که بارها و بارها دست به دست میشوند، نه تنها مایهي شرم عاملین آن نیست بلکه با توجیهات مذهبی به عملی «مباح و خداپسندانه» بدل میگردد.
وجهالمصالحه قرار دادنِ دختران یک طایفه برای پایان دادن به جنگهای انتقام جویانه و خونخواهانه با طایفهي دیگر، که یکی دیگر از اشکال تملک زنان و تجاوز به آنهاست، رسمی است که در ایران به «خون بس» معروف است و در بین برخی اقوام و ملیتها، هم چنان متداول است.۱ در پاکستان، افغانستان، هندوستان و برخی کشورهای آفریقایی نیز همچنان این شکل از ازدواج راهی برای پایان دادن به انتقامهای زنجیرهای در پی قتلها و تخلفات بین طوایف شناخته میشود و به دنبال آن، دختر بچهای را به سر سفرهی عقد با مردی از طایفهي دشمن مینشانند و او را به بستری برای تجاوز به طول تمامی عمرش هدایت میکنند. اینکه «خون بس» یکی از اشکالِ بارز تجاوز جنسی به زنان است را حداقل در دنیای مدرن کسی انکار نمیکند؛ ولی آنچه به انحا مختلف انکار میشود، تجاوز مرد در بستر زناشویی و یا به طور کلی نسبت به شریک جنسیاش در شرایط کاملا عادی و در پی یک ازدواج و یا رابطهی متعارف در جامعه است.
تجاوز به زنان حتی در اغلب روابط جنسی به ظاهر داوطلبانه، آشکار و پنهان رخ میدهد. اینکه یک رابطهی جنسی اساسا برای ارضای نیاز جنسیِ مرد، شکل میگیرد، به عنوان امری بدیهی در اغلبِ جوامع پذیرفته شده است. به دنبال این نگاه است که در زندگی مشترک، توقعاتِ جنسی زنان سرکوب میشوند و در بسیاری از جوامع، حتی خود زنان از کشف چنین نیازی در خود احساس گناه میکنند. لذت بردن از رابطهي جنسی «حق مردان» است. زنان به بستر میروند، وقتیکه مردان میخواهند و برای اینکه نیازِ جنسی مردان را برآورده سازند. فرهنگ غالب به زنان میآموزد که چگونه حرف بزنند، که مردان را خشنود سازند. چطور راه بروند که برای مردان جذاب باشد، چه لباسی بپوشند که با سلیقهي مردان مطابقت داشته باشد، با رژیمهای سخت غذایی، مصرف داروهای مضر، ورزشهای سنگین و نهایتا تیغ جراحی، اندام خود را برای مردان خوشایند سازند؛ چرا که زنان هستند تا مردان لذت ببرند. این همان فرهنگی است که یک رابطهی یکطرفهی جنسی و تجاوزِ جنسی به زن از طرف شریک زندگیاش را به امری معمول و روزمره و غیرقابل اعتراض بدل میسازد.
تجاوز یعنی ایجاد رابطهی جنسی بدون رضایت یکی از طرفین، عملی است که عموما از طرف مردان نسبت به زنان اعمال میشود. برای مخدوش کردن این مفهوم، حتی در جوامعی که ظاهرا رابطهي جنسی بدون رضایتِ کامل طرفین، مطرود شمرده میشود، به توجیهات مختلفی مبادرت میشود؛ مثلا با ناروشن خواندن عدم رضایت زنان در ایجاد رابطهي جنسی، عمل تجاوز را توجیه میکنند. اصطلاح «تجاوز خاکستری» به شکلی از ایجاد رابطهي جنسی اطلاق میشود که در آن طرفین رابطه، مطمئن نیستند که خواستِ شریکِ جنسی آنان دقیقا چیست. البته استفاده از این اصطلاح و یا این مفهوم در توجیه تجاوز به زنان بسیار معمول است. در بسیاری از موارد مردان متجاوز ادعا میکنند که برداشت آنان این بوده که زن خود تمایل به رابطه داشته و «نه» گفتن او فقط «بازار گرمی» و یا «ناز کردن» بوده است. شکل دیگری از تجاوز خاکستری هم برقراری رابطهي جنسی با زنی است که به دلیل برخی ملاحظات و یا در شرایطی که هوشیاری کامل ندارد، به رابطهای تن میدهد که واقعا انتخاب او نیست. مردان متجاوز با استفاده از این شرایط و در خیلی از موارد با مهیا کردن چنین شرایطی، به زنان تجاوز میکنند و مدعی میشوند که زن هم مخالفتی نداشته است.
شکل دیگر توجیه عمل تجاوز هم، همان تم قدیمی و جهانشمولِ «مقصر خواندن قربانی» است که با پوشش نامناسب و رفتارهای اغواگرانه، متجاوز را به این عمل ترغیب میکند.۲
در مقابل این نوع برخوردها فعالین جنبش زنان به خصوص در کشورهای غربی کارزارهای گستردهای به راه انداختهاند با این هدف که برای جامعه، برای مردان و همچنین برای خود زنان، روشن سازند که «نه یعنی نه» و وقتی زنی به یک رابطه «نه» گفت، هیچ توجیهی نمیتواند هیچ سطحی از رابطهی جنسی را مقبول سازد. در چارچوب این کارزار مقالات آموزشی بسیاری به زبان ساده نگاشته شده که مرز رابطهي سالم جنسی را از تجاوز متمایز میسازد. به عنوان مثال، یکی از سازمانهای زنان در آلمان به نام «زنان علیه تجاوز» در مقالهای مصور با زبانی ساده، پدیدهي تجاوزِ جنسی به زنان را تعریف کرده و به عواقب جسمی و روحی آن پرداخته است و راه مقابله با آن را در حمایت زنان از یکدیگر تعریف کرده است. این سازمان با اتکا به کمک زنان داوطلب در سطح آلمان امکان مشاوره و راهنمایی در سطحی وسیع برای زنان را مهیا ساخته و هدف خود را بالا بردن آگاهی زنان در شناخت حق خود و قدرتمندسازی آنان برای ممانعت از رابطهي جنسیِ ناخواسته قرار داده است.۲
اینکه سازمان «زنان علیه تجاوز» تلاش میکند تجاوز را به عنوان یکی از اشکال ستم، تحلیل کرده و آگاهی زنان و جامعه را نسبت به این پدیده بالا ببرد، امر خوبی است؛ ولی اینکه تصور کنیم که میتوان تنها با مبارزه و مقاومت فردی و محدود، زنان را به رهایی رساند، یک توهم است. مبارزه و مقاومت فردی حتی نمیتواند به «تجاوز» به عنوان یکی از اشکال ستم پایان بخشد، چه رسد به رهاسازیِ زنان؛ چرا که تا زمانی که زمینهي تولید و بازتولید این ستم نابود نگردد، همه روزه، این پدیده به اشکال مختلف سر بر میآورد. زنان تنها با داشتن افقِ بلندِ رهایی میتوانند و باید، همزمان با همهي اشکال ستم مبارزه کنند. برای مبارزهای پیگیر و همه جانبه، برای نابودی زمینهی تولید و بازتولیدِ ستم، زنان به آگاهی انقلابی و تشکل انقلابی نیاز دارند.
مفهوم تجاوز در رابطهی زناشویی حدوداً تا زمان «جنبش زنان برای تغییر در نظام قضایی» در سال ۱۹۷۰ به صورت جدی مطرح نشده بود. به همتِ فعالانِ جنبشِ زنان در آمریکا و به خصوص به کوشش زنی به نام «لارا ایکس»، برای اولین بار در سال ۱۹۷۹ در ایالت کالیفرنیا مردی به جرم تجاوز به همسرش مجرم شناخته شد. در حال حاضر، قانون «منع تجاوز در رابطهی زناشویی» در آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی به رسمیت شناخته میشود.۳
سابقهی قانونگذاری و جرم انگاشتنِ «تجاوز در بستر زناشویی» به دههي هفتاد میلادی بر میگردد. برای اولین بار در سال ۱۹۷۵ قانونِ ممنوعیت تجاوز زناشویی در ایالت داکوتای جنوبی در آمریکا به تصویب رسید. تا پیش از این دوره، طبق آموزههای دین مسیحیت، شوهر به خاطر وادار کردنِ همسرِ قانونی خود به برقراریِ رابطهي جنسی مقصر شناخته نمیشد، زیرا فرض بر آن بود که زن و مرد با عقد ازدواج بر مقاربت جنسی توافق کردهاند. تا سال ۱۹۹۳ میلادی تمام ۵۰ ایالت آمریکا تجاوز زناشویی را جرم دانستند.۴
تجاوز جنسی یکی از شنیعترین اشکال رابطه بین مرد و زن است. استفاده از بدن زن به منظور لذتجویی و ارضای تمایلات جنسی، بدون در نظر گرفتن اینکه این بدن به یک انسان دارای شعور، احساس و حقِ انتخاب تعلق دارد، امری است که زن را از هرگونه هویتِ انسانی خالی کرده و هویت و شخصیت او را زیر پا له میکند. یکی از شایعترین علل مشکلات روحی نزد زنان، برقراری رابطهی جنسی غیرانسانی و اشکال مختلف تجاوز است. بررسی تجاوزهای جنسی ثبت شده و ثبت نشده حاکی از این امر است که تجاوز از طرف نزدیکان و آشنایان به نسبت تجاوزاتی که از طرف افراد بیگانه نسبت به زنان اعمال میگردد، سهم بزرگتری از آمار تجاوز به زنان را در جهان در بر میگیرد و تجاوز در بستر زناشویی و یا به پارتنر، از تجاوز از طرف بیگانه و تجاوز از طرف آشنایان، هم متداولتر است. آنچه در خورِ توجه است، این است که در اغلب پژوهشها و بررسیها، به امر تجاوز در رابطهی زناشویی یا توجه نمیشود و یا فقط آن دسته از تجاوزها در روابط زناشویی که با خشونت مستقیم فیزیکی همراه است، در شمار رابطهي تجاوزآمیزِ جنسی قرار میگیرد، در حالی که تحمیل عمل جنسی به زن تنها با خشونت فیزیکی انجام نمیشود.
تجاوز از طرف همسر یا دوست پسر، پدیدهای است که در بسیاری از روابط بر زنان اعمال میشود. این پدیده در غرب هم با وجود مبارزاتی که جنبش زنان علیه آن انجام داده است، همچنان اتفاق میافتد. اگر چه در بسیاری از کشورهای سرمایهداری تجاوز حتی از طرف همسر یا دوست پسر هم قانونا جرم محسوب میشود، ولی پایهی مادی سلطهي مرد بر زن در جهان سرمایهداری، مانع از حمایت واقعی قانون از زنان میشود و در عمل، برای اثبات جرم، زنی که مورد تجاوز قرار میگیرد، بیشتر مورد مؤاخذه قرار میگیرد تا مرد متجاوز. خیلی از زنانی که مورد تجاوز قرار میگیرند برای احتراز از فشارهای روانی که در یک پروسهي قانونی باید متحمل شوند، از طرح شکایت علیه متجاوز منصرف میشوند؛ حالا میتوان تجسم کرد در جوامعی که اصولا منع قانونی برای تجاوز از طرف همسر وجود ندارد، چه بر سر زنان میآید. تجاوز به زن در بستر زناشویی در ایران و اغلب کشورهایِ تحت سلطه، نه تنها محکوم نمیشود بلکه با حمایتِ بیچون و چرای قانون و فرهنگ به یک عمل پذیرفته شده، روزمره و عادی بدل شده است. در حکومت اسلامی ایران، معلمان دینی و اخلاقی، دائما زنان را به استقبال از تجاوز نسبت به خود ترغیب میکنند. آنان تمکین را بر اساس آموزههای قرآن، مهمترین تکلیف مذهبی زنان در قبال شوهر دائمی یا موقت خود، معرفی میکنند.
قانون تمکین زن از شوهر در ایران و سایر حکومتهای اسلامی، به روشنی نقشِ زن را به عنوان ابزار ارضای نیازهای جنسی مرد طرح میکند و زنان را مکلف میسازد که تحت هر شرایطی خواستههای جنسی مرد را برآورده سازند. به عبارت دیگر تجاوز به همسر حقی قانونی برای مردان محسوب میگردد و ازدواج، عقد قراردادی است که به موجب آن این حق قانونا به مردان تفویض میشود. ماده 1108 قانون مدنی ایران، به صراحت زن را ملزم به تمکین نسبت به همسر عقدی خود میداند و زنی که به خواستههای جنسی همسر تن ندهد را مجرم شناخته و مستحق قطع نفقه میداند. از طرف دیگر ماده 1117 قانون مدنی، به مرد این حق را میدهد که مانع اشتغال همسر خود شود و بنابراین وابستگی اقتصادی زن به همسر را تضمین نموده و دریافت نفقه را برای زن حیاتی میسازد.
بازتاب این گونه قوانین مدنی در جامعه، تعمیق هر چه بیشترِ فرهنگِ مردسالارِ حاکم میباشد. این فرهنگی که با حمایت قانون در جامعه بیش از پیش نهادینه شده است، حرکت خارج از قالب تنگ روابط عقب افتادهای که بر رابطهی جنسی نیز مثل سایر روابط بین انسانها (و در اینجا بین زن و مرد)، سایه افکنده است را بسیار دشوار میسازد. تا زمانی که زنان به لحاظ اقتصادی وابسته به مردان باشند و از لحاظ فرهنگی بدون اتکا به همسر از جایگاه بیثبات و پرخطری برخوردار باشند، به رابطهی جنسی تحمیلی و ناخواسته تن میدهند. بسیاری از زنان برای اینکه آگاهی و توان مقابله با فرهنگ غالب را ندارند، در چرخهي این دور باطل که مادران آنها طی کردهاند افتاده و با آن میچرخند. در همین رابطه، مقالهای از آناهیتا رحمانی به یکی از مواردی اشاره میکند که شاید عمق این فاجعه را روشنتر بنمایاند: «بله، ستم به همهي زنان از هر قشر و طبقهای اعمال میشود اما اين هم يک واقعيتی است که در توزيع اين ستم سهم زنان تحتانی بسيار بيشتر است. زنان اقشار مرفه دقيقا به خاطر موقعيت اجتماعیشان میتوانند جوانبی از ستم جنسيتی را تخفيف دهند اما زنان تحتانی جامعه از هر حيث در پایينترين لايههای هرم ستم هستند. زمانی که در جنوب در يک بيمارستان کار ميکردم، زن جوانی را که سنش به زور به بيست ميرسيد به بيمارستان آوردند. او در اثر تجاوزِ همسرِ پيرش از طريق مقعد دچار پارهگی شديد شده بود و به علت سهلانگاری در معالجه، شديدا عفونت کرده بود و در اثر رشد عفونت به نخاع هر دو پای او فلج شده بود. هميشه در طول سالها اين سوال مرا آزار ميداد که چرا اين زن اين شرايط را تحمل میکرد و نه تنها همسرش را ترک نمیکرد بلکه از وی شکايت هم نکرد. بعد که بيشتر فکر کردم میبينم برای زنی که هيچ امنيت مالی ندارد، قطع نفقه يعنی مرگ؛ و اگر قرار است بين مرگ و تکه و پاره شدن يکی را انتخاب کند طبيعی است که چارهای نداشته باشد به ادامهي زندگی با همان مرد و تکه و پاره شدن! زنِ فقيری مثل اين زن به اشکال فجيع تجاوزِ جنسی تن ميدهد، چون نه تنها بايد شکم خودش را سير کند بلکه از شکم خودش و فرزنداناش بزند و خواهر و برادر گرسنهاش را نيز تأمين کند؛ و فراموش نکنيم که اکثريت زنانِ جامعه فقير هستند و ترک نفقه برايشان به معنیِ مرگ از گرسنگی است. فقط اقشار مرفه زنان قادرند ترکِ نفقه را با موقعيت اجتماعیشان خنثی کنند.۶
البته نفقه و تأمین مالی، تنها چیزی نیست که زنان در صورت مقاومت در مقابل تجاوز از دست میدهند. از آنجا که تجاوزِ شوهر نسبت به همسرش، حق به رسمیت شناخته شدهي قانونی و فرهنگی در جامعه است، زنان خوب میدانند که اگر بردهگان جنسیِ مطیع و آرامی برای همسرانشان نباشند، عواقب وحشتناکی را باید تحمل کنند. از فردای این نافرمانی، روزگار نه تنها بر زن و فرزندان سیاه میشود بلکه دایرهي بیاحترامی و ترشرویی مرد، تا پدر و مادر و فامیل زن را هم در بر خواهد گرفت. حجب و حیای زن هم ابزاری میشود برای سرکوبش. میلیونها زن، به ویژه در کشورهای توسعه نیافته، روزانه مورد تجاوز مرد زندگیشان قرار میگیرند، بدون اینکه برای تغییر این شرایط از حمایت قانونی، فرهنگی و مالی برخوردار باشند؛ از همه مهمتر اینکه اغلب نه از ابعاد ستمی که متحمل میشوند آگاهند و نه از چگونگی رهایی از آن.
مسألهی ناقصسازیِ جنسیِ دختران (ختنه دختران) که در بسیاری از کشورهای آسیایی و آفریقایی رواج دارد، بیانی از این باورِ عمومی در این کشورهاست که زن نباید سهمی از لذت بردن در رابطهی جنسی داشته باشد. ناقصسازیِ جنسیِ دختران در جوامعی به شدت مردسالار، اگرچه اغلب توسط مادرِ خانواده و با کمک زنانِ آشنا برنامهریزی و اجرا میشود، ولی نشانی است از اینکه فرودستی زنان، در همهی عرصهها و به ویژه در روابط جنسی با چه شدت و عمقی در این جوامع نهادینه شده است، تا جایی که خودِ زنان وسیلهی اعمال آن میشوند. ناقصسازی جنسی دختران جدا کردن جزِ فيزيولوژی خيلي مهمی از اندام تناسلي آنان است. اعمال این خشونت فیزیکی - جنسی به دختران خردسال جدا از خطراتِ جسمانی مثلِ عفونت، خونریزی و حتی مرگ، آنان را برای تمام عمر از داشتن یک رابطهی جنسیِ عادی و همراه با لذت محروم میکند، خاطرهی سیاه و وحشتناکِ یک دردِ کشنده را برای یک عمر با آنان همراه میسازد، اعتماد به نفس آنان را میگیرد و به آنان احساس حقارت میبخشد. در واقع در جوامعی که ناقصسازی جنسیِ دختران معمول است، هرگونه رابطهی جنسی چه در چارچوب ازدواج یا خارج از آن شکلی از تجاوز است؛ تجاوزی که فرهنگ غالب به آن مشروعیت داده و شرایطاش را مهیا میکند.
لایحهي قانونی ازدواج با دخترخوانده در ایران، هم به قانونِ دیگری اشاره میکند که مجوز تجاوز پدرخوانده به دختربچهها را صادر میکند. از آنجا که سن قانونی برای ازدواج دختران در ایران 13 سال است و با اجازهی ولی و تشخیص دادگاهِ «صالح» (که تشخیص دادگاه هم کاملا از عرف منطقه تأثیر میگیرد) این مرز سِنی، حتی به زیر 9 سال هم قابل کاهش است، در واقع ریش و قیچی به دست ولیِ کودک که همان پدرخوانده است، خواهد بود. پدرخواندهي دیروزِ این طفلِ خردسال، از فردای قرارداد ازدواج، حق قانونی تجاوز به دختر خود را مییابد. او یک بار قرارداد ازدواج یا مجوز تجاوز را از طرف پدر کودک و یک بار از طرف داماد متجاوز امضا خواهد کرد.
تجاوز مردان به همسر یا به طور کلی شریکِ جنسیشان، یکی از اشکال بارز خشونت بر زنان است و بنابراین باید همچون سایر اشکال بروزِ خشونت بر زن با آن مبارزه شود. برای توانمندسازی زنان در جهت مبارزه با اشکال مختلف خشونت و مبارزه برای احقاق حقوق خود، لازم است که آنان به سلاح آگاهی مسلح شوند. شناختِ ستم اولین گام برای مبارزه با آن است. برای این که زنان بتوانند از جایگاه فرودست خود، در دور باطلِ چرخهي زندگی که ستم در آن به شکل سیستماتیک، تولید و بازتولید میشود، به بیرون بجهند، ناچارند که چرخهي این دور باطل را به هم بریزند و نظمی نوین را بر پا سازند. برای اینکه دیگر زنان در بستر زناشویی، در خانه و در خارج از خانه مورد تجاوز قرار نگیرند، باید دنیایی بسازیم که فرودستی زن را برنتابد و ستم در آن جایگاهی نداشته باشد.✦
منابع و توضیحات:
۱- خون بس
https://goo.gl/jxq70w
https://goo.gl/ll3tpl
۲- تجاوزِ خاکستری بنابر تعریف شکلی از درگیری جنسی است که «جایی میان رضایت و ممانعت» واقع میشود، زمانی که «هر دو طرف مطمئن نیستند که هر یک دقیقا چه میخواهند» و میزان شیوعِ گستردهی آن نتیجهی فقدان آگاهی و درکِ درست، نسبت به مفهومِ رضایت است. بنابر تحقیقی که در انگلستان بر روی افراد ۱۴ تا ۲۵ سال انجام شده، تقریباً یکسوم دانشآموزان واقعا چیزی در مورد رضایت، در کلاسهای توضیحاتِ جنسی که شرکت در آنها اجباری است یاد نمیگیرند. در واقع درصد زیادی از افراد مورد تجاوز قرار میگیرند چرا که آنها دقیقاً نمیتوانند به متجاوز بفهمانند که از این کار رضایت ندارند، از سوی دیگر اغلب متجاوزان فکر میکنند (یا ترجیح میدهند فکر کنند) که فردی که به او تجاوز میکنند مخالفتی با این کار ندارد و علیرغم ممانعت ظاهری، باطنا راضی است. دکتر «میشله دکر»، استاد دانشگاه «جانز هاپکینز» در تحلیلی که بر گزارش سازمان ملل متحد در مورد تجاوز در شش کشور آسیایی نوشته میگوید: «تجاوز لزوما این نیست که شخصی تفنگ را بر روی شقیقهی یک زن بگذارد» گزارش مزبور نشان میدهد مردم تمایل دارند رفتارها را با تعریف قانونی تجاوز یعنی داشتن رابطهی جنسی با یک زن بدون رضایت وی هماهنگ کنند ولی از واژهي تجاوز استفاده نکنند. پروفسور دکر میگوید: مردم تمایل دارند فکر کنند تجاوز کاریست که شخص دیگری انجام میدهد. نتایج تحقیق مزبور که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد نشان میداد درصد بالایی از مردان کشورهای آسیایی با انجام شکلی از تجاوز موافقت دارند.
«مقصر دانستن قربانی» بدین معنی است که قربانیِ یک جرم را کاملاً یا تا حدودی در به وقوع پیوستن جرم مسئول بدانیم. در موردِ تجاوز جنسی، این مفهوم اشاره دارد به تئوری دنیای عادل و این نگرش عمومی که برخی رفتارهای خاص قربانی (از قبیل لاس زدن یا پوشیدن لباسهای تحریک کنندهی جنسی) ممکن است تجاوز جنسی را برانگیزد. در موارد افراطی، گفته میشود که قربانی فقط با متین رفتار نکردن، خودش، آن را فرا خوانده است. در بیشتر کشورهای غربی، حمایت از تحریکِ جنسی به عنوان یکی از علل کاهش خطرات تجاوز جنسی پذیرفته نمیشود. یک بررسی جهانی در مورد نگرشها به خشونتِ جنسی که توسط انجمن جهانی تحقیقات بهداشت و درمان انجام شد نشان داد که مفهوم مقصر دانستن قربانی حداقل تا حدودی در اکثر کشورها پدیرفته شدهاست. در بعضی کشورها مقصر دانستن قربانی خیلی عمومیتر است و گاهی چنین تصور میشود که زنانی که مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند، نامناسب رفتار کردهاند. معمولا اینها کشورهایی هستند که در آنها شکاف اجتماعی عمیقی بین وضعیت و آزادیهای فراهم شدهی زنان و مردان وجود دارد.
https://goo.gl/4sxAS5
۳- https://frauen-gegen-gewalt.de/vergewaltigung.html
۴- مقالهی «تجاوز در رابطهی زناشویی»؛ نوشته: الین کی. مارتین، کیسی تی. تافت، پاتریشیا ای. رسیک؛ ترجمه: عصمت صوفیه
https://tableaumag.com/2392
۵- مقالهی «آشنایی با انواع تجاوز به ویژه تجاوز زناشویی»؛ نوشته: سپیده دانایی
۶- مقالهی «از روابط اجتماعی نابرابر تا قوانين نابرابر عليه زنان»؛ نوشته: آناهیتا رحمانی
http://8mars.com/browsf.php?c=999&Id=96